حافظ خلوت نشین

Description
youtube.com/@polartchannel
انتقادات و پیشنهادات: @javadtorshizi
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

1 year ago

توی ترافیک صبحگاهی به این فکر می‌کردم که چطور این همه آدم دنبال یک هدف نامرئی می‌روند و خسته نمی‌شوند؟ واقعاً وقتش نیست یک پیامبری چیزی ظهور کند و ترمز آدم‌ها را بکشد؟
شعر بگوید، کتاب بنویسد، مصلوب شود، نمی‌دانم هر کاری که این روزها مرسوم نیست بکند. یک آیه‌ای چیزی بیاورد مثلاً بگوید هر کس نصف شب زیر نور مهتاب به صورت کسی که دوستش دارد نگاه کند همه گناهانش بخشیده می‌شود. یا با عصایی همه ماشین‌ها و جاده‌ها و‌ فاصله‌ها را دود کند.
اسم حالی که امروزها تجربه می‌کنم را گذاشته‌ام؛ معجزه لازم.

@hafezemoon

1 year ago

برای زادروز خسرو آواز …

@hafezemoon

1 year ago

سبزه مرا اگر نپذیرفت
‏ستاره اگر نخواستم
‏و زمین اگر آهن شد
‏من را در خودم چال کن
‏عزیزم
‏در خودم.

#رضا_براهنی
@hafezemoon

1 year ago

همینطور که به ماه درخشان امشب نگاه می‌کردم یاد این بیت از حافظ افتادم که گفته بود:
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری به بام ما افتد؟
فکرم درگیر است. روی هیچ چیز نمی‌توانم متمرکز شوم. مغزم پر شده از چیزهای بی‌اهمیت ولی ضروری. از دنبال خانه گشتن متنفرم ولی باید بنگاه به بنگاه بچرخم. چاره‌ای نیست. کاش می‌شد توی چادر زندگی می‌کردم. قول شفیعی کدکنی:
ای کاش آدمی،
خانه‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست!
گاهی اوقات آرزو می‌کنم سیلی زلزله‌ای چیزی بیاید و‌ دنیا با خاک یکسان شود. همه چیز تمام شود. برویم به دنیایی دیگر، اگر بود. اگر هم نبود که بخوابیم به خوابگاه عدم به قول سعدی!

@hafezemoon

1 year, 1 month ago

بخش‌هایی از قصیده آبی خاکستری سیاه
#حمید_مصدق

@hafezemoon

1 year, 1 month ago

جوان که بودم وقتی روز سختی را پشت سر می‌گذاشتم‌ به این فکر می‌کردم که این اتفاقات می‌تواند من را بزرگ کند و ظرفیتم‌ را بیشتر کند و از این اداهای انگیزشی. بعد بیشتر می‌دویدم و خودم را بزرگتر می‌کردم و ظرفیتم را بیشتر مثلاً.
اطرافیان هم بی‌تاثیر نبودند. مردم خوششان می‌آید کنار پیست بایستند و کف و سوت‌زنان اسب‌های مسابقه را تشویق کنند.
حالا که در آستانه میانسالی هنوز بی‌وقفه درحال دویدنم از خودم می‌پرسم این ماهیچه‌ها تا کی توان دارند؟ این تن تا کی می‌تواند سواری بدهد؟
حالا وقتی روز سختی را پشت سر می‌گذارم می‌دانم دیگر دیگر نه ظرفیتم ببشتر می‌شود نه بزرگتر می‌شوم. می‌دانم که از ته توپ پارچه خوردن یعنی چه؟ می‌دانم که اسب‌های مسابقه هم نیاز به استراحت و تمرین دارند. زندگی من اما یک مسابقه چهل ساله بوده تا اینجا. طولانی‌ترین ماراتون تاریخ!
نمی‌دانم که کجاست خط پایان. فقط می‌دوم. امروز از دیروز خسته‌تر و فردا از امروز پیرتر …

@hafezemoon

1 year, 3 months ago

سبزی قرمه‌سبزی را سرخ می‌کنم و همزمان دارم فکر می‌کنم.
به ریشه گیاهی فکر می‌کنم که تمام زورش را می‌زند برای زنده نگه داشتن تنه و‌ ساقه‌ در خاکی ضعیف و تلاشش برای برگ دادن هم حتی ثمری ندارد، چه برسد به میوه.
به دنیله اورساتو فکر می‌کنم که آخرین سوتش در لیگ قهرمانان و سری آ را زده و این یورو آخرین باری است که می‌تواند توی زمین چمن فوتبال داوری کند.
به زاکانی فکر می‌کنم که گل دقیقه ۹۸ ایتالیا را زد و حکم صعود از مرحله گروهی را برای تیمش امضا کرد و روحش هم خبر ندارد در این تهران کثافت یکی هست همنامش که شهردار است و هزار کثافت‌کاری کرده و باز هم کمش است و می‌خواهد رییس جمهور هم شود.
به عمه معشوق سابقم فکر می‌کنم که امروز جوین تلگرام شد و من حتی یادم‌ نمی‌آید چرا شماره عمه او را ذخیره کرده بودم.
سبزی‌ها به اندازه کافی سرخ شده‌اند. بروم سراغ بقیه کارها …

@hafezemoon

1 year, 3 months ago

مادرجان برای ما نوه‌های کوچک، مادرجان بود و برای نوه‌های بزرگ مادر. ‌مثلاً دخترخاله‌ام که سنش از ما بیشتر بود مثل مادرم و خاله و‌ دایی‌ها او را مادر صدا می‌زد و همین سلسله مراتب خیلی به چشم ما کوچولوها می‌آمد.
فکر می‌کردم من هم که بزرگ بشوم مثلاً بیست سالم بشود دیگر نیازی نیست مادرجان مادرجان بگویم و مادر صدایش می‌کنم. ولی خب اینطوری نشد. من الان در ۳۸ سالگی هنوز مادرجان صدایش می‌کنم و هنوز دلم برایش تنگ می‌شود. انگار من هیچ بزرگ نشده‌ام.
او اما پیر شده است. گرد زمان را روی صورتش می‌شود دید و ای بسا به زودی به بابابزرگمان بپیوندد. من از همین الان برای اتفاقی که نیفتاده غمگینم. می‌دانم که این هم ریشه در مرگ‌اندیشی ذاتی‌ام دارد ولی خب کاریش نمی‌توانم بکنم. من مدام در ذهنم برای مرگ خودم و دیگران سناریو می‌نویسم.
حتی نمی‌دانم دقیقاً چی می‌خواهم؟ اینکه نمیرد؟ اینکه سالم و سلامت باشد؟ اینکه درد نکشد؟ اینکه جوان شود و وقتی صدایش می‌زنم مادرجان بگوید جان مادرجان؟ نمی‌دانم. فقط می‌دانم غمگینم.

@hafezemoon

1 year, 3 months ago

بخشی از دکلمه‌ی کیارستمی در فیلم «جاده‌ها»

@KiarostamiAbbas

1 year, 3 months ago

کیارستمی برای من نه فقط در سینما خلاصه می‌شود که به او به چشم یک عارف یا یک مراد نگاه می‌کنم. کیارستمی به من یاد داد می‌شود زیر درختان زیتون نشست و به معنای زندگی فکر کرد. می‌شود از طعم یک گیلاس به زندگی برگشت. می‌شود مثل یک عاشق زیست. می‌شود از دریچه یک کلوزآپ زندگی را تجربه کرد. می‌شود برای مشق شب جان داد و یا به بهانه یک دفتر به دنبال خانه دوست گشت. می‌شود از زیبایی یک تک درخت در امتداد یک جاده روستایی لذت برد. می‌شود عاشق آسمان شد. می‌شود از نفس کشیدن حتی سرمست شد.
برای من کیارستمی حافظ زمانه بود. خوشحالم در زمانه‌ای زندگی کردم که او زندگی می‌کرد.

@hafezemoon

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago