هزارویک شب‌نوشت

Description
پراکنده هایی از ادبیات
از هنر
از زندگی
و
از «هزارویک شب»
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

7 months, 3 weeks ago

‌ عشق در نگاه اول، موتیفی پر تکرار در هزارویک شب و ادبیات کهن و قصه‌های عامیانه است. در قصه‌های بسیاری می‌خوانیم که پسر و دختر با یک نظر، در همان نگاه اول، به دام عشق یکدیگر گرفتار می‌شوند. این عشق و عاشق‌شدن با یک نگاه، فقط در قصه‌ها رخ نمی‌دهد. بسیاری از…

7 months, 3 weeks ago


عشق در نگاه اول، موتیفی پر تکرار در هزارویک شب و ادبیات کهن و قصه‌های عامیانه است. در قصه‌های بسیاری می‌خوانیم که پسر و دختر با یک نظر، در همان نگاه اول، به دام عشق یکدیگر گرفتار می‌شوند. این عشق و عاشق‌شدن با یک نگاه، فقط در قصه‌ها رخ نمی‌دهد. بسیاری از ما هم در زندگی خود، چنین تجربه‌ای رو از سر گذرانده‌ایم. اما چه می‌شود که دو نفر با یک نگاه دلباختۀ هم می‌شوند؟

افلاطون در کتاب «ضیافت» از زبان یکی از شخصیت‌های کتاب ایده‌ای را مطرح می‌کند: در ابتدای خلقت، انسان ظاهری مدور و تخم‌مرغی داشت. چهار دست و چهار پا و دو صورت که در دو طرفِ یک سروگردن قرار گرفته بود. غرور بیش از حد انسان باعث شد تا بر خدایان بتازد و زئوس و سایر خدایان به مجازت این غرور و عصیان، او را دو نیمه کرد. و بدین ترتیب هر انسان به دو نیمه، یعنی به دو انسان تقسیم شد و بین دو نیمه جدایی به وجود آمد.
این ایده، عشق در نگاه اول را توجیه می کند: دو نیمه که روزگاری یک تن واحد بوده‌اند و از هم جداشده‌اند، به محض دیدن یکدیگر، در دلشان شور و شوق پیدا می‌شود و جاذبه‌ای نامرئی آن‌ها را به سوی یکدیگر می‌کشاند.  آن‌ها نیمۀ گمشدۀ یکدیگر را یافته و شوق وصل دارند. این ایده افلاطون در روزگاری مطرح شده که علم روانشناسی و روان‌کاوی شکل نگرفته بود. بدیهی‌ست که توجیه این علم درباره پدیده عشق در نگاه اول چیز دیگری است که ما آن را معقول‌تر از قصه افلاطون می‌دانیم! اما خب، اصلاً مگر عشق و عاشقی کاری از سر عقل است؟!!

#مصطفی_علیزاده
#هزارویک_شب_خوانی
#هزارویک_شب #عشق #عشق_در_نگاه_اول #نیمه_گمشده
https://www.instagram.com/p/DGN3VwaxeLW/?igsh=MTFzbTdyajlodGFk

9 months, 2 weeks ago


استیون کینگ، نویسنده آمریکایی داستان‌های ترسناک، کسی در جهان ادبیات معروف به «سلطان ادبیات وحشت» است، بین دو واژه و حس «وحشت» و «بیم» تفاوت قائل شده و این دو را از هم تفکیک کرده. کینگ بر این باور است که «وحشت»، ترس بسیار شدید ناشی از «حضور» یک عامل تهدیدگر یا همان هیولا است. (منظور از هیولا در واژه‌شناسی ادبیات و سینمای وحشت، موجود تهدیدگرِ عامل وحشت است؛ مثلا یک قاتل زنجیره‌ای یا روحی شرور یا جانوری درنده)
اما بیم (یا دهشت)، ترسی همراه با تخیل و تصوّر تهدیدی قابل‌انتظار است. یعنی هیچ موجود هیولایی و ترسناک در داستان خودش را نشان نداده، بلکه کاراکتر و مخاطب (خواننده کتاب یا بیننده فیلم) بدون حضور آن هیولا، مدام در نوعی انتظار و ترس از «آمدن» و «ورود» او هستند. به عبارتی ترس در غیاب عاملِ ترسناک، با کمک عنصر تخیل و تصور شکل می‌گیرد و این ذهن و تخیل مخاطب است که آن را پر و بال می‌دهد. این نوع ترساندن، برای نویسنده کاری سخت‌تر است؛ هنوز هیچ هیولایی خودش را نشان نداده و چطور باید خواننده را ترساند؟!
در فیلم Heretic یا مرتد، ساخته سال ۲۰۲۴، نویسنده/فیلمساز تا نیمه‌های فیلم، این نوع دوم ترس، یعنی بیم یا دهشت را خلق می‌کنند. آن هم به بهترین شکل ممکن! شخصیت‌های قربانی وارد خانه‌ای شده‌اند که فضای آن و میزبان، همزمان و در عین حال که مهربانانه رفتار می‌کند، نوعی شک و تردید را به دلشان و دلمان می‌اندازد. مدام در هول و ولا و تردید و مبادا هستند و بدین ترتیب سازندگان عالی‌ترین و سطح‌بالاترین شکل ترساندن خلق را می‌کنند. بگذریم از مفاهیم درخشانی که در فیلم و از زبان شخصیت مرتد (با بازی هیو گرانت) مطرح می‌شود. (از جمله، تمثیل جالب مونوپولی)
اما در ادامه انگار که نویسنده/فیلمساز کم می‌آورند یا شاید از تاثیر شگردی که به کار برده‌اند، مطمئن نیستند، تغییر خط می‌دهند و فیلم را به شکلی باورنکردنی از عرش به فرش می‌کشند. و آه افسوس از نهاد مخاطب وحشت‌شناس بلند می‌شود که ای کاش همان مسیر را ادامه می‌دادند و این‌گونه فیلم را به ابتذال نمی‌کشاندند.
اما با این حال، به احترام همان نیمه اول درخشان و تکان‌دهندۀ فیلم، می‌شود «مرتد» را یکی از بهترین آثار سینمای وحشت دو دهه اخیر بدانیم.

#مصطفی_علیزاده
#سینمای_وحشت
#ادبیات_وحشت #وحشت #فیلم_ترسناک #مرتد #heretic
https://www.instagram.com/p/DEIVuFBxk-Z/?igsh=dW0zdzV2cmR0d2Yw

https://t.me/Hezaroyekshab
https://t.me/Hezaroyekshab

11 months ago

‌‌
«‌اگه هنوز فکر میکنی وقت‌مون طلاست بیا این پست رو بخون تا بهت بگم!»

اینستاگرام پر شده از ویدیوهایی که با جملات مزخرف و تکراری مثل این جمله بالا شروع می‌شه. پر شده از واقعیت‌ها و رهنمودهایی برای زندگی. رهنمودها و واقعیت‌هایی که به جز درصد بسیار ناچیزی از اونا، باقی‌شون سراسر پوچ و بی‌مایه و مبتذلن. از اقلیتی که سرشون به تنشون می‌ارزه و چیزهایی خوبی میگن گرفته تا اکثریتی که شهوتِ شهرت و دیده‌شدن اونا را مجاب کرده تا برای همه‌چیز زندگی ما، از خوردن‌مون تا حتی درِ توالت فرنگی‌مون هم نظر بِدن که چه کنیم یا نکنیم تا برای سلامتی مون بهتر باشه یا بهتر زندگی کنیم. اکثریتی تقلیدکار و بی‌خلاقیت که فکر میکنن حتما باید ویدیوشون با عباراتی مثل «چندسالگی‌ت بود که فهمیدی...» «اگه هنوز فکر میکنی .... بیا تا بهت بگم»، «دلم می‌سوزه واسه اونایی که هنوز نمی‌دونن... » و جملاتی تکراری مثل اینا شروع کنن تا توجه رو جلب کنن. هر چیزی که می‌خوریم و هر کاری که می‌کنیم رو با یه فکت مثلا علمی زیر سوال می‌برن. همه چی آلوده است. همه چی برای سلامتی‌مون مضره. همه چی و همه کارهایی که می‌کنیم ضرر داره. همه کارایی که تا حالا انجام می‌دادیم، اشتباه بوده و .... .
کافی‌ست پای صحبت مادر و خاله و دایی و عمه و فلانی بشینیم که هر بار یکی دو توصیه اینستاگرامی برای سلامتی‌مون دارن، تا ببینیم میزان نفوذ و اثرگذاری این رهنمودها چقدره. میگن اب لوله کشی برای کلیه‌ها سَمُه. میگن اب معدنی نخورین سرطانزاست. میگن اب تصفیه شده خونه‌تون رو نخورین، فلانه. میگن آب جوشیده کتری بهترین آبه. میگن اب لوله‌کشی، سالم‌ترین آبه. و ...

این ارمغان جهان جدیدِ تسخیرشده توسط سوشیال مدیا برای انسان نگون‌بخت است. بمباران آدم با اطلاعات اغلب ناکامل و حتی نادرست و البته گاهی هم درست؛ و دورکردنش از زندگی واقعی. اگه به این ویدیوهای قارچ‌گونه اینستاگرامی توجه کنیم، به جای اینکه زندگی کنیم، یاد می‌گیریم که چطور زندگی نکنیم!

تازه، به این رهنمودهای عجیب و غریب صدتا یه غاز، اضافه کنید آموزه‌های پیامبران معنوی دروغین و دوزاری رو که مثلا می‌خوان با جمله‌های انگیزشی و روانشناسی و شبه‌روانشناسی، بُعد معنوی و روانی ما رو بسازن و ما رو هدایت کنن. درباره این پیامبران دروغین، این شیادان، و درباره کاری که با زندگی‌مون می‌کنن، چندماه پیش در یکی دو پست و چند استوری نوشته بودم.
وقتِ ارزشمندمون و خودمون رو و زندگی‌مون و روح و روان‌مون رو از این دکانداران بی‌مایه و تقلیدکار دور نگه داریم.

#مصطفی_علیزاده
#ریلز_اینستاگرام #زندگی #سبک_زندگی #اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/DCPR4fSxLU-/?igsh=dndpcG9mNjBsdXo4

11 months, 3 weeks ago
‌


ادبیات ژانر

واژهٔ «ژانر» یعنی "مقولهٔ تألیف ادبی و هنری که دارای ویژگی در سبک، شکل یا محتوا است." به انگلیسی: Genre

دوست عزیزم آقای مصطفی علیزاده چند سالی‌ست گروهی عمومی با نام و موضوع «هم‌خوانی ادبیات ژانر» تشکیل داده است که جلسات لایو اینترنتی و ماهانهٔ کتاب‌خوانی بصورت ژانر در آن برگزار می‌کنند. هر از مدتی یک ژانر ادبی را کار می‌کنند و کتاب‌های مربوط به آن ژانر را جمع‌خوانی و تحلیل می‌کنند. این ایام گروه‌شان در ژانر علمی-تخیلی مشغول مطالعه هستند و در کنار کتاب‌های ژانرهای معین، فیلم هم می‌بینند و بررسی می‌کنند. این کار فرهنگی-تفریحی دلچسب!

دوستان علاقمند می‌توانند به این جمع بپیوندند و از دورهمی‌های ماهانهٔ آن بهره‌مند شوند. حتی اگر علاقهٔ چندانی نسبت به کتاب‌خوانی در شما نباشد، با قرار گرفتن و همراهی با انسان‌های علاقمند به کتاب‌خوانی، کم‌کم خوی ایشان را خواهید گرفت، إن شاء الله!

توضیح پایانی اینکه گروه «هم‌خوانی ادبیات ژانر» به مدیریت آقای علیزاده، سوای گروه «فیلم و رمان»ی است که ما داریم و امروز تا ساعتی دیگر اولین جلسهٔ کتاب‌خوانی با شهریار را در آن خواهیم داشت(کتاب «ماه و شش پشیز» سامرست موآم). این دو گروه را اشتباه نگیرید. گروه «فیلم و رمان» مخصوص اعضای دوره‌های خودشناسی است و عمومی نیست.

باری، توضیحات و معرفی گروه «هم‌خوانی ادبیات ژانر» را از زبان و قلم آقای علیزاده »اینجــا« بخوانید. و جهت پیوستن به گروه عمومی تلگرامی آن، به »این لینــک« مراجعه کنید و از طریق گروه مزبور، اطلاعات شرکت در جلسات ماهانه‌شان را نیز خواهید یافت.

@PanevisDotCom

11 months, 4 weeks ago


‌اگه دستگاهی بود که می‌تونست زمان مرگ رو پیش‌بینی کنه آیا حاضر بودین ازش استفاده کنین؟ رابرت هاین‌لاین داستان کوتاهی به اسم «خط زندگی» داره که ماجراش درباره دستگاهیه که زمان مرگ هر فرد رو می‌تونه پیش‌بینی کنه. وقتی این داستان رو می‌خوندم، به این فکر می‌کردم که اگه همچین دستگاهی در دسترس بود، آیا منم دوست داشتم که زمان مرگم رو بدونم؟

واقعیتش اینه که اگرچه، در ظاهر، دونستن زمان مرگ باعث می‌شه آدم اولویت‌های زندگی‌ش رو بر اساس فرصتی که داره، تنظیم کنه و یه جورایی واسه لحظه‌هاش نقشه بکشه، اما من اصلاً دوست ندارم زمان مرگم رو بدونم. به نظرم آثار منفی و مخرب این آگاهی خیلی بیشتر از تنها فایدۀ اونه. 
اغلب ما آدم‌ها با این که آگاهانه می‌دونیم که مرگ، سرنوشت محتوم ماست، اما انگار تهِ تهِ ناخودآگاه‌مون یه جوریایی نامیرایی رو طلب می‌کنیم. یعنی بدون اینکه بهش آگاه باشیم، مرگ رو انکار می‌کنیم. در واقع به صورت ناخودآگاه، خودمون رو به فراموشی می‌زنیم و این واقعیت محتوم رو از ذهن‌مون دور نگه می‌داریم. و همین باعث می‌شه که شادی و امیدواری رو تجربه کنیم. حالا اگه این سپر محافظ رو بندازیم، آگاهی از فرارسیدن مرگ در لحظه موعود و قطعی، ما رو دچار اضطراب و ناامیدی و اندوه می‌کنه.
حتی همون تک فایدۀ آگاهی از زمان مرگ، یعنی اولویت‌بندی کارهامون، هم به نظرم یه جورایی مخربه. دچار وسواس می‌شیم که در فرصت باقی‌مونده چه کاری رو انجام ندیم و حذف کنیم و چه کاری رو انجام بدیم. این وسواس نوعی تشویش و ناآرامی رو به همراه خودش میاره. علاوه بر اون، ممکنه تعداد کارهایی که حذف می‌کنیم اون‌قدر باشه که عملاً زندگی‌مون رو خالی از هرگونه تلاش و دلخوشی به داشتن قدرت اختیار و اراده می‌کنیم. تبدیل می‌شیم به کسانی که برای زندگی‌شون دیگه هیچ معنایی قائل نیستند و تلاشی برای معنادار کردنش هم نمی‌کنن. پوچِ پوچ.

توی داستان علمی-تخیلی رابرت هاین‌لاین، این آگاهی با اختراع دستگاهی علمی محقق می‌شه؛ اما در عالم واقعیت، شکرخدا علم به همچین چیزی هنوز نرسیده. در غیاب دانش پیش‌بینی‌کنندۀ زمان مرگ، انسان‌ها با فال و رمالی و کف‌بینی و علوم غریبه دنبال این‌گونه پیش‌بینی یا در واقع پیشگویی‌ها بوده‌اند. که البته ممکنه من و شماها اعتباری برای این پیش‌بینی‌ها قائل نباشیم، اما یه عده‌ای بهش باور دارن.

پ.ن. بهانه نوشتن این پست، گفتگو درباره داستان کوتاه «خط زندگی» از کتاب حفره‌های تاریک لونا نوشته رابرت هاین‌لاین، در جلسه این ماهِ همخوانی ادبیات ژانر بود.

#مصطفی_علیزاده
#مرگ #رابرت_هاین_لاین #حفره_های_تاریک_لونا
https://www.instagram.com/p/DBRWzaHR8JP/?igsh=MTQzamFjZnBxM3Nqeg==

12 months ago


مفهوم و جنس و کیفیت «سفر» برای انسانِ هزار یا دوهزارسال قبل با «سفرِ» من و شما امروزی تفاوت‌های زیادی داشته. سفر برای انسان روزگار قدیم امری سخت، پرهزینه و خطرناک و از این‌رو دور از دسترس بوده. تعداد کسانی که در عمر خود می‌توانستند سفر را تجربه کنند بسیار کم بوده و حکایاتی که از سفر و رویدادهایش و سرزمین‌ها و مردمان دیگر نقل می‌کرده‌اند، مخاطبان کنجکاو و تشنۀ شنیدن فراوانی داشته. برای انسان عصر کهن سیر و سفر و سیاحت و کشف ناشناخته‌ها، و در واقع پاسخ به میل شدید کنجکاوی‌اش برای ناشناخته‌ها امری مهم و بزرگ بوده است. چرا که در زمانه‌ای که خبری از عکس و فیلم و تلویزیون نبوده، سفر و خواندن قصه‌های سفری و سفرنامه‌ها و خواندن و شنیدن از سرزمین‌های دیگر، تنها راه ممکن برای شناخت دنیایی ورای وطن بوده است.

به همین دلیل از همان نخستین قصه‌های مکتوب بشری سروکله سفر در ادبیات پیدا شده و قصه‌های سفری به عنوان یک نوع قصه محبوب و جذاب مورد توجه قرار داشته. حماسه گیلگمش و اودیسه و ارداویراف‌نامه و ... فقط نمونه‌هایی از قصه‌های سفری پرشمار ملل مختلف به شمار می‌روند. 

سفرهای قصه‌های سفری اغلب بیرونی و گاه تمثیلی و درونی است. یعنی هم سفر آفاقی و هم انفسی در قصه‌های قدیم و داستان‌های امروزی دیده می‌شوند. بن‌مایه سفر در اغلب داستانها، گذار از یک وضعیت اولیه و رسیدن به وضع جدید و متحول شده است. یعنی قصه، قصه تحول و کاه کشف بوده و بر تغییر تاکید دارد. چه با بهره‌گیری از یک سفر بیرونی و کسب تجربه و شناخت، و چه با خلق استعاره‌ها یا با تمرکز بر رشد درونی کاراکتر. 

هزارویک شب پر است از قصه‌های سفری؛ قصه سفرهای هفت‌گانه سندباد جهانگرد و تجارت‌پیشه، قصه جستجوگری و سلوک بلوقیا و قصه عاشقانی مثل جانشاه که در پی معشوق خود رهسپار سفر می‌شوند. قصه‌هایی که منطبق بر الگوی کهن «سفر قهرمانی» و از این‌رو پرمحتوی و تاویل‌پذیر هستند. و این کاری‌ست که در هزارویک‌شب خوانی‌هایمان انجام می‌دهیم. می‌خوانیم و می‌کاویم و تحلیل می‌کنیم.

#مصطفی_علیزاده
#هزارویک_شب_خوانی
#هزارویک_شب #رودنویس #قصه_سفر #سینمای_جاده_ای #کارگاه_هزارویک‌شب #کارگاه_رودنویس
@roodnevis

https://www.instagram.com/p/DBBw7yGN_kA/?igsh=MTN2dGowbTR6bXp5ZA==

12 months ago

هزارویک شب و سفر ???

1 year ago
**چرا باید هزار و یک شب …

چرا باید هزار و یک شب بخوانیم؟Friday, October 11
19:00-20:00Google Meet
link: https://meet.google.com/hcp-hgrq-fpq

لینک صفحه اینستاگرام رودنویس
https://www.instagram.com/roodnevis?igsh=MWU3eThnazg3djByYQ%3D%3D&utm_source=qr

1 year ago
جلسهٔ گفتگو درباره فیلم Little Miss …

جلسهٔ گفتگو درباره فیلم Little Miss Sunshine
با مصطفی علیزاده (مدرس دورهٔ هزار و یک شب)

**سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳
ساعت ۷:۰۰ تا ۹:۰۰ شب

مکان: گوگل میت

شرکت در این جلسه آزاد و رایگان است.**

پیوستن به گروه تلگرام:

https://t.me/+1I93HO331ugwODc8

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago