? موسی و شبان دید موسی((داخل پرانتز نظام مقدس!))، یک شبانی را به راه کو همی گفت ای خدا و ای اِله تو کجایی تا شوم من چاکرت چارُقت دوزم، کنم شانه  سرت ای خدای من، فدایت جان من جمله فرزندان و خان و مان من تو کجایی تا سرت شانه کنم چارُقت را دوزم و بخیه زنم .…

?
موسی و شبان

دید موسی((داخل پرانتز نظام مقدس!))، یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اِله
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارُقت دوزم، کنم شانه  سرت
ای خدای من، فدایت جان من
جمله فرزندان و خان و مان من
تو کجایی تا سرت شانه کنم
چارُقت را دوزم و بخیه زنم
.
.
.
دست ِ کت بوسم بمالم پای کت
وقتِ خواب آید بِروبم جای کت
گر ببینم خانه ات را من دوام
روغن و شیرت بیارم صبح و شام
.
.
ای فدای تو همه بزهای من
ای به یادت هی هی و هی های من
زین نمط بیهوده می گفت آن شبان
گفت موسا با کی استت ای فلان ؟!
گفت با آن کی که ما را آفرید
این زمین و چرخ از او آمد پدید
گفت موسا های خیره سر شدی !
خود مسلمان ناشده کافر شدی
این چه ژاژ است این چه کفر است و فشار
پنبه ای اندر دهان خود فشار
گندِ کفر تو جهان را گنده کرد
کفرِ تو دیبای دین را ژنده کرد
چارق و پا تابه، لایق مر تو راست
آفتابی را چنینها، کِی رواست ؟!
گر نبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را
.
.
با کِه می گویی تو این با عم  و خال ؟!
جسم و حاجت در صفات ذوالجلال ؟؟
شیر او نوشد که در نشو و نماست
چارُق او پوشد که او محتاج پاست
.
.
بی ادب گفتن سخن با خاص حق
دل بمیراند سیه دارد وَرق
.
.
دست و پا در حقِ ما آسایش است
در حقِ پاکیِ حق، آلایش است
.
.
هرچه جسم آمد، ولادت وصف اوست
هر چه مولود است، او زین سوی جوست
زانکه از کون و فساد است و مهین

حادث است و محدثی خواهد یقین
[]
گفت : ای موسا دهانم دوختی !
وز پشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد تفت
سر نهاد اندر بیابان و برفت
[]
وحی آمد سوی موسی از خدا
ـ بنده ی ما را زما کردی جدا ؟!
تو برای وصل کردن آمدی
نِی برای فصل کردن آمدی  
تا توانی پا منه اندر فِراق
ابغض الشیاء عندی الطلاق
هر کسی را سیرتی بنهاده ایم
هر کسی را اصطلاحی داده ایم
در حقِ او مدح و در حقّ تو ذَم
در حقِ او شهد و در حقّ تو سَم
در حقِ او نور و در حق تو نار
در حق او وِرد و در حق تو خار
در حق او نیک و در  حق تو بد
در حق او خوب و در حق تو رد
ما بری از پاک و ناپاکی همه
از گرانجانی و چالاکی همه
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
.
.
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
ناظر قلبیم، اگر خاشع بود
گر چه گفتِ لفظ، ناخاضع بود
.
.
گر خطا گوید وِرا خاطی مگو
گر شود پر خون شهید، آن را مشو
خون، شهیدان را از آب اولی تر است
#این_خطا از صد صواب اولی تراست
.
.
#ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و #مذهب خداست
.
.
بعد از آن، در سر موسی حق نهفت
رازهایی، کان نمی آید به گفت
بر دلِ موسی، سخن ها ریختند
دیدن و گفتن، به هم آمیختند
.
.
لاجرم، کوتاه کردم من زبان
گر تو خواهی، از #درون ِخود بخوان
چون که موسی این #عتاب از حق شنید
در بیابان در پی چوپان دوید
بر نشانِ پایِ آن سرگشته، راند
گَرد، از پرّه ی بیابان بَرفشاند
.
.
گاه چون موجی، برافرازان عَلم
گاه چون ماهی، روانه بر شکم
گاه بر خاکی، نوشته حالِ خود
همچو رمالی، که رملی برزند
گاه حیران ایستاده، گه دوان
گاه غلطان، همچو گوی از صورِ جان
عاقبت دریافت او را و ِبدید
گفت مژده دِه که دستوری رسید
هیچ آدابی و ترتیبی مجو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
کفر تو دین است و دینت نور جان
ایمنی وز تو جهانی در امان
ای معاف یفعل الله ما یشا
بی محابا رو زبان را برگشا
گفت ای موسی از آن بگذشته ام
صد هزاران ساله زان سو رفته ام
تازیانه برزدی اسبم بگشت
گنبدی کرد و ز گردون برگشت
محرم ناسوت ما لاهوت باد
آفرین بر دست و بر بازوت باد

#عرف ?
@ir_varesh

⏳?

چرا بیهوده زحمتِ تهدید می کشی آقانظام؟!
عمری از تو گذشته؛
هنوز نفهمیدی ما دست به فرمان همان پراید داغانی هستیم که #خودت ساختی؟!
قالپاق هم نداریم.
تو حالا بیا هی پشتش بنویس از دعای مادر است، ولی این که داریم نزدیکش میشویم، نفرینِ دره مردگان است پدرجان، نه قله.
من فیلم "برادران لیلا را دوبار دیده ام، تو هم ببین.
خیلی آموزنده است.
از #مشاوران اندرونی ات که هیچ نتیجه مثبتی حاصل نشده؛
حیفِ پول بی زبان نیست خرج شان می کنی؟
من جای تو بودم مرخص شان میکردم.
خدا را چه دیدی شاید بیرونی ها به دردت بخورند.

#رحیم_قمیشی

?
_وارش_

@ir_varesh

☢

داشت از عملیات والفجر ۸ می گفت؛

و من در ذهنم به تجربه تلخِ ۸ سال جنگِ #فرسایشی و عامدانه ایران و عراق فکر می کنم و به آن ماجرای کربلای چهارش.
 به #محسن_رضایی فکر میکنم که میخواست برود نوار غزه
اما نمیدانم چه شد نرفت!

و حالا به این ماجرای فلسطین و اسرائیل و حماس.
به #عملیات_فریب
به کِل شادی و  گِل عزا
به این که یکی از حزب جمهوری هیسلامی گفته بود حفظ نظام از جان امام زمان هم واجب تر است!
و نفهمیدم منظورش چه بود؛
به  ۷ اکتبر فکر میکنم؛
به تونل وحشت انقلاب،
به سپیده قلیانی
 سپیده رشنو
هانیه توسلی
رویا ذاکری
نیلوفر حامدی
الهه محمدی،
ویدا ربانی،
ریبوار سیدمحمدی،
 کامیار فکور
 علی مصلحی...

به انسیه خزعلی و بانوی اول مورد نظرِ جمیله علم الهدی.
 به مادران شهدا؛
به خدای سال ۶۰ علی خامنه ای و آن ولایت و اطاعتِ مطلقه فقیهش.
و به #قدرت_طلبی و اشرافیتِ مذهبی و غریبیِ خدای راستین بر روی زمین فکر میکنم و
#پازل کامل می شود.
نمی شود؟

_وارش_

@ir_varesh

??

"گفت در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست"
راست گفت.
و من در سرم به آن عمامه به سری فکر میکنم که دیدنِ زلفِ دختری، بنیانِ ایمانِ مرصوصش را متزلزل می کند اما در رفتنِ کش تنبانِ مردانِ حکومتش تا کمرگاهِ عورت شان را که می بیند، هیچ به پر عبایش برنمی خورد.

_وارش_

@ir_varesh

#خرسواری

یکی به فکر فروش دیارشه
یکی دیگه شاسی بلند نثارشه
هرکی به فکر خودش و قمارشه
تلخه ولی حقیقتی کنارشه:
خر‌ واسه‌یِ کسیه که سوارشه

به ماچه درباره‌ی ما چیا میگن
شهروندِ ساده یاکه مافیا میگن
خدا می‌دونه که چیا کیا میگن
بذار که هرکی بگه هرچی بارشه
خر واسه‌ی کسیه که سوارشه

یه عمره که به نصف دنیا گیر میدیم
با افتخار  شعار مرگ و میر میدیم
گیر به حجاب هر جوون و پیر میدیم
دین شده ابزار کسی که کارشه
خر واسه‌ی کسیه که سوارشه

سختیای زمونه‌ی شاهو دیدیم
توو اوج تاریکیِ شب، ماهو دیدیم
از چاله بالا اومدیم چاهو دیدیم
زمستونم رفته و این بهارشه
خر واسه‌ی کسیه که سوارشه

خیال میکردیم یارو حرف مفت می‌گفت
خیلی رُکّ و با گردن کلفت میگفت
درسته حرف مفت میگفت، درست می‌گفت
افسار هفتپه توو دست یارشه
خر واسه‌ی کسیه که سوارشه

_حسینی_

@ir_varesh

#ضحاک_کشون ⏳

خیالت جمع! روزی عاقبت بی‌باک می‌رقصی
که مطرب ضرب می‌گیرد، تو هم چالاک می‌رقصی

غزلخوان وُ صراحی‌درکف وُ خندان‌لبی آن‌ روز،
که زلف‌آشفته وُ مست و گریبان‌چاک می‌رقصی

سیامَست از شرابِ سرخ، می‌بینم تو را وقتی،
که داری دست در گیسوی سبزِ تاک می‌رقصی

گهی پا بر زمین بر گردش ایام می‌خندی،
گهی سر بر سرِ افلاک با افلاک می‌رقصی

دمی همراهِ برجاماندگان، شادان و دست‌افشان،
دمی یادِ #شهیدان می‌کنی، غمناک می‌رقصی

مرا می‌دیدی آن‌روزی که خاکت را به سر کردم
تو را می‌بینم آن‌روزی که بر این خاک می‌رقصی

درفشِ #کاویان در دست می‌بینم تو را آن‌روز
که داری پای‌کوبان بر سرِ #ضحاک می‌رقصی

_جواد_

@ir_varesh

این تو، این خنجرِ خوشبختِ تو؛ بردار بزن!
گِله ای نیست؛ نه یکبار که صد بار بزن

از همین سقف،،، مرا امشب آویزان کن
با همین پیرهنِ پاره، مرا دار بزن

جسدم را به زمین افکن وُ بر آن تُف کن!
پوستم بکّن وُ بر سینه یِ دیوار بزن

در عزاداریِ من، مست کن وُ شاد برقص
پایِ تابوتِ ترک خورده یِ من، تار بزن

عهدِ دیرینِ مرا بشکن وُ پابرجا باش
رازِ پنهانِ مرا، در همه جا جار بزن

گِله ای نیست برادر! (که غمت ماتم من)؛
از غمم خنده کن، از خنده یِ من زار بزن

بزن اما،، سرِ افراشته را خوار مخواه؛
بوسه بر پایِ کج اندیشِ تبهکار مزن!

#هنرت را به هوا، در کفِ #کفتار مریز
به امید دِرمی، بر درِ #دربار مزن

زخم هایت به تنم، تن به #لجنزار مده؛
ای بلایت به سرم، سر به ستمکار مزن؛

جگرِ سوخته را دیدی و خاموش شدی!
آفتاب است، بیا وُ دم از #انکار مزن

_محمدرضا_

@ir_varesh

آقایانِ حجت الاسلام و آیت الله؛
 بالغ بر چهار دهه است که شما مدام به ملت تاکید پشتِ تاکید کرده اید که آی مردم بخاطر خدا جمع شوید و قدمی به جلو بردارید که دشمنان در کمین اسلام و جمهوری اسلامی اند. !

وَالله که ما هرچه گشتیم از خودتان دشمن تر نیافتیم که نیافتیم.
لذا این بنده ی کمترین، بعنوان یکی از همین مردم،  از شمایان خواهش میکنم جای این که مدام از تریبونِ ثواب و عِقابِ خداوند حرف بزنید، مرحمتی کنید یکبار هم محض رضای خدا، خودتان کمی جمع تر  بنشینید تا بلکه خدای تبارک و تعالی هم جا شود.

گفت:
" دیریست اسیر ِ اهل تزویر شدیم
در مَدفَنِ وعده‌ها سرازیر شدیم

ای‌شیخ به ما دوباره تکلیف نکن
بین بد و بدتر بخدا پیر شدیم..!

_حسینی_

#سنگ_پا

_وارش_

@ir_varesh