قصه زندگی

یکی بود، یکی نبود.
همیشه یکی هست، یکی نیست.
مادری هست، رحمت هست، راحتی نیست.
جوانی هست، سلامتی هست، حمکت نیست.
پیری هست، حکمت هست، حرکت نیست.
دوری هست، دورهمی نیست.
غربت هست، یکنواختی نیست.
رشد هست، راحتی نیست.
لذت خوردن هست، سلامتی نیست.
این رسم زندگی است، خواسته آدمیزاد شاید نیست.?

https://t.me/motamediradmaryam

•یک قدم مانده به یلدا ،به شبی خاطره انگیز و بلند ، به سفیدی زمستان ❄️و اناری که دلش
قصه ی یک رنگی است.

•یلدا این آیین زیبای مردمان ایران زمین را به شما تبریک می‌گوييم. ✨?

(پکیج اول )?                قیمت:2/950/000 تومان

پذیرایی??‍?: آجیل +انار+میوه فصل +لبو+باقالی+چای به همراه شیرینی+  ولکام برای (هر نفر)

پیش غذا?:سیب زمینی( دیپ یا قارچ)

غذا اصلی?: پاستا + پیتزا(به انتخاب مهمان)+ برگر

نوشیدنی ?: نوشابه  +سودا لیمویی

(پکیج دوم)?                 قیمت :3/450/000

.... و خلاصه?
(پکیج پنچم)?                    قیمت :4/700/000تومان

پذیرایی??‍?: آجیل +انار+میوه فصل +لبو+باقالی+چای به همراه شیرینی+  ولکام برای (هر نفر )

پیش غذا?: سالاد 10:10 + سالاد سزار سوخاری یا گریل
غذا اصلی? :ماهی سالمون نروژی + ماهی اوزون برون + ماهی سوخاری (به انتخاب مهمان )

نوشیدنی ?: مدرن درینک (به انتخاب مهمان )

با کلی برنامه های شاد و مهیج در کنار بهترین دیجی  و خواننده های مطرح کشور???

مقصد کجاست؟
راه را گم کرده‌ایم جانم

یلدا، شبی کنار بستگان و زیر سایه‌ی بزرگترها بود که به گفتن خاطره و خوردن طعامی ساده میگذشت❤️ نه این قرتی بازیهای مدرن و بی عطر و بو که همه ما دچارش شده‌ایم از سر ناچاری.
خانه‌ها بزرگ ودلها‌یمان کوچک شده است. زودمیگیرد، دیر تنگ میشود?.

پ.ن:
با دیدن این وضعیت? جملات بالا را پراکندم.

رفیق|مریم معتمدی راد

سالهای دور از خانه، دور از اقوام و بستگان، زندگی را کمرنگ و بی‌طعم می‌کند.
و دلتنگی، چیز عجیبی است که نمیتوان توصیفش کرد، حس دلتنگی به هیچ حسی شبیه نیست.

طعم آن روزهای دلتنگی، گس بودن مزه روزگار و سقوط در دره تنهایی را، فقط تو عوض کردی رفیق.?

تولدت مبارک لادن قشنگم ❤️

پ.ن:
به احترام تمام رفقایی که در محضرشان عشق و خرد آموختم، تمام قد میایستم.
https://t.me/motamediradmaryam

https://www.instagram.com/stories/maryam.rad.coach/3520126930433365144?utm_source=ig_story_item_share&igsh=ZzJqbDZ3endpMHFw

معرفی من|مریم معتمدی راد

گلِ وجودم از دشت‌ها و تپه‌های خراسان است. دانش آموخته اقتصاد نظری هستم. فوق را هم خواندم اما سوادم بیشتر نشد. بجای آن دو سال کاش، کتابهای بیشتری می‌خواندم و آزاد نویسی میکردم. و کنارش نقاشی. شاید همه اینها درسفر هیجان‌انگیز‌تر هم میشد.
به بیش از نیمی از شهرهای بزرگ و متوسط ایران و سی کشور دنیا سرزده‌ام.
سفر کردن رویای نوجوانیم بود که با نوشتن، در بزرگسالی محقق شد.
میگویند: «همه چیز در خیال میگنجد» و من با خیالش نوشتم.
ماجراجو بودم و نترس. شاید تاثیر رفقای نترس به ویژه در دوران دبیرستان و شاید هم ژن بی‌بی‌جان کار خودش را کرده بود.
از همه مهمتر، دختر بابا بودم وپشتم گرم. 

کوچیدن به تهران برای تحصیل، اولین قدم بزرگ و شجاعانه زندگیم بود. فوت پدر در سال اول تحصیل مرا خورد کرد و دوباره از نو ساخت.
ماجرای زندگی طوری رقم خورد که درس، کار، توسعه‌ی ارتباطات، هنرو زبان آموزی مجال کمی برای غصه‌ها گذاشت. اما بی‌رحمی روزگار را که نمیشود از یاد برد.?
ادامه دارد.....
پ.ن:
شاخ غول را شکستم و بعد از ماهها، ایده‌آل گرایی را چسباندم به سینه‌ی دیوار و چشم در چشمش مطلبی برای رونمایی از سایت مدرسه‌ی کازن نوشتم که الساعه تقدیم برادرقاعدی کنم.
آخیشی از نهادم برخاست.?

https://t.me/motamediradmaryam

خوبی مگر چیست؟|مریم معتمدی راد

شایا گفت:
«خوبِ خوب و خوب باشی الهی.»

گفتم :من خوبم و گاهی خوب‌تر

خوبی مگر چیست؟ جز اینکه با دست و پای خودت راه میروی. با چشمانت میلیونها مخلوق خدا و ساخته بشر را میبینی. اصوات آرام بخش و شادی آفرین و آموزنده میشنوی.
خوبی مگر چیست؟ جز اینکه کسانی هستند کنارت که از تنهایی نجاتت دهند و کلکل روزانه به راه باشد.?
خوبی مگر چیست؟ جز اینکه کسانی باشند که، مهرشان را برسرت ببارند ووجودت را ارج نهند.
خوبی مگر چیست؟ جز اینکه خدایی باشد که دراین نزدیکی است و بشدت کافیست.

*و خوبی مگر چیست؟* جز اینکه #بی-تفاوت-نباشیم.
تسلیم و متوکل باشیم.
دستگیر و قدردان والدین باشیم.?*?*

از مانیفست‌های دوره‌های کازِن**

https://t.me/motamediradmaryam

ترس مهاجرت|مریم معتمدی راد
بعد ازدیدن کلیپ بالا، با همسر، در موردش به گفت‌وگو پرداختیم.
بخش عظیمی ازترس، احساس عدم لیاقت وبخش دیگر، احساس عدم توانایی است.
این دو احساس ناشی از عدم عزت نفس و اعتماد به نفس است که بزرگترین موانع برای توسعه فردی هستند.

در مهاجرت این دو ترس کاملا پررنگ‌تر میشود. گاهی شخص مهاجر از دنیای وسیع و رو به توسعه با سرعت بالا هراسان شده و احساس بی‌ارزشی میکند. امکانات فراوانی که هست و نمی‌تواند بهره ببرد، مثل تسلط بر زبان، شغلِ مناسب پردرآمد، گواهینامه رانندگی، حساب اعتباری، ماشین و خانه مسکونی.

شیطان، نیروی حیات را از طریق ترس نفی، و زمزمه میکند:
« رها کن. خطر دارد. پس تو وارد کامفورت زون یا منطقه امن میشوی»
فقط جرات و جسارت میتواند ما را از ترس برهاند.
اما اگر ریسکی انجام نشود، معنای زندگی مختل خواهدشد.
وانرژی حیاتی و میل به زندگی بشدت افت می‌کند.
افسانه‌ی دختر زیبا (نماد عشق) که در قلعه‌ای زندگی میکند و اژدهایی که دم در خوابیده است و برای رسیدن به هدف باید اژدها را بعنوان مانع (ترس)از میان برداری.

در پایان پیشنهاد همسر:
«تو که خروج از کامفورت زون را تدریس می‌کنی، باید از منطقه امن خودت خارج شوی.»

به اتفاق نظر رسیدیم که مهاجرت یکی از سخت‌ترین این خروجهاست.?*?***
https://t.me/motamediradmaryam

https://www.instagram.com/reel/DDFVOopu2vf/?igsh=MXV4ZW1zanIzeWF2aQ==

سالگردازدواج قلمم با کاغذ مبارک |مریم معتمدی راد

همین روزها بود یعنی تابستان گذشته، حدودِ
حدود سیزده ماه و سه روز قبل که فتیله کانالم را با عشق، تشویقهای اطرافیان و مکتب پر شور و درس آموزِ استاد #شاهین_کلانتری روشن کردم.

برایم تراپی است، دیگِ تولید محتوا را بار گذاشته‌ام. خوابهایم را مینویسم که خود نشانه‌اند.
در دورهمیِ ادبی شرکت کرد‌ه‌ام، کمپلیمان میگیرم، اعتماد به‌نفسم کم‌کم جا افتاده‌است. بخاطرش میخوانم، فیلم میبینم، سری به کوچه کانالهای آشنا و دوری در کوچه غریبه‌ها میزنم.

معتقدم هر آدمی باید ساعتهای خوشی داشته باشد تا روزگار را تاب بیاورد، نوشتن و آموختن در مدرسه نویسندگی ساعت خوشِ من است.
من باید دیپلم افتخار از این مدرسه را روی چشمانم بگذارم.?

https://t.me/motamediradmaryam