حکایتی و اشارتی

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

8 months, 1 week ago

روزی در سلول باز شد و نگهبانان چند نفر را به زور داخل سلول چپاندند. یکی از آنها به زبان فارسی به زمین و زمان فحش می‌داد و با فشار برای خود جایی در سلول باز می‌کرد. اول جا خوردم که این دیگر کیست. هم‌زبانی سبب دوستی شد و دانستم که او سروان بیگدلی هم‌کلاسی سابق محمدرضا پهلوی است. او در سال ۱۳۲۰ افسر شده و پس از شهریور ۱۳۲۰ به حزب توده گرویده و به سازمان افسری آن حزب پیوسته بود. او پس از شکست فرقه دمکرات با خانواده خود به شوروی مهاجرت کرد و پس از دو سال زندگی در باکو دستگیر شد و به نام جاسوس ده ماه تحت بازجویی قرار گرفت. عاقبت در سال ۱۳۲۷ در دادگاه ویژه غیابی به ۲۵ سال محکومش کرده بودند. شادروان بیگدلی پس از مرگ استالین تبرئه شد و از سیبری به باکو بازگشت و به زن و فرزندش پیوست. آن زمان به کمک حیدر علی‌یف دبیر اول شعبهٔ ام گ ب در جمهوری آذربایجان او وارد دانشکده ادبیات باکو شد. پس از پایان دانشکده ادبیات وارد «انستیتوی زبان و ادبیات نظامی (گنجوی)» شد و پس از شش سال دکترای خود را گرفت. باید اضافه کرد که در شوروی حتی تا زمان گارباچف هم وضع کار و درس و مسکن و شغل پناهنده سیاسی کاملا به موضع سیاسی‌اش بستگی داشت؛ در واقع اختیار زندگی پناهنده به تمامی در دست دولت بود

#در_ماگدان_کسی_پیر_نمی‌شود
راه جهنم

9 months ago

تنها چشم انتظاری که از بزرگان خانواده و مسئولین کشورم دارم این است که جوانان را درک و به خواست‌هایشان توجه کنند، از روش‌های سخت‌گیرانه بپرهیزند تا جوانان به کشور خود احساس وابستگی و تعلق خاطر پیدا کنند و مانند من از سرخوردگی و نومیدی میل به فرار و مهاجرت و زندگی در سرزمینی بیگانه در آنها ریشه ندواند.

#در_ماگدان_کسی_پیر_نمی‌شود
راه جهنم

9 months ago

سلول من در زندان کا گ ب چهار طبقه زیر زمین بود. در ساعت یک و نیم بعد از نیمه‌شب یک مرتبه زمین‌لرزه مهیب و تاریخی عشق آباد با شدت ۸ درجه ریشتر رخ داد. ساختمان به آن بزرگی زیر پایم چپ و راست و بالا و پایین شد. در زندانی که حتی صدای مگس شنیده نمی‌شد، صدای خدایا، یا امام، یا حضرت عباس، فامیل‌ها، اسم‌ها، به زبان آذری، فارسی، ترکمنی و روسی گوش فلک را کر کرده بود....زندانیان، دوستان و اعضای خانواده‌ها که ماه‌ها و سال‌ها صدای همدیگر را نشنیده بودند، همدیگر را صدا می‌زدند: تو کجایی؟ چه شده؟ فرزندانت چطورند؟ زنده‌اند؟ فلانی چه شده؟ چند سال به تو زندانی داده‌اند؟ ساختمان زندان که به شکل حرف L ساخته شده بود، همان لحظه اول به هم ریخت و حتی تا طبقه چهارم زیرزمین ترک خورد ولی فرو نریخت، دیوارها و سلول‌های زندان به هم نزدیک شده بودند. زندانیان می‌توانستند با هم دست بدهند و درددل کنند.

#در_ماگدان_کسی_پیر_نمی‌شود
زنده‌بگور

11 months ago

مهتاب تو فانوس _ رضا یزدانی

11 months ago

آه که من نین را چقدر دوست داشتم! خدایا، چقدر دوستش داشتم! تا آن لحظه توجه نداشتم به اینکه چقدر به او علاقه مند شده‌ام. درست است که من خواندن به او آموخته بودم ولی این در مقابل آنچه نین به من آموخته بود بسیار ناچیز بود؛ او به من فهمانده بود که خیلی كوچك بودن و زشت بودن درد بزرگی نیست که آدم غصه‌اش را بخورد، به من آموخته بود که در دنیا پسربچه‌ها و دختربچه‌های بسیار بدبختی هستند و نیز بچه هایی هستند که با آنکه بدبخت نیستند خیلی زود کارهای زیاد و مسؤولیت‌های زیاد سرشان ریخته می‌شود و مثل مردها و زنهای بزرگ زندگی می‌کنند. چون زندگی اغلب اوقات بسیار ظالم و بیرحم است و بسیار کسان هستند که با آنکه خوبند متوجه نیستند چه خوبیها هست و نمی‌کنند و حال آنکه می‌توانستند بکنند. دنیا همه‌اش این نیست که آدم بدی نکند بلکه باید به فکر خوبی کردن هم باشد. اینها چیزهایی بود که نین به من آموخته بود و برای همین چیزها بود که من او را بسیار دوست می‌داشتم.

#پولینا
فرار

11 months ago

مردمان کوه‌نشین به همین شیوه گریه و زاری می‌کنند، یعنی گریه‌شان صدا ندارد، صورتشان را می‌پوشانند، مثل اینکه خجالت می‌کشند و شانه‌هایشان از زور گریه بالا و پایین می‌رود درست مثل اینکه از سرما می‌لرزند.

#پولینا
فرار

1 year, 1 month ago

هیچ موضوعی در عمل باریکتر، در حین انجام، خطرناکتر و در دسترسی به موفقیت، تردیدآمیزتر از آن نیست که انسان خود را هادی و ترویج‌دهنده اصلاحات و تغییرهای قانون‌ها و اصول جدید در کشوری قرار بدهد. زیرا کسی که مؤسس چنین اصلاحات و تغییرها است، ضدیت و دشمنی عده زیادی را که با ترتیب سابق راحت و راضی و مأنوس بودند، به طرف خویش جلب خواهد کرد. فقط این اصلاحات معدودی حامی بیطرف خواهد داشت که ممکن است در این تغییرها اوضاع و احوالشان بهتر شود و این بی‌طرفی آنها هم بخشی از ترس مخالفان خودشان ناشی است که قانون هم از آنها طرفداری می‌کند، بخشی نیز از روح بی اعتمادی خود بشر ناشی است که هیچ چیز تازه را حاضر نیست قبول کند مگر اینکه اتفاق‌های بعدی صحت آن را نشان بدهد و حقیقتش را ثابت کند.
در هرحال و هرزمان که مخالفان تغییر و اصلاحات جدید قیام و حمله کنند، حمله آنها با روح جدید و تعصب همراه خواهد بود. در حالی که دیگران ضعیف و غیرجدی از خود دفاع و هم خود هم منافع خود را دچار خطر خواهند کرد.

#شهریار
کشورهای جدید متصرف شده به قوت بازوی شخص پادشاه

1 year, 1 month ago

برای اطمینان از نگه‌داری و ایمن بودن از خطرهای آینده هیچ راهی بهتر از ویران کردن نیست. هرکس که می‌خواهد بر شهری حکومت مطلق کند و دارای آزادی و استقلال باشد، راه دیگری برای نگه‌داری آن شهر جز ویران کردن آن ندارد و اگر این کار نشود، خود شخص فاتح به وسیله همان شهر مغلوب خواهد شد زیرا اگر آن شهر شورش کند و یاغی شود، همیشه می‌تواند خود را در زیر پرچم آزادی و آداب و رسوم و قوانین گذشته‌اش حفظ کند و هرگز مرور زمان یا تغییر‌های دیگر نمی‌تواند اثر آن آداب و رسوم و قانون‌ها را از یاد ساکنانش محو کند.
هر کاری را انجام می‌دهی با اندیشیدن باشد. زیرا باید بدانی تا مردم آن کشور را متفرق و آن‌ها را در اطراف کشور خود پراکنده نکرده‌ای، ممکن نیست آم سابقه آزادی و قانون و آداب و رسوم که ساکنانش بدان خو گرفته‌اند، از خاطر آنها محو شود و هروقت فرصت کنند یا برای شما پیش‌آمد سوئی رخ بدهد، فوری علیه‌تان قیام خواهند کرد.

#شهریار
زندگی در شهرها و ایالت‌هایی که پیش از استیلا و تصرف به دست دیگری با قانون‌های مخصوص خود سر می‌کردند و چگونگی سلطنت بر آنها

1 year, 1 month ago

عیب کارهای کشور باید در ابتدای بروز آن کشف و از آن جلوگیری شود زیرا با دست شهریار عاقل در ابتدای بروز به آسانی اصلاح‌پذیر است. اما چون دقت و توجه نشد و غائله بزرگ شد و به نظر هر کس رسید، آن وقت دیگر علاجی برای آن ممکن نیست.

#شهریار
سلطنت‌هایی با ضمیمه یک یا چند کشور دیگر به آنها

1 year, 3 months ago

در زبان سیاسی آن روزها «روشنفکر» نوعی آدم زیادی بود. معنای آدمی را می‌داد که نمی‌توانست زندگی را درک کند و از مردم بریده بود. در آن زمان تمام کمونیستها به دست کمونیستهای دیگری که این ناسزا را به آنها بسته بودند به دار آویخته شدند. فرض بر این بود که این جماعت برخلاف آنهایی که پایشان روی زمین قرص بود یک بار و برای همیشه زمین را از زیر پای آنهای دیگر بکشند و اندکی در هوا آویزانشان کنند.

#کتاب_خنده_و_فراموشی

نامه‌های گمشده

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago