جمعِ دُچار به «قلم»

Description
سیاه مشق‌های جمعی که به قلم و نوشتن دچارند...
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago

9 months, 1 week ago

عذاب وجدان گرفتم انقدر که تو همه‌ی متن‌هاشون من دیوار سفت واقعیتم :)

9 months, 1 week ago

اسم مبانی یک رو واسه خودم گذاشتم رو‌کم‌کنی
راستش من هرسال پاییز گاهی هم زمستون می‌گشتم یه‌دوره‌ای‌پیدا میکردم تا توش شرکت کنم.پاییز واسه من سخت میگذره،مجبورم چاشنی بهش بزنم تا قابل تحمل بشه.هم نظر اساتید چند دوره‌ای‌که شرکت کردم،و هم کامنت های پای پست‌هام تو اینستاگرام بیشتر قلب و تشویق بود.مبانی یک این باغِ به ظاهر زیبا و پرثمر رو‌آتیش زد،و وقتی آتیش گرفت فهمیدم همه درخت های این باغ مصنوعی و‌ پلاستیکی بودن.
نقطه عطف این ماجرا جایی بود که فک کنم هفته سوم بود و من وقت نکردم تکلیفمو‌بنویسم. با تصمیمی شیطانی یکی‌از‌متن های پارسالم رو فرستادم به عنوان‌مشق،و شد اونچیزی که باید می‌شد!
خانم محمدی بارها با خاک منو یکسان کرد و‌ این‌دقیقا‌چیزی بود که لازم داشتم.الان حال قلمم بهتره
پاییز پرمشغله و غمگینی رو گذروندم و اونطوری که دلم میخواست دل ندادم‌به دوره
امیدوارم زمستون اینطوری نشه

#محمدرضا_آقاجانی

9 months, 1 week ago

°

باید ساختمانی که ساخته بودم را خراب می کردم. این اولین دریافت من از دوره‌ی مبانی نوشتن بود. گویا که معماری سراغم بیاید و به ساختمانی که آجر به آجر ساخته و زحمتش را کشیده ام،ایراد بگیرد و بگوید که از پایه کج است؛باید تخریبش کنی و از زیر بنا دوباره شروع کنی!به مسیری فکر کن که با زحمت آمده ای و سر اتفاقی همه چیز خراب شود. من این خراب شدن را دوست داشتم. اینکه حتی نوشته های قبلی ام از چشمم افتاده بود را هم.نگاهم به چیز هایی که می خواندم هم تغییر کرده بود. با وسواس بیشتری می نوشتم و کتاب برای خواندن انتخاب می کردم. بالاخره باید آن ساختمان به ظاهر خوشرنگ و شاعرانه‌ی سابق را خراب می کردم تا از نو بسازم.برای منی که با شنیدن انتقاد،دل سرد می شدم،دستاورد دیگری هم داشت. کامنت های پای مشق هایم را می خواندم و به جای بوسیدنِ نوشتن و کنار گذاشتنش،تلاش بیشتری می کردم تا بهتر و واضح تر بنویسم. خوشحالم که حالا جور دیگری به نوشتن نگاه میکنم،حتی اگر این وسواس،نوشتن را برایم سخت کرده باشد.

°بیست‌ونهم‌آذر‌ماه‌هزار‌وچهارصد‌و‌سه°

#مشق
#سنا_لطفی

10 months, 2 weeks ago

#زهرا_آقایی
#یادداشت

قوز بالای قوز، درست مثل تنبلی تخمدان!

قوز بالا قوز شدن ، برای مایی که با pcos یا به اصطلاح تنبلی تخمدان درگیریم در تمام روزهای سال معنی می شود . بیشتر در مواجه با احساسات مختلفی که در طول زندگی ، انسان با آن ها برخورد می‌کند ، واکنشمان چند برابر است . فقط کافی است روزی را با اضطراب شروع کنیم ، خبر یا اتفاق ناگواری بیفتد و به گوشمان برسد ، ناخواسته سرنوشت ۴۰ روز بعدمان یا حتی بیشتر ، رقم میخورد . نه تنها احساسات و افکارمان به هم میریزد بلکه آشوبی به جان هورمون ها می افتد و بعد آن اتفاقی که هر ماه به سراغ هر زنی می آید ، برای ما در راه می ماند .
تقویممان دوباره تاریخش را گم می کند . علامت ها نا منظم می‌شوند و همه چی حتی خانه و اهلش به هم می ریزند .
خستگی و ناراحتی به جای یکی دو روز ، ده روز کنارمان جا خوش می کنند و تازه با نهایت وقاحت بی حوصلگی را نیز کنار خودشان مهمان می کنند .
به راستی که راه حلش چیست؟
قرص های ضد بارداری ، که دکتر می‌گوید ممکن است کمی اعصابتان را به هم بریزد ؟
قرص متفورمین و امثالش ؟ که برای بعضی از ما بر عکس همه ، خوش اشتهایی را به همراه می آورد ؟
یا تلاش برای کاهش وزن که ممکن است هر سری ناامیدی را بهمان تزریق کند ؟
خودمان هم به دنبال این سوال همه چیز را امتحان می کنیم تا بلکه جایی ، جوابی برای مشکلمان پیدا کنیم.

ما همیشه با ولعمان سر جنگ داریم ، مهندسی محیط را همیشه جدی می گیریم ، از غذاهای محبوبمان دست می کشیم ، فستینگ را امتحان می کنیم ، جستجوی صفحات مجازی ما پر از سایت ها و صفحات آموزش روش ها و رسپی های سالم و رژیمی است .
ورزش را به اجبار هم که شده در لیست کار هایی که باید انجام بدهیم ، می نویسیم .
گاهی به اهدافمان میرسیم و گاهی میانه ی راه دوباره با کوچکترین اضطرابی به خانه ی اول برمی گردیم .
مثلا کافی است روزی که میخواهیم جشن ۱۰ کیلو کاهش وزن خود را بگیریم ، مهمانی بزرگی انتظارمان را بکشد بعد جوش مجلسی ای موی دماغمان شود ، لباس مورد علاقه مان گم شود ، در ترافیک قراری که داریم بمانیم و تازه ، حساب کتاب خرجی آخر ماهمان زیادی شود . روز بعد از میان صورتمان فقط دماغ پف کرده و جوشش میماند‌ و وزنه ای که اعدادش جابه جا شده .
موهای صورتمان همیشه از موهای سرمان بیشتر می روید چرا که تستوسترون را کمی زیادتر در بدنمان حمل می کنیم . راه های زیادی را برای حذف مو و رویش مو امتحان کرده ایم ، خرج های زیادی را صرف روغن ها و قرص ها و شامپو ها می کنیم .
بعد برای درمان جوش ها و آکنه ها قند را برای خود قدغن می کنیم .
شکلات را دوست داریم ولی خرما را جایگزین می کنیم .
ورود به شیرینی فروشی برای ممنوع و به جای آن دنبال مقادیر شیرینی رژیمی میگردیم .
انجیر و مویز جزو وعده های غذاییمان می‌شود و کیک های عسلی را به کیک های صنعتی ترجیح می‌دهیم .
چایی را دوست داریم ولی دمنوش نعنا فلفلی و بابونه را بیشتر میپسندیم و بعد متوجه میشویم که کاملا ناخواسته و به اجبار وارد دنیای سالمِ زیستی شده ایم .
آنوقت دیگر تشخیص اینکه این بیماری نعمت است یا نقمت برایمان سخت می‌شود ….

10 months, 3 weeks ago

اورثینک

#ریحانه_خرم

✒️
نمیدونم سوسیالیسم میتونه رو ایران جواب بده یا نه. زندگی طبقه متوسط شهری رو به پایین که روز به روز داره بدتر میشه به کجا می‌رسه؟! عوارض ECT باهاش می‌مونه؟! راست میگه. اون لو رفته ولی من هنوز لو نرفتم. اصلا واسه همینه که می‌ترسم کار احمقانه‌ای بکنم و قرصی چیزی بخورم. اگه زنده بمونم، بستری‌‌ام میکنن. کارهای پروژه رو هم نکردم. اصلا حوصله بحث قیمت گذاری و مارکتینگ و فروش رو ندارم. تا هر جای کار علمی و اجرایی‌اش هم حتی خواستن، من هستم ولی کاش سر فروش دور من رو خط بکشن. چقد دوستام از دستم شاکی‌ان. چرا شاکی‌ان البته؟! به چه مناسبت؟! من چرا شاکی نباشم از دست‌شون؟! کی میدونه من تو چه حالی‌ام؟! باید خیلی مراقب احوالاتم باشم بستری نشم. کارم به بیمارستان نکشه. هنوز دنگ صبحونه اون روز رو هم حساب نکردم با بچه‌ها. خدایا چقد حرف تو سرم می‌چرخه. نباید انقد فکر کنم. اگه انقد فکر کنم و بدتر بشم، جدی جدی بستری‌ام میکنن. نه، نباید فکر کنم. هر چند که خردمندی، دردمندی است. البته خردمندی نه این فکرهایی که من به هم می‌بافم هر دقیقه واسه خودم. خوش به حال اونایی که می‌تونن واسه خودشون شاد باشن و فکر و خیال هیچی رو نداشته باشن. کار درست که نمیکنم، بچه‌دار بشم؟! با شب‌بیداری‌هاش چی کار کنم؟ خیلی سخته. دلم یه خانواده خوب می‌خواد. دریا. کاش اسم دخترم رو بدارم دریا، اون گردبند موج رو کاش اول سال خریده بودم. اشتباه کردم. پولش رو داشتم. خیلی پشیمونم همون موقع نخریدمش. اگه اون گردنبند موج رو داشتم، الان روی همه لباس‌هام می‌پوشیدم. کاش بتونم از جام پاشم یه ذره خونه رو جمع و جور کنم. خونه داره راه میره. مرسده خانوم رو یادش بخیر، همون تمیزکار شمالی که می‌اومد خونه رو تمیز می‌کرد. همیشه هم ناخن‌هاش کاشت تازه داشت و مرتب بود. حالا ناخن‌های من رو نگاه کن. خسته، ضعیف، پوست پوست شده. اینایی که روتین پوستی دارن هم دلشون خوشه واقعا. لزوما هر کسی که این کارها رو میکنه، دلش خوش نیست داره سر خودش رو گرم میکنه. مثلا پنجاه سالش که شد بتونه زندگی گهی‌اش رو با یه صورت بهتر تحمل بکنه. حالا مثلا پول به این چهار تا کرم نده، پول به چی بده؟! ولی چه پولی در میارن این بلاگرا و چه عشق و حالی میکنن از این تبلیغ‌هاشون. هفته‌ای یه بار فیشال. صورت‌ها آیینه. خونه‌هاشون تمیز، وسیله‌ها نو. نمی‌دونم شوهرهاشون دوست‌شون دارن؟! چرا دوست‌شون نداشته باشن آخه؟! چرا فکر می‌کنیم پول چرک کف دسته؟! بنظرم این تفکر رو چپ‌ها تو ایران جا انداختن. وگرنه پول خوبه، کی گفته بده. پول داشته باشی، الان دنیا رو داری. تمیزکار داری. خونه‌ات مرتب و تمیزه. هر موقع عشقت بکشه مهمون دعوت میکنی خونه‌ات. یخچالت پر از خوردنی‌های جذابه، شبیه اون تبلیغ تلویزیونی‌‌ها. راستی چرا تو اون تبلیغ تلویزیونی‌ها همیشه یه کیک درسته تو یخچال هست که کسی نخوردتش؟! کیک رو باید بذارن تو جعبه، وگرنه خشک میشه، بد میشه. روز چندم چالش حذف بندم الان؟ چرا هنوز پهلو دارم؟ مطلب مقاله ترجمان راست میگفت، آدم‌های فقیر بیشتر قند مصرف میکنن. چون بدبختن، پول ندارن پروتئین بخورن، سبزی بخورن، میوه بخورن، چیزهای خوب بخورن، دائم یه نباتی، قندی چیزی میخورن به بدن‌شون بگن امن و امانه. معنای زندگی واسه اون پولدارها چیه؟ واسه ما فقیرها چیه؟! چرا ویل دورانت به یه مسلمون تو کتابش نامه ننوشته بود؟! اگه نتونم تا آخر عمر خونه بخرم چی؟! بچه‌ام چیکار کنه؟! دریا. کاش اون پلاک موج رو خریده بودم الان رو گردنم بود. فکر نکنم بعدا بتونم بخرمش. دلم میخواد ۲۰ تا استامینوفن باهم بخورم بخوابم. ۲۰ تاش آدم رو میکشه. نظرت چیه فقط ۴ تا دونه بخورم و بخوابم؟ آخه ۲۰ تا بخورم بستری‌ام میکنن. با آب خنک هم میخورم بره پایین.
الان ساعت چنده؟ چقد زود برگشتی. نمیتونم بلند شم. رنگ و روم رفته؟‌نمیدونم چرا. سخت نفس می‌کشم. میای پیشم؟ بنظرت چند تا قرص بخورم بخوابم دیگه بیدار نمیشم؟!

1 year ago
اینم جهت پز***?***

اینم جهت پز?

1 year ago

بسم الله الرحمن الرحیم

بالاخره بعد مدت‌ها تصمیم گرفتم دوره‌ی مبانی دو رو مجدد برگزار کنم.
.
?این دوره در ادامه و تکمیل مبانی یک هست، تو این دوره یاد می‌گیریم تو قالب‌های مختلف بنویسیم
?تعداد جلسات: ۸ جلسه حداقل یک و نیم ساعته
?سرفصل‌ها: نگارش پادکست، گزارش، جستار، داستان (هر سرفصل دو جلسه)
?زمان برگزاری: پنجشنبه‌ها ساعت ۱۸
?شهریه: ۷۰۰ هزار تومن
برای ثبت نام به شماره‌ی 09916301672 در تلگرام یا واتس اپ پیام بدید❤️?

1 year, 3 months ago

یه مدتی بچه‌ها رو تحریم می‌کنم که رمان فارسی نخونن تا استانداردهاشون اصلاح بشه.
چند باری این مطرح شد که چرا فکر می‌کنید باید اصلاح بشه؟
از دیروز دارم با یه عزیزی تو کاغذ پاره بحث می‌کنم و بار دیگر مطمئنم تا استانداردها اصلاح نشه حتی گفت و گو هم نتیجه نداره.

1 year, 6 months ago

اگر هستید بفرمایید?

این گروه فقط تا اذان مغرب (امشب) پابلیکه

.

1 year, 6 months ago

سلام اگر بخوایم یه حلقه مطالعاتی بذاریم و با هم ادب الهی بخونیم، چند نفر اینجا پایه هستن؟ توضیح: این نه دوره‌ست نه کلاس، هزینه‌ای هم نداره، بیشتر هدفم اینه که تا اربعین این مجموعه رو (حداقل بخشیش رو) بخونیم. همین?

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago