Unlock a World of Free Content: Books, Music, Videos & More Await!

Yaresan Cultural Institute

Description
🥇 Yaresan Cultural Institute

🌐 www.yaresan.com
🟣 facebook.com/web.yaresan.5
🔵 www.youtube.com/channel/UCtj7TiNiKjjTPC99u4qYt4Q
🔴 Instagram.com/yaresanculturalinstitute
🇸🇪0046765508909

✉️ info@yaresan.com yaresan622@yahoo.com
Advertising
We recommend to visit


• @ArmoulinBot

ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=92263839

Last updated 3 days, 4 hours ago

онлайн библиотека Царское Село (book-olds.ru)

Last updated 4 months, 2 weeks ago

نکاتی که هر پرستار بالین باید بداند

@hosseini1370z آیدی جهت تبادل

Last updated 1 day, 4 hours ago

2 weeks, 5 days ago
1 month, 2 weeks ago

ادعای غیب‌گویی از آب، ارواح، هوا، ستاره‌ها، چراغ‌ها، حوض‌ها و تیشه‌ها، یا بسیاری از دیگر روش‌ها، و همچنین صحبت با ارواح و درگذشتگان را دارد.»به گفتهٔ پلینی معرفی «مهارت عفریتی» توسط اوستن به یونانیان نه تنها «هوسی» در آن‌ها برای جادو برانگیخت، بلکه یک «دیوانگی» محض در آن‌ها به وجود آورد، تا جایی که بسیاری از فیلسوفانشان همچون فیثاغورث، امپدکلس، دموکریت، و افلاطون برای مطالعهٔ آن به خارج سفر کردند، و سپس برای آموزش آن بازگشتند.

https://t.me/YaresanCulturalInstitute

1 month, 2 weeks ago

🔺"مجوس" ، "مغ" و هوشتانهٔ بزرگ از سرزمین پهلویان.

واژهٔ مجوس توهین آمیز نیست. این واژه معرب واژه اصیل( maguš مَگوش) میباشد و همریشه با واژهٔ (مـغ) است. مغ از پهلوی ساسانی mōg، mow آمده و در اوستا نیز بصورت (مُـغو) بکار رفته است. واژه مورد نظر هخامنشی از ریشه هندواروپایی megʰ به معنای « توانا بودن » است که با واژه انگلیسی main (رهبر) و واژه might ( قدرت) هم ریشه است. همچنین واژهٔ magic در انگلیسی به معنای جادو از همین واژهٔ مغ ریشه گرفته است. خواستگاه این واژه پهلویان است، چراکه مغها و یا این واژه متعلق به سرزمین پهلویان بوده که بعدها به سایر مناطق نیز رفته است. از طریق آسیای صغیر و کاپادوکیه به یونان رفته و از آنجا به سایر مناطق اروپایی راه یافته است.
در واقع واژهٔ مَگوش به "آرامی" رفته و از آنجا به زبان‌های سریانی، و در زبان عربی به صورت "مجوس" تغییر پیدا کرده است.
یکی از مغهای بزرگ هوشتانه یا اوستَن است که به علت دانش فراوانی که داشته به جادوگر اشتهار پیدا کرده است. او کیمیاگر، فیلسوف و مغی از سرزمین پهلویان بوده که مبتکر نظریهٔ اتم - یعنی دموکریت- شاگردی وی را کرده است.
اوستن از سلسلهٔ مغان مادی، در جریان لشکرکشی خشایارشاه به یونان او را همراهی میکند و در آنجا به آموزش کیمیاگری میپردازد. آموزشهای او آنچنان مورد استقبال قرار میگیرد که بنا به گفتهٔ پلینی، بسیاری از فیلسوفان یونان همچون فیثاغورث، امپدکلس، دموکریت و افلاطون برای مطالعهٔ آن به نزد او سفر میکنند. هوشتانه در یونان، آموزگاری دموکریت (مبتکر نظریهٔ اتم) را بر عهده داشته است.
در متون کهن اروپا از هوشتانه به عنوان نخستین نویسنده در جادوگری یاد می‌شود، چراکه مغان مادی به فراخور دانش بالای ستاره شناسی، علم التنجیم، محاسبات، کیمیا، سیمیا، لیمیا، ریمیا... مطالبی مطرح میکردند که در فهم تودهٔ مردم نبوده است به همین خاطر به جادوگر اشتهار پیدا کرده اند. هوشتانه همواره به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراجع کیمیاگری مطرح بوده‌است. مردم باستان کاوش سنگ جادو (سنگی که دارندهٔ آن می‌توانست با بهره‌وری از آن فلزات را به زر تبدیل کند و با دستیابی به انوشگی عمری دراز داشته باشد، در انگلیسی: philospher's stone) را از او می‌دانستند.
مرجعیت او در متون کیمیاگری عربی و پارسی هم ادامه پیدا میکند. برای نمونه می‌توان به رساله‌ای عربی تحت عنوان «کتاب الفصول الاثنی عشر فی علم الحجر المکرم» (کتاب دوازده فصلی در پیرامون سنگ مکرم) اشاره کرد.
فهرست کتاب‌های اوستن به نقل از کتاب «تاریخ نگارشهای عربی» از فؤاد سزگین عبارتند از:
کتاب الجامع، مصحف فی الصناعه الالهیه، کتاب فی الکیمیا، رساله فی الخواص الحروف، کتاب علم صنعه ( البته از این کتاب چیزی در دسترس نیست اما در کتاب «الخواص» از جابر از آن نقل شده‌است.)
نام دیگر هوشتانه هیوسایتانه به یونانی و هیوستانیوس به زبان مقدونی است.
برتراندراسل در کتاب "تاریخ فلسفهٔ غرب" آورده: دموکریت برای تحصیل دانش سفرهای بسیاری در سرزمین‌های شرقی و جنوبی کرد. مورخان احتمال می‌دهند که مدتی را در مصر به سر برده باشد، و مسلم است که به ایران نیز سفر کرده بوده‌ است. محققان و مستشرقین بسیاری او را شاگرد بلاواسطه اوستانوس که به فارسی هوشتانه نامیده می‌شود، می‌دانند و معروف است نظریه تجزیه‌ناپذیری اتم را از استاد ایرانی‌اش آموخته‌است.
از جملهٔ آثار منسوب به اوستن، اکتاتک به معنای نوشته‌ای در هشت کتاب- بود که فیلویِ بیبلوس، در یک یا بیش از یک نسل پس از پلینی بدان اشاره کرده‌است. او می‌گوید که این کتاب آموزش می‌دهد که خدا یک قوش‌سر (نوعی عفریت رایج در گوهرهای جادوگری) با تمام فضایل فلسفی یونان بوده‌است.
پلینی بزرگ(سدهٔ یکم پس از میلاد)، در کتاب تاریخ طبیعی، زرتشت را به عنوان مخترع جادو معرفی می‌کند، اما می‌گوید نخستین نویسندهٔ جادو -چیزی که او از آن به عنوان راه و رسم مغان یاد می‌کند-اوستن است تا جایی که بخش بزرگی از متون جادوگری را به او نسبت می‌دهد.
بلوس مندس(سدهٔ ۴ پیش از میلاد) می‌گوید که چگونه از اوستن مغ، دانش فرا گرفت. او ماجرای کشف متون حکیمانهٔ باستانی را اینگونه بازگو می‌کند (مکانی که منجر به کشف لوح زمرد کیمیایی شد):
«هنگامی که ما در معبد بودیم، یک ستون کوچک اتفاقی شکست، که ما توجهمان جلب شد که درونش خالی بود. اما اوستن آشکار کرد که در درون آن کتاب‌های باستانی گران‌بهایی حفظ شده و آن‌ها را با شکوه خاصی به همگان نشان داد. با خم‌کردن ما برای نگاه به درون، از اینکه دیدیم چیزی را جا انداخته بودیم غافلگیر شدیم، چراکه در آنجا به این سخن بسیار ارزشمند [منسوب به اوستن] پی بردیم: «طبیعت در طبیعت افسون می‌شود، طبیعت بر طبیعت فاتح می‌شود، طبیعت بر طبیعت چیره می‌شود».پلینی تعریف اوستن از جادو را نیز بیان می‌کند: «آنچنان که اوستن گفت، انواع گوناگونی از آن وجود دارد، او

3 months ago

فرامرز سلطان در محل سي وسه پل به دار آويخته شد، عزيز خان و مهدي خان تا آخر عمر در كربلا ‌ماندند و در همان‌جا به رحمت ايزدي ‌پيوستند. سیّد رستم پس از عزل زله سلطان (ظل سلطان) از حكومت، پس از دو سال دوري از منزل به تكيه بازگشت. (بانگ سرحدان. #طیب_طاهری)

https://yaresan.com/جوانمیر-همیوند/

https://t.me/YaresanCulturalInstitute

3 months ago

ایل احمدوند در قبل از قائله زندیه در دوره صفوی و افشاریه از کرمانشاه به عراق کوچ کرده اند، همچنین بعد از دوره زندیه و در اواخر قاجار طبق منابع موجود طی اتفاقاتی که در کرمانشاهان می افتد و درگیریهایی که پیش می آید با ایل بهتویی وند (بهتولی وند) ادغام و در منطقه کرمانشاه تشکیل ایلی به نام احمدوند بهتویی داده اند و همچنین ایل بهتویی بعد از قائله زندیه طبق اسناد موجود به استان های قزوین و گیلان و خراسان تبعید و عده ای هم به سمت کرمانشاه و همدان بازگردانده و کوچ داده شدند.
در کتب قدیم مثل مجمع التواریخ، ایل احمدوند در زمره ایلات وند که همانا ایلات لک زبان امروزی هستند نامگذاری شده اند.
ایل احمدوند را اولین ایل کمک دهنده و متفق با ایل زند در به حکومت رسیدن محمدکریم خان زند دانسته اند و بعد از سلسله زندیه به دلیل کینه توزی سلسله قاجار با ایلات وند به مناطق مختلف در سرتاسر ایران زمین تبعید و کوچ داده شده اند.
نام دو تن از برجستگان آن فقیه قادر هموند در گرمیان و جوانمیرآقا در قصرشیرین است.
زمانی که فقیه قادر همه وند در کرکوک علیه عثمانی عصیان کرد و به نزدیک قصر شیرین رفت که جوانمیر همه وند حاکم و سرحد دار آن از طرف ایران بود در آن زمان ناصرالدین شاه پادشاه قاجار و علی اصغرخان امین السلطان صدراعظم او بود از نظر اداری کرمانشاه تابع شاهزاده مسعود ظل السلطان حاكم اصفهان بود و او در سال ۱۳۰۲ ق حسین خان حسام الملک را والی کرمانشاهان کرد. مهم ترین واقعه ای که در زمان حکومت او بر کرمانشاه رخ داد شورش فقیه قادر همه وند عليه عثمانی و حرکت او به سمت مرزهای ایران بود. آن چنانکه اسناد نشان میدهند گویا فقیه قادر تلاش داشته است تا در حوزه فرمانروایی جوانمیر اقامت گزیند و با همکاری او قلمرو مستقلی را به ریاست احمدوندها در مرزهای قاجار و عثمانی در قصر شیرین ایجاد کند جوانمیرخان هم با احداث قلعه، مسجد کاخ بازار باغ و کاروانسرا در قصر شیرین بدون اطلاع دولت و گرفتن بودجه دولتی بر سوءظن و توهم دولت قاجار افزود.(ایلی همه وند با تکیه بر اسناد منتشر نشده، اسماعیل شمس)
دولت عثمانی و قاجار متحد میشوند تا شورش فقه قادر و جوانمیر را از بین ببرند در نتیجه اقداماتی شکل میدهند.
جوانمير احمدوند با بيست هزار سواره نظام، نيرويی چريكي در منطقه‌ي گوران، قصرشيرين و مابين مرز عراق و ايران به حساب مي‌آمده است. وی چندين مرتبه با نيروهاي حكومت مركزي قاجار نيز به جنگ ‌پرداخت كه نيروهاي مزبور موفق به شكست او نشدند. چندين مرتبه نیز به توتشامي حمله کرد و تمام خانه‌ها و بناهای روستا را به آتش ‌كشید.
نقل است كه نسبت به يارسان بد عمل مي‌كرده است. درويش لاچين از سی و شش شاعر حقیقت كه توسط مأمورین او دستگير شده بود، لحظه‌ي مرگ و نابودي او را پيش‌بيني می کند. جوانمير سوگند ‌میخورد كه اگر چنين تاريخي كه پيش‌بيني كرده‌اي به وقوع نپيوندد، تمام يارسانيان منطقه و رهبران مذهبي‌شان را از دم تيغ مي‌گذراند. روز موعودي كه درویش لاچین پيش‌بيني کرده بود فرا ‌میرسد، و نزديكان جوانمير ضمن گوشزد به او مبني بر احتياط و مواظبت از خود، شرايط حفاظت بيشتر را فراهم ‌می‌آوردند. در همين هنگام، يكی از دوستان صميمي جوانمير به ديدن او آمد، و به هنگام قدم زدن آن دو در باغ، تسبيح دست جوانمیر پاره شد، و در همان لحظاتی که مشغول جمع كردن دانه‌هاي تسبيحش بود، فرد موصوف، شمشير كشيد و سر جوانمیر را از بدن جدا کرد. هنگامی‌كه مهاجم ضارب را دستگير کردند، مشاهده نمودند كه وی سرهنگ حسين شرابي از جاسوسان قنسول انگليس و از افسران ارتش ناصرالدين‌شاه قاجار است.بدین‌گونه، زمان مرگ جوانمير همان شد كه درويش لاچين پيش بيني كرده بود.
البته قبل از آن توطئه شده بود که ظل‌السلطان دستور داده بود «آقا رستم»، «عزيزخان» و «مهدي خان منشي كلهر» پدرهمسر آقا سيّد رستم و «فرامرزسلطان» حاكم ايل تفنگچي، در منطقه‌ی گوران و قلخاني و ايل سنجابي و تفنگچي، مردم عشاير را بسيج نموده و عليه ياغيان منطقه (جوانمير) وارد جنگ شوند. شرح ماوقع را فرج‌الله خان منشي كلهر در كتاب خود آورده كه چگونگي آن به شرح ذیل است:
حكومت مركزي جهت از بين بردن سران و تضعيف قبايل و نابودي جوانمير ترك، سرهنگ شرابي را مأمور کرد تا به سيّد رستم نامه بنويسد و قبايل را عليه جوانمير بسيج كند، و نيز براي جوانمير همين نامه را نوشته و اين اطمينان را به هر دو طرف داده كه حكومت مركزي با آن‌ها خواهد بود. سيّد رستم از اين توطئه مطلع می‌شود و آن را سياستي انگليسي معرفي می‌کند، و به عنوان يك رهبر روشن ضمير، دستور حكومت مركزي را ناديده می‌گیرد و اين‌گونه از خونريزي در منطقه جلوگيري به عمل مي‌آورد. مخالفت با دستور زله سلطان (ظل‌سلطان) منجر به دستگيري فرامرز سلطان و متواري شدن عزيزخان و مهدي‌خان به كربلا و نيز اختفاي آقارستم در كوه‌هاي دالاهو مابين مريدان شد.

3 months ago

آثار البلاد و اخبار العباد ص 261.) همچنین ابن حوقل در شرح جبال گزارش کرده که جبال و اعمال آن مجاور نواحی آذربایجان و ارمنیه و اران است.( صورةالأرض، ص 101) حدود العالم من المشرق الی المغرب در قرن چهارم ناحیت جبال را جدا شرح می دهد و ناحیت جزیر را جدا از پهلویان آورده و در تعریف جزیر شهرهای موصل، بلد، برقعید، نصیبین، دارا، کفرتوثا، رأس العین، دیاورعنی، رقه، قرقیسا، رحبه، والیه، عانه، هیت، انبار، بالس، حران، سروج، رها، جزیره ابن عمر، حدیثه، سن را انعکاس داده است.( حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص161) و همان طور که گفته شد تمام مورخین، نواحی سوران و کرمانج را جزو جبال و یا پهلویان به حساب نیاورده اند و اینچنین مستفاد می گردد که جدایی بخش زاگرس مرکزی یا همین پهلویان با نواحی زاگرس شمالی در ازمنه ی دور شکل گرفته است و در طول تاریخ هم این تقسیم‌بندی لحاظ شده است. حتی در تاریخ متأخر نیز این دسته‌بندی رعایت شده و ولایت جزیره و آذربایجان را با جبال یا پهلویان در یک فصل تعریف نکرده‌اند، همچون کتاب جغرافیای سرزمین‌های خلافت شرقی از لسترنج...
در واقع سرزمین مردمان زاگرس از دیرباز به دو بخش جبال و نواحی آذربایجان و جزیره تقسیم شده است(صورةالأرض، ص 114) پهلویان یا جبال دارای نام دیگری به اسم میدیا هم بوده، که لسترنج و سایر مورخین آورده‌اند که منظور از اصطلاح مدیا که یونانیان به کار برده اند همین ناحیه کوهستانی پهناوری است که عرب آنرا جبال نام گذاری کرده و بعدها در قرن ششم هجری سلجوقیان آنرا عراق عجم نامیدند.(لسترنج، ص 220) و لسترنج گزارش کرده آنچه درباره ی اصل ایالت کردستان می گویند این است که در نیمه ی قرن ششم هجری سلطان سنجر سلجوقی قسمت غربی ایالت جبال یعنی آنچه را که توابع کرمانشاه بود جدا کرد و آن‌را کردستان نامید.(لسترنج، ص 208) حمدالله مستوفی در شرح این منطقه که نام کردستان بر آن نهاده شده این‌چنین آورده است: «و آن شانزده ولایت است و هوایش معتدل و حدودش به ولایت عراق عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان است شامل: الانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند تاج خاتون، دربند زنگی، دزبیل، دینور، سلطان آباد چمچمال، شهرزور، کرمانشاهان، کرند و خوشان، کنگور، مایدشت، هرسین، وسطام.»( نزهة القلوب، ص 127) پس بر اساس گواهی تاریخ اصطلاح کردستان برای اولین بار برای ایالت جبال به کار برده می‌شود که در نیمه ی دوم قرن ششم هجری سلطان سنجر سلجوقی قسمت غربی این ایالت (جبال) را جدا می‌کند و آن را کردستان می‌نامد و برادرزاده اش سلیمان شاه را فرمانروای آنجا می‌کند. البته جرجی زیدان نیز این منطقه را کردستان خطاب می کند و در جلد چهارم از تاریخ تمدن اسلامی این منطقه را کردستان می نامد.(تاریخ تمدن اسلامی، ج4، ص824) سلیمان شاه شهر بهار در نزدیکی همدان را مرکز فرمانروایی خود قرار می‌دهد که در سال 655 ه‍.ق. شهر بهار به دست سپاهیان مغول می‌افتد و کردها رفته رفته به سمت کوه‌ها عقب‌نشینی می‌کنند. بعدها الجایتو، یکی از پادشاهان معروف ایلخانی دستور می‌دهد که در پای کوه بیستون شهری بسازند به نام سلطان‌آباد که مرکز حاکم نشین کردستان بوده است. این شهر مدت زیادی مرکز کردستان باقی نمی‌ماند و این بار محل حکم‌فرمایی به حسن آباد سنندج انتقال داده می شود.
هر کدام از نامهای مشخصی که برای سرزمین پهلویان به کار برده شده است. همیشگی نبوده و در طول تاریخ حذف میگردند گاوبارگان و پتشخوارگر در همان قرون نخست هجری در تاریخ حذف میگردد؛ همچنین ماهات یا ماهین که آن هم از بین می رود؛ و یا نام جبال که آن هم بعدها متروک میشود و در قرن ششم هجری در زمان سلجوقیان آن را عراق عجم مینامند تا با عراق عرب که مقصود قسمت سفلای بين النهرین بود اشتباه نشود یاقوت در این خصوص گوید «ایرانیان در این زمان کلمه ی عراق عجم را بجای ایالت جبال بکار میبرند و این تسمیه هم غلط است و هم نوظهور یاقوت از اسم «جبال» استفاده کرده است قزوینی معاصر یاقوت که او هم کتاب خود را به عربی نوشته اسم قوهستان کوهستان جبال برای این ناحیه استعمال کرده است. پس از حمله ی مغول اسم جبال برای این سرزمین دیگر استعمال نشد و حمدالله مستوفی در قرن هشتم هیچ جا این اسم را ذکر نمی کند. او ایالت قدیم جبال را دو قسمت میکند قسمت کوچک تر کردستان در سمت باختر و قسمت بزرگتر عراق عجم در سمت خاور.

پهلویان. #طیب_طاهری

https://t.me/YaresanCulturalInstitute

4 months, 2 weeks ago

🔴 سرزمین سواد

یکی دیگر از مناطقی که جزو پهلویان بوده ناحیه ای است به اسم «سواد». اعراب سرزمین های رسوبی را سواد یعنی خاک سیاه می نامیده اند که شامل عراق می شده، و به استناد اقرب الموارد عراق بلادی است مشهور از عبادان تا موصل در طول، و از قادسیه تا حلوان در عرض. در تقویم البلدان آمده: حد غربی عراق جزیره و بادیه است. حد جنوبی آن بادیه و دریای فارس و خوزستان و حد شرقی آن بلاد جبل است تا حلوان و حد شمالی آن از حلوان است تا جزیره. درازای عراق از شمال به جنوب از حدیثه است- بر ساحل دجله- تا عبادان، بر مصب آن در دریای فارس و پهنای آن از غرب به شرق از قادسیه است تا حلوان. (تقویم البلدان، ص 328)
ابن خردادبه در مورد «سواد» اینچنین آورده: «پادشاهان فارس به آن نام دل ایرانشهر یعنی قلب عراق داده بودند.» سواد دارای دوازده کوره (کوره به معنای استان است) بوده که یکی از آنها کوره شاد فیروز که حلوان می باشد است. حلوان دارای پنج طسوج (ناحیه) است: طسوج «فیروزقباد»، طسوج «الجبل»، طسوج «تامرا»، طسوج «هولیر» و طسوج «خانقین».(مسالک و ممالک ص27) شهر حلوان که نزدیک شهر کنونی سرپل ذهاب می باشد، و رودخانه ی حلوان همان «الوند» است که از «درتنگ» می آید و منطقهٔ گوران نشین را آبیاری می کند و در نزدیکی خانقین با «دیاله» ادقام می گردد. این اسم آخری (خانقین) منطقه ای شناخته شده است که سر راه بغداد -کرمانشاه می باشد. «هولیر» بدون شک اشتباه می باشد، چراکه آن «اربیل» قدیم بسیار از حلوان دور است و بیرون از «سواد» می باشد. در نوشته ای از «قودامه» این نام را همچون «ارنک» نوشته که می‌بایست به «درتنگ» خوانده شود، یا اینکه همانند «ده رنه ک» آن را تصحیح کنیم تا بتواند با نام کنونی «ده رنه» هماهنگ گردد. «ده رنه» مشرق کوه دالاهو و بخش زیادی از سرپل ذهاب را متشکل می گردد. نام سومی که در این سند آمده «الجبل» نوشته شده، امّا صورت و شمایل آن «البل» است. من مطمئن هستم که می توانیم آن را به شیوه ی «الجبل» بخوانیم، و آن اشاره به منطقهٔ گیلان غرب است که یکی از درّه ها و سرچشمه های «الوند» می باشد. «فیروزقباد» نیز این طور نشان داده می شود که بخش بالائیِ مشرق حلوان در نزدیکی سرپل ذهاب باشد. اگر اندکی دقت کنیم استان حلوان آن بخش از ذهاب را هم در بر می گیرد که به آن اشاره شد.(کورد و مینورسکی، ص 152)
طبری در مورد حدودات سواد اینچنین گزارش کرده است: «سعید بن جبیر گوید: سواد به جنگ گرفته شد و آنها را دعوت کردند که باز آیند و جزیه بدهند که پذیرفتند و ذمی شدند، مگر اموال خاندان کسری و پیروانشان که غنیمت مسلمانان شد و همین است که مردم کوفه از آن سخن دادند و مطلب مجهول مانده و پنداشته اند که همه سواد چنین بود اما غالب اهل سواد چنان بودند. ابراهیم بن یزید نخعی گوید: سواد به جنگ گرفته شد و دعوت شدند که پس آیند و هر که پذیرفت جزیه بر او مقرر شد و ذمی شد و هر که نپذیرفت مال وی غنیمت شد. خرید و فروش چیزی از این، غنیمت از زمین های سواد مابين جبل تا عذیب و نیز زمین جبل روانیست.(تاریخ طبری، ج5، ص1765) در این گزارش سواد که بخشی از پهلویان است از جبل(کوهستان) تا عذیب (نزدیکی بغداد) دانسته شده است؛ و البته وجود طاق کسری در مدائن در نزدیکی بغداد گواه و مؤید این مهم نیز هست که سرزمین پهلویان تا بغداد را شامل می شده، کما اینکه خود بغداد هم یک واژه ی پهلویانی است به معنای مطاعی که خدا داده است، (بَغ+ داد).
طبری در مورد چگونگی برخورد با زخمی های مردم سواد و آموزش ترور و خشونت به کودکان در جریان حمله به سواد اینچنین گزارش کرده است:
«ام کثیر زن همام بن حارث نخعی گوید: ما با شوهران خود در قادسیه بودیم و چون خبر آمد که جنگ به سر رسید، لباس به خود پیچیدیم و قمقمه های آب بر گرفتیم و سوی زخمیان رفتیم و هر که از مسلمانان بود آب به او دادیم و از جا بر داشتیم و هر که از مشرکان بود خلاصش کردیم، کودکان نیز به دنبال ما آمدند که این کار را به دست آنها دادیم.(تاریخ طبری، ج5 ص1756)

#کتاب_پهلویان. #طیب_طاهری

https://t.me/YaresanCulturalInstitute

4 months, 2 weeks ago

عده ای انگشت شمار از این جامعه را هم فریب داده و به گرد خود جمع کرده اند تا به واسطهٔ آنها بتوانند اهداف پلید خود را با برنامه به پیش ببرند. به عنوان مثال چندین سال است که سعی دارند تا نام حضرت علی، حسن و حسین را هم به بهانهٔ اینکه یارسان یک دین کردی است را از اعتقادات مردم پاک کنند که توفیقی برایشان فراهم نشده، زیرا پاک کردن این اسماء از باور مردمان یارسان غیرممکن است، چراکه باور و اعتقاد یاری بر این مبنا استوار است. دین یاری یک دین کوردی نیست، بلکه آن دینی با داده های جهان شمول، بدون لحاظ کردن نژاد، رنگ پوست و منطقه است. بدون مرز و فرامنطقه ای. اساس آن گورانیت است در فلات ایرانویچ.
ازاین رو در دسترس قرار دادن داده های باوری یارسان در نزد اینان به مثابه ظلم به خود و از بین رفتن این دین خواهد بود، چراکه اینان در گذشته با قتل و غارت ظلم میکرده، هم اکنون از راه فرهنگ و باور و داده های فکری.
هرچند همان عدهٔ کوته نظر و فرومایه تحت فعالیتی به اسم کوردایتی سعی دارند تا هر آنچه که دارند را حراج کنند، اما این اجازه به آنها داده نمیشود تا بخواهند با جان و مال و حال و باور این مردم بازی کنند. هر کسی حق دارد به هر شکلی رفتار کند، اما هیچ کسی حق ندارد با نام دین فعالیت کند.

انستیتو فرهنگی یارسان
استکهلم 2023/12/27

https://t.me/YaresanCulturalInstitute

4 months, 2 weeks ago

اين مسأله را نباید با تقيه در اسلام همانند کرد، چراکه آن عبارت است از حفظ جان که مجبور به پنهان كردن عقيده‌ی خود هستی و این دیگر جانبازی برای افشا نکردن اسرار باشد، و این جانبازیها برای افشا نکردن اسرار در طول تاریخ گواهی شده است. اختفاي عبادت به خاطر نسبي بودن و تفاوت در ذهنيات و عدم درك مسائل از جانب غير مي‌باشد. در يكي از پايان نامه‌هاي كارشناسي ارشد آمده بود: يكي از روحانيون، تعدادي از اهل حق‌های قمرود را براي مسلمان كردن نزد يكي از مراجع بزرگ قم مي‌آورد، مرجع به آن‌ها مي‌گويد: دين شما چيست، به من هم بگوئيد شايد درست باشد و من هم به دين شما در آيم. آن‌ها از پاسخ دادن امتناع مي‌ورزند و مي‌گويند، ما مسلمان هستيم مثل شما. از آن‌ها پرسيده مي‌شود، پس تفاوت شما با ما چيست؟ پاسخ مي‌دهند، چيز مهمي ‌نيست. از آن‌ها مي‌خواهند آن را توضيح دهند. مي‌گويند اسرار مگوست.!! فارغ از صحت و یا سقم موضوع، مسلمان بودن و اسرار مگوي مطرح شده از جانب آن عده اشتباه مي‌باشد، و متأسفانه اين خصیصه‌ی سادات ناآگاهی بوده که از قديم الأيام به يارسانيان رسيده تا عدم آگاهي خود از درك و تشريح مسائل را حواله به سرّ مگو كنند. البته در سرانجام، براین موضوع یعنی سرّپوشی تأکید و همواره برآن اصرار داشته است، اما این مسأله و یا عبادت پنهانی تا حدودی نامتناسب با غنای فلسفیِ موضوعِ مورد بحث از طرف افراد در بینش یارسانی بنا به دلایلی تأویل گردیده است. این سرّپوشی با نسبیت گرایی حاکم درآن به شکل ابتدایی با پوشاندن عیب‌های دیگران و یا ستارالعیوب بودن، حتی برای یک کلمه و آن را در سّر سینه قرار دادن تا رسیدن به کشف و شهود و پرده برداشتن از حقایق نزد شخص و رسیدن به معنا است، و حال آن‌که اسرار کائنات یا اسرار حق در بینش یارسان و نزد فرد یارسانی بنا به فلسفه‌ی دونادون برای شخص یارسانی بالقوه مکشوف گردیده، که آن هم می‌بایست جهد وافری برای به فعل درآوردن معرفت آن داشت، که این امر در نزد یارسان با پله‌های اشراق تعریف می‌شود. وانگهی آن‌چه که نوشته وثبت گردیده و برای توده‌ی مردم عنوان شده و تحت نام کلام سرانجام از آن یاد می‌گردد سرّ نیست، که اگر سرّ می‌بود دیگر نوشته نمی شد. بلکه سرّ اعداد و فرکانسهای موجود در پشت هر واژه و مصرع و بیت است که به مثابه کلید عمل میکند که در صورت دریافت آن کلید میبایست قفل آنرا هم پیدا کرد. در آن صورت درگاهی از مفاهیم و معانی دیگری برای تو باز خواهد شد که پلهٔ بالاتر اشراق است و این سلوک ادامه دارد. و آن دریافت مطالب انعکاس یافته از اسرار هستی می‌باشد که با ظرافت و رمز در لابه لای ابیات و کلمات سرانجام انعکاس یافته که دسترسی به آن اسرار و رموز کار اهل فن و عاشقان سرّپوش است که عنوان کردن آن مطالب از جانب ایشان محال می‌نمایاند، و این است سرّپوشی. تأکید بر سرّپوشی در سرانجام بنا به دو دلیل است: یکی این‌که طرز تفکر افراد و غالب ذهنی اینان نحوه‌ی پذیرش مطالبِ درخور فهم وی متناسب با شعوری که دارا می‌باشد را رقم می‌زند، از این رو حقایق واسرارِ مربوط به آن به نسبت در بر اینان تفهیم نمی گردد و رأی بر خلاف تو خواهند داد وآخرالأمرِ آن نابودی خواهد بود، چراکه «آن یار کز او گشت سردار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد». و این دار را استدلالیونی برپا می‌دارند که پایشان چوبین است و پای چوبین سخت بی تمکین. پس فاش نکردن اسرار مصونیتی است درمقابل متحجرین، واین مصونیت که پیامد آن زندگی می‌باشد یکی از آرمان‌های موجود در بینش یارسان است، یعنی زندگی برای بودن و شدن. دیگر آن‌که شخص یارسانی که براساس مقامِ وی در زندگی گذشته اش در جامعه‌ی یارسانی متولّد شده و با فرهنگی کاملاً اشراقی تکامل یافته به اسرار وحقایقی دست پیدا می‌کند که ماحصل رنج و تلاش‌هایی بوده که برای آن متحمل هزینه شده است، پس نمی بایست آن را دربر غیر فاش کند، چراکه ارزان فروشی و پایین آوردن بهای آن -که هزینه‌ی ازقبل پرداخت شده‌ای بوده- می‌باشد. دیگر این‌که با فاش کردن حقایق، تو دیگر به عنوان محرم اسرار شناخته نخواهی شد و رفته رفته از حرم یار فاصله خواهی گرفت.
صرف نظر از تمام موارد بالا نکته ای که حائز اهمیت است جامعهٔ اکراد و در رأس آنها احزاب تروریستی همچون پژاک و جنایتکارهایی همچون دمکرات کردستان ایران هستند که سعی بر تخریب و تحریف داده های اعتقادی و باوری یارسان دارند. به این شکل که سعی بر همگون سازی و آسیمیله کردن و تحریف داشته و هر آنچه که از کلیت تفکر یارسان با اندیشه و سیاست آنها همخوان و سازگار است را برجسته میکنند و بر آن اهتمام میورزند و هر آنچه که با سیاست آنها سازگار نیست را حذف میکنند یا سعی در تحریف و تغییر و تبدیل آن دارند؛ و هر کسی که بخواهد آن داده ها را عنوان کند به شکلهای مختلف با او به مخالفت میپردازند.

6 months ago

🔴 انتشارات "انستیتو فرهنگی یارسان" سه داستان از شاهنامهٔ گورانی را در دست چاپ دارد.

انتشارات انستیتو فرهنگی یارسان داستانهای:
1. جمشید شاه و ضحاک ماردوش.
2. هفت لشکر.
3. بهمن و فرامرز را به چاپ خواهد رساند.

🔺نسخ خطیِ مربوط به این داستانها منحصر به فرد بوده و توسط استاد هەردەوێڵ کاکەیی تدوین، تصحیح، تطبیق و حاشیه نویسی شده است.

🔴 Publications of "Yaresan Cultural Institute" have published three stories of Gorani's Shahnameh.

Publications of Yarasan Cultural Institute will publish the stories of: 1. Jamshid Shah and Zahhak Mardosh 2. Haft Lashkar 3. Bahman and Faramarz.

The manuscripts related to these stories are unique and have been edited, corrected, adapted and annotated by the Hardawel Kakaee.

🔴 ئنتشارات "ئینستیتیوتی فەرهەنگیی یارسان" ئامادەکاری ئەرای سێ چیرۆک شاهنامەی گۆرانی کەید.

"ئنتشارات ئینستیتیوتی فەرهەنگیی یارسان" چیروکەیل:
1. جەمشید شا و زەحاک ماردۆش.
2. هەفت لەشکەر.
3. بەهمەن و فەرامەرز چاپ دەکەیت.

دەستنووسەکانی پەیوەست وە ئی چیرۆکانە ناوازەن و لەلایەن مامۆستا هەردەوێڵ کاکەیی بەراوردکاری، ساقکردنەوە، تێبینی و پەراویز کراون.

https://yaresan.com/شاهنامه-گورانی/

🔺ماموستا هەردەوێڵ کاکەیی:👇
https://youtu.be/JlxM4I84zgs?si=7R0RwvIcQVCofJ2u

YouTube

فەرهەنگی گۆران / د.زریان کاکەیی/ مامۆستا هەردەوێڵ کاکەیی

***📺*** شبکه لیسک ***🔆*** Lisk TV ***🎬*** گۆشە: یافتە ***🎙*** پێشکەشکار: زریان کاکەیی ***👤*** مێوان بەرنامە: مامۆستا هەردەوێڵ کاکەیی ***👁*** پخش از : Youtube:https://www.youtube.com/channel/UCtj7TiNiKjjTPC99u4qYt4Q Facebook: https://www.facebook.com/Lisktv Telegram: https://t.me/Lisktv Instagram:…

We recommend to visit


• @ArmoulinBot

ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=92263839

Last updated 3 days, 4 hours ago

онлайн библиотека Царское Село (book-olds.ru)

Last updated 4 months, 2 weeks ago

نکاتی که هر پرستار بالین باید بداند

@hosseini1370z آیدی جهت تبادل

Last updated 1 day, 4 hours ago