?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago
دوستی آنها چون نماز است و به راستی که این دوستی پس از نماز، از همه چیز واجبتر است.»
➖ همچنین مرزبانی نقل کرده که محمد بن زکریا الغلابی گوید: "عبّاسه" دختر سیّد، برای من نقل کرد و گفت: پدرم به من میگفت: در روزگاری که کودک بودم میشنیدم که پدرم و مادرم امیرالمؤمنین علیه السّلام را دشنام میدهند! من از خانه بیرون میآمدم و گرسنه میماندم و این گرسنگی را بر بازگشت به جانب آنها ترجیح میدادم و چون علاقه به دور بودن داشتم و از آنها بدم میآمد، شبها را در مساجد به روز میآوردم، وقتی گرسنگی ناتوانم میکرد، به خانه میرفتم و خوراکی میخوردم و بیرون میآمدم. چون کمی بزرگ شدم و به عقل خود رسیدم و شاعری را آغاز کردم، به پدر و مادرم گفتم: مرا بر شما حقّی است که نسبت به حقّی که شما به گردن من دارید، ناچیز است. بنابر این چون به حضورتان آیم، مرا از بد گوئی به امیرالمؤمنین معاف دارید. چه این کار، مرا رنج میدهد و دوست ندارم که به مقابله با شما، عاق شوم. ولی آنها به گمراهی خویش ادامه دادند و من از نزد آنان بیرون آمدم و این شعر را برای آنها نوشتم:
«خفْ یا محمدُ فالقَ الإصباحِ
و أَزل فساد الدین بالإصلاحِ
أَ تسبُّ صنوَ محمدٍ و وصیَّهُ
ترجو بذلک فوزة الإنجاحِ؟...
✍🏻 ای محّمد (پدرم) از شکافنده عمود صبح بترس. و تباهی دین خویش را با سامان بخشیدن به آن از بین ببر. آیا برادر و جانشین رسول اکرم را دشنام میدهی؟ و با این کار، به رستگاری امید میداری؟! هیهات، مرگ بر تو و عذاب و عزرائیل به تو نزدیک باد.»
لذا آنها تهدید به قتلم کردند و من به نزد "عقبه بن مسلم" آمدم و آگاهش کردم، گفت: دیگر به نزد آنهامرو و منزلی برای من فراهم کرد که به دستور وی همه چیزهائی که به آن نیاز داشتم، در آن خانه آماده شده بود. و وظیفهای برایم معیّن کرد که کمک هزینه زندگیام بود.
و نیز مرزبانی گفته است: پدر و مادر سیّد به علی (علیه السّلام) کینه میورزیدند و سیّد شنیده بود که آنها پس از نماز صبح، علی (علیه السّلام) را لعن میکنند!!! پس این
چنین سرود:
«لعن اللهُ والدیَّ جمیعاً
ثمَّ أصلاهما عذابَ الجحیمِ
حَکما غَدوةً کما صلّیا الفجرَ
بِلَعْنِ الوصیِّ بابِ العلوم ...
✍🏻 خدا پدر و مادرم را لعنت کند و آنها را به عذاب دوزخ اندازد. عادت هر روز اینها این است که چون نماز صبح را میخوانند، جانشین پیغمبر اکرم، باب علوم او را دشنام دهند. اینها بهترین انسان روی زمین و مُحرِم طواف کنندهٔ رکن حطیم را ناسزا میگویند. این دو از آن زمان کافر شدند که خاندان پاک و معصوم پیغمبر اکرم و جانشین او را که زمین به برکت وجود او برجاست و اگر وی نبود زمین چون استخوان پوسیدهای از هم میپاشد، و خانواده وی را که اهل علم و فهم و راهنمایان راه راست و نمایندگان عادل و دادگستر خداوند در روزگار ستمگرانند، ناسزا گفتند. درود همیشگی خداوند همراه با سپاس و سلام او بر آن خاندان باد. (الغدیر، ج۲ ص۳۲۶، به نقل از اخبار السيّد، مرزبانی)
🔹 تَوّزی (از ادیبان ماهر و مشهور عرب) به من گفت شعری از سیّد حمیری برایم بخوان. برایش خواندم. گفت: خدا او را بکُشد، عجب شعری بود. بخدا اگر صحابه را لعن نمیکرد، أحدی از شاعران بر او پیشی نمیگرفت. (الأغاني، ج۷ ص۱۷۱)
از بشّار (شاعر نابینا و بلندآوازهٔ عرب) نقل شده که گفت: اگر چنین نبود که سیّد حمیری به دلیل ستایش بنىهاشم از ما غافل شده است، ما را بیچاره میکرد، و اگر در مذهبش با ما هماهنگ بود ما را به زحمت میانداخت. (الأغاني، ج۷ ص۱۷۱)
ادامه دارد...
❓چرا علمای سُنّی، نسبت به این شاعر بغض دارند؟
کمتر کسی است که نام سیّد حمیری _ شاعری زبردست و غیور و برائتی _ را نشنیده باشد. لسان او برای دشمنان اهل بیت علیهم السّلام چنان شمشیری بُرّنده بود. مدح اهل بیت علیهم السّلام را به شیوایی و زیبایی هرچه تمامتر برح زبان جاری مینمود.
➖ابوالفرج اصفهانی گفته است: کسى را نمیشناسم که بر تحصیل اشعارِ سه شاعر توانا بوده باشد. یکی از آنان سیّد حمیری است. سیّد، شاعرى پیشرو و مطبوع است. و او را در شعر شیوه و روشى است که کمتر کسى به آن دست مییابد و نزدیک میشود، ولی به دلیل اینکه بسیار به اصحاب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) طعن نموده، مردم اشعارش را ترک کردند. برخی از روی خوف، برخی از روی تنفّر. (الأغاني، ج۷ ص۱۶۷)
از فرزند یکی از شُعرای نامی نقل شده که گفت: در خدمت پدر به مذاکره درباره شُعراء پرداختیم گفت: دو نفرند که اگر درباره روزمرّهگی مردم شعر میگفتند ما را با وجود آنان هنرى نبود. پرسیدم کدامند؟ گفت: سیّد حمیرى و عمران بن حطان سدوسى. لیکن خداى عز و جل هر یک از این دو را به سرودههاى مذهبى مشغول داشت. (الأغاني، ج۷ ص۱۶٩)
🔸 ابنمعتز میگوید: او از ماهرترین شاعران زمان خویش بود، و احادیث اخبار و مناقب را در قالب شعر بیان میکرد و هیچ فضیلتی درباره علی (علیهالسّلام) نقل نشده مگر اینکه آنرا به نظم درآورده است. (طبقات الشعراء، ص ۳۲) روزی در کوفه اعلام کرد هرکس فضیلتی در شان امیرالمؤمنین علیهالسّلام بگوید که من شعری در آنباره نسروده باشم، به او جایزه میدهم. (الأغاني، ج۷ ص۲۵۶)
➖حسین بن ضحّاک نقل کرده است: مروان بن ابى حفصه، پس از مرگ سیّد با من به گفتگو درباره او پرداخت. من شعر سیّد و بشّار (شاعر نابینا و بلندآوازهٔ عرب) را بیش از همه مردم از حفظ داشتم. قصیده "مذهبه" سیّد را که آغازش این است:
أین التطرُّب بالولاء و بالهوی
أ إلى الکواذب من بروق الخلَّبِ
أ إلى أمیّة أم إلى شِیَع الّتی
جاءت على الجملِ الخِدَبِّ الشوقَبِ...
✍🏻 چه دلخوشى به مهر و محبّت است، آیا به رعد و برقهاى دروغین و بیباران میتوان شاد بود؟ یا به بنىامیّه و گروهى که بر شتر بزرگ و دراز گردن سوار شدند و به جنگ على آمدند؟
براى مروان خواندم تا تمام شد. به من گفت: هرگز قصیدهاى پر معنیتر و پاکیزهتر و سرشارتر از این در فصاحت نشنیدهام. و پس از هر بیت آن میگفت: سبحان الله، چقدر سخن خوبى است!
🔻و از "تَوّزى" ادیب مشهور، نقل شده که گفت: اگر شعرى، از جهت خوبى چنان شایسته باشد که جز در مساجد نخوانند، همین شعر است، و اگر خطیبى آن را در روز جمعه بر فراز منبر بخواند حسنه انجام داده و پاداش میبرد! (الغدیر، ج۲ ص۳۳۲، به نقل از: أخبار السيّد، مرزبانی)
👈🏻 پدر و مادر سیّد حمیری از فرقه اباضیه (شاخهای از خوارج) و از دشمنان اميرالمؤمنين علیهالسّلام بودند، لذا وی اشعاری نیز در لعن و نفرین ایشان دارد. خودش در اینباره میگوید: چه بسیار در خانه ما درباره امیرالمؤمنین علیهالسّلام بدگویی میشد و حضرت مورد لعن قرار میگرفت، لذا از آنان فاصله گرفتم و به شیعه گرایش پیدا کردم که این امر موجب شد تا ایشان در پی قتل من بر آیند. (الأغاني، ج۷ ص۱۶۷)
مرزبانی از "حودان حفّار" پسر "ابی حودان" و او از پدرش که راستگوترین مردم بود، روایت کرده است که گفت: سیّد به من شکایت آورد که شبها مادرم مرا از خواب بیدار میکند و میگوید: «میترسم که بر آئینی که داری بمیری و به دوزخ روی! زیرا تو دل به مهر علی و فرزندانش بستهای که نه دنیا خواهی داشت، نه آخرت.» او با این کار خوردن و آشامیدن را بر من ناگوار کرده و من دیگر به نزد او نخواهم رفت، و قصیدهای سرودهام که برخی از ابیات آن چنین است:
«إلی أهل بیتٍ ما لِمنْ کان مؤمناً
من الناسِ عنهمْ فی الولایةِ مذهبُ
و کم من شقیقٍ لامنی فی هَواهمُ
و عاذلةٍ هبّتْ بلیلٍ تؤنِّبُ ...
✍🏻 به خاندانی دل بسته ام که مؤمنین از مردم را، در ولایت از آنان گریز نیست، بسا برادری که مرا در حبّ این خاندان ملامت کرده است و مادرِ ملامتگر من نیز هر شب به سر زنشم مینشیند. میگوید و بسیار هم میگوید و از روی گمراهی سرزنش میکند و آفتِ اخلاق زنان، همان سرزنش است. میگوید: از همسایه و آشنا و خاندانی که به آنها منسوب بودی و ترا بنام آنان میخواندند جدا شدی، پس تو در میان آنان غریب و دور افتادهای، و گوئی جذامی هستی که از تو پرهیز میکنند. تو بر آئین آنان خرده میگیری و آنها نیز به دینی که به آن گرویدهای، عیبجوتر و سرزنش کنندهتر از تو هستند. گفتم: مرا رها کنید تا آنگاه که حاجیان راهی خانه خدایند، سخن را به ستایش دیگری جز این خاندان نمیآرایم. مرا از مهر خاندان رسول اکرم باز میدارید؟ حال آنکه محبّت آنان وسیله تقرّب من است.
? #إحراق_بیت_وحی 3⃣1⃣ (ادامهٔ پاسخ به دهلوی) صحابهپرستی و تناقضی روشن ✍? سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله: «عاقل مُنصف را لازم است که در کلمات و مقالات مخاطب (دهلوی) که در باب امامت در حقِّ صحابه گفته، و همچنین آنچه در حقِّ ایشان در همین باب مطاعن…
◾️«هَضْم» و «لَکَزَ»
❖ استاد معظم حاج سیدمحمدجواد شبیری:
● ... وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال ...
الكافي؛ ج۱؛ ص۴۵۹
معنای هَضْم:
- یک معنای هضم در لغت به معنای ظلم است. هَضمَه أی ظَلَمَه
- هضم در یک معنای دیگر به معنای کَسَرَه است؛ هضم به معنای خورد کردن آمده است.
- یک معنای دیگر هضم به معنای له کردن است. میگوید دارو غذا را هضم کرد یعنی له کرد و آب کرد.
● در روایتی که از جهت سندی میتوان اعتبارش را اثبات کرد، اینگونه آمده: «وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ، ...»
دلائل الإمامة؛ ص۱۳۴
معنای لَکَزَ: یعنی ضرب به جمیع جسد؛ یعنی تمام بدن را زدند ...
?برگرفته از مجلس عزای حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها؛ ۲۶ آبان ۱۴۰۳
?#إحراق_بیت_وحی *3⃣*1⃣**
(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)
صحابهپرستی و تناقضی روشن
✍? سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:
«عاقل مُنصف را لازم است که در کلمات و مقالات مخاطب (دهلوی) که در باب امامت در حقِّ صحابه گفته، و همچنین آنچه در حقِّ ایشان در همین باب مطاعن در مابعد خواهد گفت، به نظر امعان ملاحظه کند که چه قِسم به اهتمامِ تمام، محال بودنِ صدور امور شنیعه از صحابه ثابت کرده تا آنکه صدور
حَطم (لِه کردنِ) مورچه را هم از ایشان ممتنع دانسته، و بر اهل حق به جهت نسبت امور شنیعه به ایشان، کمال طعن و تشنیع کرده، و عقل ایشان را کمتر از عقل مورچه پنداشته است! آیا بعد این همه تقریرات و تمهیدات، حاضرند که زبیر و بنی هاشم را در مشورتهای نقض خلافت ابیبکر بر باطل دانند؟ و ایشان را گمراه و خطاکار بدانند؟
➖دوّم: آنکه از عبارت کتاب "المختصر" تصنیف ابوالفداء ظاهر و پیداست که "عتبة بن ابی لهب" این اشعار گفته:
«ما كنْتُ اَحْسَبُ هذَا الاَمرَ مُنْصَرِفا
عَنْ هاشمٍ ثُمَّ مِنها عَن اَبی الحَسَن
عَن اوَّلِ النّاسِ ایماناً و سابِقَه
وَ اَعْلَمِ النّاسِ بِالقُرآنِ وِ السُّنَن
وَ آخِرِ النّاسِ عَهداً بِالنَّبی وَ مَنْ
جِبریلُ عَونٌ لَهُ فی الغُسلِ وَالكف
مَنْ فیه ما فیهِم لا یمْترُونَ بِه
وَ لَیس فِی القَومِ ما فیهِ مِنَ الْحَسَنِ.
✍? من هرگز گمان نمی كردم كه كار خلافت از خاندان هاشم و خصوصاً از ابوالحسن علی علیه السّلام باز گرفته شود. زیرا ابوالحسن (علیه السّلام) همان است كه پیش از همه ایمان آورد و حُسن سابقه او را در اسلام كسی شکّ ندارد. از همه مردم به علوم قرآن و سنّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داناتر است، و تنها كسی است كه تا لحظات آخر عمرِ پیامبر اکرم، همچنان ملازم خدمتش بود، تا آنجا كه كار غسل و كفن آن حضرت را نیز به یاری جبرئیل انجام داد. صفات حمیده و فضائل معنوی دیگران را به تنهایی داراست، ولی دیگران از كمالات معنوی و مزایای اخلاقی او بی بهرهاند.»
و از این اشعارِ بلاغتشعار، به کمال وضوح آشکار است که جناب امیر (علیه السّلام) اولی و احقّ به خلافت بود، و خلافت - با وجود آن جناب - دیگری را نمیرسید، و ابوبکر در اخذ آن ظالم و ستمکار بود، و جناب امیر (علیه السّلام) از تمامی اصحاب افضل است، و چون صحابه کُلّهم نزد اهل سنّت عادلند و لایقِ اقتدا و هادی و مهتدی - کما یظهر من حدیث: أصحابی کالنجوم... إلی آخره - بطلان خلافت ابیبکر و تعیّن خلافت برای جناب امیر (علیه السّلام)، در نهایت ظهور واضح شد، و لله الحمد علی ذلک.
و نیز از این أشعار، اسبقیّتِ اسلام جناب امیر (علیه السّلام) و اعلمیّت آن جناب از
تمام صحابه به غایت قصوی، ظاهر است، پس ادّعای متعصّبینِ معاندین که میگویند: "ابوبکر سابق بود بر جناب امیر (علیه السّلام) در اسلام، و نیز ابوبکر بلکه عمر هم أعلم بودند از آن جناب" !!! کذبِ محض و دروغِ بیفروغ است.
?و "بيضاوي" که از اعاظم مفسّرین معتبرین اهل سنّت است، در "تفسیر" خود تصریح کرده به اینکه قائلِ شعرِ:
"أ لیس أوّل مَن صلّی..." إلی آخره، حسّان بن ثابت" است. و جمع در کلام صاحب "المختصر" و بیضاوی ممکن است به اینطور که این اشعار را حسّان بن ثابت انشاء کرده باشد، و عتبه خوانده باشد. (سپس ایشان به أشعار دیگری نیز اشاره میکند.)
➖سوّم: آنکه از این روایات به کمال وضوح ظاهر است که بیعت جناب امیر (علیه السّلام) با ابیبکر، و همچنین بیعت زبیر و عبّاس و دیگر صحابه - که اسمائشان در عبارت کتاب "المختصر" اسماعیل بن علی مذکور است، از راه اکراه و اجبار، و ناشی از خوف و اضطرار بوده، زیرا که عمر بن الخطّاب هرگاه اینها را تخویف و تهدید به احراق بیت بر ایشان کرد، و قسَم بر آن یاد نمود، لهذا به خوف و بیم، بیعت ابوبکر نمودند، نه آنکه از روی رضایت و اختیار بیعت او کردند، پس اجماع بر بیعت ابی بکر برهم خورد، و دلیلی برای حقّیت خلافتش در دست ایشان نماند، و جناب امیر (علیه السّلام) هم شریک آن نباشد، چگونه ادّعای اجماع بر آن توانَد نمود؟! و چنین اجماعی که عین خلاف و شقاق است، چگونه لیاقت حجّیت دارد ⁉️
➖چهارم: آنکه از این روایات ظاهر است که ابوبکر هم شریک عمر در اجبار و اکراه این صحابه و جناب امیر (علیه السّلام) بر بیعت خود بود، و ایذاء و استخفاف و اهانت اهل بیت (علیهم السلام)، و ارهاب و تخویف ایشان به امر و رضای او واقع شده، و از اینجاست که جناب علّامه حلّی این قصّه را از مطاعن عمر و ابوبکر هر دو شمرده است.
? تشیید المطاعن، ج۴، ص۳۴۶
ادامه دارد ...
?#إحراق_بیت_وحی *2⃣*1⃣**
(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)
تدلیس دهلوی، و نقض مبنای عدالت صحابه
✍? سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:
«ولی الله (دهلوی) در عبارت "ازالة الخفا" غایت حزم به کار برده که برای فریبِ عوام که قدرت بر فهم عبارت عربی ندارند، فقط همین قدر ذکر کرده که: "زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) جمع شده، در باب نقض خلافت ابوبکر مشورتها به کار میبردند." و نام جناب امیر (علیه السّلام) را در این جماعت ذکر نکرده تا عوام درنیابند که جناب امیر (علیه السلام) نقض خلافت ابوبکر میخواست، و به این جهت به بطلان خلافت ابوبکر پی نبرند، لیکن از این خدعه چه سود؟ که روایتی که خودش آورده در آن نام جناب امیر (علیه السلام) به صراحت تمام مذکور است، و از آن به کمال وضوح ظاهر است که آن جناب هم از خلافت ابوبکر ناراضی بود و از بیعت او تخلّف فرموده بود. هرگاه به اعتراف خودش زبیر و جمعی از بنیهاشم جمع شده، در باب نقض خلافت ابوبکر مشورت میکردند، و این هم از روایات ظاهر که: جناب امیر (علیه السّلام) هم از این جماعت بوده، بلکه آن جناب رئیس ایشان بوده، چه خانه، خانه آن جناب بود، محال است که بدون رضای آن جناب، این مردم جمع شوند و مشورتها خلاف مرضی آن جناب نمایند.
➖ و نیز از روایات واضح است که زبیر و جناب امیر (علیه السّلام) مشورت در امر خود با حضرت فاطمه (علیها السّلام) مینمودند، و مشورت زبیر به اعتراف خود ولی الله (دهلوی) و پسرش درباره نقض خلافت ابیبکر بود، پس همچنین مشورت جناب امیر (علیه السّلام) در این باب باشد، و نیز چون از مشورت کردن زبیر با حضرت فاطمه (علیها السّلام)، رضای آن حضرت به این مشورت ثابت شد، رضای جناب امیر (علیه السّلام) هم به آن ثابت خواهد شد.
و با این همه هرگاه ثابت شد که زبیر و جمعی از بنی هاشم نقض خلافت ابوبکر میخواستند، و در این باب مشورتها میکردند و اهتمام داشتند، پس از التزام دو امر اهل سنّت را چاره نیست که یا به فسق و ضلال زبیر قائل شوند - که از عَشَره مُبشّره است - و همچنین به هلاک و خسران جماعت بنی هاشم - که ایشان هم نزد اهل سنّت داخل اهل بیتِ واجبالاتباع و صحابه عدول بودند - قائل شوند، و این معنا موجب بطلان مذهب ایشان که مبنی بر عدالت و جلالت و ایمان جمیع صحابه است خواهد گردید، و بطلان تقریرات لاطائله ایشان در مدح و منقبت صحابه و احتجاج و استدلال به افعال و اقوال ایشان، و ظهور کذب و افترای احادیث بسیار در حق صحابه واضح خواهد شد، و هم سخافت ادعای ایشان درباره ولای تمام اهل بیت ظاهر خواهد شد، و یا به بطلان خلافت ابیبکر قائل شوند، و دست از خرافات لاطائل بردارند.»
? تشیید المطاعن، ج۴، ص۳۴۵
ادامه دارد ...
۶ - شیخ کلینی از امام صادق عليه السّلام روايت کرده: جعده ملعونه، امام حسن علیه السّلام و کنیزی از کنیزان ایشان را زهر داد، آن کنیز زهر را قِی کرد شفا یافت، امّا زهر در شکم آن حضرت ماند تا جگر مبارکش را پارهپاره کرد. ( إِنَّ جَعْدَةَ بِنْتَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ الْکِنْدِیَّ سَمَّتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ سَمَّتْ مَوْلَاةً لَهُ فَأَمَّا مَوْلَاتُهُ فَقَاءَتِ السَّمَّ وَ أَمَّا الْحَسَنُ فَاسْتَمْسَکَ فِی بَطْنِهِ ثُمَّ انْتَفَطَ بِهِ فَمَاتَ _ الکافی، ج١ ص۴۶٢)
٧ - جعده لعنها الله، طلاریزههایی را سمّی کرد و در نوعی شیرینی جای داد و به امام حسن علیه السّلام خوراند، زمانی که سم در شکم مبارک آن حضرت جای گرفت، کبد را متلاشی کرد. (وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ سَمَّهُ سَبْعِينَ مَرَّةً، فَلَمْ يَعْمَلْ فِيهِ السَّمُّ، فَأَرْسَلَ إِلَى امْرَأَتِهِ جَعْدَةَ ابْنَةِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ الْكِنْدِيِّ، وَ بَذَلَ لَهَا عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ، وَ إِقْطَاعَ عَشْرِ ضِيَاعٍ مِنْ شِعْبِ سُورَا، وَ سَوَادِ الْكُوفَةِ، وَ ضَمِنَ لَهَا أَنْ يُزَوِّجَهَا يَزِيدَ ابْنَهُ، فَسَقَتِ الْحَسَنَ السُّمَّ فِي بُرَادَةِ الذَّهَبِ فِي السَّوِيقِ الْمُقَنَّدِ، فَلَمَّا اسْتَحْكَمَ فِيهِ السُّمُّ قَاءَ كَبِدَهُ _ دلائل الإمامة، ص ١۶٠)
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago