🎵✍️ کلبه ی شعر و دکلمه و سناریو🎶🎤✍️

Description
🧞‍♂نغمه ای از دل بگفتم طبع
شعر آغاز شد🧞‍♂
دوستداران اهل  هنر  شما را به کلبه ی  شعر و دکلمه  ونمایش  دعوت میکنیم
لینک دادن به اعضا ⛔
پی وی اعضا ⛔
ارتباط با ادمین
@hadi09920
@Hadi09929
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago

7 months ago

با این همه زن هرطور که بود خود را پیش پسرک می‎رساند و با او فخرفروشانه در مورد مسائل سیاسی روز بحث‎وجدل می‎کرد. زن باور داشت آگاهی‎اش به چنین اموری، او را ویژه نشان می‎دهد. در مقابل پسر نیز با جان و دل به سخنان او گوش می‎داد و مسائل روز را به کمک زن، حلاجی می‎کرد. کلامش چون رعدوبرقی در آسمان تیرۀ شب بود که از رمزهای ناشناختۀ سیاست پرده برمی‎داشت. حرف‎هایش صادقانه و صمیمی بودند و همین امر باعث می‎شد پسرک احساس آرامش کند. ناگهان پسر بی‎مقدمه سخن زن را که در دنیای بی‎رحم سیاست فرورفته بود، قطع کرد.
ـ می‎دونی همسرت چند روز پیش چی به من گفت؟
ـ نه، چی گفت؟
ـ وقتی فهمید من ازت خوشم می‎آد، ازم خواست تو را با خودم ببرم.
زن مثل کسی که به او حمله کرده باشند، از جا بلند شد و عقب‎عقب رفت. شانه‎هایش را به دیوار تکیه داد و با چشمانی گردشده پسر را نگریست.
ـ چرا انجامش ندیم؟
ـ چی رو؟
ـ فرار.
ـ فرار؟!
ـ آره دیگه، فرار کنیم.
ـ آخه... منظور سرکارگر که این نبود.
ـ ولی من همین‎و برداشت کردم. دیگه از این دیگ‎های آسفالت و جابه‎جایی حالم داره به هم می‎خوره. من فقط تو رو می‎خوام. فقط تو.
ـ قضیه خیلی پیچیده‎تر از این حرفاست که فکرش‎و می‎کنی. من اینجا سربازم و آه در بساط ندارم. فقط همین چندرغاز حقوقی رو که از شوهرت می‎گیرم‎و دارم. بعدم من هربار که دلم پیش یک خانم گیر می‎کنه و فکر می‎کنم که زن رویاهام‎و پیدا کردم. ولی وقتی زمان می‎گذره، کم‎کم نسبت بهش سرد می‎شم و می‎بینم این دلباختگی عشق نبوده و اون لیاقت اینقدر توجه من‎و نداشته. تازه سرکارگر شوهرته، یک پیرمرد بخشنده و دلسوز، من نمی‎تونم به او خیانت کنم.
ـ خاک تو سر بی‎لیاقتت کنم...

?نویسنده: سنیة الصالح
?مترجم: محمدعلی کاظمی نصرآبادی
#قسمت_دوازدهم

7 months ago

خیال آمدنت دیشبم به سر میزد
نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر میزد

شراب لعل تو می‌دیدم و دلم میخواست
هزار وسوسه‌ام چنگ در جگر میزد

زهی امید که کامی از آن دهان می‌جست
زهی خیال که دستی در آن کمر میزد

دریچه‌ای به تماشای باغ وا میشد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر میزد

تمام شب به خیال تو رفت و، می‌دیدم
که پشت پرده‌ی اشکم سپیده سر میزد

هوشنگ_ابتهاج

7 months ago

دزدکی از لای در ، گاهی نگاهی می کنم
با تبسم می روی ، با گریه آهی می کنم

رفتی و من ماندم و این بغض های لعنتی
بی تو احساس یتیمی ، بی پناهی می کنم

خاطراتت لحظه لحظه بردلم آتش زده
مرده ام من ، زندگانی گاه گاهی می کنم

گشته ام در این قفس محکوم بر حبس ابد
شکوه ها در این غزل از بی گناهی می کنم

آنقدر غم بر غرور خسته ی من طعنه زد
زیر یوغ لشکر غم سربه راهی می کنم

همچو شمعی ذوب می گردم درون جان خویش
آن زمانی که تورا با اشک راهی می کنم

مرتضی‌شاکری

7 months, 1 week ago
[‍](https://attach.fahares.com/cuipoOyDNT3G1IbEwYYMmA==) ***?******?******?******?***

????
???
??
?
کی روا باشد که گردد عاشق غمخوار، خوار
در ره عشق تو اندر کوچه و بازار، زار

در جهان عیشی ندارم بی رخت ای دوست، دوست
جز تو در عالم نخواهم ای بت عیّار، یار

از دهانت کار گشته بر من دلتنگ، تنگ
با لب لعل تو دارد این دل افگار، کار

هر چه می‌خواهی بکن با من تو ای طنّاز، ناز
گر دهی یک بوسه‌ام زان لعل شکربار، بار

ساقیا! زان آتشین می ساغری لبریز، ریز
تا به مستی بر زنم در رشتهٔ زنار، نار

مطربا! بزم سماع است و بزن بر چنگ، چنگ
چشم خواب آلودگان را از طرب بیدار، دار

ای صبوحی شعر تو آرد به هر مدهوش، هوش
خاصه مدهوشی که گوید دارم از اشعار، عار

شاعر #شاطر_عباس_صبوحی
آوا? #میترا_ترکمان

?
??
???
????

7 months, 1 week ago
7 months, 1 week ago
[‍](https://attach.fahares.com/TrHdtS0n75rL+yOlWQZKtg==) ***?******?******?***

???

.در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفت
باور نمیکردم به آسانی دلم رفت

از هم سراغش را رفیقان می گرفتند
در وا شد و آمد به مهمانی... دلم رفت

رفتم کنارش صحبتم یادم نیامد
پرسید شعرت را نمی خوانی؟ دلم رفت

مثل معلم ها به ذوقم آفرین گفت
مانند یک طفل دبستانی دلم رفت

من از دیار منزوی او اهل فردوس
یک سیب و یک چاقوی زنجانی؛ دلم رفت

ای کاش آن شب دست در مویش نمی برد
زلفش که آمد روی پیشانی دلم رفت

ای کاش من اصلا نمی رفتم کنارش
اما چه سود از این پشیمانی دلم رفت

دیگر دلم -رخت سفیدم- نیست در بند
دیروز طوفان شد، چه طوفانی...( ) رفت...

#کاظم_بهمنی
#محسن_میرزائی

#اینستاگرام_moh3n.977

??

7 months, 1 week ago

گلدان شمعدانی و چشمان خیـس زن
اندوه‎های چیده شده در اتاق مــن

تو روی تکه ابر سفیدی نشســـته‎ای
این باد دکمه‎های تو را کنده از بدن  

هی مثل زخم می‎شکفی روی زندگیم
پایــیـز زعـفرانـی افتاده از دهــن

پروانه‎ای که روی صدایم نشسته است
اصرار می‎کند به پریدن ، به سوختن

بسیار خسته‎ام که برایـم کمی بخــــند
ای اتـفاق تــــاز‌ی آماده‌ی شـــــدن

دلتنگی‎ام مسـافر تنهای ریــلهاســـت
تنهائیم به وسعت یک گله کرگدن

من از حیاط حـوض نـدارد، دلم گرفت
از آسمان احمــق بی مـاه کاملـــاً

گنجشک شیشه‎ای لطفاً روی روسریت
اندوه قلب کوچـک من را گره بزن

#جواد_گنجعلی

7 months, 1 week ago

بهترین نعمـت خــــدا ، مادر           مظهــر  رحمـت خــدا ، مادر

در  زلال نگـــاه  پر مهــــرش          چشمه پاکی و  صفــا ، مادر

در جهان کس به پای او نرسد       یـاور   و   یـار  بـا وفـــا ، مادر

شیره جان دهد به فرزندان            یک دو سال از سر رضـا، مادر

کوه صبر است و با شکیبایی        می کشد جور و هم جفا، مادر

دُرّ  نایاب و  گوهـــر هستـی          معـدن  گنـج   بی بهـــا ، مادر

حاجــت مــا شـــود برآورده          گر برد دستـی از دعــا، مادر

برطرف می شــود ز فرزندان       با دعــایـش قضـا بــلا ، مادر

وقـت  بیمــاری و  گرفتـــاری        دست او رحمت و شفا، مادر

خطری چون رسد به فرزندان      جـان خـود را کنـد فــدا، مادر

شربـت او  به وقـت بیمـاری        بهـتــرین  دارو   و   دوا، مادر

اوج  دریـای  مهــربانـی هـا          مـوج  آرامـش  و  صفــا، مادر

در بهــار جوانـی  و  شـادی        لالهِ ی سرخ سبــزه ها، مادر

هرچه نعمت خدا به ما بخشید       همه  از  رحمـت خفــا ، مادر

مثل خورشید و مــاه نورانـی         در زمین ، آسمان ، هـوا، مادر

آن بهشتـی که  آرزو  داریـم         باشـد آن را  به زیـر پـا ، مادر

ای دریغـا که  رفت از دستـم        دست پر مهر و با صفا ، مادر

پیش از این قدر او  ندانستـم       تـا  برفتی ز  پیـش مـا ، مادر

ذکر هرروز و هرشبم این شد      بهتـرین  نعمـت  خــدا ، مادر

❤️❤️پیشاپیش روز مادر مبارک ❤️❤️

M@...

7 months, 1 week ago

کاش میشد که در این تاری شب های جهان
به سرای پر از آرامش یارم برسم

کاش میشد که پس از سردی این دشت غریب
به تن گرم و پر از عشق نگارم برسم

کاش میشد که تو باشی و من و خنده ی تو
تا به پایان شب تیره و تارم برسم

کاش میشد که دو دستت به کف دستم بود
تا پس از سردی دی من به بهارم برسم

کاش میشد که پس از خون ِ دل تنهایی
به همان دلهره ی قول و قرارم برسم

کاش میشد که پس از آن همه غربت زدگی
بی خبر باز به آغوش دیارم برسم

7 months, 1 week ago

یه بار بهم گفت :
یه جمله بگو که حالِ الان منو نشون بده ، هیچی نگفتم .
گفت خودم بگم ؟! گفتم بگو
گفت : " قلبم بوی تو رو گرفته "
اونجا فهمیدم یه عاشق خیلی بهتر از یه نویسنده حرف میزنه ♥️

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago