?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago
🍂🍂
🔷 در کدام فصل؟
مگر شمال دریا نداشت
پس ما کجای دنیا بودیم
که دریا را ندیدیم
اما دستهای سفیدت بوی ماهی میداد
مگر کاسبرگِ نارنجها
در بهارِ شیراز آغوش نمیگشودند
پس ما در کدام شهرِ دنیا بودیم
که پرچمِ نارنجها در اهتزاز بود
مگر بهارنارنجها
عطرِ تو را به تن نداشتند
پس اینها محصولِ کدام چینوماچین است
که کلالههاشان از عطرِ تو عریاناند
مگر اردیبهشت
بهشت نبود
پس من بیتو در کدام فصلام
که هیچ بویی از بهار نبرده است
🍂🍂
🍂🍂
چه سالها که من جیبهای بزرگی به لباسام دوختهام
تا همه را پُر از اشتباه کنم:
یک اشتباهِ تکراری
که از جیبهای من سَر رفته است.
چه سالها که در این اشتباه نفس تازه کردهام
و اشتباهِ من - امروز -
بیآنکه یک ذره خجالت بکِشد
یا که خم به ابرو بیاورد
بِرّوبِرّ نگاه میکند.
سالها جای درخت ایستادهام
تا نه او را
که مرا تبر بزنند
سالها اینوآن را فریب دادهام
و جای درخت را گرفتهام
تا نه او را
که مرا اره کنند.
اما از همین ثانیه
حالِ من - دیگر - از درخت به هم میخورَد
که تو با قصدِ عبور از کنارِ او
و دیدهام که وقیحانه راهِ تو را بسته است
ارهیی یا تبری اگر سراغ داری
برو برای همین ثانیه پیدا کن.
🍂🍂
🍂🍂
🔷 در رملِ فراموشی
چهقدر چاقوست
با خونها و پَرها که زیرِ سر دارد
دیدارهای مانده بر لبِ جو
من از نگاه کردنِ یک مرغِ تشنه فهمیدم
این جوجهها در گریه
اگر چه پیِ آبودانه روانهایم همه
اصلن چاقو نیست
این کُند وامانده در حرف
نمیزند بهسرش ادای مردن دربیاورد اصلن
نمیتواند در خروجِ تو از قلب
یک نقشِ شُستهرُفته داشته باشد
این تودهی عظیم
انبوهی از کلماتِ تلخ در استکان
بهپای تو ریختم
برنگشتی از این حجمِ گریه
بگو برگردد به آشپزخانه
من از پرنده با مرگ
برنمیگردم از تو لب بزنم به آب به دانه!
🍂🍂
??
?زنی سر برآورده از من
زنی سر برآورده از من
شکلِ تازهیی که زمین را دور میزند
سرک میکِشد به بعد از فردا
و این خود شکلکِ آویختهییست میانِ مردمکها
شروعاش بسآمدِ تخریب
و فعل و انفعالاش وزیدنِ فحش
کلماتاش شاهراهی که در هر کدام «تو» قراری داشت
و «من» به حفرِ پناهگاهی پشتِ نگاهاش خو کرد
سگدو زدن در حافظهی پوکِ خیابانها
در حاشیهی پلها، بزرگراهها
سگدو زدن در چشمِ عابران
سگدو زدن با صدای کارتنخوابها
این از «من»
سایهام بر سقفِ تابوتها
بر درها و دیوار
و «اما»هایات میدود
دائم چنبر میزند در «چهگونه»هایات
در «چهگونه»هایات زن را میشنوی؟
از زبانِ سنگ
از زبانِ چرکآبِ ملحفهها
از گشودهگیِ رگها و زوالِ پوست
لوث شده شِمای دهاناش
حدقهاش پاشیده بر دیوارها
به چینوچروک رسیده از حلقههای دود و پسآب
کسی در زن انگار درها، راهها را بسته
عبورومرور را متوقف کرده
و زیباییِ مخدوش را
به دهانِ مرگ آویخته.
◼️به نقل از: جلد هفدهم کتاب داروگ، کتاب هرمز، بهار ۱۴۰۳
??
??
?به زبانِ نُتها
به زبانِ نُتها نزدیکتری
تصور کن
از برجهای معلقِ آسمان
قرارمان آن کفشها که کوهها را دو تا یکی کن
در همان بستری که حکاکیِ دلنبشتهیی
ضربان داشت در وجود
افق، عمودی نبود
و من عصارهی نامفهومی از عطرٍ تو را
از خوشههای رسیدهی غم
کمکم میچلاندم در گلو
به زبانِ نُتها
بیصدا/ صدایات کولاک کرده بود
پس چرا حوضِ گریههایام
خونِ دل بر سنگفرشِ بیراهه مینمود
تو تحسینِ بالها
آنجا که نیازی به پاپوشی نیست/ بیا
نیازی به هیچ کفشی نیست/ بیا
میگفتی و من ذرهیی از قندِ دلام کافی بود
تا آلرژیام به زندهگی را انکار کنم
نه... خوابهای من صادقترین زخمها را نشان میکردند
از همان زخمِ کهنه/ عمیقتر فرو...
قندآبِ غصه داغ/ داغ
که ارتعاشات تبآلود میگذشت
این شبپرهی سیاهِ پشتبهنور و بیجان
تاریک رفته بود
از مُردهاش حساب کشیده بودی
وقتی برای ذرهیی نور
پردهی نسیان بر پنجره میزدی
تو آمدی... وقتی سمتی در میانه نبود
کشته بودیاش
کشته بودیاش
آیا اشتباهِ من جیحونی را خشک کرده بود
یا تقصیر و گناه در جبرِ تو... مُجاز
کلماتِ نجاتدهنده کجایاند
عیسای ناصری به جلجتا .
◼️به نقل از: جلد هفدهم کتاب داروگ، کتاب هرمز، بهار ۱۴۰۳
??
??
?به دنبالِ روزِ مبادا
شاید چشمهای تو
المثنای تمامِ شبهای عاشقانهی دنیا باشد
و شاید زبانِ مادریات
آوازی همطنینِ ترانههای دلتنگیِ دنیا.
کمدهای کهنهی خانه را
به هوای شاید شامهی آشنایی
طبقهبهطبقه طی میکنم
شاید ترنّمِ عطری به هم بریزد:
خاطرات درهمپیچیدهی زخمهایام را.
میدانی
به هیچ قولی پایبند نمیشوند
این مردمِ غریب!
همهی پاها در بندِ زمین است.
من که ۳۶۵ روز را به دنبالِ روزِ مبادا
گشته بودم
و هیچ ساعتی را برای آنروز
کوک نکرده بودم
خورشید را به زیرِ پوستام کشیدم
تا بیدارم کند
و خاطراتِ درهمپیچیدهی زخمها
بیرون نزند...
حالا که سرنوشتام به خطوطِ دستام
از نگاهِ یک کفبینِ کولی بسنده شده
به دنبالِ المثنای تمامِ شبهای عاشقانه
در چشمهایاش میگردم
که این روزها
چه روزِ مبادای دربندیست
◼️به نقل از: جلد هفدهم کتاب داروگ، کتاب هرمز، بهار ۱۴۰۳
??
??
?لکهیی آبیرنگ
میخواستم برای خودم زندهگی کنم
روی بالهای مرغی دریایی
در ناپدیدِ قلهها در مِه
که کولاک بیداد کرد و
دریا
تنها لکهیی آبیرنگ بود
در گوشهی یک عکس
که جای من در آن
عجیب خالیست
با چند پرنده
که هی دور
دور
مثلِ ما که دور ایستادهایم
و آلبومهایمان پر از عکسهای دونفرهییست
که یکنفر در آنها تنهاست.
◼️به نقل از:جلد شانزدهم کتاب داروگ، زمستان ۱۴۰۲
??
??
?ارتقا
پنجرهیی به سنگهای کوچه میگفت:
مرا بشکنید
لاکپشتی به لاکاش میگفت:
دست از سرم بردار
ماهی به آب میگفت:
میشود گورت را گم کنی؟
به کمی خفهشدن نیازمندم
پلی داشت به پایههایاش میگفت:
حوصلهی اینهمه چرخ و کفش را ندارم
میفهمی؟
ساختمانی به زمین میگفت:
کمی برقص
در مقابلِ دنیا محکم نباش
دلام فروریختن میخواهد
من دارم
همهی این چرندوپرندها را مینویسم
که از فکر به تو
نجات پیدا کنم!
◼️به نقل از: جلد شانزدهم کتاب داروگ، زمستان ۱۴۰۲
??
??
?فراخوان همکاری برای #کتاب_داروگ
?سلام همراهان گرامی؛
از پاییز ۹۸ که اولین شمارهی کتاب داروگ منتشر شد با ما همراه شدید، آثار خود را برای ما فرستادید، داروگ را خواندید، نظر و پیشنهاد دادید و... تا این لحظه که در آستانهی انتشار کتاب داروگ دیگری هستیم با ما همراه هستید. در سال ۹۸ نخستین بار انتشار کتاب داروگ را با همراهی خانم افاق شوهانی و جناب علیرضا شعبانی به همت نشر کتاب هرمز شروع کردیم. بر دوستان پوشیده نیست که انتشار فصلنامهای با مطالب گوناگون و پیشرو در جهت حمایت از پتانسیلهای ادبی کار سادهای نیست. مراحل فراخوان آثار، تحویل آنها، تشکیل پوشهای خاص برای هر بخش کتاب در هر شماره،، بررسی و تایید آثار رسیده، پاسخ و ارتباط با مخاطبان داروگ، ویرایش، صفحهآرایی ، مجوز و ... از جمله مراحل همیشگی چاپ کتاب داروگ هست. در کنار اینها فراخوان جشنوارههای شعر و کتاب داروگ هم با استقبال شما عزیزان روبرو شد. استقبال و پیامهای دلگرم کنندهی شما بزرگواران عزم ما را در راهی که پیش گرفتهایم راسختر کرد. دوستانی ارجمند هم به عنوان عوامل اجرایی داروگ ما را یاری میکنند که اسامی آنها در کتاب، کانال و پیج داروگ درج میشود. اکنون که شمارهی جدید داروگ در آستانهی انتشار است و شمارهای دیگر مراحل آمادهسازی را طی میکند، بعضی از همراهان نحوهی همکاری با ما را پرسیدهاند. دوستانی که مایل هستند همکار افتخاری داروگ باشند لطفن به آیدی تلگرام:
??@pasha1345 #ابوالفضل_پاشا
پیام دهند.
?با داروگ همراه باشید. قصهی داروگ ادامه دارد...
??
??
?بادِ جن۱
بکوب بر دف
بکوب
بر دمّام ... بر دهل
بزن دایرهی زنگی را
تا که به رقص برخیزد این جنِ سپید
این مارِ زنگی
در میانِ تالارِ آینه
بخوان به صوتِ حزین
ای پریخوانِ چلهنشینِ قلعهی بادپوش
توفان به پا کن از اعماقِ خاک
گردبادی از آن دست
که بپیچد در ما
بپیچد این جزیرهی متروک را
بگرداندش میانِ عقربههای هرز
که بر هیچ ساعتِ شادی کوک نشدهاند هیچگاه
بگردانَد این سیاپردهی سوگِ سهراب را
بِبَرَد با خویشمان
به شهری دور
آنجا که هنوز باد نزاده بود
و خاک
سبز میخندید
بِبَرَد ما را به دوردستهای خویش
وقتیکه هنوز
دقایقِ خنده بر ساعتِ لبهامان کوک بود...
۰۱ با الهام از مستندِ «بادِ جن» ساختهی ناصر تقوایی
◼️به نقل از: جلد شانزدهم کتاب داروگ، زمستان ۱۴۰۲
??
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago