?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
.
هوای شکار خرسی داشتم
که چشم چپش از تیر عجبی خونریزی کرده باشد
و دندانهایش شبیه گرسنگی یک آدمخوار باشد.
وقتی روز بعد شبیه جنگلی از دستها شروع میشود
و هوا، هوای کُشتن چیزهاست
به شکلهای دموکراتیک
مثلا با انگشتهای دست، با دهان.
ولی آن زن با سینههای کوچک کمونیستیاش
برای ادارهی تبلیغات درخواست داده بود
تا اتاقی برای خود دست و پا کند
یعنی دستش را به اتاق زنجیر کند
و به کثافت چیزها پایبند باشد
تا از هر طرف که میخواهد بخورد
چرا که اساسا او طرف بازار آزاد بود
اما بهدلیل رشتههای خلقی،
نمیتوانست خودش باشد، باید سکوت میکرد،
و تبدیل به ماری خُرد میشد،
تا برود پشت چیزها، با صورتی که ندارد،
و لبهایی که ندارد، و دلی که ندارد،
ترتیب خودش را بدهد، تا چیزی بیرون بکشد،
شبیه سبکشدن از بار تمام چیزهایی که نمیتواند.
هوای کشتن خرسیست که با مار بازی میکند
خرس کمونیستی که به شیوهی مدرن سلاخی میشود.
هر آنچه به تو گفتند دروغ بود،
قارهی اصلی در نقشهی دیگریست،
وطن جهانیات پاره شده،
کوچه ادامهی خیابان است،
خانه سنگ بنای جنون است،
بیرون شبیه دیوانگی چندهزارسال است،
دیوانگی شبیه همین یک قرن در ایران است،
کدام مهره جابجا شود تا خونی تازه چرخ خوره باشد.
فوکو دلقکیست که از نقاشیهای کلاسیک تا حمامهای مازوخیستی،
پارانویای ابلهانهاش را نشان میکند.
تو باجدهندهی یک متملق نقنقو خواهی بود.
دلقک اما از نوشتار خارج میشود.
تیریست که چشم راست را در خط اول دریده است.
نویسنده شبیه مرگ از کلمات میگذرد
از صورتها و نقابها
وردهای روزانه را از انگشتانش بر صفحه مینشاند
و برای چشمهای بعد آماده میشود...
#سجاد_ملکشاهی
28 آذر 1403
#صفحه_ادبی_فروغ_در_زمان
#معرفی_شاعرانمعاصر
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر#کلاسیک#نیمایی#سپید#شعرحجم#پستمدرن#فروغ#نیما#شاملو#سهراب_سپهری#براهنی
https://www.instagram.com/p/DESg7dhuPVS/?igsh=OGQxYXZiODV1eHUz
.
۱
از خیس ِبلند، بیرون که میخزد طـا مچاله، دندانه میشکند شین خراباتی ِکشاله، و این پیدرپی چیزی نیست مگر امسال به ریال.
۲
هنوز از کـُنـد نیامده، تند بالارونده از لیز ِ نئوکاهگلی را، سنتز ِ شنساز ِ ناسازگار با زیستبوم زودخزندهی دورـزی میداند که تا دیر، بسیار بلند است. و این "همین" از دید پاناسپاسمانتالیستهای از سمت زنانه لخت! همان گریز ِ زبانی ِ وامگرفته از خیسخوابهای سازماننیافته به شکل یک زیر است که همواره تا گود برای دوباره، گرد نیست.
۳
قسطاولبنلوقایش چون دوخت شد به پنهان ِ دریا، از قوز ِ قرنیه تا خود پیاده، چندمینبار یک یا دومینبار نیروی نمیدانم سدهی سوم پیش از پف کردن کوچکِ زن چندچهارم تئودودَیوس پنجابی یا همان هفتآبی است.
#صفحه_ادبی_فروغ_در_زمان
#معرفی_شاعرانمعاصر
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر#کلاسیک#نیمایی#سپید#شعرحجم#پستمدرن#فروغ#نیما#شاملو#سهراب_سپهری#براهنی
https://www.instagram.com/p/DENRz_Su0vs/?igsh=N3YzZG4wdDc0bWt0
جمهوریِ معابر
"عبور" اختلاِلِ دوقطبی داشت
و هستیِ دوگانهاش را
میانِ سنت و مدرنیته بستری میکرد
لایِ اشتهایِی ادراکی
تا گذرگاه تنی پدیدار در "زن"
در "من" که جمهوریِ معابرم
اما او امپراطورِ استعارههاست:
"پوکیِ این راهها از درونگراییست"
چند کوچه پیش میروم
با چند خيابان عقبتر
و با طعمِ پلهای بورژوا به دهانش میروم
شاید پا بردارد
از آشناییزداییِ این گذرگاه
وقتی در خودم چرخ میزنم
سرگیجه را برمیدارد
و با بوسهای ناپایدار
به علائمِ پستمدرن میافزاید
و خودش را مینشاند
جایی در پساعبور
رویِ سنتيام را بالا میآورم
پهن میشوم در طاقچهای دور
و لاکیِ فرشی را میپاشم
به کاشتهایِ منجمدم
و از گبههای قشقایی
وجوهِ عشایرم را
میکوبم در یکجانشینیِ این اتاق
و با چند لهجهی اجدادی
قلِ میخورم رویِ زبانم
"موا برم تنها بشم تنها فقط وا سایه خو
ساعت تلخ رفتنن مه خو افهمم غایه خو"
و با انگشتانی تاریخی
رویِ نواری برمیگردم
به دو کانال
با مقنعهای که مقام چانه را ترک میگوید
و آزادیاش لایِ پفهای صبحگاهی
تف میشود
شاید دست بردارد
پا بردارد
برود با این شعر به هوشی مصنوعی
شاید اختلالِ مرزیام را بشکافد
تا طبیعتم را با غاری توی تنهاییاش نچپاندهام
وقتی هنوز نگفتهام شکارچیِ زنی باش
که از رحمِ خود افتاده است!
۱۴۰۳/۱۰/۰۶
.
وزیدنم از دهانت که بشنوم
ذبح کلمات طوافم میکند
و این عقوبت من است
گرهخورده از سر تا گیج رفتنم به در
تا گیج رفتنم به دیوار
و اینکه یادم بیاید یخچال کدام سمتِ آشپزخانه بود
صدای تو دستم بگیرد
و تاب آوردنم در تاریکی نماسد
برگردم و در تو دفن شوم
خفقان بگیرم پشت نقش لیلی
و به گند بکشم تکرار باسمهای تابلوهایش دیواربهدیوار
تا به زیر کشیدن خاقان چین و ماچینش
عزیزم دوباره مرا بر زبانت بگذار
پیش از آنکه فاصلهی اتاق تا آشپزخانه را گم کنم
#صفحه_ادبی_فروغ_در_زمان
#معرفی_شاعرانمعاصر
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر#کلاسیک#نیمایی#سپید#شعرحجم#پستمدرن#فروغ#نیما#شاملو#سهراب_سپهری#براهنی
https://www.instagram.com/p/DBGNOx6u9EQ/?igsh=MWZpYXdqYXRsYjA2bA==
**شنبهها با شعر
اشعار منتخب
به کوشش دبیر شعر سمیه جلالی
شعری از الناز آفاق**
روایتِ ما تلخ است، جهان تاریک
مثلِ زقومِ جهنمها یا بهشتهای سند خورده در دنیای روان پریشهایی که متروکهها را چپ و راست، کج و زود
بالا و پایبن میدَوند تا در اسارتِ صداهایی بمانند که شعارهای ضد در میانِ ولایتهای ناجور در تکفیر و تنَفر قدم بردارند
دریا نبود که
ماهیها در اشکهای خود بود که سپری میشدند
سپر میشدند برای قلابها و گردن شکستههای شرکت کرده در راهپیمایی واژهها...
گُم میشد اندامهایشان در تنزُلِ باد و آب
خاک میشدند، میپاشیدند بر روی تمامِ مُردارهای مُرداب...
روایت ما تلخ است، جهان تاریک
و روحهای معلول آغشته به سیاهِ آنها
هِی در ما راه میروند و نمیرسند به ابعاد واژگون در ابتدا و انتهای دلهای دفن شده از روشنی...
ما جنگهایمان را کرده بودیم...
در پشتِ شیشههای جنزده که فقط
نیمی از آنها پیدا بود
گُم بودند عمارتهای متروکه
سیاه بودند کاخهای سفید در زیرزمینهای مُهر خورده میانِ انفرادیها...
روایتِ ما تلخ است، جهان تاریک
درست مثلِ حنظَل در حنّاقِ پرندهها
میانِ پرواز از بالای تابلوهای ایسسسست، ممنوووووع...
در بیمارستانهای آلوده به سم و ضریع
پاها زنجیر، دستها روی تیر...
ما جنگهایمان را کرده بودیم
مگر رازهایمان بعد از خاک شدن
سرپوشیده ماند؟
مگر زنهایمان در نگاه از پدرانِ عروسکی، آه و اندوه زاییدند؟
ساقط میشد هر آنچه حمَال بودند
باغبان تبر به ریشهشان زده بود...
حالا من جانِ دیگرِ توام
در ابعاد سوم، پنجم و تکاملِ اصل و فرع
در زاویههای بینهایت از تبعیدِ خون و خاک
در تفسیرِ تبادُلهای پُرآبرو و
در قریحهی مقهور از انحطاطِ صاحبانِ راز
من مرهونِ توام...
حضانتِ تمامِ فرزندانت با من...
لینک شعر در سایت خانهجهانی ماهگرفتگان:
https://mahgereftegi.com/3273/
لینک ارتباط با دبیر شعر فصلنامه ماهگرفتگی:
https://t.me/MAHIGOOLI
#الناز_آفاق
#اشعار_منتخب_در_سایت
#سمیه_جلالی
#شنبه_های_شعر
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
.
از جهان بیرون آی
به دست گیر آن را
گنبد مینا
سرانگشت بانگ بوسد و
مردمکان سایه
از نیلی و سرخ ابتدا
بالا میروند
درفشها و شیپور برآرند
اطلسیِ نقشههای باستان
در باز کند از پشت
تا اویی نگاه کند
چهرهی فکر را
بر صندلی نشستهای تنها
نگاه
نه نمیکنی
به چرخ نیرنگ
که باز کسی
نه زنی
صدا کند از دور
از آبستن
که باز زاده شوی از خویش
تنها
نگاه کنی آبی چشم از فوق
اتاق اتاق در سفر
ماهِ چوبی هلال کنی
چه شد این که میآید ؟!
کیست که نگاه میشوم از او ؟!
این قامت سالخورده
صدا در برهوت گم شد
پوست درخت
از فراغ کهن
خشکسال نام است
اگر روزی بازگشتم .
#صفحه_ادبی_فروغ_در_زمان
#معرفی_شاعرانمعاصر
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر#کلاسیک#نیمایی#سپید#شعرحجم#پستمدرن#فروغ#نیما#شاملو#سهراب_سپهری#براهنی
https://www.instagram.com/p/DA6IVmhOfYU/?igsh=bnhqYmx5ZmxvemVr
.
همیشه دارد غروب می کند
خورشید میدان راه آهن
و چشم های تو کشیده می شود از شرق چشم های من به غرب خودت
به من نگاه کن
به من
که مثل زیر پله های عمیق
عمق فاجعه را دود می کنم
که مثل زیر پله های عمیق
صدای تک تک رفتن ها را دفن
و در خودم تند تند راه می روم
و در خودم تند تند به زل زدن دیگران غبطه می خورم به زل زدن دیگران!
به من نگاه کن
به من
که مثل خرپشته در شوق آسمان قفلم
و در خودم تند تند زوزه می کشم
و در خودم تند تند زنجیر می درم
و زل می زنم به بادبادک های نخ بریده
به من نگاه کن
به من
که در خودم غروب می کنم
همیشه دارم غروب می کنم
مثل خورشید میدان راه آهن
#صفحه_ادبی_فروغ_در_زمان
#معرفی_شاعرانمعاصر
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر#کلاسیک#نیمایی#سپید#شعرحجم#پستمدرن#فروغ#نیما#شاملو#سهراب_سپهری#براهنی
https://www.instagram.com/p/DA0qAwaOxMr/?igsh=MXY1d3h4YjdxM2h5dw==
.
دارد تاریکی ام بالا می آید
در خاموشی شمعی که من
به کجای این شبِ آویزان خیره
سایه ای قدم زنان ماه را سوت می کشد
انگار یک عده کویر افتاده اند به جان جنگل
خزه های پیچیده در مرجان های خرچنگ زده
در بطنِ هیولای ماهیخوار
ماهی گیری خالی نگاه می سوزاند
در توری تهی
کسی اسم شب اش را نمی داند
تمدن باجی در پنت هاوس
از کمدی عاشقانه ، از درام لبخند تا قهقهه
تراژدی خوشبختی در چکه های شور حقیقت
نه خوشیِ دایره ، نه حسن نیتِ حلقه
" آری "گویی به تو را " نه " زیست می کند
بعد از پل هایِ گذشته ، خراب نوبتِ فرداست
با جمجمه های ضخیم و قلبی سرد
آنک انسان باخدای نازک تن و بی رمق
تردیدِ فلسفه اخلاقِ نارسی سیزم
گره گره کور شده اند چشم های تهی
در آگاهی من از تو تاریک می شوی
در کشفِ روشنِ پندار ای توهمِ خلاق!
روحی با حس و اندیشه
یک لقمه از جهان سهم عالمِ من است
محاط به دیوارهای ضخیم
اسم شب ام را کسی نمی داند
_____
#صفحه_ادبی_فروغ_در_زمان
#معرفی_شاعرانمعاصر
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر#کلاسیک#نیمایی#سپید#شعرحجم#پستمدرن#فروغ#نیما#شاملو#سهراب_سپهری#براهنی
https://www.instagram.com/p/DAxtLeEu6__/?igsh=MWFhc3oxMnJjcDlidw==
.
این رایحه که
پیچیده در ذهن
از ساقهای تو بلند میشود.
میشنوی؟
صدای پچ پچ باران است
در گوش شالیزار
آسمان دوباره چشم ریخته بر
نازدانههای زمین
و
عطر ساقههای تر
پیچیده در
ساقِ دختران نارنج و برنج
میشنوی؟
صدای پچ پچ باران است...
امان از گیسهای خمیده
در باد.
سبز پوشانده بودیم
به تن مترسکها
تا عشق حتی
از یاد کلاغها نرود
به خوشههای سربهزیر
یاد داده بودیم صبوری را
تا ساقهها قد راست کنند
گوش کن
طراوت باران را بر پوست...
خشکسالی را
تاب آوردهام
باران را بی بوی تو؛ نه...!
بیدار شو
تا آفتاب بِلمد
در کنج کندوجها
و دوباره رایحه در نور برقصد.
*کندوج: انبار شالی؛ خانهای کاهگلی در ارتفاع.
#صفحه_ادبی_فروغ_در_زمان
#معرفی_شاعرانمعاصر
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر#کلاسیک#نیمایی#سپید#شعرحجم#پستمدرن#فروغ#نیما#شاملو#سهراب_سپهری#براهنی
https://www.instagram.com/p/DAsfJh-OeZM/?igsh=bWFvZzh4YjdlcjVx
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago