?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago
دامن زدن به مطالبات قومی و گسست های جغرافیایی حربه ای برای پوشاندن ناکارآمدی ها
اصلاح طلبان هرگاه در حل و فصل مسائل کشور ناتوان مانده اند ،از بی هزینه ترین موضوع ممکن برای آنان یعنی وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران هزینه کردند ، سخنان امروز پزشکیان درباره این که هر منطقه باید رئیس جمهور داشته باشد و استاندار هر استان ، رئیس جمهور باشد در همین راستاست، چندی پیش هم معاون وی محمدرضا عارف همین سخنان را مطرح کرد که پاسخ مفصلی به آن داده بودم که عینا در این جا باز نشر می نمایم:
استاندار رئیس جمهور نیست
یک کشور و یک ملت و یک رئیس جمهور
سخنان آقای محمدرضا عارف درباره این که استاندار ، رئیس جمهور هر استان است ، هم غیر حقوقی و هم مخالف نظام اداری و هم ضد توسعه و در مجموع یک موضع گیری ضد ملی و شعاری است.در وهله نخست ایراد چنین ادعایی عدم توجه به مفهوم ملت و کشور و جمهور و رئیس جمهور است، استاندار نمی تواند رئیس جمهور باشد به این دلیل واضح که استان یک کشور نیست و باشندگان یک استان ،ملت نیستند و بنابراین یک استان نمی تواند رئیس جمهور داشته باشد ، به نظر می رسد رئیس جمهور خواندن استاندار، نوعی تغافل نسبت به ارزش و جایگاه مقام ریاست جمهوری و اهمیت نمادین و ملی و حتی حقوقی آن است . رئیس جمهور تنها منتخب و برگزیده مستقیم ملت است که وظیفه صیانت از جمهوریت یعنی حاکمیت ملی را بر عهده دارد ، در واقع رئیس جمهور نماد حاکمیت ملی و در نتیجه نگهبان استقلال و تمامیت ارضی و حقوق ملت است ، رئیس جمهور خواندن استاندار بیش از همه از نگاهی نشات می گیرد که رئیس جمهور را در حد تدارکاتچی و یا حتی چنانچه امروز می گویند آبدارچی تنزل می بخشد ، رئیس جمهور صرفا یک کارگزار اجرایی و رتق و فتق کننده امور نیست بلکه جایگاهی فراتر از قوه مجریه هم دارد و به همین دلیل است که مسولیت نظارت بر اجرای قانون و حتی اخطار قانون اساسی و ریاست شورای عالی امنیت ملی بر عهده رئیس جمهور است ، جای حیرت دارد که تخفیف مقام ریاست جمهور نه از ناحیه مخالفان وی بلکه از سوی کسی صورت می گیرد که معاون اول رئیس جمهور و همه کاره دولت اوست . هم طراز کردن استاندار با رئیس جمهور آشکارا مغایر قانون اساسی است ، زیرا استاندار جایگاهی ندارد جز نمایندگی وزارت کشور و هیچ برتری و مدیریتی نسبت به نمایندگان سایر وزراتخانه ها ندارد ، مگر مواردی که در شوراهای اداری استان و در قانون و مقررات خاص تصریح شده باشد که آن هم نقش هماهنگ کننده است. از منظر اداری و تخصصی ، بدیهی است استاندار فاقد تخصص و مسولیت در امور فرهنگی و اقتصادی و ..... است و نمی تواند در جایگاه مقام مافوق برای مدیران کل آموزش و پرورش و فرهنگ و کشاورزی و .....قرار بگیرد به ویژه جایگاه بالاتر استاندار ، برای رئیس کل دادگستری استان که اصولا نماینده قوه دیگر است نمی تواند پذیرفتنی باشد ، این در حالی است که چنانچه بیان شد جایگاه رئیس جمهور به درستی فرا قوه ای است ، افزون بر این ، رئیس جمهور خواندن استاندار با نظام اداری یکپارچه و تک بافت همخوانی و سازگاری نداشته و به معنای تجزیه قدرت مرکزی است ، در نهایت این که وجود پارلمان های استانی باتوجه به تجربه نه چندان موفق شورای های شهر و افزون بر آن تجربه شوراهای ولایتی در کشورهایی مانند افغانستان و..... همگی ناشی از عدم توجه معاون اول رئیس جمهور به تجارب ناموفق گذشته است ،از سویی دیگر برکشیدن جایگاه استاندار در مقام رییس جمهور ترویج محلی گرایی و نوعی تشویق به خودکفایی استان هاست که جدای از تهدیدات امنیتی ، فجایع افتصادی و زیست محیطی بسیاری خواهد داشت و با آمایش سرزمینی در تضاد است ، هر استان، ظرفیت های اقتصادی و مزیت های نسبی خود را دارد و توسعه پایدار ایجاب می کند که از توسعه بیش از حد کشاورزی و صنعت و .... در مجموع بخش های اقتصادی و تولیدی که می تواند منجر به استفاده بیش از حد از منابع طبیعی و تخریب محیط زیست گردد، جلوگیری شود ، تجارب تلخ محلی گرایی و پیامدهای مخرب آن بر محیط زیست و میراث فرهنگی و منابع طبیعی از جهان نمای اصفهان تا خشک شدت دریاچه ارومیه و پالایشگاه میانکاله و تخریب جنگل های هیرکانی الیمالات و ..... نقش مخرب بیشتر عوامل محلی مقامات استانی در این فجایع، نشان می دهد که محلی گرایی تا چه اندازه می تواند ضد توسعه و به طور خاص ضد توسعه پایدار باشد،سخنان محمدرضا عارف درباره جایگاه رئیس جمهور برای استاندار یعنی در بر همان پاشنه ای می چرخد که با سد سازی های گسترده و اعطای حقابه دریاچه و رودخانه ها به کشاورزان در پی کسب رضایت محلی بود یعنی تفکر پوپولیستی بازهم بر مدیران و دولتی های ما حاکم است و تا کشیدن رمق های بیشتر از پیکر نحیف شده ایران این سیاست ها و رویکردهای مخرب ادامه خواهد داشت. البته که ایرانیان و میهن دوستان اجازه تکرار این رویکردهای عوام فریبانه را نخواهند داد.
با این همه اتفاقات و فروپاشی کامل در محورهای گشوده شده، اما همچنان توهم و ندیدن فاجعه واقعاً نوبر است...
قَلَتِ املاعی
غلط املایی در حکم نوک قلهی کوهی است که از سطح آب بیرون زده. غلط املایی سررشتهی کلافی عظیم است. غلط املایی را میشود در یک کتاب هزارصفحهای پدیدارشناسی کرد. غلط املایی و شلختگی در نگارش اصلاً و ابداً پدیدهای قابل اغماض و کوچک نیست. (اگر گفته شود: نان شب ندارد، تو غلطاش را میگیری؟ پاسخ داده میشود... .) غلط املایی پیش از هر چیز نشاندهندهی کودکی، انقطاع از سنت، بیریشهبودن، پادرهوابودن، رشدنیافتگی است. غلط املایی ناشی از قطع رابطه با گذشتهی مکتوب است. "گذاشتن" و "گزاشتن"، در مقام انتقال مراد و منظور، شاید فرقی ندارند، اما کسی که سپاس را "میگذارد" و قانون را "میگزارد" هرگز نهچندان سپاسگزاری بلد است و نه چندان قانونگذاری.
غلط املایی برملاکنندهی قد و قوارهی آدمی است، نشاندهندهی این است که گذشته برای او تا کجا امتداد دارد. زیرا گاه دیده میشود که گذشته برای "سپاسگذاران" و "قانونگزاران" از سال ۱۳۶۰ تجاوز نمیکند.
غلط املایی نشاندهندهی جهان آدمی و ساکنان آن است. اگر در جهانات کسی نیست که بگوید قانون را باید "گذارد" و سپاس را باید "گزارد"، معنایاش این است که خیلی فقیری.
نحوهی نسبت گرفتن ما با زبانمان کاشف از نحوهی نسبت گرفتن ما با سایر موجودیتهای جهانمان است، زیرا زبان واسطهی نسبتگیری ما با موجودات است. این تجاوز به ساحت کلمات کم از تجاوز به عنف ندارد. تجاوز به زبان شاید مقدمهی انواع تجاوزهای دیگر باشد، زیرا دشوار نیست درک اینکه فقدان ظرافت در برخورد با زبان، از جنس فقدان ظرافت در برخورد با انسان و سایر موجودات است. تجاوز به ساحت کلمه و زبان نسبتی مستقیم با تجاوز به ساحت انسان و حیثیت او دارد. سنت خود ماییم، با تجاوز به سنت در حقیقت به خود تجاوز میکنیم و استخوان خود را میجویم.
بهعکس، شیوا و درست نوشتن، احترام گذاشتن است به زبان و انسان و موجودات، پاس سنت را نگاه داشتن است، که برابر است با پاس خویش داشتن.
سعدی خود ماییم، حافظ خود ماییم. ما نمیگوییم نان شبات را فدای سعدیخوانی کنی تا یاد سعدی زنده بماند، ما میگوییم سعدی خود تویی، زنده بودن او عین زنده بودن توست، ما میخواهیم تو زنده باشی. غلط املایی نانات را میبُرد، نانمان را میبُرد، بُریده است.
عرصه جولانگاه قلتنویسان است، که پاسداشت ذات انسان را نمیدانند. قلتنویسان همان متجاوزاناند به عنف، به قانون، به سنت.
سید مسعود حسینی
مساله تاریخی ایران
دستکم از هنگام تکوین ایران جدید (۱۵۰۱_صفویه) تا کنون، چشمگیرترین نقش حکومت ها در اعتلا و فتور این کهن ملت و کشور، به جهتگیری آنها مرتبط بوده است:
تصمیم گیری استراتژیک؛ یعنی تشخیص درست یا نادرست دشمنان و دوستان در فضای پیرامونی.
مثلا شاه عباس و نادر شاه با شناخت دقیق پیچیدگی های مناسبات در فضای پیرامونی ایران و البته تغییرات آن، موجبات اقتدار ایران و سرپا و توانا ماندنش شدند. ولی غیر از محمد شاه(به غلط آغا محمدخان) شاهان قاجار از فتحعلیشاه تا احمد شاه، نتوانستند دوست و دشمن ایران و ایرانیان را در فضای پیرامونی درک کنند. بنابراین موجبات فروپاشی آن شدند.
به گمانم پهلوی ها، به ویژه استراتژیست های پهلوی دوم نیز به درک خوب چهار فضای پیرامونی ایران نائل شدند: دولت های متخاصم و توانمند در رده استراتژیک(مانند شوروی)، قدرت ها و سازمان های استراتژیک حامی(ناتو و آمریکا)، دولت های کوچک همراه و نیازمند کمک(عمان و...) و دولت ها و سازمان های ضعیف پیرامونی دشمن.
در واقع تا ۱۳۵۷، برای حدود ۱۵۰ سال استراتژی سیاست خارجی ایران، جلب پشتیبانی یک قدرت دریایی، در برابر قدرت قاره ای بود. با این تفاوت که قجر در فهم و اجرای این استراتژی(دریا_غربگرایی) بس ضعیف و بیمار گونه عمل کرد، ولی پهلوی ها در مقیاس بزرگ و جز دسیازی به اشتباهات کوچک، به موقع و درست عمل کردند.
رویکرد استراتژیک جمهوری اسلامی از همان آغازهای تکوین تا کنون، به رغم تلاش در جهت استقلال و خوداتکایی نظامی و...تا جایی که به جهتگیری کلان سیاست خارجی-دفاعی بر می گردد، حاوی ۷ اشتباه مهلک بوده است:
۱- دور شدن از ایالات متحده همراه و همکار قدیمی و در جایگاه توانمندترین دولت تاریخ بشر؛
۲- درگیر شدن مستقیم و رویاروی با اسرائیل (اشغالگر) در جایگاه کشوری غیر همسایه، به جای تقابل غیر مستقیم؛
۳- نادیده انگاری امیال امپریالیست ی درازمدت ترکیه، به ویژه در دوره پرزیدنت اردوغان در باره قفقاز، شمال باختری ایران و آسیای مرکزی؛
۴- ناچیز انگاری بالندگی شگفت اقتصادی -دفاعی ۶ کشور جنوب خلیج فارس؛
۵- گرایش استراتژیک یکسویه به تهدیدگاه وخیزگاه ۲۱۲ ساله ایران در جایگاه همراه و همکار روسیه متجاوز؛
۶- در پیش گرفتن دوستی و همراهی با طالبان دوم. با این که طالب ها خود را دشمن اصلی و درازمدت تاریخی ایران می دانند؛
۷- جهتگیری استراتژیک در جهت جلب حمایت ملت های عرب زبان جنوبی و باختری و نادیده انگاری و عدم تمرکز بر خاور و شمال خاوری.
کوتاه آن که چنان چه جمهوری اسلامی به فوریت در صدد تغییر سیاست خارجی در مقیاس استراتژیک مبتنی بر احیای همکاری با آمریکا، ناتو و اروپا، دست کشیدن از درگیری مستقیم با اسرائیل(اشغالگر)، نیفتد، دچار اشتباه دردناک تاریخی و کمتر قابلجبران خواهد افتاد. به گمانم سرنوشت و ته نوشت آتی ایران به این تصمیم استراتژیک وابسته و پیوسته است. ماه های پیش رو ترازویی دقیق در جهت سنجش درستی-نادرستی این تحلیل است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
کنار نقشهٔ ایرانم و بخارا نیست
امیر نصر و همان خاطرات زیبا نیست
کجاست آن همه زیبایی سمرقندی
چه رفت بر وطنم، این که ملک دارا نیست
خجند کو و همان یادهای دیرینش
کجاست وخش که در متن نقشه پیدا نیست
کنار جادهٔ ابریشم از تو میگویم
کنار جادهٔ ابریشمی که حالا نیست
اوستاناگشتگانِ دکانگشوده و خزففروشیشان در حوزههای تخصصی هخامنشیشناسی!
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
اینکه در میان انسانها کسانی هم یافت میشوند که گمان میکنند یک نظام سیاسی مثل دستگاه هخامنشیان، بدون داشتن زیرساختها و زمینههای علمی و بهرهمندی از دانشِ انباشته و بدون داشتن دانشمند و متفکر و بدون داشتن ذهنیت فلسفهی سیاسی، توانسته بر نیمی از جهان مسکون، یک حکمرانی موفق دویستساله داشته باشد هم در نوع خودش پدیدهی جالبیاست!
از آن شگفتانگیزتر آنکه این موجودات معتقدند در این تمدن عظیم در طول بیش از دویست سال حکمرانی بر قلمرویی به آن گستردگی، نه ریاضیدانی وجود داشته، نه مهندسی، نه هنرمندی، نه متفکری، نه شاعری ... و کل آدمهای دوران هخامنشی یا شاه بودند یا سرباز! اگر منظورشان این باشد خود شاهان و شاهزادگان هخامنشی فیلسوف و شاعر و هنرمند نبودند خب باید پرسید مگر چند شاه و شاهزادهی باستانی دیگر همعصر ایشان میشناسید که چنین بودند؟ اگر برخی شاهان چین و هند و مصر چنان بودند، فضل شخصی ایشان بوده نه یک قاعده.
اما اگر منظور ایناست که در میان مردمان عصر هخامنشی هیچ فکر و فلسفه و هنر و ادبیاتی وجود نداشته، هزار عجب!
درواقع این جماعت مشکلشان بیسوادی و نادانی راجعبه دادههای تاریخی نیست که لازم باشد برایشان از تاریخ و باستانشناسی بگوییم بلکه مشخصاً باید به ایشان توضیح داد که اساساً بدون شکلگرفتن زمینهای از دانشهای بنیادی و کاربردی و بدون هنر و ادبیات، نه حکومتی پدید میآید نه توسعه مییابد نه توان اعمال قدرت بر صدها قوم و سرزمین را پیدا میکند و نه پایدار میماند.
جهان متاخر یونانی_رومی و بهتبعِ آنها، جهانِ تمدنهای متاخرتر دیگر، در بسیاری از اصول و ساختارها دنبالهی همان جهانِ سیاسی و اداری و مدنیِ امپراتوری هخامنشیاست و در بسیاری از مقولات تا کنون چیز جدیدی به آن افزوده نشدهاست.
خوشتان بیاید یا نیاید، آنچه در توالی تاریخ اتفاق افتاده چنین بوده و این بداقبالی شماست که نخستین واحد سیاسی مستقر جهان را به مثابهی یک کشور، هخامنشیان برپا کردهاند. تاریخ است دیگر؛ نمیشود رویدادهایش را بر اساس گرایشها و تعصبات قومی جابهجا کرد.
وقتی میگویید هخامنشیان هنرمند و دانشمند و متفکر و شاعر نداشتند، باید به عقلتان برسد که دارید دربارهی جمعیت ساکن در تمام یا بخشهایی از عراق، کویت، عربستان، عمان، امارات، قطر، بحرین، یمن، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، اسراییل، مصر، لیبی، تونس، سودان، اتیوپی، اریتره، افغانستان، پاکستان، هند، چین، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، یونان، مقدونیهی شمالی، قبرس، بلغارستان، رومانی و مولداوی و اوکراین امروزی هم نظر میدهید چون امپراتوری هخامنشیان علاوه بر ایرانِ امروزی، شامل تمام یا بخشی از کشورهای امروزیِ یادشده هم بوده است.
با ایران هخامنشی دشمنید، با کل این سرزمینها و مردمانشان هم دشمنید؟
هر حرفی دربارهی هخامنشیان بزنید درواقع دارید دربارهی چهل تا پنجاهدرصد از جمعیت جهان باستان حکم میدهید.
اصلاً بیایید به فرض محال به نفع شما خیال کنیم که هخامنشیان دویست سال روی تخت لم داده بودند و هیچ فکر و فرهنگی نداشتند؛ با این واقعیت چه میکنید که هخامنشیان وارث تمام تمدنهای باستانی متقدمتر آسیای مرکزی و غربی و نیز تمدنهای سند بودهاند که آنهمه آورده در هنر و ادبیات و ریاضیات و مهندسی و پزشکی و نجوم و جراحی و پارچهبافی و معماری و طراحی ساختارهای شهری و آبرسانی و فاضلاب شهری و سفال و شیشه و فلز و ... داشتهاند؟ هخامنشیان بر دنیایی واقعی حکومت میکردند و اتباع این امپراتوری، مردمان جهان واقعی باستان بودند؛ مردمانی که میاندیشیدند، مینواختند، میرقصیدند، ورزش میکردند، عاشق میشدند و شعر میگفتند....
چه نامشان یا سخنشان یا فلسفهشان در دست باشد یا نباشد.
عصر دوشنبههای بخارا
به مناسبت انتشار کتاب «خلیج فارس: فرهنگ و تمدن» (مقالات نخستین دوسالانه خلیجفارس) که از سوی نشر نگارستان اندیشه منتشر شده است.
با حضور حمید احمدی، محمدباقر وثوقی، آریابرزن محمدی و علی دهباشی
دوشنبه پنجم آذرماه ۱۴۰۳
مرکز مطالعات خاورمیانه
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago