اَندَر تَجَسُماتُ البَحرُ المُبین

Description
به به! از این ورا! قدم رنجه فرمودید😌💐
‌.
‌.
اندر تجسمات البحر المبین یعنی تفکرات دریای روشن!
دریا از بحر میاد، روشن از مبینا!
.
اینجا چیزایی که به ذهنِ بی‌قرارمون برسه رو به اشتراک میگذاریم!
به دنیای ذهنی ما خوش اومدید🫀
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

7 months, 2 weeks ago

نه آثاری ز دیروز و نه اخباری ز فردا
همین لحظه به زودی میشود دیروز و گر صد سال هم باشی
همین روز و شب است و حسرت دیروز و شادی های ناکرده

بیا تا فرصتی مانده در این لحظه، همین لحظه
بمان با من، بخوان با من، برقص و پایکوبی کن
که با چشمی به هم خوردن، کنار صحنه میمانی، نه میرقصی، نه میخوانی

7 months, 2 weeks ago
7 months, 3 weeks ago

توی بیمارستان انگار لایه رویی از جامعه رو برمیدارن و تو لایه هایی از کف اجتماع رو میبینی. حتی تو بیمارستان‌های بزرگتر که محل ارجاع اند یه نمونه کوچیک از کل ایران رو میبینی..
انگار وسط یه فیلم با ژانر اجتماعی داری زندگی میکنی و هر لحظه یه سکانس جدید و البته با پایان باز به چشمت میاد.
از سکانس گریه خانواده متوفی میبینی تا بحث سر پایان یا عدم پایان عملیات احیا و جنازه تو کاور و پلاستیک تا بیماری که ازش میپرسی مواد مصرف میکنی میگه نه من فقط ساقی ام. تا بچه ای که فکر میکنی 10 11 سالش باشه ولی میفهمی CF داره و به علت اختلال رشد اینجوریه و در واقع 26 سالشه. تا چشم های نگران مادر تا خوشحالی مریض ها از ترخیص تا آدمی که اصلا فارسی متوجه نمیشه. تا بیمار هایی که تک و تنها میان و هیچ همراهی ندارن. همراه‌هایی که میگن دیگه از بیمار و مریضیش خسته شدن. پسری که پدرش تخت 4 بستری بود و مادر تخت 16 و دنبال این بود اتاق شون یکی بشه و یکم قبل اینکه اوکی شه مامانش مُرد. تا همراه مریضی که میگه خانم دکتر تریاک استفاده کنین خیلی خوبه شما نمیدونید چه فوایدی داره که. تا مریضی که پریشون و بی‌قراره و کل اورژانس رو بهم زده و دردش رو تو گوش رزیدنت میگه میره موادش رو میزنه و با حال خوب و هایپر و خندان برمیگرده. تا دامادی که پدرزنش با اسلحه بهش شلیک کرده. تا پدری که بچه اش غرق شده و مشکل نورولوژی پیدا کرده و برا تولدش کلی هدیه خریده اومده. تا چشم های نگران همراه ها وقتی مریض شون داره احیا میشه. تا اورژانس که توش شتر با بارش گم میشه. تا مریضی که میبینی همسن تو عه ولی الان برای سرطانش تو اتاق عمله. تا آدمی که پا نداره. تا آدمی که استرس داره. تا آدمی که روزی 59392 بار میپرسه کی مرخص میشم. تا آدمی که 3 ماهه بستریه ولی کسی حتی اسمش هم نمیدونه. مجهول الهویه است. تا مادری که میگه بچه من از اون فرشته های سندرم داونیه. تا تسبیح که شاید بیشتر از هر جایی تو بیمارستان دیده میشه. تا خانم افغانی که برای معالجه اومده بود ایران و می‌گفت دلم برای بچه هام تنگ شده و همه میدونستیم تا چند ماه دیگه بیشتر زنده نیست. تا مریض هایی که تو رو آدم حساب نمیکنن تا وقتایی که تو درمانگاه از بوی دهن بیمار ها کلافه شدی. تا مردی که چون پاش تو دستگاه‌های سرکارش له شده بود زنش ولش کرده. تا پیرزنی که از اول صدای دعای خیرش برای همه مون تا وفتی از در درمانگاه رفت بیرون و دور شد میومد. تا زندانی ای که مرخصی گرفته بود بیاد کارای درمان رو انجام بده و قرار بود دو روز بعد برگرده زندان. تا خانم مسنی که جرم پسرش رو گردن گرفته بود و حالا دنبال این بود با مدارک پزشکی از زندان بیاد بیرون. تا بچه ای که کلی آب و تاید نوش جان کرده بود. تا مردی که میپرسی چیکاره ای و تو اوج جوانی بیکاره. تا آدمی که میگی چرا این همه وقت مراجعه نکردی میگه بار آخر تو راه تصادف کردم بابام مُرد بار بعدی هم که اومدم دیدم دکتر مُرده الان برا دکتر دیگه اومدم. تا مریضی ک پول یه سی تی اسکن ساده رو هم نداره. تا مریضی که ده ساعت تو راه بوده تا برسه بیمارستان. تا مریضی که خواهش میکنه ترخیص نشه چون خونه‌ای نداره که بره.
و دیدن همه این ها شده بخشی از روزمره ما. آدمیزاد میون همه این ماجرا ها نیاز داره چیزی باشه که به زندگی وصلش کنه. چیزی که به زندگیش معنا بده.
دو روز پیش استاد میرلوحی همه استاجرها و اینترن‌ها و رزیدنت‌های بخش رو جمع کرد و اون چیزی که هر کدوم مون رو به زندگی وصل می‌کرد پرسید. هرکسی هم یچیزی گفت.
از خانواده تا اعتقادات تا رسیدن به خواسته ها تا کمک به بقیه و..
ولی من میخوام اونی رو بگم که خود استاد گفتند.
«عواطف انسانی»
چیزایی که شاید تو روزمره به چشم هیچ کدوم ما نیاد. ارتباط‌های دور و نزدیک با خانواده، دوست، استاد و...
ما بخواهیم یا نخواهیم بخشی از یک شبکه گسترده و پیچیده هستیم که با هزار نخ مرئی یا نامرئی به انسان های دیگه وصل شدیم. هزاران نخی که قوی و ضعیف، ما رو به این زندگی وصل میکنن. هزاران نخی که فرق میذارن بین زنده بودن و زندگی کردن. و این موهبتی‌ست که در عالم خلقت فقط انسان داراست.
نه که بگم معنای زندگی من اینه ها.. نه. برای من معنای زندگیم فرق داره ولی این عواطف زیبا و والا اونقدری ارزشمند هست که همیشه منو به زندگی وصل نگه داره. سختی تو زندگی همه هست. اصلا آدم در سختی آفریده شده. لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ منتها باید در جستجو معنایی برای زندگی‌مون باشیم.
ما همه به نوبه خودمون کتاب «انسان در جستجو معنا» رو زندگی می‌کنیم. حالا نه به معنای کار در اردوگاه های اجباری ولی هرکسی، چه من چه استاد چه بیمارانی که گفتم؛ به نحوه خودش با توجه به رسالت خودش. و فقط اونایی دووم میارن که زندگی شون معنا داشته باشه. حتی اگه اون معنا خود مرگ باشه.

با سپاس از استاد میرلوحی عزیز و بزرگوار🌱
روتیشن ریه–اطفال–مرکزطبی‌کودکان
#مهربانوشت

9 months, 3 weeks ago

یلدا یاد میده برای یک دقیقه هم
خوشحال باشیم. جشن بگیریم. کنار هم باشیم. انار بخوریم. حافظ بخونیم.
پدران ما از مدت ها پیش بهمون یاد دادن از هر بهونه ای حتی قدر ۶۰ ثانیه برای خوشحال بودن استفاده کنیم.
یلداتون مبارک?

10 months ago
10 months, 2 weeks ago
1 year ago
1 year, 2 months ago

میگه هرکسی که می‌رفت به میدان نبرد همه میدونستن که دیگه برگشتی نداره..
تنها کسی که همه منتظر بودن برگرده حضرت اباالفضل بود:)

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago