🌷خیلی خوب است. توصیه می‌کنم بپیوندید.👆👆👆

کارگاه‌های جمع خوانی _ وبینار هفتگی داستان مدرن

سلام دوستان
امیدوارم خوب و خوش باشید. در کارگاه جمع خوانی هر هفته یک داستان کوتاه می‌خوانیم. طول دوره‌ها ۴ هفته است و شرکت در وبینارهای این دوره برای عموم علاقه‌مندان آزاد است و تنها شرط حضور در این دوره شرکت فعال هست که شرایطش رو الان میگم.

۱_ هر شرکت کننده باید در طول دوره حداقل یک متن ( شامل گزارش، خبرنویسی، تحلیل، یا داستان) رو برای نقد در گروه قرار بده.

۲_ هر شرکت کننده در طول دوره فقط مجاز به یک جلسه غیبت هست. و در غیبت دوم از گروه حذف میشه.[ البته در دوره بعد دوباره میتونه به گروه بپیونده ]

این قوانین از این جهت هست که تجربه ثابت کرده هر فعالیتی که بدون تعهد شروع بشه بدون نتیجه هم تمام میشه و رشدی اتفاق نخواهد افتاد. هدف ما از برگزاری این دوره‌ها خواندن بهترین داستان‌ کوتاه‌های صد سال اخیر ایران و جهان هست. خواندن این داستان‌‌ها علاوه بر اینکه هر کدوم لذت و نگرش خودشون رو به جهان ما اضافه می‌کنن؛ هراس ما از نوشتن رو کم می‌کنند و بعلاوه نقد و بررسی آن‌ها میتونه چراغ راه ما در این مسیر باشه.
همچنین لازمه اگر به نوشتن علاقه داریم این مساله رو کمی فراتر از تنفنن و به شکل امری روتین و علمی نگاه کنیم.

داستان‌ها به شکلی انتخاب شدند که هفته‌ای ۱ الی ۲ ساعت وقت نیاز دارند. پی‌دی اف داستات‌ها هر هفته در گروه قرار داده خواهد شد.
نکته: اگر نوشتن یا خواندن به قدر یک یا دو ساعت در هفته براتون مقدور نیست، می‌تونید فعلا عضو نشید.

من از حضور همه دوستان و دیدن‌شون همیشه خوشحال می‌شم.

امیدوارم ببینمتون.
شیخ‌نجدی

لینک عضویت در گروه
https://t.me/+R_PUFxJIp6JjZTg0

🍀مولانا بخوانیم

درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر
نه رنج اره کشیدی نه زخمه‌های تبر

ور آفتاب نرفتی به پر و پا همه شب
جهان چگونه منور شدی به گاه سحر

ور آب تلخ نرفتی ز بحر سوی افق
کجا حیات گلستان شدی به سیل و مطر

چو قطره از وطن خویش رفت و بازآمد
مصادف صدف او گشت و شد یکی گوهر

نه یوسفی به سفر رفت از پدر گریان
نه در سفر به سعادت رسید و ملک و ظفر

نه مصطفی به سفر رفت جانب یثرب
بیافت سلطنت و گشت شاه صد کشور

وگر تو پای نداری سفر گزین در خویش
چو کان لعل پذیرا شو از شعاع اثر

ز خویشتن سفری کن به خویش ای خواجه
که از چنین سفری گشت خاک، معدن زر

ز تلخی و ترشی رو به سوی شیرینی
چنانک رست ز تلخی هزار گونه ثمر

ز شمس مفخر تبریز جوی شیرینی
از آنک هر ثمر از نور شمس یابد فر

ویرانه می‌آیند
اخبار لاکردار

از دست دارد می‌رود باران
از پا درافتاده‌ست گندم‌زار
رگبار در آواز
دیدار با دیوار
دنیای ما: آواری از تصویر
تصویر ما: دنیایی از آوار

سید علی میرافضلی
@zaynabbayat

تا آشنای گوشۀ ویرانۀ خودم
وارسته از جهانم و بیگانۀ‌ خودم
?#ناصر_فرخاد
@zaynabbayat

تمام رنج و غمم، درد و رنج مردم بود
که کار خلق به دست ستون پنجم بود
به هر کجا سخن از مهر و آدمیت بود
ولی به وقت عمل، نام آدمی گم بود
?زنده‌یاد #ناصر_فرخاد

?فارسی ناشنیده
?گلچینی از واژه‌ها و عبارات فارسی رایج در افغانستان
✍️ زینب بیات

❤️ دل انداختن:
از آن عبارات دلی و زیبای فارسی دری رایج در افغانستان است و از مادرم که زادگاهش غزنه هست این عبارت را گه‌گاه شنیده‌ام.
وقتی کسی به هر شکلی از عزیزی که خیلی به او وابسته هست دور می‌شود و حالش ناخوش و بی‌قراری‌هایش بسیار، مثل دور شدن فرزندی از مادر، اصطلاحا می‌گویند پشت فلانی دل انداخته، پشت مادر خود دل انداخته... و یا اینکه «اگر ترکش کنی ممکن است پشت‌ات دل بندازه».

دل نندازید الهی هیچ وقت و دل‌گرم باشید و دل‌شاد.

#دل‌انداختن
#فارسی‌دری
#افغانستان
#غزنه
@zaynabbayat

?زبان فارسی شیرین است به خصوص که زبان مادری باشد و گاهی چنان اصطلاحات زیبا و شاعرانه بشنوی که تن و جانت را شکرین کند.
ویدیویی دیدم از یک فرد انگلیسی زبان که دو عبارت « دلم برایت تنگ شده» و «I miss You» را با هم از نظر زیبایی و شاعرانگی مقایسه می‌کرد و می‌گفت که فقط یک لحظه خیال کنید تنگ شدن دل را، چقدر شاعرانه و زیباست، درحالی که در عبارت همتراز انگلیسی‌اش فقط از قطع شدن یک رابطه می‌گوید و بس.
قند پارسی چنین است. در افغانستان هم از این گونه عبارات که در محاروات رایج مردم می‌توانی بشنوی فراوان است. اصطلاحات و عبارات زیبای فارسی دری در افغانستان که بر زبان مادرم و مادران سرزمینم جاری است.
اگر توفیق باشد سعی می‌کنم مواردی را در این کانال بنویسم و به اشتراک بگذارم و به عنوان یکی از منابع هم از دانشنامه‌ی «فارسی ناشنیده» استفاده کنم که به کوشش دکتر حسن انوشه گرد‌ آمده است و عجب کار ارزشمندی انجام است.
روانش مینوی باد

#قند_پارسی
#افغانستان
#زینب‌بیات
@zaynabbayat

به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم
مشو غایب که چون آیینه از رخ می‌پرد رنگم
✍ #بیدل

?آواز:#احمدولی

@zaynabbayat

برای اهالی وطن بزرگ پارسی

بوی جوی مولیانمان یکی‌ست
ما که یار مهربانمان یکی‌ست

ما شنیده‌ایم از حدیث نی
بند بندِ داستانمان یکی‌ست

با وجود سیم‌های خاردار
سروهای بوستانمان یکی‌ست

اهل سرزمین شاهنامه‌ایم
سرگذشت و هفت‌خوانمان یکی‌ست

با هم از کرانه‌ها گذشته‌ایم
گرز و رخش و پهلوانمان یکی‌ست

قامت ِ کمان ما اگر دوتاست
رو به دشمنان ، کمانمان یکی‌ست

ما سیاوشان عصر حاضریم
شعله‌های امتحانمان یکی‌ست

مثل روز روشن است راه ما
ما که شمس و آسمانمان یکی‌ست

مثل قند پارسی کنار هم
شعرهای استکانمان یکی‌ست

باش ای برادر عزیز من
باش تا کمی بغل‌کشی کنیم
ما که قلبمان ، زبانمان یکی‌ست*

پ.ن : مصراع اضافی آگاهانه‌ است

موسی عصمتی

لینک پیوستن به کانال اشعار #موسی_عصمتی?

https://t.me/braillehayenagozir