وَ ما اَدْراک...؟

Description
خرده روایت‌های جهان کوچکم، گاهی که می‌نویسم…
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 4 weeks ago

7 months ago

✍️مصطفی ملکیان

?بارها و بارها گفته‌ام که به یک معنای دیگری که من مراد می‌کنم، ما ایده‌آلیستیم و نه رئالیست. و آن معنا این است که ما عقاید را با عقاید می‌سنجیم و نه با واقعیت‌ها. یعنی عقاید را با ایده‌ها می‌سنجیم و نه با واقعیت‌ها. بنابراین ما ایده‌آلیستیم. ایده‌آلیستیم یعنی، عقیده‌گراییم، یعنی صحت و سقم عقاید را با عرضه کردن آن عقاید با یک عقاید دیگر می‌سنجیم. من حرفی به شما می‌زنم و می‌گویم آیا قبول داری یا نه، می‌گویی آخر این سخن با سخن حضرت عیسی نمی‌خواند، یا اینکه با سخن کانت نمی‌خواند. خوب نخواند! مگر بناست که سخن با سخن دیگری بخواند؟ سخن باید با واقعیت بخواند و نه با سخن شخص دیگری.

@mostafamalekian

7 months, 1 week ago

باید بروم در مجلسی و برآیم به جستن صُراحی رِد واینی برای زدودن اندوه. محتاج قدحی فراموشی‌ام. دارم فرو می‌روم در حُزن شیرین جریانی که شریانِ بخشندگی ساقی را کم دارد. باید هرچه زودتر بنوشم به سلامتی آن غم بزرگ و بعد برای کوچکی تخم بلدرچینی که امروز از دستم سُرید و شکست، گریه ‌کنم. برای نرگس‌هایی که از ریشه می‌کَندشان دستِ نرگس‌چینی چغر، گریه ‌کنم. برای پایان سوگواری ابرها گریه کنم. برای سرخی مریخ و جنگ‌های نکرده‌اش گریه کنم. برای عمقِ تاریک اقیانوس‌ها گریه کنم. برای تنهایی ‌فرکانسی که قرن‌هاست نشنیدمش گریه ‌کنم. برای تمام انگورهای شانی جهان که پیر شدند و چروک خوردند و عصاره‌شان چکید توی نازکی جام‌ها، گریه ‌کنم. برای خماری وال‌های آبی، گریه کنم. برای ادغام دو کهکشان در ۴ میلیارد سال بعد، گریه کنم. بعد اگر هوشیار بودم هنوز، برای خودم گریه ‌کنم…
دارم فرو می‌روم و در دوردست، ساقیِ سیه چرده‌ی دشداشه پوشی بر دمامِ اِشکون می‌کوبد. بداهه. ریتم‌شکن و جانکاه.

#نرگس_راد

@Naargesrad

7 months, 2 weeks ago

پیش از پیدایش گونه‌ی عجیب تراپیست‌ها، خانم میم عنوان مشاور یکی از پرچالش‌ترین دبیرستان‌های دخترانه شهر را یدک می‌کشید. زن بلند قامت و سپید پوستی که کفش‌های پاشنه‌دار مشکی با روپوش‌های رنگ نود می‌‌پوشید و انگشت‌های دستش مثل کلاویه‌های پیانو کشیده بود. کمتر کسی صدایش را غیر از اتاق مشاوره می‌شنید و رگ‌های روی شقیقه‌هاش به واضحی رگ‌های سبزآبی روی دست‌هاش بود. عجیب که این زن را با تمام جزییاتش به یاد دارم!

اتاقش توی راهروی اصلی دبیرستان‌مان بود و پرده‌های کتان چرک‌تاب داشت و از در ورودی تا رسیدن به صندلی فلزی رنگ‌و‌رو رفته‌اش ۸ قدم طول می‌کشید. خانم میم همیشه پشت یک میز بزرگ ذغالی رنگ با رویه چرم مشکی، حاضر بود و بعد از گرفتن کاغذ کوچک نوبت مشاوره، با صدایی آرام اینطور شروع می‌کرد: سلام عزیزم. مشکلت چیه؟
مدت هر مشاوره هم ۱۵ دقیقه بود. ۱۵ دقیقه آخر زنگ‌های ورزش، قرآن و درس‌های عمومی کم‌اهمیت‌تری مثل ادبیات! محال بود اجازه بدهند تا کسی بتواند ۱۵ دقیقه از کلاس فیزیک، ریاضی و یا درس‌های تخصصی را حرامِ چنین مأمنی کند!

خلافِ سنگین بیشتر دخترهای آن زمان دوست‌پسرها بودند! این‌ها از قبل شناسایی می‌شدند و به صورت نامحسوس به سمت جاذبه‌ی خانم میم ترغیب می‌شدند تا بلکه هدایت شوند! آن‌ها که دوست‌پسر داشتند هم از ۳۵ قدمی معلوم بودند! فرق وسط باز میکردند و کتیرا میزدند به موهایشان و مقنعه‌هاشان شل‌تر از بقیه دخترا بود و آستین‌های مانتوی سورمه‌ای‌شان همیشه بالا بود و توی زمستان سوییشرت‌های لش با زیپ‌های باز می‌پوشیدند و توی مابقی فصل‌ها، کتانی سفید.

من هم فرق وسط باز می‌کردم. کتیرا اما نمی‌زدم. همیشه خدا هم در حسرت داشتن یکی از آن سوییشرت‌های لش می‌سوختم! اما یک روزی رفتم پیش خانم میم و خوب یادم هست با لرزی که از شدت اضطراب به جانم افتاده بود، آرام‌تر از خودش شروع کردم به صحبت! رفتن پیش خانم میم علنا به معنای آن بود که مشکل و مسآله‌ای بغرنج داری!
بعد از سه جلسه معتادش شدم! حس کردم خانم میم از آن من است! راستی راستی برای خودم می‌خواستمش! روزهایی که وقت مشاوره داشتم، مسیر کلاس تا آن اتاق را پرواز میکردم! سُر میخوردم روی موزاییک‌های راهرو و بعد بال در می‌آوردم به سمت آشیانه‌ی خانم میم. کسی را پیدا کرده بودم برای ۱۵ دقیقه حرف زدن در هفته! از هر دری! یادم هست توی یکی از جلسه‌ها از بوی بد بغل‌دستی‌ام حرف زده بودم و توی جلسه‌ی بعد از مشکل کلید اینتر کیبوردم و نه چیز بغرنج بیشتری! با این همه حرفِ دم دستی و غیرمحرمانه، عصبانی می‌شدم اگر می‌دیدم با دختر دیگری خوش و بش می‌کند، یا کس دیگری دارد از او سخن می‌گوید، یا دختری جز من هم برگه نوبت مشاوره با او را توی دست دارد!

خانم میم اما وسط سال دوم رفت! مخزن اسرار یک دبیرستان دخترانه رفت! و کاپ قهرمانی غیراخلاقی‌ترین کار بعد از آن کتک سنگینی که یک روز مدیر مدرسه زیر گوش یکی از دخترها خواباند را از آن خودش کرد! وزن ۱۵ دقیقه از ۱۰۰۸۰ دقیقه یک هفته آ‌ن‌چنان در من خالی شد که جهان از اکسیژن!
بعد از رفتن آن سرو سهی، برای اداره‌ی آموزش و پرورش ناحیه، یک شکوائیه نوشتم که هیچ‌وقت ترتیب اثر داده نشد البته. روزها به خودی خود بغرنج شدند! دشوار. پیچیده و در هم و برهم! بسیاری از روزها بغل‌دستی‌ام همچنان بو می‌داد و کلید اینتر آن کیبورد قدیمی کار نمی‌کرد! من اما تو را می‌خواستم خانم میم. نه برای این‌ها. برای آنکه ۱۵ دقیقه در طول تمام‌ یک هفته فَکم هدفمند کار کند و حرف بزند تا به قیژقیژ و روغن‌کاری نیوفتد! تو اصلا این‌ها را فهمیده بودی که یکهو رفتی؟!

#نرگس_راد

@Naargesrad

9 months, 2 weeks ago

طول کشید تا فهمیدم آدم‌ها صرفا فقط بتمن یا جوکر نیستند. سفید یا سیاه نیستند. خیر یا شر نیستند. آدم‌ها الگوریتم نیستند. مطلق هم نیستند هیچ‌وقت. طیف‌اند! طول دارند و در فاصله‌ی بین دو زیستن تعریف میشوند. فاصله‌ی بین بتمن تا جوکر. سفید تا سیاه. خیر تا شر.

#نرگس_راد

@Naargesrad

9 months, 3 weeks ago

داشتم توی گوگل دنبال عطر می‌گشتم. کی؟ ۴ سال پیش. گوگل مرجع مناسبی برای خرید عطر و ادکلن نیست. گوگل حس بویایی ندارد. سینوس‌های آدمیزاد را و سر آدمیزاد را هم همین‌طور.
کلیک از پس کلیک، رسیدم به باکارات رُژ! گوگل نوشته بود عطر اعیانی‌هاست! بوی ثروت میدهد و فقط کاردرست‌های بی درد، پاف‌هاش را می‌چکانند روی نبض‌هاشان. نوشته بود بوی قدرت میدهد و البته بوی زعفران! من بوی ثروت را دوست دارم. بوی کاردرست‌های بی‌درد را و البته بوی زعفران را. من شیفته‌ی زعفرانم. دانه‌های بالابلندش هر یکی، یاقوت‌های پستونشین خانه‌ی منند! پس بی‌درنگ روی دکمه‌ی لعنتی خرید کلیک کردم و در کمتر از یک دقیقه یکی باکارات رژ قرمز را از آن خودم کردم.
۲ هفته منتظرش ماندم و هر شب خواب ثروت دیدم. از یکی از جزیره‌های کوچکِ روی خلیج خودش را می‌رساند به من. من این را موقعی فهمیدم که توی سایت پست رهگیری‌اش کرده بودم. جعبه را باز کردم. آن سرخْ یاقوتِ لوکسِ بزرگ‌تر از دانه‌بلندهای خودم، حالا توی دست‌هام بود. یک پاف زدم روی نبضم. بی‌درنگ. نفسم گرفت! و هنوز قطره‌های افشانش در فضای اطراف مچ دست چپم خشک نشده، درد تندی از لابه لای مویرگ‌های تنگِ دماغم به سرم رسید و دردم گرفت! یک پاف دیگر زدم توی هوای روبه‌رو. به سرفه افتادم و حس کردم چیزی شبیه به تفاله‌های گلْ محمدیِ دیگ‌های گلاب، که خالی‌شان میکنند ۵۷ متر دورتر از کارگاه گلاب‌گیری‌، دارد از حلقم بالا می‌آید!
تا به حال رد پسماندِ گل‌های محمدی که عرق‌شان را گرفته‌اند و رُس گلبرگ‌هاش را کشیده‌اند، گرفته‌ای؟ قدرتی خدا باقی‌مانده‌ی لزجِ بد‌ رنگ‌شان بوی مرگ دارد آن گل‌های صورتیِ لطیف که پیش از مچاله شدن عطر بهشت می‌دهند! من یکبار که مهمان ویژه گلاب‌گیری‌ها شدم و گذرم افتاد به پشت کارگاه، با چشمان خودم دیدم که چقدر سور مگس‌ها به راه بود آن پشت و چقدر بوی مرگ می‌آمد ۵۷ متر عقب‌تر از رود جاری گل‌آب‌ها.
هنوز رد خیسِ شرجی خلیج از تن آن شیشه‌‌ی زعفرانی پاک نشده بود که توی دیوار آگهی‌اش کردم. باکارات رژ قرمز. زیر قیمت اصلی. به دلیل حساسیت و سر درد. دو پاف استفاده شده.
فرداش یکی خرید. گفتم که گوگل نوشته بود بوی ثروت میدهد و من عین نوشته‌ی گوگل را کپی کردم توی توضیحات دیوار. و چی اغواکننده‌تر از ثروت؟
حالا ۴ سال است که اگر بیرون از چهار دیواری خانه‌ام، کسی از کنارم رد شود و بر حسب اتفاق باکارات رژ زده باشد، نفسم می‌گیرد و سینوس‌هام ورم میکند و سرم… و نفسم بالا نمیاد دیگر مادامی که رد شود از من آن باکارات رژ زده‌ی بی‌درد. من نسبت به هیچ عطر دیگری این وضع را ندارم.
این‌ها را نوشتم که بگویم گوگل حس بویایی ندارد و نوشتم که بگویم بوی ثروت مرا هم فریفته روزی و نوشتم که بگویم عطر گرم و تند را توی ظل گرما نزنید خواهشا و بیشتر نوشتم که بگویم به سراغ من اگر می‌آیید باکارات رژ نزنید جون مادرتون!

#نرگس_راد

@Naargesrad

9 months, 3 weeks ago

راه نجات، دیدن زندگی از چشمِ سرباز نیست. راه نجات دیدن مرگ از چشم گلوله است…!

#فهیم_عطار

@fahimattar

1 year, 1 month ago

جانانم! بی‌آرزویی درد بزرگی است. راه رفتن لبه‌ی پرتگاه جهان است. اما دلتنگی، درمان بی‌آرزوییست. دلتنگی و دوری که حادث شود، بذر آرزو در خاکِ دل آدم کاشته می‌شود. بذری که پوسته‌اش را می‌شکافد و هر ثانیه قد می‌کشد و شاخه‌هایش را باز و بازتر می‌کند. آن‌قدر باز که سایه‌اش تمام قلب آدم را تاریک می‌کند. خنکا و تاریکیِ آرزومندی.

خیال بالِ آرزوست. خیال، میان‌برِ وصال است. راهِ رسیدن. خیالِ وصال بهتر از خودِ وصال است. وصال یک بار است و تمام می‌شود و ملال حاکم مسلم می‌شود. اما خیال، تکرار می‌شود. هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه. تکرار رسیدن و تکرار دیدن. ته ندارد خیال. جهان خیال، مال من است. خدا و بنده‌اش من هستم. خودم فرمانروای خودم هستم. فرمان به رفتن می‌دهم. فرمان به راه رفتن زیر مهتاب و آفتاب می‌دهم. فرمان به بوسیدن. فرمان به قهر و آشتی.

ما سربازان این جهانیم. سلاح‌مان هم دلتنگی و خیال است. با ظرافت حمل‌شان می‌کنیم. فشنگ سلاحمان همین ظرافت است. جهان بیرون از خیال، ضخیم است. خورشیدش داغ است. درخت‌هایش سایه ندارند. زردآلوهایش نارس‌اند. نعناع‌هایش بو ندارند و زنبورهایش بلد نیستند چطور عسل درست کنند و فقط نیش می‌زنند. حتی خطوط چهره‌ات هم آن‌جا درهم و ناپیداست. اما زیر سایه‌ی درخت خیالِ جهانِ من، همه چیز خنک است. نور آفتابش، طرح شاخه‌های نخل را روی صورتت نقاشی می‌کند. شفاف و نزدیک. سایه‌ی هر چیزی در این جهان پرهیبِ اندام توست و چهره‌ی همه‌ی مردم، چهره‌ی تو.

بنده‌ی ظرافت‌های جهان خیالم.
#فهیم_عطار
@fahimattar

1 year, 3 months ago

روبه‌روی ضریح، #متولد_سال_دوصفر رو بغل می‌کنم و تا جایی که امکان داره بالا میارمش. بهش می‌گم: با امام رضا خداحافظی کن و بگو دوباره زود میاییم پیشت. با لهجه‌ی کودکانه‌ی مخصوص به خودش میگه: خدافس امام رضا. مراقب خودت باش تا ما برگردیم!

تا حالا اینطوری به یه امام گفته بودین مراقب خودت باش؟!

@Naargesrad

1 year, 3 months ago
1 year, 3 months ago

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم!
قبولم کن…
من آداب زیارت را نمی‌دانم…

#حمیدرضا_برقعی

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 4 weeks ago