?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 1 week ago
سلام دوستان اسم من سعید هست چندین بار به اینجا اومدم البته به صورت مهمان وقتی این داستان ها رو می خوندم دلم خاست که براتون داستان خودم و دوست دخترم رو براتون بگم.این داستان بر می گرده به 4 سال پیش من 20 ساله بودم و اوج شــهــوت که با یک دختر چادری به اسم مریم آشنا شدم . مریم دختر خوبی بود وبدن قشنگی هم داشت من با مریم 2 سال دوست بودم و هر دفعه که میدیدمش از کــون میکردمش بعد میرفتیم بیرون. داستانی که براتون میخوام بگم کاملا واقعی و برای من اتفاق افتاده داستان به اونجایی بر میگرده که من میخواستم برم و مریمو ببرم مکان بکنم و بعدش بریم بیرون که مریم به من گفت خونه کسی نیست و من هم رفتم خونشون وقتی که زنگ زدم آبجی مریم جواب داد من جا خوردم و گفتم مریم هست اونم در رو باز کرد مریم 20 سالش بود و آبجیش 2 سال از مریم کوچیک تر بود و رابطه دوستی بین من و مریمو میدونست من رفتم بالا و بعد از حال و احوال پرسی دیدم مریم جون اومد و نشست کنارم مرضیه رفت از آشپزخونه شربت بیاره که من از مریم یک لب سنگین گرفتم و گفتم مرضیه هست ما چه جوری با هم حال کنیم؟ مریم گفت میپیچونمش مرضیه شربت رو آورد و ما خوردیم و بعد مریم گفت بیا بریم تو اتاق من میخوام 1 چیزی نشونت بدم و مرضیه رو جلوی تلویزیون تنها گذاشتیم.وقتی رفتیم تو اتاق مریم در رو بست وشروع کرد به خوردن لب های من منهم با تمام اشتیاق لبهاشو میخوردم به مریم گفتم که شیر میخوام گشنمه اونم لباساشو در آورد و من هم لخت شدم و تنها 1 شرت پام بود مریم هم شرت و کرست فقط تنش بود مریم رفت و جلوی تخت خواب نشست من هم رفتم جولوش وایسادم تا از پشت قفل کرستشو باز کنم تا خم شدم دیدم مریم شرتمو داد پایین و شروع کرد به خوردن کــیــرم من هم تو همون حالت موندم و با موهاش بازی میکردم. مریمو حل دادم عقب و گفتم میخوای به این زودی ابمو بیاری اونم خجالت کشید ورفت عقب من یک ذره سینه های مریمو خوردم و بعد اومدم رو کــسش کــس مریم خیس شده بود و با دستاش داشت با کــیــرم بازی میکرد من شرت مریمو درآوردم و به صورت 69 خابوندمش و من زیر خوابیدم و شروع کردم به خوردن کــسش مریم خیلی سرو صدا میکرد من همش میترسیدم که مرضیه بفهمه و همه چیزو خراب کنه بعد از چند دقیقه مریمو خوابوندم و پاهاشو جمع کردم توسینش کــیــرمو مالوندم به کــسش و گفتم بکنم اونم با سر گفت آره من تعجب کردم و زدم تو گوشش گفتم خره اگر هم یک پسر بخواد چنین کاری رو بکنه تو نباید بزاری نه این که خودت پیشنهاد بدی مریم گفت آخه کــون دیگه به من حال نمیده میخوام حال کنم تورو خدا سعید جون هر چی شد ایراد نداره تو بکن منم که خودمم دوست داشتم کــیــرمو بردم دم دهنش و گفتم که خوب لیس بزن بعداز 10 دقیقه اومدم عقب و پاهاشو گزاشتم رو شونهام و آرو م سر کــیــرمو کردم تو مریم دردش گرفت و من هم ترسیدم آخه داشت خون می اومد مریم گفت بکن دیگه چرا وایسادی منم بافشار کــیــرمو کردم تو کــسش مریم جیغ کشید من همون جوری وایساد مریم چشماشو بست من شروع کردم به تلمبه زدن مریم کم کم حالش جا اومد و داشت آه و ناله میکرد. بعد از 10 دقیقه مریم شروع کرد به قربون صدقه رفتن من و میگفت آخ جون سعید چه حالی میده من تو این 1 ساله که از کــون میدادم اصلا اینجوری حال نمیکردم منم گفتم ملومه که کــس حالش بیشتره من خیلی حــشـــری شده بودم و با دستم محکم زدم توگوش مریم و بهش گفتم جــنــده برگرد میخوام جرت بدم مریم گریه اش گرفت و برگشت من با تمام قدرت کــیــرمو کردم تو کــسش و اون شروع کرد به داد زدن دیدم اینجری حال نمیده گفتم سگی بخواب اونم بلند شد و سگی خوابید من شروع کردم بر کردن مریم اونم کم کم داشت داد میزد من گردنشو گرفته بودم و دست دیگم زدم تو گوشش مریم خیلی درد داشت و گفت سعید بسه من میخوام از کــون بکنی قلط کردم ولی من همینجوری داشتم تلمبه میزدم گفتم جــنــده برگرد کــیــرمو در اوردم و کردم تو دهنش اونم شروع کرد به خوردن کــیــرم کــیــرم سرخ سرخ شده بود سر مریمو با دستام گرفتم و با تمام قدرت تو دهنش تلمبه زدم تا دیدم که داره آبم میاد گفتم آبم داره میاد اگر بریزیش بیرون میکشمت باید همشو بخوری مریم خیلی بدش میومد و لی من خیلی حــشــری بودم و با تمام قدرت آبمو پاشیدم تو دهنش و همون جوری که کــیــرم تو دهنش بود خوابیدم روش مریم آروم کــیــرمو در آورد و خوابید بعد از 10 دقیقه گفتم میخوام برم مریم جوابمو نداد گفتم میخوام برم نشنیدی یا باز میخوای بیام بزنم توگوشت اونم گفت به سلامت وقتی که لباسامو پوشیدم رفتم جولوی مریم و گفتم من از این مدل ســکــس خوشم میاد چون خیلی حــشــری میشم شرمنده اگر زدم تو گوشت بعد اومدم بیرون و رفتم .بعد از اون ماجرا من تقریبا هر روز مریمو از کــس میکردم تا 6 ماه بعدش که ازدواج کرد.
نوشته: سعید
برده توالت عمومی یا جندهی جورابپوش پادگان
اینداستان روایتی مشمئزکننده دارد و پیشنهاد نمیکنم
از نوجوانی به جوراب و پا علاقه داشتم و از کشرفتندجورابزنای فامیل تا خریدن و پوشیدنش
تا چندسال پیش که دوسال شهر دوری رفتمسربازی
توی اون پادگان یگانم یک تا سه سرباز حداکثر داشت و بیست سی تا کادری ومنعملا خدمتکار اونها و سربازهای قدیمی تر بودم
حموم و توالت و دستشویی یکجا بود ،
وظیفه شستن همه چی با من بود از ظرفها تا توالت
جارو و بیل زدن و ماشین شستن و نگهبانی ومرخصی ها سه چهار ماه یکبار
کم کم با این شکل زندگی عادت کرده بودم
و گوشی لمسی م رو آورده بودم داخل پادگان
و نصفه شب ها میرفتم توی توالت و جق میزدم با عکس جوراب و چیزای دیگه
بعضی از سربازا گاهی به جای جوراب مشکی نظامی جوراب زنونه زیر زانو ضخیم و یا خیلی ضخیم می پوشند،با مرخصی های ساعتی که شهر میرفتم جوراب زنونه وشیشهای و شورت زنونه میخریدم ، و موهای پامو تیغ میزدم و جوراب شیشه ای مشکیزیر زانو رومیپوشیدم ومن که پوستم سفید وکمی چاقم بشدت سکسی میشد و زیر اون لباس نظامی دوتا شورت و گاهی حتی فقط شورت زنونه می پوشیدم
از اونجایی که بوی توالت عادی شده بود و بوی شاش وگه تازه آدم ها اعتیاد پیدا کرده بودم تا حدی که بعد از اینکه چند نفر پشت هممیرفتنتوالت میرفتم و شلوار پوتین بندکشیم رو در میاوردم و با جوراب شیشهای مشکی زنونه میشستم توی توالت وبا دولم سنگ توالت رو میمالیمدم تا تمیز بشه
بادمجون و خیارهای بزرگی رو توی اون توالت کردم توی خودم ولی در نهایت کسی اونجا منو نکرد
یه سرباز عرب خرمشهری لاغر چرکن بود که سعی کردم بهش بدم ولی سعی کرد فیلم بگیره و نشد
کاش میذاشتم فیلم بگیره و کیرشو میخوردم و می کرد منو .
روز آخر یه کیسه شورت و جوراب زنونه گذاشتم و اومدم
تا الان که شبیه اون کار روتوی توالت عمومی و توالت مسجد و میکنم. تا دیشب که یه پیرمرد چرک در توالت رو هل داد و چشمش افتاد به یه جفت پای جوراب شیشه ای پوشیده بدون کفش کف توالت .اولش رفت عقب و سعی کرد در رو ببنده ولی یه لحظه بعد اومد داخل توالت و در رو بست
من کل این چندثانیه داشتم گوشیم رو قفل و توی شلوارم و بعد بالا کشیدنش بودم دستام روی کمر شلوارم بود که با دستش دهنموو گرفت با دست دیگش شلوارم رو کشید پایین
وقتی دید مقاومتی نکردم و شل شدم و شورت زنونه پام بوده دستش رو از دهنم برداشت و دولمو گرفت توی دستش فشارش داد تخمام رو هم فشار داد بعد شلوارش رو کشید پایین و مجبورم کرد توی سنگ توالت بشینم وبه خوردن کیرش برسم مث یه جنده شروع کردم به سیخ کردن کیرش تا کمتر از دو دقیقه آبش اومد پاشید توی دهن و صورتم یکم مالیدش کیرشو به صورتم و شروع کرد شاشیدنتویتوالت که منم اونجانشستم و عملا خیس شاش ش شدم با قسمت خشک لباسم کیرشو پاک کرد و یه تف صدادار و سنگین جمع کرد و انداخت روی صورتم در باز کرد و رو رفت پشتشم نگاه نکرد و من در حالی که تف و شاش و آب کیر روی صورتم بود و تنم نیمه لخت و شاشآلود سعی به بستن در کردم و با بدبختیو شلنگ شستم خودمو و زدم به چاک.
پ.ن:شاید لازم بشه چیزهای سالمتری بنویسم :)
نوشته: جورابپوش
کردن میترا زن شوهردار شیرازی
با سلام دوستان
اولین باری هست که براتون داستان مینویسم
کاملا واقعی هست و قسم میخورم جز حقیقت چیزی نگم
خب بریم سر اصل مطلب
از خودم بگم اسمم احسانه 27 سالمه این داستان برمیگرده به سه سال پیش من تعریف از خود نباشه قیافم خوبه و زنا بیشتر جذبم میشن
با رفیقم علی رفتیم ماشینشو از تعمیرگاه گرفتیم ظهر بود و هوا خیلی گرم بود و گردنمون شد رفتیم یه رستوران طرف تاچارا شیراز
منو رو انتخاب کردیم و دو دست جوجه سفارش دادیم…
منم یه تیپ رسمی زده بودم…همین که نشسته بودیم سفارشتان آماده بشه دوتا خانوم وارد رستوران شدن بهشون میخورد 30 34 سالشون باشه یه براندازان کردم دیدم یکیشون که اصلا جالب نبود تپل و یکمی سبزه یه لحظه با میترا فیس تو فیس شدیم اونم بد نبود یهو نگام افتاد به ساق پاش که دلیل اصلی من برای افتادن دنبال زن یا دختره ساق پای حجیم و سفیده…
یه لحظه چشامو باز کردن یه ساق پای سفید و قطور که یه زنجیر هم به پاش انداخته بود مانتو بلند تنش بود که سفارششو داد و برگشت نشست رو صندلی روبروی من یه لحظه چشمم خورد به وسط رونش که واقعا دهنم آب افتاد…
علی جریان رو فهمید گفت فقط بذار خواست بره برو تو کارش…
خلاصه سفارشمون رو گارسون آورد یه لحظه من به میترا تعارف زدم نمیدونم خودمم چرا اینکارو کردم یهو یه لبخند رو لب خودش و رفیقش اومد که گفتن ممنون نوش جان بعدم در گوش هم صحبت کردن حرف زدن
من شروع کردم غذا خوردن ولی صحنه ای که جلوم دیدم نمیذاشت غذا بخورم همینجور محو لای پای میترا بودم که یه آن چشم تو چشم شدم که بعله داشت نگام میکرد از خجالت مردم
چیزی نگذشت که سفارش اونا آماده شد تحویل گرفتن داشتن میرفتن همیم که پاشو از در گذاشت بیرون پشت سرش رفتم…
پشت سرش که بودم چشمم آفتاد به کونش ک دیگه گفتم خودشه به حدی بزرگ بود که وقتی راه میرفت جفتش میرقصید
رسیدم در ماشینشون…
من:سلام خانوم میتونم یه خواهش کنم
میترا:بله بفرمایید؟
من:راستش خیلی ازتون خوشم اومده میتونم شمارتو رو داشته باشم؟؟.
میترا:از من یا از چیز دیگه؟؟؟جفتشون ترکیدن از خنده
من:گفتم من همچین پسری نیستم بیشتر همه چیز چشماتون دل منو برده…
ادامه دارد…
عکس مربوط به اولین قرارم با میترا…محو رونای تپلی بشید تا برگردم
نوشته: احسان
اومدم بکنم بدجور کونی شدم
سلام به دوستان خوب شهوانی این خاطره منه نه لازمه دروغ بگم هرچی میخواین برداشت کنید فحش هم بدین واقعیت داره لایک بدین واقعیت داره همه جوره در خدمتم
بریم سراغ خاطره که کوتاه مینویسم بقول دوستان پیامک من حامد هستم از کرمان 30 سال دارم اهل حال یه ماشین و کلی رفیق پایه دور دور یروز تو شهوانی کس چرخ میزدم به یکی پیام دادم از کرمان بود و مفعول جواب داد اسمش کمال بود رفتیم تلگرام بالاخره اعتماد همو جلب کردیم قرار شد همون عصر قرار گذاشتیم البته خود کرمان جا نداشتم ولی رفتیم ماهان توی یک منطقه دنج و خلوت شروع کردیم جزییات رو خودتون مجسم کنید استرس جا و… یکم که ساک زد رفتم کردم تو کونش دمش گرم تونل تنگه زاغ داشتم تلمبه میزدم که حس کردم یکی داره نگام میکنه برگشتم دیدم سه نفرن اومدن جلو خواستم بلند بشم که گفتن کارتو بکن ماهم میکنیم منم فکر کردم کمال رو میزنن تموم یکیشون نشست کنارمون دستشو گذاشت رو کونم گفتم چکار میکنی گفت زر نزن دوتا فحش خواهر و مادر هم بهم داد بهم برخورد اومدم بلند بشم زد تو سرم گفت بکن کار داریم هم هیکلن هم تعداد به من سر داشت اسماشون دوتا عباس بودن و یکی کریم عباس 1 و 2 میزارم عباس 1 رفت کنار نشست و سیگارشو روشن کرد عباس 2 رفت جلو صورت کمال کیرشو کرد تو دهنش دوتا بالا پایین کرد گفت حال نمیده دهنتو باز کن داشتم نگاه میکردم زد تو کلم چپوند تو دهنم شروع کردم ساک زدن کریم هم اومد پشتم شروع کرد ور رفتن با کونم خداییش کیر من در مقابل کیر اونا دودول بود حدود 16 مال من بکشیش 13 هست به کمال گفتن بلند شو اونم بلند شد بهش گفتن بیا اینو بکن گفتم بیخیال دوباره چهارتا فحش خوردم گفتن کس ننه خفه شو البته نه که نداده باشم قبلش ولی بر میگشت به دوران بچگیم خلاصه کمال هم اومد پشتم البته کیرش کوچکتر از من بود نه گفت حاضری نه گفت اماده باش یه تف انداخت فشار داد تو دادم رفت بالا عباس 1 گفت یکی اینو خفه کنه یه کریم هم نامردی نکرد جورابشو در اورد دهنمو بست دیگه اشکم در اومد کمال ترتیب منو داد آبشو ریخت تو کون منو بلند شد دهنمو باز کردن به کمال گفتن برو جلو برات ساک بزنه اونم اومد منم مجبور به زدن کریم اومد پشتم کیرشو تف زد و کرد تو کونم تا حالا همچین دردی نکشیده بودم ولی چکار کنم مجبور به تحمل اگه صدام میرفت بالا تحقیر و فحش و بستن دهن آهسته اشک می ریختم کمال کیرشو در اورد رفت کنار عباس 1 شروع کرد کیر اونو خوردن عباس 2 هم اومد کیرشو کرد تو دهن من هم از دهن هم از کون داشتم گاییده میشدم مرتب جاشونو عوض میکردن عباس از کونم میچپوند تو دهنم کمال از دهنم میچپوند تو کونم تا ازشون اومد نامردا دوتاشون خالی کردن تو حلقم البته تهدید کردن اگه یه قطره بیرون بریزه خواهر و مادرتو میاریم جلوت همشو خوردم اومدم بلند بشم دیدم تازه عباس 1 اومد کیرشو دیدم یا خود خدا این کیر آدم بود یا کیر خر خلاصه کیرشو کرد تو دهنم جا نمیشد لامصب یکم ساک زدم رفت پشتم کرد تو کونم دادم رفت بالا دوباره دهنمو با جوراب بستن مگه آبش میومد کاملا باز شده بودم بالاخره تموم شد کریم چند بار بهم گفت دیدمت قبلاً کارشون تموم شد رفتن من موندم و یه مفعول که حالا شانس ما بکن ما شده بود اومد گفت یبار دیگه بکنمت گفتم که نخور بچه کونی که زد تو سرم گفت خفه شو کونی مونی فیلمتو گرفتم حالا بخواب یبار دیگه آبشو آوردم البته اینقدر باز شده بودم که کیرش حس نداشت براش ساک زدم آب اونم خوردم با منت سوار ماشینم شد رفتم براش ناهار هم گرفتم بعد سه روز دیدم کونم دل دل میکنه گفتم حامد کونی شدی رفت اومدم تو سایت ایندفعه دنبال فاعل یکی پیدا کردم همون موقع هم قرار گذاشتیم رفتم خونشون میدون کوثر بود خلاصه دو دست منو گایید ولی دیگه برام لذت داشت داشتم میرفتم خونه تو پارکینگ خونمون کریم رو دیدم اومد جلو گفت چطوری کونی اومدم کم محلی کنم گفت پرو نشو مادر جنده حالا فهمیدم کجا دیدمت همسایه خودمون بودی دست مترو گرفت و برد خونشون کسی نبود یه دست کونمو کرد و آبشو خوردم زنگ زد به عباس 1 گفت کونی ماهانو پیدا کردم هروقت خواستید بیاید بکنید تازه فهمیدم که کریم مجردی زندگی میکنه از این ماجرا الان 6 ماه میگذره تقریباً هر روز ترتیب منو میدن فقط یخوبی داشت تونستم فیلممو پاک کنم درسته لذت داره ولی هم از لحاظ روحی بهم ریختم هم باید خرج این لاشخور هم بدم تصمیم دارم جابجا بشم خونمو فروختم رفتم یه منطقه دیگه دو روز از دستشون راحتم امیدوارم پیدام نکنن که اگه بکنن واقعا خواهرمو میگان البته هفته ای یک بار یه فاعل گیر میارم کونمو حالی بهش بده
امیدوارم خوشتون بیاد بالا هم گفتم فحش آزاد
نوشته: Ham
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 1 week ago