?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago
⭐علی دایی یا خداداد عزیزی؟ نگاهی به غربت منافع ملی
📄عباس سلیمی آنگیل
🔻فوتبال ورزشی تودهپسند است و امروزه قهرمانان این میدان در دیگر میدانهای اجتماعی هم اثرگذارند. در ایران هم این رشتهی ورزشی هواداران بسیار دارد. اکنون، یکی از مهمترین کلانپرسش امروز جامعهی ایران باید همین پرسش باشد: علی دایی یا خداداد عزیزی؟
🔻علی دایی و خداداد عزیزی، دو ملیپوش پیشین فوتبال ایران، امروزه دیگر فوتبالیستهای بازنشستهاند و هرکدام نماد و نمایندهی بخشی از جامعهی ایراناند. زمانی، کموبیش نیم سدهی پیش، دستهبندی چپ و راست زندهتر از امروز بود. در چنان گفتمانی، برای نمونه، پرویز قلیچخانی، فوتبالیست مارکسیست و انقلابی، در سویی ایستاده بود و ناصر حجازی در سویی دیگر. اکنون که چند دهه از آن دوران گذشته و ایدئولوژیها و خواستهای سیاسی-اجتماعی آن روزگار رنگ باخته است، دستهبندیهای سیاسی گرد مفهوم «ایران» (میهن) میچرخد و علی دایی و خداداد عزیزی نماد روزگار خودند.
بحران تراکتورسازی تبریز و شکلگیری کانون میهنستیزی
🔻باشگاه تراکتورسازی تبریز پس از دههها بازی در لیگهای ایران با هویت شهری و شهروندی، در سالهای پایانی دههی ۱۳۸۰ خورشیدی ناگهان به جریان پانترکیسم تحویل داده شد و عساکر عثمانی، آزادانه و شتابان، پوستین قومگرایی به تن این باشگاه کردند. در این نوشتار، بر آن نیستیم که به دلایل این دگرگونی هویتی و تحمیل پانترکیسم بر باشگاه تراکتورسازی تبریز بپردازیم. اکنون به رفتار شهروندی فوتبالیستها و واکنششان به پولپاشی پانترکیسم خواهیم پرداخت.
🔻علی دایی از نخستین کسانی است که در برابر این دگرگونی هویتی باشگاه تراکتورسازی و شعارهای ایرانستیزانهی اقلیتی پرسروصدا ایستاد و از منافع ملی ایران جانانه دفاع کرد. او در پایان یکی از بازیهای پرسپولیس و تراکتورسازی در ورزشگاه تبریز، که علیه ارمنیها، کردها و دیگر ایرانیان شعارهای نژادپرستانه سر داده شده بود، به تندی اعتراض کرد و گفت: «اینجا ایران است و آذربایجان مال ایران است.» پس از این رویداد و موضعگیریهای سیاسی دیگر، علی دایی بیشتر از همیشه در تنگنا افتاد. او که منافع ملی را بر منافع قومی-قبیلهای ترجیح داده است و به پولپاشی و پولشویی جریان پانترکیسم نه گفته است، سالهاست اجازهی فعالیت در فوتبال ایران ندارد. در برابر، خداداد عزیزی به پولپاشی آن تاجر نفرتپراکن لبیک میگوید و مدیر باشگاه تراکتور میشود و حالا خواستهای تاجر نفرتپراکن و شهروند خلافت عثمانی، از زبان این ملیپوش پیشین ایرانی بیان میشود! آری، خداداد عزیزی خراسانی با اینکه از پشت پردهی قومگرایی در فوتبال ایران و اهداف این جریان میهنستیز آگاه است ابزار دستشان میشود؛ آن هم زمانی که رفتار علی دایی و کریم باقری با این عساکر عثمانی را میبیند و البته که خداداد چیزی نمیآموزد! به قول عارف قزوینی، این خاک خائنپرور است.
🔻مردم آذربایجان بیگمان به این نکته دقت خواهند کرد که بیشتر مربیان و مدیران تراکتورسازی که در این سالها سخنان و کنشهای نفرتپراکن داشتهاند؛ کسانی چون فراز کمالوند، امیر قلعهنویی، سعید مظفریزاده، خداداد عزیزی و ... آذریزبان نیستند. این مسئله خود بیانگر دستوری بودن رویدادهای پیرامون باشگاه تراکتور و تفرقهافکنیهای جاری است. کسانی چون علی دایی و کریم باقری را نمیتوان آسان خرید، اما خیلیها بهایشان ناچیز است.
🔻علی دایی و خداداد عزیزی هرکدام یک سبک زندگیاند: یکی شهروندی آگاه است که از زاویهی دید ملی به مسائل مینگرد، دیگری هم سخنگوی جریانی میشود که هدفش نابودی این سرزمین است.
پارسیانجمن 🔻
@Parsi_anjoman
از شاش تا فاشیسم
مریم رجوی هم به همراه یک مشت عاطل و باطل دیگر بر سر قبر غلامحسین ساعدی حاضر شد و معرکه گرفت و در نکوهش «میزیدن» بر چنان مکانی داد سخن داد!
بس کنید بزرگواران! یکی یک غلطی کرده حالا! یک نفهمیای کرده! اگر قدیمها ملت از آب کره میگرفتند، الان شما دارید از شاش کره میگیرید. تمام کنید این ننهمنغریبمبازی را!
در بیانیهای که گروهی از روشنفکران (خودشان در بیانیه گفتهاند ما روشنفکریم) در اعتراض به عمل میزیدن بر قبر ساعدی صادر کردهاند، به جای واژه دشنام یا فحش و... از «فاشیسم زبانی» سخن رفته است. از قضا، یکی از نشانههای فاشیسم همین بیاعتبار کردن واژههاست. وقتی به جای واژه «دشنام» از «فاشیسم زبانی» استفاده میکنید، زبان را شناور کرده و واژهها را برای رسیدن به هدفی سیاسی از معنا تهی کردهاید. این کنش به فاشیسم میخورد، شاشیدن بر گور دیگری عملی جاهلانه و انتقامی مجازی است، اما فاشیستی نیست.
امروز در فیسبوک یکی از دوستان خواندم که ژان پل سارتر هم بر قبر شاتوت بریان میزیده بود و یکی دیگر هم بر گور بورخس. الله اعلم!
#غلامحسین_ساعدی
#شاش
#مریم_رجوی
تیغ مردانگیت زنگ نزد، گل آزادگیت خار نداشت
۱۵ آذرماه روزی است که استاد مجتبی عبداللهنژاد از میان ما رفت. یادش گرامی باد. نامش در حافظهٔ دوستداران زبان فارسی زنده خواهد ماند.
در این صفحه گاهی به کتاب یا یادداشتی از ایشان ارجاع دادهام و دربارهٔ نثر کمهمتا و سختهوپختهٔ آن سفرکرده چیزی نوشتهام. در اینجا سیاههٔ آثار ایشان را میآورم و دوستان را به خواندن نثری شیوا و کارامد دعوت میکنم. در این شیطانبازار آثار ترجمهای که مترجمانی با نامهای واقعی یا مستعار، از روی دست هم، شلخته و شتابزده، کتابهای فارسیسوز عرضه میکنند، حیف است ترجمههای روانبخش چنین فارسیدانی ناخوانده بماند.
یک توضیح: در ویکیپدیا، کتاب هندرسون شاه باران (نشر نو) ثبت نشده است. همچنین از سرنوشت کتاب گفتوگو با ناصرخسرو بیخبرم.
اسطورههای یونان، دونا روزنبرگ، مشهد، انتشارات ترانه، ۱۳۷۴
اسطورههای خاور دور، دونا روزنبرگ، انتشارات ترانه، ۱۳۷۵
اسطورههای خاور میانه، پیر گریمال، انتشارات ترانه، ۱۳۷۶
افسانههای سوئیس، فریتس مولر گوگنبول، تهران، انتشارات هرمس، ۱۳۸۰
داستانها و افسانههای مردم کانادا، الیزابت کلارک، تهران، انتشارات هرمس، ۱۳۸۰
تاریخ کوتاه نقد ادبی، ورنون هال، انتشارات ترانه، ۱۳۷۹
مفهوم رمانتیسم در تاریخ ادبی، مشهد، انتشارات محقق، ۱۳۷۸
عرفان و فیزیک جدید، مایکل تالبوت، تهران، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
مصیبت بیگناهی، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۷
شب بیپایان، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۳
معمای ساعت، رابرت آرتور، انتشارات هرمس، ۱۳۸۴
معمای قلعه وحشت، رابرت آرتور، انتشارات هرمس، ۱۳۸۴
قتل در خانه کشیش، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
قتل آسان است، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
مرگ خانم مگینتی، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
جیب پر از چاودار، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
راز قطار آبی، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
در هتل برترام، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۹
جسدی در کتابخانه، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۷
نوشابه با سیانور، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
راز سیتافورد، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۷
آیینه سرتاسر ترک برداشت، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۹
چرا از ایوانز نخواستند، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۹
شرارتی زیر آفتاب، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۷
چشمبندی، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۹
معمای کاراییب، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
دست پنهان، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
موجسواری، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
الهه انتقام، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۸
جشن هالووین، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
چهار غول بزرگ، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
ساعتها، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
شاهد خاموش، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
قتل در تعطیلات، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
قتل در خوابگاه دانشجویی، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
گرگ در لباس میش، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۰
پرواز عقاب، جک هیگینز، انتشارات هرمس، ۱۳۸۹
فرود عقاب، جک هیگینز، انتشارات هرمس، ۱۳۸۹
مقصد نامعلوم، آگاتا کریستی، انتشارات هرمس، ۱۳۹۲
مواجهه با مرگ، برایان مگی، تهران، فرهنگ نشر نو، ۱۳۹۷
شعر:
مجموعهشعر آوازهای ماه و معادلههای ریاضی، تهران: انتشارات ترانه، ۱۳۷۳.
تألیف:
گفتگو با مسعود سعد سلمان، نشر هرمس، ۱۳۹۳.
یادشان گرامی باد.
بیله دیگ، بیله چغندر
آن موزی که چند روز پیش در حراج ساتبیز در نیویورک به قیمتی گزاف فروخته شد با موزهای دیگر فرقی نداشت. مصداق آن شعر عباس صفاری هم نبود که میگوید: «از هزاران زنی که فردا از مترو پیاده میشوند، یکی زیبا و مابقی مسافرند». (نقل از حافظه) و این موز معشوق کسی هم نیست که بگوییم «علف باید به دهان بزی شیرین باشد». داستان را خریدار صاحبرمزارز، جاستین سان، جانانه توضیح داده است: «این اثر عالم هنر، میمها و جامعهٔ رمزارز را به هم متصل میکند.» (بیبیسی فارسی/ به قول تودههای ایرانی: آیتالله بیبیسی)
به عبارت دیگر، این خریدار میگوید: بیله دیگ، بیله چغندر!
شرح: این مرد چینی تفاوتها را نیک دریافته و هوشمندانه به کنه ماجرا پی برده است. آثار هنری کلاسیک یا اثرپذیرفته از کلاسیکها را میتوان با پول ملی کشورها همسنجی کرد. هر دو پشتوانهای عینی دارند یا دستکم توقع میرود که داشته باشند. بر تندیسی کهن یا در تابلوی نقاشی کلاسیک کاری انجام شده و هنرمند طرحی را آفریده است که بیشتر مردم توانایی آفریدنش را ندارند؛ نه مهارتش را دارند و نه ذوق و دیدگاهش را. حتی هنر قرن بیستم و انواع هنجارگریزیهایش هم کاری انجام میدادند، گیریم رسانگی اثر را کم و زیاد میکردند (منظورم از کار، کنش هنری است). حالا در این نوع هنر، آویختن موز به دیوار و خوردن آن، کنش هنری رخ نمیدهد، درست مانند رمزارز که پشتوانهاش شمش طلا نیست. وجود دارد چون گروهی از مردم به آن اعتبار دادهاند، یعنی آن را میخرند. هر دو از هیچ برمیآیند و از پوچیِ سودآور و هیچانگاری آزمندانه خبر میدهند.
#موز
#هنر
#رمزارز
#حراج
آناستازیا ...
حالی دوگانه و درهم دارم، چیزی از جنسِ شتاب ساکن. و در ناسازواری و ناهمسازیِ خود غوطه میخورم: آرامشی چون نبض مردگان و جنبشی از جنس پوست نشئگان. و آنچه منم، اکنون، در این نام بازتابیده است. آشفتگی موجود در این نام بازمیتاباند منِ من را: «آناستازیا سادات صدر حاج سید جوادی!»
حال و روز من همانند این نام انقلابی (شاید هم پساانقلابی) است، همانند نامهای عصر «بازگشت به خویشتن» است! حالم همانند بلایی است که شریعتی بر سر نام ابوذر بیچاره آورد.
حالم شبیه نام پساانقلابی است
#آناستازیا
#تناقض
#بازگشت_به_خویشتن
امروزه به متنهایی نیاز داریم که نتوان از آنها جنگ مقدس و آخرزمانی بیرون کشید؛ متنهایی که به رواداری و آرامش در این جهان فرابخوانند؛ متنهایی مادر، کهن و ایرانی. این متنهای تمدنساز را باید بازنگریست.
هفتم آبان را باید پاس داشت، به نام و به ننگ. چارۀ دیگری نیست.
#کوروش
ریشخندِ واجب و ریشخندواجب
امروز متوجه شدم که فلسطین و سوریه و عراق، سه متحد راهبردی جمهوری اسلامی، هم جزایر سهگانه را از آن امارات دانستهاند!
تنها واکنشم این بود که نزدیک پنج دقیقه خندیدیم؛ یعنی قهقهه زدم. بعد دیدم حق مطلب ادا نمیشود. به چند نفر از کارگران افغانستانی که اینجا، نزدیک ما، کار میکنند مبلغی پرداختم و کنارشان ایستادم تا مطمئن شوم میخندند. تعجب کرده بودند. متقاعدشان کردم که موضوع کلان است؛ از کلانسوتیهاست و من یکتنه نمیتوانم به چند دهه گمراهی ایدئولوژیک بخندم. چنانکه برخی از مؤمنان پول میدهند تا کسی برایشان نمازهای واجب را بخواند، من هم برای این ریشخندهای فرض و واجبی که به گردنم افتاده است باید مبلغی بپردازم و بخشی از وظیفهام را به دیگران واگذارم. آدمهای منطقیای بودند. هرّوکرّ سر دادند و به اندازۀ پولی که گرفتند ریشخند کردند. کم نگذاشتند. آخرش دعایی کردند و رفتند!
#جزایر_سهگانه
این مرد قلم و زبانش حرف ندارد. آبروی ورزشینویسان ایران است. اگر نبود، این میدان شورهزاری بیش نبود، ابتذالکده بود با این یاوهپردازان صداوسیما و بیرون از صداوسیما.
#ورزش_مدیا
#رسول_بهروش
?
ایران۴۰ ۸۸۷ ل۳۲
مزدا ۳۲۳ مشکی
رانندۀ این خودرو امروز، شنبه، ۱۰ شهریورماه، در امالقرای جهان اسلام، به ما مالید و گریخت!
درِ عقب و جلو و بخشی از سپر و گلگیر را نواخت و رفت. مردکی ۶۰ ساله مینمود؛ پیری جهاندیده و رذل؛ رجالهای که اگر میفشردیاش، یک من شیرۀ قندهار ازش میچکید؛ پوک و استخوانی بود. چهرهاش پیوندی با دنیای زندگان نداشت. مومیاییای بود گریخته از گور، چهارستونی کژوکوژ که گویی از استودان بیرونش کشیده بودند. او یکی بود از این امت خداجو. یکی از ما بود او و ای کاش از ما نبود!
رنگ سیاه لگنش بر یک ور خودرو نشسته است؛ تازیانهای است برای خودش.
#مالش
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago