?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
موسسه همراه برگزار میکند:
کارگاه عملی پیشرفته با تکنیکهای Role Play و Here & Now
با حضور استاد هادی رحیمی دانش
زمان: یکشنبه ۲۸ بهمنماه
ساعت: ۱۵ الی ۱۹
در این کارگاه تخصصی، شرکتکنندگان:
- با موقعیتهای متنوع در گروههای مختلف آشنا میشوند
- شیوههای مواجهه مستقیم با موقعیتها را میآموزند
- فرصت تجربه سوپروایزری مستقیم را خواهند داشت
📍 مکان: موسسه همراه
نشانی: خیابان شریعتی، بعد از میرداماد
⭐️ توجه: شرکتکنندگان دوره مقدماتی و جامع از تخفیف ویژه برخوردار خواهند شد.
ظرفیت محدود است.
برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام @hamrahinstitute1 در ارتباط باشید.
*? معرفی روانکاوی و رواندرمانی رابطهای. ۱۱*
مفهوم "سوم" (Third) در نظریهی جسیکا بنجامین، به عنوان سازهی نظری حیاتیای برای درک پویاییهای پیچیده میانسوژگی (Intersubjectivity)ظهور کرده است. این مفهوم به فضایی فراتر از تعامل دوگانه اشاره دارد، قلمرویی که در آن شناخت متقابل، معنا سازی مشترک و خلق مشترک تجربه رخ میدهد. تلاش میکنم در این بخش از مجموعه یادداشتها پیرامون روانکاوی رابطهای به بررسی سهم منحصر به فرد جسیکا بنجامین در شکلدهی مفهوم سوم، ریشههای آن و پیامدهای بالینیاش بپردازم. پیشاپیش باید اشاره کنم که ایدهی سوم بنجامین از مفهوم "سوم تحلیلی" توماس اوگدن متمایز است.
سوم جسیکا بنجامین
فضایی برای شناخت و تمایز
جسیکا بنجامین، چهرهی برجسته و در قید حیات روانکاوی رابطهای، "سوم" را به عنوان فضایی میانسوژگانی معرفی میکند که محدودیتهای دوتایی را پشت سر میگذارد. این مفهوم صرفاً یک موجودیت خارجی نیست، بلکه قلمرویی است که از تعامل دو سوژگی پدید میآید. بنجامین در اثر مهم خود "چون سوژههای دوستداشتن، ابژههای عشق"، بر نقش حیاتی بازشناخت(Recognition) در ایجاد سوم تأکید میکند. او معتقد است که میانسوژگی حقیقی مستلزم به رسمیت شناختن دیگری به عنوان یک سوژه مستقل و خودمختار در عین حفظ حس ارتباط است.
مفهوم سوم بنجامین ریشه در نقد او از تمرکز سنتی روانکاوی بر جهان درونی دارد. او این تصور که تحلیلگر یک ناظر عینی (Objective) است را به چالش میکشد و بر تأثیر متقابل و خلق مشترک ذاتی در فرآیند تحلیلی تأکید میکند. از نظر او، سوم موجودیتی ایستا نیست، بلکه فرآیندی پویا است که امکان ظهور تازگی و دگرگونی را فراهم میکند.
پیامدهای بالینی
مفهوم سوم بنجامین از منابع مختلفی الهام گرفته شده است، از جمله فلسفهی شناخت هگل، مفهوم فضای بالقوه (Transitional) وینیکات و نظریهی کنش ارتباطی هابرماس. او این دیدگاههای متنوع را برای ایجاد درکی ظریف از میانسوژگی که بر تعامل بین عاملیت فردی و معناسازی مشترک تأکید دارد، ترکیب میکند.
از نظر بالینی، مفهوم سوم بنجامین پیامدهای عمیقی دارد. این مفهوم روانکاوان را تشویق میکند تا از تمرکز سنتی بر تفسیر فراتر روند و به سمت رویکردی مشارکتیتر و گفتگومحورتر حرکت نمایند. تحلیلگران با به رسمیت شناختن سوژگی بیمار و مشارکت فعال در خلق مشترک معنا، میتوانند محیط درمانی را پرورش دهند تا رشد و دگرگونی را ارتقا بخشند. در این زمینه، سوم به فضایی تبدیل میشود که در آن روانکاو و روانکاوی شونده میتوانند تسلیم فرآیند نوظهوری شوند که امکان جدیدی برای کشف ارتباط و بودن فراهم میکند.
تمایز
سوم بنجامین و سوم تحلیلی اوگدن
در حالی که هم بنجامین و هم توماس اوگدن بر اهمیت میانسوژگی تأکید میکنند، مفهوم سازی آنها از سوم از جهات مهمی متفاوت است. "سوم تحلیلی" اوگدن به بُعد ناخودآگاه رابطهی تحلیلی اشاره دارد، قلمرویی که در آن سوژهگانگی روانکاو و بیمار در هم تنیده میشود. او سوم تحلیلی را محصول همانندسازی فرافکنانه میداند، جایی که جنبههایی از خود بر دیگری فرافکنی میشود و یک تجربهی ناخودآگاه مشترک ایجاد میکند.
در مقابل، سوم بنجامین بر شناخت آگاهانه و پذیرش جدایی دیگری تأکید دارد. او در حالی که نقش فرآیندهای ناخودآگاه را تصدیق میکند، بر ظرفیت شناخت متقابل و خلق مشترک معنا اولویت میدهد. سوم بنجامین صرفاً محصول همانندسازی فرافکنانه نیست، بلکه فضایی از پتانسیل است که در آن راههای جدید ارتباط برقرار کردن میتواند ظهور کند.
? پایان
*? معرفی روانکاوی و رواندرمانی رابطهای. ۱۰*
دکتر امیرحسین جلالی ندوشن
پلی میان سوژهها
مفهوم "سوم" در روانکاوی جسیکا بنجامین
روانکاوی رابطهای پیکان نقد خود بر گذشتهی روانکاوی را عموما روی دو مبنا قرار میدهد: درونزدگی رویکرد کلاسیک و تصویر اقتدارگرا، و همهدانای روانکاو کلاسیک. با این وجود معتقدم اگرچه فروید ممکن است صراحتاً رابطهی روانکاوانه را چونان روانکاوی رابطهای بهعنوان "ارتباط سازنده" تعریف نکرده باشد، اما روشها و ایدههای تکاملی او به وضوح بر ارزش گفتوگوی معنادار و تعاملی در فرآیند درمان تأکید دارد.
در آثار زیگموند فروید شواهدی نشان میدهد او به اهمیت ارتباط سازنده بین روانکاو و بیمار اعتقاد داشته است. اگرچه نوشتههای اولیه فروید بیشتر بر اقتدار تفسیری روانکاو تأکید داشت، آثار و نظریات او در دوران بعدی نشاندهندهی شناخت او از ارزش درمانی گفتوگو و همکاری است. به عنوان نمونه، فروید روش تداعی آزاد را بهعنوان یکی از روشهای اصلی روانکاوی معرفی کرد، جایی که بیمار تشویق میشود آزادانه و بدون محدودیت صحبت کند. نقش روانکاو، همانطور که در کتاب مطالعاتی درباره هیستری (۱۸۹۵) و دیگر آثار ذکر شده، این است که با دقت و بدون قضاوت یا مداخله گوش دهد. این روش مستلزم یک رویکرد غیر اقتدارگرایانه از سوی روانکاو است و محیطی را فراهم میکند که بیمار بتواند افکار و احساسات خود را در فضایی امن و ارتباطی سازنده بیان کند. در تفسیر رویاها (۱۹۰۰) و توصیههایی به پزشکان روانکاو (۱۹۱۲)، فروید بر اهمیت بیطرفی و ایجاد فضایی دارذ کرد که در آن بیماران احساس کنند میتوانند آزادانه افکار ناخودآگاه خود را بیان کنند. این تأکید نشاندهنده اعتقاد فروید به قدرت درمانی ارتباط مبتنی بر اعتماد و احترام، به جای کنترل اقتدارگرایانه است. با تکیه بر اهمیت انتقال در فرآیند درمانی، جایی که بیمار احساسات خود را به روانکاو منتقل میکند، فروید معتقد بود این پویایی تنها از طریق ارتباط و تعامل سازنده قابل درک و پردازش است. در آثار بعدی فروید مانند ایگو و اید (۱۹۲۳) و تحلیل قابل خاتمه و بیپایان (۱۹۳۷)، او بر فرآیند "پردازش" تأکید کرد که شامل تلاش مشترک بین بیمار و روانکاو است. این گفتوگوی تکراری به بیماران کمک میکند تا بینش عمیقتری به تعارضات خود پیدا کنند. فرآیند پردازش ذاتاً ارتباطی است و بر بحث مداوم، تفسیر و درک متقابل متکی است.
از سویی فروید اغلب از روانکاوی بهعنوان "درمان از طریق گفتوگو" (Talking cure) یاد میکرد (اصطلاحی که به بیمار او آنا او. نسبت داده میشود، اما ابتدا در مطالعاتی درباره هیستری استفاده شد). این عبارت نشاندهنده مرکزیت ارتباط کلامی در فرآیند درمانی است.
البته آثار اولیهی فروید به دلیل رویکرد اقتدارگرایانهی او، جایی که روانکاو بهعنوان مفسر نهایی ناخودآگاه بیمار دیده میشد، مورد انتقاد قرار گرفته است. با این حال، آثار بعدی فروید بر تعامل و گفتوگوی متقابل تأکید بیشتری نمود. مثلا در پویاییهای انتقال (۱۹۱۲)، فروید اشاره کرد که یک رابطه همکاری بین روانکاو و بیمار برای درمان موفق ضروری است.
پیشتر که برویم، در مییابیم آثار دیگران منجمله کار ویلفرید بیون در مورد رشد تفکر و رابطهی ظرف-مظروف (Container- Container)تأثیر قابل توجهی بر درک ما از پیدایش مفهومی همانند میانسوژگی داشته است. مفهوم "خیالورزی" (Reverie) بیون بر ظرفیت مادر برای دریافت و پردازش احساسات خام نوزاد تأکید میکند، وضعیتی که آن خامی را به تجربیات معنادار تبدیل مینماید. او معتقد است این فرآیند، اساس رشد تفکر نمادین و ظرفیت ارتباط میانسوژگی را بنا میگذارد.
ایدههای بیون با تأکید بنجامین بر اهمیت شناخت و خلق مشترک معنا همخوانی دارد. هر دو نظریهپرداز بر نقش حیاتی تعاملات اولیه در شکلگیری ظرفیت میانسوژگی تأکید دارند. بیون با تأکید بر ظرفیت مادر برای دربرگیرندگی و تبدیل احساسات نوزاد، چارچوبی ارزشمند برای درک رشد سوم ارائه میدهد.
*? بقیه در صفحهی بعد...*
*? دربارهی روانکاوی رابطهای. ششم
#دکتر_امیرحسین_جلالیندوشن
زیر ضرب نقد
درنگ بر برخی نقدها*
چنانکه تا این بخش با هم مرور کردهایم، میشود مدعی شد که چرخش رابطهای در روانکاوی تحولی مهم بود، که در اواخر قرن بیستم پدیدار شد و بر اهمیت روابط بینفردی- نه فقط بازنمود درونی روابط در آنجا و آنزمان، که حتی روابط حقیقی آنزمانی و طیزمانی- در رشد و کارکرد روانی تأکید دارد. این چرخش، تغییری از تمرکز کلاسیک فرویدی بر پویاییهای درونروانی مانند نیروهای غریزی و دفاعهای انگیخته شده به دنبال اضطراب ناشی از میل آن غرایز به ارضا شدن، به سمت درک افراد در بستر روابطشان، به ویژه رابطهی درمانی است. مفاهیم اصلی چرخش رابطهای شامل تأثیر متقابل بین درمانگر و بیمار، همسازهی معنا (Meaning co-cunstruction)، و تأکید بر تجربهی «اینجا و اکنون» در محیط درمانی است. با وجود محبوبیت این رویکرد، چرخش رابطهای با انتقادهایی نهچندان اندکی مواجه بوده، که به دنبال نقد همخوانی نظری، پیامدهای بالینی و نقاط ضعف احتمالی آن بودهاند. تا آنجا که عجیب نیست اگر هواخواهان نگاههای کلاسیک آن را روانکاوی ندانند.
برای تازه شدن ذهنها میتوانیم پارهای مفاهیم اصلی چرخش رابطهای را در چند دستهی مشخص قرار دهیم:
۱. تأثیر متقابل و بینذهنی بودن: یکی از اصول اصلی چرخش رابطهای، این ایده است که رابطهی درمانی یک جادهی دوطرفه است، و در آن هر دو طرف، یعنی درمانگر و بیمار، بر یکدیگر تأثیر میگذارند. این رویکرد، دیدگاه سنتی تحلیلگر به عنوان ناظر بیطرف را به چالش میکشد. نظریهپردازان رابطهای مانند استیون میچل و جسیکا بنجامین معتقدند که درمان شامل تعاملی پویا بین ذهنیتهای هر دو طرف است (میچل، ۱۹۸۸؛ بنجامین، ۱۹۹۰).
۲. همسازهی معنا: در روانکاوی رابطهای، معنا بین درمانگر و بیمار همسازه میشود، نه اینکه صرفاً توسط درمانگر کشف یا تفسیر شود. این دیدگاه با فلسفههای پسامدرن و سازهگرایانه (Constructivism) همخوانی دارد که بر شکلگیری واقعیت از طریق تعامل و گفتوگو تأکید دارند.
۳. تمرکز بر «اینجا و اکنون»: روانکاوی رابطهای بر پویاییهای «اینجا و اکنون» بین درمانگر و بیمار تأکید میکند، به جای تمرکز صرف بر رویدادهای گذشته یا فانتزیهای ناخودآگاه. این رویکرد نشان میدهد که چگونه تعاملات فعلی میتواند الگوهای رابطهای عمیقتری را آشکار کند که در روابط گذشته ایجاد شدهاند.
از همین زوایا، میتوانیم برخی انتقادها به چرخش رابطهای را نیز مرور کنیم:
طبعا چرخش رابطهای با انتقادات قابل توجهی از سوی روانکاوان کلاسیک و مکاتب دیگر مواجه بوده است. این منتقدان معتقدند که مدل رابطهای اغلب فاقد انسجام نظری است و مفاهیم مختلفی را از سنتهای متفاوت روانکاوی ترکیب میکند، بدون اینکه به طور کافی تناقضات آنها را حل کند. برخی از نقدهای شاخص را میتوان به شرح زیر بازخوانی کرد:
۱. عدم انسجام نظری: رابرت استولورو و جورج اتوود از جمله افرادی هستند که به عدم چارچوب نظری منسجم در رویکرد رابطهای اشاره کردهاند. به اعتقاد آنها، این رویکرد با ترکیب مفاهیم متناقض از مکاتب مختلف، گاهی منجر به سردرگمی در تعیین اصول بنیادین مدلی با عنوان روانکاوی رابطهای میشود (استولورو و اتوود، ۱۹۹۲).
۲. تأکید بیش از حد بر Dyad: منتقدانی مانند چارلز اسپتسانو معتقدند که چرخش رابطهای بر تعاملات دیادیک درمانی بیش از حد تأکید دارد و به دنبال آن تأثیرات اجتماعی و فرهنگی گستردهتری را نادیده میگیرد (اسپتسانو، ۱۹۹۵).
۳. تضعیف عینیت تحلیلگر: تاکید بر تاثیر متقابل ممکن است عینیت درمانگر را تحتالشعاع قرار دهد. منتقدی مانند روی شفر هشدار میدهد که تحلیلگر نباید خود را با بیمار بیش از حد یکی کند، زیرا این امر میتواند مرزهای درمانی را مختل کند (شفر، ۱۹۹۲).
۴. غفلت از دنیای درون: اتو کرنبرگ به ویژه به نادیده گرفتن اهمیت تعارضات درونروانی در رویکرد رابطهای اشاره میکند و میگوید: "روانکاوی رابطهای گاهی نقش مهم روابط ابژهی درونی را نادیده میگیرد، که منجر به درک ناقص جهان درونی بیمار میشود" (کرنبرگ، ۲۰۰۰). منتقدان کلاینی مانند هانا سگال معتقد بودهاند کهکه رویکرد رابطهای به عمق فانتزی ناخودآگاه و نقش روابط اولیه ابژهی درونی بیتوجه است.
نگاه لکانی طبعا با یک رویکرد بینفردی زاویه دارد، چرا در نگاه لکان، روانکاوی نباید به یک گفتوگوی سهلالوصول تبدیل شود، بلکه باید به ساختارهای ناخودآگاه از طریق زبان و نظم نمادین بپردازد.
۵. بیم غرقهشدن: (Merging) نانسی مکویلیامز به خطر فرسایش مرزهای درمانی و مخاطره غرق شدن بیش از حد در تأثیر متقابل اشاره میکند و میگوید: "تأکید بر تجربهی مشترک میتواند منجر به همتنیدگی به جای دربرگیری درمانی شود" (مکویلیامز، ۲۰۱۱).
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago