?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago
رفقا مدرسهها تعطیله! وقتی هم تعطیله هیچ خوراک خوبی برای تولیدمحتوای کانال دستم رو نمیگیره؛ چه کنیم دیگه، اینم بضاعت ماست.😁
اومدم بنویسم روزنوشت دیدم چه روزنوشتی؟ این زورنوشته.
خلاصه زندگی ۴۵ سال اولش سخته، میگن ۴۵ سال بعدی قراره کشور اول منطقه باشیم و در سطح بسیار بالایی از رفاه و وفور نعمت و برق و گاز به سر خواهیم برد.😐
باز هم مدارس تعطیل است و آموزشها مجازی در بستر شاد.
بیشترین تعامل من با بچهها در گفتگوی صوتی است و تلاش میکنم در همین ساختار، آموزش فعالی داشته باشم.
تمرینهای ریاضی را شفاهی شرح میدهند و درس جدید را میگویم بچهها بخوانند و حین خوانش مرتب از آنها سوال میپرسم؛ اینکه مفهوم این بند چه بود؟ معنی فلان واژه چیست؟ آیا میدانند چهار جانشین حضرت مهدی در دوران غیبت صغری چه لقبی داشتهاند؟ یک هرم با قاعدهی مثلث یا مربع چند وجه دارد؟ اصلاً میدانند وجه یعنی چه؟ و... .
زور میزنیم از پسزمینهی سیاه گفتگوی صوتی و آواتارهای بیروح، رگههایی از روشنایی و ارتباط ایجاد کنیم اما میدانم که موفق نیستیم اما ناراضی هم نیستم. آنچه در توانم هست انجام دادهام.
این یک هفته هم که خودم سر کلاس نبودهام به نظرم آسیب چشمگیری به بچهها زده است. دیروز که مدرسه بودم میدیدم که درسخوانترین شاگردهایم هم در پاسخ به سوالهایم درمانده بودند. انگار که ماهها مدرسه تعطیل بوده و همه چیز را فراموش کردهاند.
سوال خوبی همسرم پرسید؛ گفت: بعد تو توقع داری آنچه یادشان میدهی سالهای بعد هم در خاطرشان بماند؟
راستش خودم هم به فکر فرو رفتم و هنوز جواب این سوال را نمیدانم.
نوشته شده به تاریخ ۵ اسفندماه سنه ۱۴۰۳
#روزنوشت۱۲۰
خیلی کوتاه و مختصر
یک هفته به خاطر برف و سرما تعطیل بودیم و یک هفته هم من به جای خودم معلم جایگزین فرستادم و سر کلاس نرفتم.
جالب است که بر خلاف همیشه که حتی پنجشنبه جمعه که بچهها را نمیدیدم دلم برایشان تنگ میشد، این بار اصلاً دلم برای بچهها تنگ نشده بود!
حتی حس نکردم که دو هفته است مدرسه نرفتهام.
حالم شبیه خوابزدهای است که نه آنقدر گیج خواب است که از غم دنیا فارغ باشد و نه آنقدر هوشیار که بداند با زندگی چه کند.
دوست دارم ساکت باشم و جریان روزمرگی را نظارهگر باشم.
حتی امروز اینکه خانم ج از آن برخورد سه هفته پیشم دلخور بود و سرسنگین جواب سلامم را داد هم برایم اهمیت چندانی نداشت.
پیش خودم گفتم همیشه که نمیشود همه را راضی نگه داشت؛ بگذار یکی هم از من بدش بیاید.
زحمت پر کردن طرح نماد را هم مدیر محترممان کشیدند. نه که نخواهم انجامش دهم، خستهتر از آن بودم که توان مواجهه با یک چالش جدید با اداره را داشته باشم؛ من واقعاً شرایطش را نداشتم به آن همه سوال روانشناسی فکر کنم. این شد که مدیر به جای من انجامش دادند.
نوشته شده به تاریخ ۴ اسفندماه سنه ۱۴۰۳
?در جستجوی معنا؛ روایتی که میسازیم.?
✳️مدتی پیش از شما در مورد مهمترین دغدغههای زندگیتان پرسیدیم و اغلب شما یافتن و ساختن معنای زندگی را مهمترین عنوان کرده بودید.
زمان زیادی با تسهیلگر بسیار خوب و دوست عزیزم ضحی شریف یزدی روی طراحی کارگاهی شش جلسهای برای پرداختن به این موضوع مهم کار کردیم. با حضور دوست روانپزشک و رواندرمانگرمان فرناز کافی در کنار ما دورهای خلاقانه و جذاب طراحی شده است تا در کنار دیگرانی همدغدغه در فضایی امن و آرام به این مسئلهی مهم بپردازیم و گامی برای معنابخشی عمیقتر به زندگی خود برداریم.
برای ثبت نام از طریق لینک زیر اقدام کنید:
https://evnd.co/veixY
با ثبتنام زودهنگام از تخفیف ویژهی انفرادی یا تخفیف بسیار خوب ثبتنام دو نفره بهرهمند شوید.
به گمانم حضور در چنین کارگاه و جمعی با رفیقی همدغدغه لذتبخشتر است.
لطفاً با دوستان خود این اطلاعیه را به اشتراک بگذارید.??
جهان روزبهروز بیشتر به سمت شخصیسازی پیش میرود.
میز و نیمکتهایی که از کلاس اول ابتدایی تا حتی گاه چندم دبیرستان باید پشتشان مینشستیم حالا برای اول تا سوم یک اندازه دارد، برای چهارم تا ششم یک اندازه و... .
مدارس پولدارتر که حتی پایههای صندلی و نیمکت پیچ و مهره دارد و برای کودکان با قد و جثهی متفاوت قابل تنظیم است.
تابلوها متناسب با قد بچهها نصب میشوند، آبخوریها و کاسه توالتها هم همینطور و در مدارس کشورهای توسعهیافته حتی نور کلاسها طوری تنظیم میشود که نه تنها کودکان بهتر یاد بگیرند بلکه بچههای بیشفعال آرامتر و متمرکزتر شوند.
تنوع رشتههای ورزشی در مدارس دنیا زیاد میشود. هنر ارزش و قدر بیشتری یافته و منحصر به کشیدن نقاشی نیست و یادگیری هر روز بیشتر از قبل به قالب بازی درمیآید تا بچهها در بافتار زندگی کودکانه یاد بگیرند.
اما دیدن این ویدئو در مورد مدرسهای ویژهی کودکان کمبینا و نابیناست حقیقتاً مرا شگفتزده کرد. اینکه بیخ گوشمان، همین هند حدوداً دو میلیارد نفری که هشتاد درصد جمعیتشان هنوز در خانه سرویس بهداشتی ندارند، همینها که اکثر زنانشان از اولین و ابتداییترین وسایل بهداشتی عادت ماهیانه محرومند چنین مدرسهای ویژه و زیبا برای بخشی از کودکان ساخته. کودکانی که اغلب به حاشیه رانده میشوند.
این ویدئو احساس دوگانهای را در من زنده کرد.
خوشحالی بابت تمام کارهای به ظاهر کوچکی که جهان کودکی را متحول میکند.
ناراحتی بابت عقب افتادنمان از این چرخهی رشد و توسعه.
اینکه در قرن ۲۱ به خاطر کمبود گاز و برق و آب و نفت و آلودگی هوا و... یک هفته مدارسمان تعطیل میشود و شاگردانمان اغلب به اینترنت پرسرعت و موبایل قابل دسترسی ندارند و در بستری غیرتعاملی درس را به صورت فایلهایی از پیش آماده شده میگیرند و خیلی از بچهها که این روزها در حاشیه بودند و به حاشیهتر رفتند.
https://www.instagram.com/reel/DC1sLpOCtSC/?igsh=dXJrYW4zM3RzeWk3
مدرسه مناسب نابینایان در هند
نوشته شده به تاریخ ۲۶ آذر سنه ۱۴۰۳
#چالشهایمعلمی
#سیستمآموزشی
#عدالتآموزشی
#آموزشباکیفیت
#آموزشرایگان
#طردشدگی
#طرد
#روزنوشت۸۷
یاد روزهای آغازین کرونا افتادم و خاطرات عجیبش.
دلم خواست تجربهام را از این سالها بنویسم.
من همیشه جزو آن دسته معلمانی بودهام که هیچوقت حتی کمی از کار نزدهام اما در کنارش همیشه حواسم بوده احترام کافی برای شخصیت، حقوق و نیازهای خودم هم قائل باشم.
وقتی کرونا شروع شد من تا وقتی بستر شاد راهاندازی نشد یک کلمه در هیچ بستری درس ندادم و هرقدر والدین و مدرسه فشار آوردند گفتم تا آ.پ تکلیف مشخصی بیان نکند وضع همین است. از اینکه معلمها داوطلبانه کار میکردند و آ.پ در استفاده از بسترهای بیگانه! تهدید میکرد عصبانی بودم.
خوب خاطرم هست که اکثر همکاران سرخود گروههای تلگرامی یا بدتر از آن واتساپی در کل کشور تشکیل دادند، شمارهشان در فهرست شماره اضطراری خانوادهها قرار گرفت، ۲۴ ساعته آنلاین بودند و تمام شبانهروز تلفن جواب میدادند، چپ و راست برای بچهها فایلهای ویدئویی، صوتی و PDF ای که گیر میآوردند همرسان میکردند و برخلاف انتظار چقدر دانشاموزان شاکی بودند.
مگر یک دانشآموز چقدر وقت داشت اینهمه فایل را دانلود و مطالعه کند؟
آن هم زمانی که هنوز خریدن موبایل شخصی برای بچهها فراگیر نشده بود و موبایلهای والدین مدت کوتاهی دست بچهها بود.
من تنها ارتباطی که با والدین داشتم بعد از دو سه هفته تعطیلی مدارس یک پیام مفصل بود با ابراز همدلی برای دشواری شرایط، لزوم مراقبت جدی از کودکان و اولویت سلامتی آنها به هر درس و مدرسهای و جلوگیری از انتقال تنش به آنها، توصیه به آزاد گذاشتن بچهها برای وقتگذارانی و خوشگذرانی و در نهایت گفتم در این چند ماه مرا شناختهاید و میدانید اهل کمکاری نیستم، به محض اینکه وزارتخانه برنامه مدونی تهیه کند من کارم را شروع میکنم و تمام عقبافتادگی را نهایتاً تا پایان خرداد به سرانجام میرسانم و تابستان خوبی در انتظار بچهها خواهد بود.
و همینطور هم شد. وقتی بستر شاد معرفی شد دیدم اینجا که فقط یک پیامرسان متنی است و بس.
یک کانال تلگرام زدم. برگههای بزرگ خریدم و به دیوار هال نصب کردم، سه پایه گرفتم و موبایلم را روی آن گذاشتم و درس به درس تدریس کردم و فیلم گرفتم و فیلمها را در کانال قرار دادم. مدت فیلمها اکثراً ۲۰ دقیقه بود. بعضی درسها هم که نیاز جدی به تصویر و تابلو نبود فایل صوتی گرفتم و بعد لینک کانال را در شاد گذاشتم و هر روز اطلاع میدادم که چه مطالبی در کانال است و بچهها میتوانند ببینند.
یکی از بهترین بازخوردهای کارم این بود که والدین گفتند ما خودمان هم فیلمها را با بچهها میبینیم و صوتها را میشنویم و کلی درسها را یاد گرفتهایم و حالا به خوبی به فرزندانمان کمک میکنیم.
بعدها که لایو و گفتگوی صوتی به شاد آمد همین کارها را در خود شاد انجام دادم. تعامل جدی حتی در لایوها بین من و شاگردانم برقرار بود. سوال میپرسیدم و آنها در نظرها پاسخ میدادند و خلاصه اکثر بچهها مشتاقانه در کلاس حضور داشتند. علاوه بر آنها تقریباً همه والدین هم در کنار بچهها در کلاسهای من حضور داشتند و تاکید چندین باره من برای ایجاد احساس امنیت و لزوم نبودن والدین کمکی نمیکرد. والدین شیوهی کارم را دوست داشتند و میگفتند ما از کلاسهای مطالعات و علوم خیلی چیزهای جالبی یاد میگیریم. حتی مدیر و معاون مدرسه هم میگفتند ما هر زمان بیکار باشیم در کلاسهای شما حضور داریم.
دوران کرونا برای من یک جهش بود. بعد از تدریسهای مجازی بسیاری از والدین هروقت مدرسه باز بود نه تنها برای تشکر به مدرسه میرفتند بلکه دائم اداره بودند و تشکر میکردند تا حدی که یکی از والدین به من گفت رفتم اداره برای تشکر که گفتند ها چیه شمام از والدین شاگردای خانم شهریسوندی؟ خودمون میدونیم معلم خوبیه.
از وزارت خانه که برای بازدید کلاسهای مجازی آمده بودند مدیر کلاس مرا معرفی کرده بود، خوششان آمد و تشویقی وزارتی برایم رد کردند ولی به خاطر سابقه فعالیت صنفی، من در فهرست سیاه بودم و نامم از تشویقیهای وزارتی و حتی استانی حذف میشود.
به تازگی به لطف مدیر جدیدمان که خودشان زمانی مسئول حراست بودهاند و حالا دو سه سالی است در مدرسه همکاریم و شناخت کافی از من پیدا کردهاند تشویقی استانی را بر من حقیر بخشودهاند!?
سالی چند روز تدریس مجازی برای آگاهی نسبی خانوادهها از روش تدریس ما در کلاس بد نیست.
نوشته شده به تاریخ ۲۵ آذر سنه ۱۴۰۳
در یک گروه معلمان فیزیک عضو هستم و همکاری که سال اول تدریسشه خیلی صادقانه اومد مشکلش رو مطرح کرد و گفت شاگرداش درس نمیخونن و در امتحان شبهنهایی لج کردن و هیچکدوم مسئلهها رو حل نکردن و گفتن ما هیچی یاد نگرفتیم.
معمولاً این جملهی دانشآموزان مفهومش اینه که توی معلم بلد نیستی درس بدی و تو کارت رو خوب انجام ندادی و خدا میدونه برای معلمی که اول تدریسشه چقدر این جمله میتونه ناراحتکننده باشه.
اول بگم که جسارت و شهامت این خانم معلم رو تحسین میکنم که بدون ترس از قضاوتها مسئلهاش رو بیان کرد. همچین معلمانی اغلب خیلی رشد میکنن.
برای راهنمایی به همکارم من این پیام رو گذاشتم که فکر کنم برای همکارانی که با چالشی مشابه مواجه هستن کمککننده باشه.
اینم بگم به نظرم بخش همدلی با کسی که مشکلش رو گفته و ایجاد فضای امن و پرهیز از قضاوت در مورد تواناییش برای تدریس خیلی مهمه و من سعی کردم این رو رعایت کنم.
**سلام خانم ک عزیز
شرایطی که در اون هستید هم خیلی دشواره و هم خیلی از ما بالاخره یکی دو بار باهاش مواجه شدیم. پس احساس تنهایی نکنید و گاهی حتی به سابقه کم تدریس هم مرتبط نیست و احتمالاً شما با یک کلاس متحد و دشوار مواجه باشید.
پیشنهادهای خودم رو میگم شاید بتونه کمک کنه:
یک جلسه کامل رو(خارج از ساعات تدریس یا در ساعات تدریس متناسب با وقت و امکان خودتون) به گفتگوی صادقانه با دانشآموزانتون اختصاص بدید. در جلسه تاکید کنید که اومدید تا حرفهاشون رو بشنوید و با هم برای حل مشکل اقدامی انجام بدید. البته تاکید کنید اگر میخوان شنیده بشن باید مودبانه و محترمانه صحبت کنن.
در طول جلسه از زبان بدن یک شنونده فعال استفاده کنید و نکات مهم حرفهاشون رو پای تابلو بنویسید. حتی اگر شک داشتید از خودشون بپرسید آیا درست متوجه شدم و منظورت این بود؟
به ویژه وقتی غیرمحترمانه صحبت میکنن شما اون جمله رو به یک جمله محترمانه تبدیل کنید و بنویسید.
مثال میزنم: خانم ما از کلاس شما هیچی یاد نمیگیریم.
میتونید بگید ممکنه منظورت این باشه که امسال اونطور که دلت میخواد درس فیزیک رو یاد نگرفتی؟
بعد از جمع آوری نکاتشون با خودشون به طراحی راه حل بپردازید و در این مرحله گشوده باشید و اگر نقدی به روش تدریس شما داشتن به دید فرصتی برای ارتقا کیفیت کارتون نگاه کنید نه حمله به تخصص و مهارتتون.
اما اونها رو آهسته متوجه کنید که یادگیری فرآیندیه که بار اصلی به دوش خود فرده و اونها هم باید مسئولیتپذیر باشن و برای یادگیری خودشون وقت بگذارن.
اگر این رو فهمیدید که تو خونه وقت نمیذارن براشون فعالیتها و کارهای کمحجم طراحی کنید. مثلاً هر جلسه فقط یک تمرین رو تو خونه حل کنن که مهمترین نکات درس رو دربرداره.
یا اول ساعت ۵ دقیقه وقت بدید تا مطالب درس قبل رو مرور کنن و در ۵ دقیقه از چند نفر نکات مهم رو بپرسید و پایان هر جلسه هم یه آزمونک داشته باشید که مهترین نکات درس رو بپرسید و به صورت تصادفی برگه مثلاً ۵ نفر رو تصحیح کنید.
پیشنهادم اینه که در کلاس هم بیشتر از روش مشارکتی و کار گروهی استفاده کنید و بچهها چند نفری با هم درگیر حل مسئله بشن چون اغلب اینجور بچهها اونقدر ضعیفن که از درگیر شدن با حل مسئله وحشت دارن و همین به ضعفشون دامن میزنه.
تجربه شخصی من میگه تو اینجور کلاسهای دشوار بعد از ارتباط صادقانه و حل مشکل یکی از بهترین روابط معلم و شاگردی شکل میگیره و معلم نتایج خوبی از کارش میگیره.
براتون آرزوی موفقیت دارم.**
و به نظرم امیدی که در پایان متن بهشون دادم که البته واقعی و تجربهشده بود هم کار موثریه. اینکه یک معلم جوان بدونه ما هم چنین چالشهایی داشتیم و احتمال حلش وجود داره و حتی میتونه تبدیل به یک تجربهی موفق بشه براش انگیزهبخش خواهد بود.
جالبی قضیه این بود که چند نفر دیگه از همکاران هم ازین پیام و اشتراکگذاری تجربه تشکر کردند و این اتفاقاً ثابت کرد این مشکل فراگیرتر از چیزیه که خیلیامون فکر میکنیم.
نوشته شده به تاریخ ۲۴ آذر سنه ۱۴۰۳
#چالشهایمعلمی
#روزنوشت
#دانشآموزان
#مسئولیتپذیری
#عمومی
#فیزیک
#حلمسئله
سلام دوستان
عزیزانی که کارگاه قبلی ضحی و مریم رو شرکت کردن از دانش و روش مشارکتی و جذابیت کارگاهشون مطلعن.
این کارگاه متاسفانه با اینکه دوستان به من لطف داشتن و دعوتم کردن ولی من برنامهای در اون ساعت دارم که امکان حضور ندارم و از دستش میدم ولی پیشنهاد میکنم هر کس در هر سطحی در جلسات شرکت میکنه این رو امتحان کنه. به ویژه مدیران و معاونین مدارس و نمایندهی معلمان و دبیران یا برگزارکنندههای جلسات آنلاین دوستانه که با هدف خاصی تشکیل میشن.
همچنان هم تخفیف ثبت نام سه نفره برقراره.
اگه مایل بودید همینجا در کامنت این مطلب پیام بگذارید و به هم متصل بشید برای گروههای سه نفره.
منم با وجود اینکه خودم نمیتونم باشم ولی اگر در هماهنگی کمکی از دستم بربیاد دریغ نمیکنم.
از وقتی برنامهی کتابخوانی در کلاسمان پا گرفته و به ویژه بعد از بازدید بچهها از کتابخانهی مرکزی در هفتهی کتاب، شور و اشتیاقشان به مطالعه افزایش چشمگیری داشته.
بیشترشان هم عضو کتابخانهی کوچک و لاغر? مدرسه شدهاند و هم عضو یکی از کتابخانههای شهر.
هر روز شاید ده دوازده کتاب میآورند که من ببینم و بگویم برایشان مناسب است یا نه؟
اینکه به جای دزدکی خواندن کتابهای بزرگسال و نامناسب، اینقدر به حرف من توجه میکنند و نظرم را میپذیرند ناشی از روشی است که برای پیشنهاد کتاب در پیش گرفتم.
به بچهها نگفتم این کتابها داستان یا واژههایی دارد که مناسب شما نیست یا بالای هجده سال است. حرفهایم طوری نبود که میل قاچاقی خواندن را تقویت کند.
من بهشان گفتم کتابهای بزرگسالان دایره واژگان وسیعتر و دشوارتری دارد و لازم است قبلش خیلی کتاب کودک و نوجوان خوانده باشید تا کلی واژه و اصطلاح یاد بگیرید که موقع خواندن این کتابها بتوانید آن لذت وصفناپذیرش را به خوبی تجربه کنید.
چون در کلاس هم کتاب میخوانیم و مرتب به واژههایی برمیخوریم که حتی خواندنش را بلد نیستند چه رسد به معنایش، حرفم را کاملاً درک کردهاند. دیدهاند که وقتی مثلاً هشتیِ خانه را برایشان توصیف میکنم چقدر درکشان از داستان عمیقتر و زیباتر میشود.
بهشان گفتهام اگر بخوانید و جزئیات را نفهمید هم از خواندن سرخورده میشوید و هم اگر بعدها خواستید دوباره سراغ آن کتاب بروید دیگر تازگی دفعهی اول را ندارد و عملاً کتاب را حیف و میل کردهاید.
حالا بچهها وقتی می گویم این کتاب مناسب نیست خیلی راحت کنار میگذارند. البته همیشه پیشنهاد میدهم که مثلاً چند سال دیگر بخوان. حتی گاهی میگویم اگر خیلی اهل مطالعه شدی و جزو زیادخوانها بودی میتوانی یکی دو سال هم زودتر بخوانیش.
بچهها چه ذوقی میکنند.
فکر میکنم این چشمانتظاری برای مثلاً پانزده سالگی یا هجده سالگی یا بیست و پنج سالگی که کتابی را بخوانند خیلی شیرین و هیجانانگیز است.
پ.ن: خیلی دلم میخواست معلم پسرهای دبیرستانی باشم و از روشهایی غیر از نصیحت و تنذیر از تماشای پورن دورشان کنم. چیزی که به نظر میرسد خیلی فراگیر و رایج شده است و آسیبهای جدی به سلامت روان خودشان و حتی زندگی عاطفی آیندهشان میزند.
بعید میدانم با نصیحت کردن تاثیر چندانی روی کاهش این ماجرا داشته باشیم.
نوشته شده به تاریخ ۱۹ آذر سنه ۱۴۰۳
#چالشهایمعلمی
#دانشآموزان
#ابتدایی
#عمومی
#کتابخوانی
#کتاب
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago