مجله ی ناکوک

Description
گاهنامه، رادیو، مقاله
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months, 1 week ago

4 years, 11 months ago

جامعه‌ای که انقلاب میکند،جامعۀ مغرور و سرکشی‌ست و جامعه‌ای که پراید مونتاژ میکند، جامعۀ زبون و مطیعی‌ست و من این معما را نمیتوانم حل کنم که ما چگونه هم انقلاب کردیم(آنهم دوبار) و هم به پراید تن دادیم.
هم انقلاب(چه مشروطه که مونتاژ انقلاب شکوهمند انگلستان بود و چه57که مونتاژ انقلاب فرانسه بود) و هم گرایش به تولید صنعتی (که در حد مونتاژ پراید و پژو405 و ... باقی ماند) نشانگان رابطه مبتنی بر پاتوس (عشق/نفرت توامان) با غرب‌اند. حال آنکه هیچیک از ما (جز تقی‌زاده) زیر بارش نمیرویم.
ایدئولوژی رسمی میکوشد رابطۀ پاتولوژیک ما با غرب و مدرنیته(این دوتا البته یکی نیستند) را با ساده‌سازی‌هایی چون «دشمن»،«ما و آنها» و... زیر فرش بزند، اما مسئله اینست که انقلاب 57، از قضا اوج کنش مدرن ما بوده است، آنقدر بزرگ که میشل فوکو را با حیرت و دهان باز به اینجا کشید. فوکو آمده بود تا صحنه عجیبی را ببیند:انقلابی شبیه انقلاب فرانسه که مرهون ایده‌های ولتر ودیدرو ودالامبروروسو و... بود،هم درون‌مایه‌های پررنگ دینی داشت. چپ‌ها نیایند منکر عناصر شیعی انقلاب57 شوند،گلسرخی(همان عکس پروفایل نصفتان)هم مارکسیست-لنینیست بود هم به امیرالمومنین متمسک میشد.
رابطه پیچیده ما با مدرنیته،نه تنها درسیمای انقلاب مشروطه و57وعطش صنعتی‌ شدن متجلی‌ ست، بلکه درآن بخشی که ایدئولوژی رسمی مدام درباره‌اش هشدار میدهد(فرهنگ)هم شدیدا مونتاژ کاریم؛تاحدی که«امریکن آیدل»را تقلید میکنیم و حتی دکورش را عوض نمیکنیم و فقط بجای کیتی پری،رویا نونهالی میگذاریم.

مقصودم از نوشتن اینها، رسیدن به یک نتیجه فی‌الفور و آنی نبود. خواستم ابهاماتم را با شما درمیان بگذارم. شما هم لازم نیست هرچه سریعتر سعی کنید با چهارتا دگمای ته‌ذهن‌تان جواب دهید و خیال خودتان را راحت کنید. به اینها فکر کنید. فکر،فکر، فکر... همان کاری که از آن میترسیم! ما از هگل آموخته‌ایم که حتی انکار یک رابطه، خود یک رابطه است. به عبارت دیگر، پشت این غرب و مدرنیته‌ستیزی شدید بخشهای به اصطلاح سنتی ما(که خیلی شبیه فرآیند سرکوب میل در روانکاوی فروید است)، یک ولع و عشق شدید به غرب و مدرنیته دیده میشود. به این رابطه عجیب فکر کنید. ما برای فهم اینکه چرا هم انقلاب کردیم و هم به پراید تن دادیم، نیازمند فکر هستیم. فکر هم با رفتن به نمایشگاه کتاب و سیب‌زمینی سرخ‌ کرده خوردن در ما برانگیخته نمی‌شود. راهش مراجعه به تاریخ است. ما باید دستکم تا صفویه و خلق دولت مدرن(از قضا به میانجی یک درونمایه شیعی) عقب برویم. بایدشجاعت رفتن دردل تاریخ داشت.شجاعت فکرکردن،یعنی مواجه شدن با چیزهایی که «لایکخور» نیست،امادرتاریخ هست.اینکه صفویه،باعناصر شیعی،یک دولت مدرن ساخت.باعلامه کرکی،با شیخ بهایی،باهمین آخوندها.چرا ساخت؟رقابت با عثمانی؟به اینها باید برگشت تا فهمید چرا هم انقلاب کردیم هم به پراید تن دادیم. بله، راهی جز این مواجهه تاریخی با خودمان نداریم تا بفهمیم چرا انقلاب رنگ و لعاب مذهبی گرفت، روحانیت چرا از جایگاه مشاور اعظم پادشاه، خود برای قدرت قاهر جست زد، چرا توانست انقلاب را در چنگ بگیرد، چرا به قواعد مونتسکیویی سیاست مدرن(تفکیک قوا) ولو نصفه نیمه تن داد و هزار چرای دیگر. باید به زمانی برگشت که امپراطوری عثمانی همچون لحافی ضخیم بین و ما غرب که با آن بی واسطه رابطه داشتیم (چه در نهضت بازگشت و ترجمه، چه در جنگهای ایران و روم و یونان و ...) درافتاد و این رابطه عشق/نفرت را گسست. نباید از انگ ترسید و شجاعت دیدن عناصر تمدن ساز دینی(چه مثبت و چه منفی)دستکم از سربرآوردن صفویه بدین سو را نداشت. بایدرفت و درتاریخ عطش«قدرت منطقه‌ای»را جست.اینکه ما ازکی به مسئله«سلطه»که مدام چه در ایدئولوژی رسمی حکومت وچه در بطن جامعه به شکل«تعارف»نفی‌اش میکنیم، دل بستیم. همه اجزاء این تاریخ را باید با دقت بازبینی کنیم. یک مثالش نسبت ما با لبنان است. برای فهم این پیوند کنونی باید تا کوچ داده شدن شیعیان توسط عثمانی به جبل‌عامل عقب رفت و بعد درآورد که رابطه خاندان صدر(که ما به میانجی خاتمی و امام موسی صدر با آنها آشناییم) با ظفرمندان 57 چه بود. این مثالها را میزنم که بدانید حتی مسئله‌ای مثل «هلال شیعی» یک مسئله 4-5 ساله و حتی 30-40 نیست. ریشه‌های عمیق تاریخی دارد و باید شجاعت رفتن و جستن در اعماق تاریخ را داشت و اینکار به میانجی اتکاء به دانش «منوتویی» و «کنفرانسهای ته اتوبوسی» ممکن نیست.

مخلص کلام اینست: ما برای بهبود وضع خود راهی جز فکرکردن که همانا بی تعصب رفتن در دل تاریخ است، نداریم. چون همه چیز به همه چیز ربط دارد، بله، همه چیز، از جمله «پراید» به «علمای جبل عامل»

آنتینومی های جامعه ما
نادر فتوره چی
@nakookmag

https://uupload.ir/files/mry4_antinomi.jpg

جامعه‌ای که انقلاب میکند،جامعۀ مغرور و سرکشی‌ست و جامعه‌ای که پراید مونتاژ میکند، جامعۀ زبون و مطیعی‌ست و من این …
5 years, 1 month ago

شجریان پیش از انقلاب یکی از ده‌ها خواننده‌ی برنامه‌ی گل‌ها بود،‌ به مدت ده سال. در تمامی این سال‌ها شجریان فرصت اسطوره شدن و یکه‌تاز شدن داشت، اما این عرصه تا زمانی‌که ده‌ها خواننده‌ی محبوب در سبک‌های مختلف با مخاطبان گسترده ظهور کرده‌ بودند مجال پیدایی نداشت و تنها با پیروزی «انقلاب اسلامی» برای او مهیا شد. بگذارید موردی بگویم: صادق صبا در مستندی که بعد از ۸۸ از شجریان ساخت از دهان استاد چنین القا کرد که من «ایران ای سرای امید» را برای «مردم» خواندم و نه آیت‌الله خمینی و نظام تازه‌ تاسیس جمهوری اسلامی. بنا بر اسناد موجود در نشریه‌ی شورای نویسندگان و هنرمندان(ارگان فرهنگی-هنری حزب توده نزدیک به ابتهاج و لطفی) چنین ادعایی مشخصا دروغ است. «ایران ای سرای امید» متعلق به دوره‌ی هم‌راهی حزب توده با مشی ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی و جزئی است از خدمات فرهنگی حزب توده به نظام. از آن‌ گذشته سوژگی شجریان دقیقا همانی است که به جای وقع نهادن به این‌که آّهنگساز و ترانه‌سرا و اجراکنندگان یک قطعه کیست، خود را محق می‌داند هر قطعه‌ای که خوانده را با خودش یکسان بپندارد! نوعی سوژگی پدر و مایل به مرکزیت یعنی سرکوب، تبعیض و طنین انداختن همان صدای بلندی که به میانجی پدرم در سال‌های دهه‌ی ۷۰ در فضای مردسالارانه‌ی خانه‌ی ما طنین‌انداز می‌شد و تسخیرش می‌کرد. باری، خود شجریان هم پیش از بازی‌ بهره‌جویانه‌ای که بی‌بی‌سی و صادق صبا و اصلاح‌طلبان پلید پس از ۸۸ راه انداختند، هرگز ادعای ایستادن در سمت درست تاریخ را نداشت. او بیست سال پس از انقلاب، موسیقی خود را در مجموعه‌ی یک زبان(فارسی) یک پرچم(جمهوری اسلامی) و یک موسیقی(موسیقی «اصیل» به نمایندگی خودش) قرار می‌داد و می‌گفت چون برایش هنر و نه سیاست مهم است دوستان فراوانی در میان روحانیون حاکم پیدا کرده است(که لابد در سال‌های ممنوعیت کنسرت برای اکثریت موسیقیدانان، امکان پخش و اجرای تور در سرتاسر کشور را برایش فراهم کردند). اما برای ذکر نمونه‌ی دقیق‌تری از سوژگی سلطه‌ی شجریان در رابطه با آثاری که با همراهی‌اش تولید شده و نشان دادن منطق پیش‌گفته، می‌شود رجوع کرد به اسناد حقوقی دادگاه حق مولفی که یک طرفش شجریان و طرف دیگرش یکی از استادان او «فرامرز پایور» بودند.و شجریان مدعی اعظم سود اثری بود که تنها در آن آواز خوانده بود! هم‌چنان‌که ردپای همین سوژگی سلطه‌جو -که با شکل دادن ج.ا به میدان موسیقی پس از انقلاب استاد را یکه‌تاز کرده بود- در اختلافاتی که شجریان با هم‌کاران قدیمی و قدری مانند محمدرضا لطفی پیدا می‌کند هم آشکار است. اما صادق صبا برای نشان دادن نسبت شجریان با نظام تازه‌تاسیس جمهوری اسلامی می‌توانست به «ربنا» رجوع کند، اثری که شجریان با مهارت در اولین رمضان پس از «انقلاب اسلامی» به جای ربنای خواننده‌ی دیگری به نام «ذبیحی» خواند که در آیین‌های مذهبی و رسمی شاهنشاهی ظاهر می‌شد، خواننده‌ای که بعدتر به فرمان آیت‌الله خلخالی تکه تکه شد. درست در همان زمانه‌ای که ربنای «زیبا»ی شجریان از تمامی بلندگوهای موجود با صدای بلند پخش می‌شد؛ به مثابه‌ی عنصری از حال و هوای روحانی یک «امت مسلمان» انقلابی در ماه‌های رمضان همان سال‌ها. نقب بزنیم به بُعد دیگری از سوژگی شجریان. مشهور است که در دهه‌ی ۶۰ شمسی، رادیو و تلویزیون دو جور موسیقی پخش می‌کرد: یا سرود و نوحه‌ی جنگی و انقلابی و یا صدای محمدرضا شجریان. در تمامی این سال‌ها، با خاموشی مطلق نمایندگان محبوب و توانای دیگر سبک‌های موسیقی بود که شجریان سردمدار شد. سرگذشت موسیقیدانان رانده‌شده از درگاه «انقلاب اسلامی»، شکست‌خوردگان‌، آنان‌که هم‌چون محمدرضا شجریان «در طرف درست تاریخ» نایستادند هم مطابق انتظار صدایی ندارد. به جز آن‌که می‌دانیم در تمامی سال‌های یکه‌تازی شجریان و همراهانش، نه تنها اعتراض عمده‌ای علیه سانسور دیگر انواع موسیقی و هم‌صنف‌های خود از جانب اینان صورت نگرفت که به نقل از فروغ بهمن‌پور حتی شبهه‌ی این وجود دارد که خود راسا اقدام به جلوگیری از بازگشت برخی از آوازخوانان به رادیو می‌کردند. در این‌جا صحبت از خواننده‌ای به نام «محمودی خوانساری» است، یکی از آوازخوانانی که در سمت درست تاریخ نایستاد، خودی نشد و در ۵۰ سالگی همان زمان سکته کرد و مرد. نامی ندارد،‌ به خصوص برای خیل عظیم کسانی که مواجهه‌شان با شجریان، نه به عنوان یکی -و تنها یکی- از قله‌های صد سال آوازِ یکی – و تنها یکی- از انواع موسیقی «ایرانی» است که با چشم و گوش‌هایی بسته، با قاب کردن یک جمله‌ی «من صدای همین خس و خاشاکم»، به انضمام زمزمه‌ی چند تا از تصانیفی -که خود استاد ماهیتا کم‌ارزش‌تر از آوازهایش می‌دانست- به ارگاسمی سیاه می‌رسند که با تحقیر منتقدان، در چشم تاریخ خاک می‌پاشد.

آیدین آریا
شجریان و سمت درست تاریخ
@nakookmag

https://uupload.ir/files/soet_shajaarian.jpg

شجریان پیش از انقلاب یکی از ده‌ها خواننده‌ی برنامه‌ی گل‌ها بود،‌ به مدت ده سال. در تمامی این سال‌ها شجریان …
5 years, 4 months ago

در جریان کمپین انتخاباتیِ الیوت اسپیتزر و آنتونی وینر (نمایندگان دموکرات سنا که رسوایی جنسی به بار آوردند) در نیویورک، هانا روزن نویسنده ی فمنیست در کمال تعجب می گوید چرا "پنجاه سال پس از انقلاب جنسی" سیاستمداران زن نسبت به مردان در ارتباط با {لو رفتن} رسوایی های جنسی عقب مانده اند! او توضیح می دهد که از لحاظ بیولوژیکی و تکاملی، این ایده که، زنان از قدرت سو استفاده نمیکنند رد شدنی است. او با بررسی های خود نشان میدهد که زنان جوان تقریبا به اندازه مردان به همسرانشان خیانت می کنند.
"به بهشت فمنیستی خوش آمدید." جایی که ایده آل، نه تنها الگو گرفتن زنان از مردان، که شبیه شدن آنها به بدترین نوع مردان است.
پنجاه سال پیش، بتی فریدان، یک مارکسیستِ پرکار، کتاب "رمز و راز زنانه" را منتشر کرد. فرضیه اش این بود که زنان در زندگی در اردوگاه های کار اجباریِِ خانگی، بدبختی می کشند اما{آنقدر} مغز هایشان شستشو داده شده که این موضوع را نمیفهمند. وظیفه فمنیسم این بود تا آگاهیِ این عقب مانده های ساده لوح را افزایش دهد.
آنها به تشویق زنان برای دستیابی به مشاغل و تصحیح موانعِ قانونی برابریِ شان قانع نشدند، فمنیست ها چیزی کمتر از فراموشی زندگی خانوادگی {خانواده} و روابط جنسیِ سنتی نمی خواستند. آن ها تصور کردند که "استاندارد دوگانه" راجع به سکس، مورد علاقه مردان است. راه حل، بی قیدیِ اخلاقی برای همه گان {مرد و زن} بود.
این یک چرخش احمقانه و خودفریبنده بود.
پنجاه سال بعد، ما این پیغام را از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کردیم: یک گزارش از نیویورک تایمز با عنوان "سکس در محوطه دانشگاه، او {زنان} این بازی را هم میتواند انجام دهد". در این مورد، زنان ظاهرا رابطه جنسی بدون تعهد را به رابطه {با تعهد} ترجیح می دادند. این {گزاره} که انقلاب جنسی، تنها مورد علاقه مردان است حقیقت ندارد. تایمز به خوانندگان خود اطمینان می دهد که تمرکزِ بیش از حد زنان روی شغل هایشان بخاطر این است که وقت خود را با مردان بگذرانند. آن ها رابطه جنسی ناشناس را با فاسق های خود انجام می دهند بدون این که احساس پشیمانی بابت آن داشته باشند.
این {یک} شستشوی مغزی جدید است. زنان فروخته شده ( و فروخته شده و فروخته شده) اند با این تصور که خوشبختی و تحقق {آرزوهایشان} درپیدا کردن کار است. ازدواج و فرزندان مواردی هستند که بعد از مدارج دانشگاهی اولویت بندی خواهند شد. سکس سرگرمی است. اتصال به بشریت زیر نظرِ ارگان های جنسی {و با دیدِ صرفا جنسی} میتواند گزینه های تجربی (تجربه های زندگی) شما را محدود کند.
مقاله های مشوقی مثل مقاله هانا روزن در سال 2012، با نام " پسران در حاشیه" استدلال می کنند که زنان، سوای "فرهنگ لاس زدن" مشغول لذت بردن از آزادی های جنسی شان هستند.
من لحظه ای به این ها اعتقاد ندارم. هیچکدام از این مقاله ها نمیتوانند تحقیقاتی که نشان میدهد، به طور مثال زنان قبل از ارتباطات جنسیِ ناشناس، خود را بدمست میکنند، انکار کند. اگر گهگاه رابطه جنسی ناشناس برای خانمها لذت بخش است، چرا در ابتدا نیاز به بیهوش کردن خود دارند؟ و اگر زنان مقصرند، چرا مردان در این گونه روابط نسبت به روابط دیگر طالب رابطه جنسی دهانی هستند؟
مقاله تایمز خاطر نشان می کند که "فرهنگ لاس زدن" به آن اندازه که رسانه آن را تبلیغ می کند گسترده نیست. براساس این مقاله، چهل درصد از فارغ التحصیلان دانشگاه یا باکره اند یا تنها با یک نفر سکس کرده اند. برخی گروه های دانشجویی مانند شبکه عشق و وفاداری، خودآگاهانه ضد این فرهنگ عمل می کند. با این وجود بیشتر دانشجویان، باید با ویران سازی جنسی که ویژگی بیشتر دانشگاه هاست کنار بیایند. چندین دانشجوی زن به تایمز اعتراف کردند که آن ها تنها زمانی درگیر رابطه های جنسی ناشناس شده اند که انتظارشان برای رسیدن به یک رابطه {طولانی} نافرجام مانده بود. گزارش یک دانش آموز از یک میهمانی سال اولی معمولی چنین است:" شما وارد می شوید و آن ها شما را به زیرزمین تاریک می کشانند"؛ هیلی، یک سال بالاییِ بلوند، با گونه های صورتی، راجع به میهمانی های سال اول می گوید: "دختران در وسط {سالن} در حال رقص اند و پسرهایی که در اطراف ایستاده اند. سپس می آیند و آلت خود را به شما فشار می دهند و می رقصند.
چارمینگ، یک دختر دیگر توضیح می دهد که چرا در رابطه هایش در سال اول و دوم دانشگاه معمولا با " خوردن آلت جنسی مردان به پایان میرسید". قبل از غروب او بشدت مست میکرد. به محض این که به اتاق پسر بازمیگشت، او کم کم به هوش می آمد و دیگر نمیخواست که آنجا بماند، و خوردن آلت جنسی پسر، راحتترین راه برای تمام کردن داستان و ترک آن جا بود.
تغییرات زیادی نیاز است تا {بتوانیم} اسم این ها را آزادی بگذاریم.

شستشوی مغزی جدید: زنان لاس زدن را دوست دارند
مونا شارن
ترجمه: مجله ناکوک
@nakookmag

http://uupload.ir/files/d3uy_mona-charen.jpg

در جریان کمپین انتخاباتیِ الیوت اسپیتزر و آنتونی وینر (نمایندگان دموکرات سنا که رسوایی جنسی به بار آوردند) در نیویورک، …
5 years, 4 months ago

به یاد «دلکش» ملکه موسیقی کلاسیک ایرانی
@nakookmag

5 years, 5 months ago
5 years, 5 months ago
استبداد ساعت

استبداد ساعت
جرج وودکاک
ترجمه: مجله ناکوک
@nakookmag

5 years, 10 months ago

ملی گرایی و مذهب این دو بال قدرتمند فاشیزم و سرمایه داری هویت های ساختگی کاذبی هستند که از نیاز ابتدایی مردم به یگانگی و نوع دوستی سو استفاده می کنند تا تحریکمان کنند به نفع اقلیتی دولتمند همدیگر را بدریم. ملی گرایی مفهومی دروغین می سازد به نام وطن. وطن برای اربابان معجزه می کند. دو خط موازی را به هم میرساند. پنت هاوس نشین نیاوران را به مسکن مهر نشین هشتگرد و پرند پیوند می زند؛ به گور خواب های پاکدشت و محمد شهر. ملی گرایی ماله ستم است. برای من این وطن بوی شاش می دهد. بوی ظلم. بوی مردار. این وطن حافظ نظم طبقاتی ستم گرانه موجود است. همواره در حال ساختن دیگری است. ساختن غیر خودی ها. دشمن ها. تا علیه شان بسیج شویم و تبعیض جاری در رگ های جامعه را فراموش کنیم. ملی گرایی میتواند شب، کارگری که از صبح وحشیانه استثمار شده را در کنار کارفرمای میلیونرش بنشاند تا برای تیم ملی ایران یک صدا هورا بکشند. می تواند زندانی شکنجه شده ای را خندان در کنار بازجوی خود پشت صندوق رای بکشاند. می تواند ما را خوشحال از جنگ در خارج از مرزهای ایران دست در دست علیزاده و بی بی سی پشت سردار سلیمانی و بشار اسد بنشاند. چه اهمیتی دارد که صدها همنوع ما در سوریه قتل عام شده اند. چه اهمیت دارد جان ان جوانان کودکان زنان و مردان شیمایی شده، مجروح و زجر کش شده. مهم آن است که ما امنیت داریم و جنگ را به خارج از مرزهای ایران کشانده ایم. چه مهم است که در این سالیان سیاه حتی یک جنبش ضد جنگ نداشته ایم. ملی گرایی آن چیزی است که یک کارگر، یک معلم یک پرستار، یک آرایشگر را متقاعد میکند تا به جای زیر و رو کردن ستم طبقاتی موجود شهرام جزایری را به عنوان یک کار آفرین ملی بستاید. انوشه انصاری را به خاطر 20 میلیون دلاری که به ناسا پرداخت کرد فخر ملی میکند و قربانی ناامیدی در کف خیابان را با برچسب معتاد ننگ جامعه میشمارد. از انسانیت تهی. از سبوعیت سرشار.
#پادکست_آگر
مرگ کسب و کار من است

http://www.upsara.com/images/e583346_Untitled-1.jpg

ملی گرایی و مذهب این دو بال قدرتمند فاشیزم و سرمایه داری هویت های ساختگی کاذبی هستند که از نیاز …
5 years, 11 months ago

شرح محسن اکبرزاده بر رشته توییت نادرفتوره چی با عنوان گسست یا شتاب دهنده درباره شورش آبان ۹۸

5 years, 11 months ago
مجله ی ناکوک
5 years, 11 months ago
مجله ی ناکوک
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months, 1 week ago