?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago
دیگر بوی تابستان های کودکیم را گرفته ام
حبس در گرمای ولع رسیدن به انجماد تار و پود مبحوس در عنفوان جوانی
غرق در هیاهو ، سر در گریبان
دیگر احساسات خبری ز معشوق نمیدهد
میوه ی نو رسیده ام ، در قهقرای چاه بود
سجده هایم در شامگاه و پرسه هایم در سحرگاه گواهند
ادمی در کینه ی عشق دچار تردید میشود
دچار لغزش
سیب زهرآگین عشق ، منظره ی تماشای خداوند و حیلت و مکر شیطان بود
ادمی به دغدغه های گذرای زندگی اش خوش تر است
گلدان پاک در خانه محرم اسرار تر است
دست در دست خود نهادن خوش به ز دست در دست طمع شیطان نهادن
بوسه بر ایات کریمه ارزد به بوسه بر طرب و هلهله ی مکر گنه کار
گر عشق راهی برای رسیدن بود
ابلیس در اغوش پروردگار و پروردگار در اغوش انس و انس در اغوش حیات بود
نسیم سحری بهار است که
نغمه ی گرمای تابستان میدهد و اتش جانسوزش مژده ی باران پاییزی و برگ های بر شاخه ها رنجیده و خشک شده اش بیم سرمای زمستان
پروانه اگر در هوس شمع نبود تا به قیامت در هماورد عشق به نظاره مینشست
گاه پر پر بزن و به دور دیگری چرخیدن هوسی بیش نیست ، به عقل که رسد عطوفت گردد
و گاه نظاره کردنی ، ساده گذشتنی نیست ؛ به وقت رسد ، بر پیکره ی عشق ریشه میکند ، ارام ارام به دور از خورشید و با گرمای معشوق رشد میکند انقدر رشد میکند که گاه نوشکوفه میدهد و گاه در رنگارنگ زرداب و نیلگونی خود به خود میپیچد و گاه انقدر خشک که بی گمان پری ز بار بر دوش داشته
این است عشق راستین ، ادمی عاشق میشود ، اشک میریزد، درد را به جان میفشارد و با بوسه ای بر لبان یار خوف شبانگاهش را به اتمام میرساند
اما نزاع عاشقی اینگونه نیست؛ که سزایش در سجده بودن و تیر ز پا بیرون کشیدن است.
عشق در پیش از سپیده دم صبح ، در تیرگی مبهم زلفان شب مهتابی به اغوشت میاید
در خواب جهل مباش که عشق واقعی همین است
هر دم ز تو دوری و هر دم ز او اصرار …
✍🏻 البرز ~
سرد به کوچه های بی تو نگاه میکنم
خودم رو میبینم ، با اینکه هرگز خودم رو ندیده بودم
میفهمم دوست داشتنت دلیلی جز فرار از خودم نبود
فرار از متوهمی که سایه هایش بر اینه رو به رویم کماکان ظاهر میشود
عجیب است میل به تو
و عجیب تر دوری ز تو
بسیار فکر کردم
در افق های دور
در کنار درختان پوسیده در سراب ارزو ها
در میان کوچه هایی که شاهد گذر چشمان به مانند خورشید تو بودند
سرانجام دست یافتم
نه تو را دوست داشتم
نه خودم را
و نه هیچکس را
همچنان به نبودن هایت مینشینم و بر طاقچه ی بودن هایم مینگرم
البرز
جمعه ها بارانیست
چه مکری در قلک غروب ادینه ها نهفته شده
چه ابری بر چشم هایم چیره شده
کدام درنده بر دلم نفوذی داشته
اشک هایم را به وقت جمعه های غم انگیز روانه میکنم
اسمان دیدنیست
به نیلگون پرده ی نیلوفری خیره میشوم
اسمان دوستت دارم
اسمان لحظاتم با تو شیرین تر از رویاست
ستاره در تو تک حلقه ی شکوفه زده ی تمام دنیاست
اسمان دوستت دارم
در اغوشم بگیر تا بگریم
بغض نگاهم را در جمعه هایت بگنجان
بگذار غروب غربت را ببینند
روشن کن اتش نرمی قطرات باران رو
روشن کن سردی دست های سرد و خشک را
بر روی نیمکت پارک ها مجدوبت میشوم
معشوق دیرین من
اسمان
برایم بتاب
تابیدنت ارامش جان است
در اغوشم بگیر ، بغض رهایم نمیکند
خماری چشمانم را هدیه ای پیشکش به پایان خورشیدت کن
اسمان
دوستت دارم
تو هم مرا ترد کن
ز من بیگانه ای در قفس شو
اسمان دوستت دارم
رهایی را برگزین
بر بام نفرت
تو نیز پرواز کن
✍?البرز ~
دست بر گوش چشم بهارانم بکش
عطرآگین کن کلمات خشک و نمورم را
نفیر کدام برکه بر دریای بی کران ما موج انداخته ؟
لب هایم ساحل خشکیده ی نگاه تو شدند
هجوم بوسه هایت طراوت خاطره ها را میسازد
بر تو خیره میشوم
به چشمانم نگاه کن
موریانه ای بر شاخه های رقصان بر بادم
تا نفسی بر ریه هایم تر میشود من را دریاب
فردای حسرت فنجان های چای سرد شده را نمیخواهم
✍?البرز ~
نگاهت را از بغض پنهان گلویم برهان
قامت بلندای خم ابروانت بر سایه ی این کوه استوار است
سنگ ریزه های شکسته ی دل بر هم کوه شدند و تو اسمانی که باران لبخندت بر ارتفاع غرور من میبارد
بیت به بیت از این غزل کوتاه تلخ خاکی بتکان
در تب شاعرانه ام شکی به دل راه داده ام
بار دیگر در خواب شبانه ام صدایم کن
در خواب نیز تصور شنیدن نامم را به واقعیت از میان لبانت دارم
به خورشید نگاهی انداختم و قرص ماه را در میان سیاهی شال گیسوانت دیدم
وزن اشعارم را نیز همراه با هوش و حواسم به در افشان نگاهی در زمستانی سرد باخته ام
کیستی که ز شوق تو تن به جان و جان به دل مینالد
کیستی که ز دوست داشتن تو , عقل نیز همراه دل در جاده ی تضاد همسفر است
کیستی که با نگاه کردن به تو سرمای زمستان دوباره در وجودم رخنه میکند
و با نام تو را بردن گل لبخند بر لبانم شکوفه
یگانه معشوق زیبای من
کیستی که ز بیم تو شب ها در افکار دور و دراز اغوش تو صبح میکنم
و صبح ها با نور خورشید چشمان تو چشمانم را باز میکنم
کیستی که نجوای دوستت دارم گفتن را در دلم برای دیدار لبا لب تو تکرار میکنم
مسیر بی انتهای کوچه ها را در هوس دیدار ناگاه تو تکرار میکنم
کیستی که غرور را سرچشمه ی نگاه مکر الودت میکنی
کیستی که در رویا هایم همواره دردهایم را دنبال میکنی ...
? البرز ~
کاش پنجره ی نگاه من به دیوار دیوان تو ختم نمیشد
کاش پرده ی جدایی گوشواره ی نشنیدن آواز محبت نمیشد
کاش چشمان تو گرمای سردی زمستان من نبود
گزند آفرینش خالق و مخلوق همراه تنهایی شب هنگام من نبود
کاش فریاد نفرت را بر سرت توان زدن بود
شوق نچشیدن آغوشت جز زهر برایم جام عسل بود
کاش نفرت ، مهر و محبت را در دل بدرقه میکرد
کاش در اوج اندوهم چشمان تو و آرامش لبخندان تو مرا آرام میکرد
کاش ...
? البرز ~
شاخه های درختان آرشه ی ویولن آسمان و باد نوازنده بود خزان برگ زرد درختان بود و پرده ی نیلوفری نیلگون در بند بودند و مملو از حزن و اندوه جوانان این مرز و بوم آه که مکر و حیلت خیمه ی این سرای بی عدالت همواره چنگ آوازه ی ظلم و ستم است البرز ~ https://www…
شاخه های درختان آرشه ی ویولن آسمان و باد نوازنده بود
خزان برگ زرد درختان بود و پرده ی نیلوفری نیلگون
در بند بودند و مملو از حزن و اندوه جوانان این مرز و بوم
آه که مکر و حیلت خیمه ی این سرای بی عدالت همواره چنگ آوازه ی ظلم و ستم است
البرز ~
https://www.instagram.com/p/C94sW3oNNMB/?igsh=MWsxNnp1cTF4cjEzYw==
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago