ما خامِ خال و غمزهٔ جانان نمی‌شویم
در گیرودارِ زلف، کماکان، نمی‌شویم

ما را که نازِ یار به بازارِ وصل کُشت
منّت‌کشِ وصال ز هجران نمی‌شویم

وحشی‌تبار بوده و مانیم تا ابد
ما رامِ راه‌ورسمِ شمایان نمی‌شویم

ما درسِ خویش محضرِ قصّاب خوانده‌ایم
صیدِ شبان و گرگِ بیابان نمی‌شویم

جایی که شیخ و شاه برابرترند، ما
از ساکنانِ قلعهٔ حیوان نمی‌شویم

خیر از خدا ندیده، چه از سایهٔ هما؟
ابریم و زیر منّت باران نمی‌شویم

در وصفِ ماست آیهٔ "بَلْ هُمْ أَضَل" بدان
ما سربه‌راه و گوش‌به‌فرمان نمی‌شویم

بیدل! ز حد گذشت عناد، از خدا بترس
یوم‌الحساب، چشم!، نمایان نمی‌شویم...

#بیدل_ثالث

از غدرِ فلک، طعنِ خسان صعب‌تر است
وز هر دو، فراقِ غم‌رسان صعب‌تر است

صعب است فراقِ یارِ دلبر، لیکن
محتاج شدن به ناکسان، صعب‌تر است...

#خاقانی

از دستِ غم انفصال می‌جویی؟ نیست...

#خاقانی

گفتی که روزِ سختی فریادِ تو رسم
سخت است کار، بهرِ چه روز ایستاده‌ای؟...

#خاقانی

گفتی جفا نه کار من است، ای سلیم‌دل
تو خود ز مادر از پیِ این کار زاده‌ای...

#خاقانی

بر هرچه در زمانه، سواری به نیکویی
الّا وفا و مهر، کزین دو پیاده‌ای...

#خاقانی

جدا شد یارِ شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع
که حکمِ آسمان این است، اگر سازی وگر سوزی...

#حافظ

ز نارساییِ بختِ سیاه در عجبم
که چون ز کوه، صدایِ مرا جواب رسید؟...

#صائب

با دل چو گفتم: ای دل! کاری کنیم زین پس
گفت: اوحدی! نیابی بهتر ز عشق، کاری...

#اوحدی_مراغه‌ای