?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
*رکوردی که هرگز تکرار نشد؛ وقتی کیهان بازی را برد و اطلاعات «اوت» شد!
به گزارش واحد مطبوعات کتابخانه مجلس شورای اسلامی، محمد رحمانی در گزارش خود پیرامون پر تیراژ ترین روزنامه و روز تاریخ مطبوعات ایران نوشت: تصویر آیتالله خمینی نخستین بار در کیهان، پس از فوت آیتالله بروجردی در ۱۲ فروردین سال ۱۳۴۰، در صفحات داخلی این روزنامه به عنوان یکی از مجتهدینی که صلاحیت مرجعیت شیعیان جهان را دارند، منتشر شد. اما حساسیت رژیم پهلوی و اعتراضات آیتالله خمینی، خصوصاً در خرداد سال ۱۳۴۲، سبب شد تا به فاصله کوتاهی، حتی ذکر نام و همراه داشتن تصویر ایشان تبدیل به جرم و اقدامی علیه امنیت ملی شود!
در مهرماه ۱۳۴۳، پس از اعتراض آقا روحالله به تصویب قانون کاپیتالاسیون، رژیم پهلوی تصمیم گرفت آیتالله خمینی را به خارج از ایران تبعید کند تا جامعه در فقدانش، او را فراموش کند!
اما خداوند وعده داده است:
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».
قدرت مطلقه، مسئولان تابع و بله قربانگو، سرکوب شدید مخالفین، کنترل رسانههای داخلی و از طرف دیگر ارتباطات حسنه رژیم پهلوی با غرب و حتی ترمیم روابط با شرق سبب نشد تا این پیرمرد معمم فراموش شود! او روز به روز محبوبتر شد و ایران شاهنشاهی در اعتراض تودههای مردم روز به روز بیثباتتر! تا جایی که روزنامه کیهان، در حالی که دولت شریف امامی به تازگی با وعده و شعار «آشتی ملی» تشکیل شده بود، از احتمال مذاکره برای بازگشت آیتالله خمینی نوشت و برای اولین بار بعد از سالها، تصویر ایشان را در صفحه اول خود در ۷ شهریور ۱۳۵۷ منتشر کرد.
کیهان در واقع – به بیان صاحب امتیازش، مصباحزاده – از توافقی که با روزنامه اطلاعات داشت عدول کرد و رقیب را «اوت» کرد! توافق مدیران دو روزنامه این بود که اگر روزی تصمیم به چاپ تصویر آیتالله خمینی گرفتند، به رقیب اطلاع دهند تا او نیز از این رقابت و بازار فروش فوق العادهاش عقب نماند. اما کیهان در حالی که هنوز شاه در کشور بود –آیت الله العظمی خمینی را بر صدر اخبار خود جای داد.
در آن روز، روزنامه کیهان بارها و بارها با تمام توان چاپخانه خود تجدید چاپ شد و بیش از ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نسخه به فروش رسید، در حالی که بازار همچنان تقاضای خرید داشت اما امکان چاپ بیشتری وجود نداشت. از همین رو روزنامه در بازار سیاه تا چندین برابر قیمت خریدوفروش میشد و جمعیت انبوهی مقابل مؤسسه کیهان تجمع کرده و خواهان خرید روزنامه بودند. با وجود اینکه جمعیت کشور در آن روز حدود ۳۶ میلیون نفر بود، این رکورد در تاریخ مطبوعات ایران – چه پیش و چه پس از آن – هرگز شکسته نشد و چه بسا اگر امکانات چاپ کیهان اجازه میداد، عدد بسیار بزرگتری نیز ثبت میشد.
محمد بلوری، از اعضای اصلی هیئت تحریریه کیهان، در خاطراتش آورده است: «یک روز ظهر، من و رحمان هاتفی و هوشنگ اسدی دقایقی فرصت پیدا کردیم ناهار بخوریم و نفسی تازه کنیم. رحمان گفت: فرصت مناسبی است که عکسی از آقای خمینی چاپ کنیم... اسدی هم گفت: تا بچههای روزنامه اطلاعات پیشدستی نکردهاند، باید بجنبیم. رحمان گفت: در آرشیو روزنامه عکسی از آقای خمینی نداریم... من گفتم: باید خبرنگاری را به قم بفرستیم...». جالب اینکه آنها پس از چند روز تلاش ناموفق برای یافتن عکسی از امام، سراغ دبیر سرویس اقتصادی رفتند که آیتاللهزاده بود به امید آنکه او شاید عکسی داشته باشد... محمد خوانساری وقتی شنید قرار است عکس امام(ره) چاپ شود، بهسرعت از ساختمان روزنامه بیرون آمد، به خانه رفت و تصویر ایشان را از صفحهای از کتاب نهضت دو ماهه روحانیون نوشته علی دوانی قیچی کرد و به تحریریه آورد...
اما احساس آزادی در تحریریه کیهان به آزادی پس از بیان منجر نشد! فشار و سانسور و حضور عوامل نظامی در تحریریه روزنامهها به جایی رسید که اهالی مطبوعات دست به اعتصاب زدند. دیگر کشور فاقد مطبوعات بود دولت «آشتی ملی» شریف امامی سقوط کرد و در شرایطی که دیگر خبری از جراید نبود، دولت نظامی و اقتدارگرای ازهاری روی کار آمد اما نظامیها نیز نتوانستند فرآیند سقوط رژیم را متوقف کنند.
در جشنواره فیلم فجر هم میشود فیلمی به سبک فیلمهای درجهچندم ضداسلامی هالیوود اکران کرد و سه بار در آن اذان پخش کرد! هر بار پخش اذان—مخصوصاً آخرینش که با نماز همراه است—حس انزجار را به مخاطب تحمیل میکند! اذانی که یکبار با اشک و نالههای دختره قاطی میشود، بار دیگر با درماندگی عجین شده و در نهایت به تعصب کور و نامردیِ حماقتبار ختم میشود...
#شوهر_ستاره داستانِ چرکِ زنی است که ذات کثیفِ مردِ سنتی رهایش نمیکند!
از همان اول، شعارزدگی و نمادسازی گریبان مخاطب را ول نمیکند:
- مرد صاحبکارِ استثمارگرِ لجن که بعد از کلی کارِ بیوقفه، زن را بهخاطر دو بار دستشویی رفتن اخراج میکند!
- مرد صاحبخانه که زنش از او میترسد و جای خفگی روی گردنش نشسته؛ مدام در کار ستاره سرک میکشد، به حریم خصوصیاش تجاوز میکند و نمادِ لجنِ مردسالاری سنتی است!
- مردی که دنبال بهرهبرداری جنسی به شکل صیغه است—باوجود زن و بچه—و همچنین خواستگاری دیگر که صرفاً او را برای کلفتی کشیدن میخواهد!
- شوهر سقطشدهٔ ستاره که خودش اجاق کور بوده اما مشکل را به دروغ به گردن ستاره انداخت تا بعد از مرگش هم—مثل دوران زنده بودن—زندگی او را تباه کند! بعد هم با سرکوفت و تحقیرِ ستاره، زن دوم گرفت؛ درحالی که مشکل از خودش بود و نهایتاً در حادثه رانندگی، ستاره را بیوه کرد!
- برادر همسر گوربهگورشدهاش که او را حبس کرد و ستاره از دست خانوادهٔ شوهر مردهاش فرار کرد!
- مردی که در ظاهر بهتر است و ستاره به او دل میبندد، اما او هم در حقیقت لجنِ مذهبی است! کسی که دختر و زنش را بهدلیل تعصبِ جاهلانه و منع حضور در فوتبال دختران حبس کرد و هر دو در حادثهای—هرچند غیرعمد—در اثر همین حبس کشته شدند! همین مرد بعد از یک صیغه و یکبار همخوابگی، ستاره را رها میکند و میرود. آقای لجن در اوج حماقت، نماز میخواند!
فقط اینها نیست... دستپختِ کثیفِ ایرجزاد آنقدر شعارزده پیش میرود که:
- پیرزنِ ناراحت با بازکردن گره روسری ستاره، ناگهان شفا مییابد!
- از عدم حضور زنان در ورزشگاه با آه و حسرت حرف میزند، حتی تلویزیونشان بخشی از مناظرهٔ مهدی نصیری را نشان میدهد که به حجاب اعتراض میکند!
- دوست صمیمی ستاره که در اوج زیبایی، نیمی از صورتش را در اسیدپاشی نابود کردند!
- زنهای مذهبی فیلم یا جاکشاند و پول جاکشی میگیرند، یا در مترو... بگذریم!
همانقدر که شعارزدگی در فیلمهای انقلابی و مذهبی حال به همزن است، این اثر ضدمذهب، ضدسنت، ضدایرانی و ضدمرد هم همان رویهٔ کثیف را تکرار میکند! فیلم البته بازیهایش خوب است، کارگردانیاش قابل قبول است، کشش داستانی نسبتاً مناسبی دارد، تصویربرداری و طراحی صحنه و گریمش هم قابل دفاع است. اما لجن است! و احتمالاً به دلیل اوج کثافتکاری، در جشنوارههای خارجی هم مورد نوازش قرار میگیرد. حضراتِ برگزارکنندهٔ جشنواره فجر هم کلاهشان را بالاتر بگذارند!
بخش نشریات کتابخانه مجلس دومین نشست تخصصی خود را برگزار میکند:
سنتهای روزنامهنگاری پیش از پیروزی انقلاب
میهمانان:
محمد بلوری ؛ روزنامهنگار پیشکسوت
بهروز بهزادی روزنامه نگار باسابقه و مدیر مسئول روزنامه اعتماد
سعید ارکان زاده یزدی روزنامه نگار و نویسنده
دبیر نشست: محمد رحمانی
زمان:دوشنبه 15 بهمن ساعت 10-12میدان بهارستان، جنب مسجد عالی شهید مطهری، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، سالن استاد حائری
برای ورود به کتابخانه مجلس صرفا همراه داشتن کارت ملی کفایت میکند.
گورباچف در کتاب خاطراتش در این خصوص نوشته من معتقد بودم که تغییر اعضا باید با جوان کردن رهبری آغاز میشد. از همه گذشته قبل از هر چیز ما در سالهای اخیر با سن متوسط اعضای رهبری که بالای ۷۰ سال بود با یک پیرسالاری واقعی روبه رو بودیم
رک گورباچف خاطرات میخائیل گورباچف (۱۳۹۱: ۴۱۵) کمی جلوتر و در ادامه مینویسد: در کمتر از سه سال، سه دبیر کل سه رهبر کشور در گذشته بودند؛ همین طور بسیاری از رهبران برجسته دفتر سیاسی کاسکین در پایان سال ۱۹۸۰ درگذشت در ژانویه سال ۱۹۸۲ نوبت به سوسلوف رسید در نوامبر برژنف در مه سال ۱۹۸۳ پلشته در فوریه سال ۱۹۸۴ آندروپوف در دسامبر یوستینیوف و در مارس سال ۱۹۸۵ چیرنینکو همه اینها با یک معنای نمادی همراه بود. صرف نظام داشت میمرد خون تنبل سالخورده آن دیگر شیره حیاتی نداشت
رک گورباچف خاطرات میخائیل گورباچف (۱۳۹۱: ۲۸۰)
در حال پژوهش در خصوص پادگان سعدآباد یا امام علی بودم که در ابتدای انقلاب تاریخ ساز بوده که متعجبانه دیدم در حدود ۸ سال قبل اینجا به عنوان یکی از مراکز نیروی قد... با جزئیاتش افشا شده است. ناخداگاه یادجلسه ام با یکی از فرماندهان مطرح افتادم، وقتی می گفت شبکه رژیم صهیو.. در سالیان اخیر حدود دهها عملیات موفق از ترو/ تا خرابکاری در ایران داشته است و بسیاری از آنها را نیز همچون فخری...از قبل اعلام کرده بود.
در این شرایط در امنیتی ترین روز کشور ، خاصترین مهمان جمع که پیشتر هدف حذف رژیم صهیو... اعلام شده بود در تهران حذف شد. این اتفاق یک شکست بزرگ امنیتی برای کشور به حساب میآید که اگر اتفاقات مهم پیشین سبب بازنگری های کلان میشد، امروز این آبرو ریزی به وقوع نمیپیوست.
سیستمی که اجرای امنیت را در چیدن یگان ویژه بر خیابان میبیند و در عوض مهمان امنیتی اش را یک راست میبرد در ساختمانی در یک پادگان لورفته و مهمانسرای نیرو ی ق.. که اتفاقا در سفر قبلی اسماعیل.ه.هم محل اسکان همین جا بوده! چه باید گفت در حالی که حتی یک سرباز تازهکار آگاهی هم میداند که بهترین راه پیشگیری از سرقت عدم اطلاع سارق یا همان اصل مخفیکاری است و گرنه هر قفلی بالاخره شاهکلیدی دارد. وقتی هر جوجه نیرو امنیتی می داند هیچ اقدامی بدون شناسایی و اطمینان قبلی صورت نمی گیرد و روتین بودن احتمال ضربه به کیس را بسبار بالا می برد. وقتی هر کارشناس ساده ای می فهمد که ساختمان سوژه مورد حفاظتش نباید در رصد مستقیم هیچ سازه یا ارتفاع دیگری باشد چه برسد که ان سازه در رصد مستقیم یک محل عمومی باشد! وقتی هر بادیگارد تازه کاری اولین کاری که یادش می دهند این است که در دقیقه نود همه برنامه ها را عوض کن و دهها مورد دیگر که از بدیهیات آموزش های امنیتی، حفاظتی است و در این حادثه هیچکدام رعایت نشده است، درست مثل فاجعه از دست دادن رئیسی؛ آیا باید فقط متمرکز توان دشمن شد! . اگر این روند تلخ ادامه یابد کشور در حوزه امنیت به ناچار به قدرت های بزرگ (چین و روسیه) تکیه خواهد کرد واین به ضرر کشورمان است. چرا بعد از این همه حادثه تلخ هیچ انگیزه ای برای بازنگری در سیستم امنیتی ، سیاست گذازی ها و اولویت های آن و ... نمی شود؟!
اگر بعد از سرقت اسناد کشور جای مسخره بازی قالیشویی تورقوزآباد را راه نمی انداختیم؛ دیگر وضع امروزمان به اینجا نمی رسید. مطمین باشید لشکر مخفی صهیونیستها همان افرادی هستند که با شانتاژ و ارزشی بازی جلوی نقد سیستم و بازسازی ان را میگیرند تا این حوادث تکرار شود...
بلاگری و سیاست بازی این است که من این تکه از سخنان تاریخی بنیان گذار ج.ا را با متنی شور برانگیز و یا حداقل بدون شرح منتشر کنم و خب قطعا طرفداران نامزدهایی که احتمال رد صلاحیت هم میدهند، حسابی در بازنشرش سنگ تمام میگذارند! اما این خیانت به تاریخ است حتی اگر سلیقه سیاسی روز من را تامین کند. این تکه از فیلم در سالهای مختلف با هدف های سیاسی یکبار برای رد سید حسن خمینی بار دیگر برای احمدی نژاد و حتی لاریجانی، بدون اشاره به تاریخ و جزئیات آن بازنشر شده است. بدیهی است انگیزه نگارنده هم دفاع از شورای نگهبان نیست و فقط و فقط فهم درست تاریخ را مدنظر دارم.
این سخنرانی در ۴ بهمن ۱۳۶۱ در جمع نمایندگان مجلس اول شورای اسلامی صورت گرفته است . در آن مقطع هنوز مجمع تشخیص مصلحتی وجود نداشت و نتیجتا اختلافات مستمر شورای نگهبان که فقیه سنتی همچون آیت الله صافی گلپایگانی در راسش بود و مجلس که راسش شاگرد مورد اعتماد امام یعنی هاشمی رفسنجانی اداره اش می کرد، عملا کشور را در تصویب قوانین و اداره آن قفل کرده بود. مرور این جلسه از ج۱۷ صحیفه امام ص ۲۴۵ روشن میکند که اساسا مسئله تائید صلاحیتها به هیچ وجه نبوده است و رهبری تاکید بر اهمیت کارآمدی نظام داشته است و جملات متعددی هم در تمجید شورای نگهبان و کسب نظر آنها دارند ولی معتقدند بنا به مصلحت، احکام ثانویه در اولویت قرار دارند، فلذا جمله مجلس در راس امور است هم در همین جلسه بیان میشود. فارغ از این جلسه مرور عملکرد بنیان گذار پس از سال ۶۰ نشان میدهند که ایشان با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که نامزدهای محدودش علنا برای یک نفر از پیش معین شده تبلیغ کنند، هیچ مشکلی نداشتند و صرفا ورود ایشان به مسئله دخالت شورای نگبهان در انتخابات هم به انتخاب مجلس سوم و تضعیف جریان چپ باز می گردد، همانگونه که امام در دفاع از نخست وزیر چپگرا و سیاست های وی نیز سنگ تمام می گذاشت و در مقابل تصمیم رئیس جمهور وقت برای تغییر وی ایستاد. فلذا نمی توان تکه کوتاهی از یک سخنرانی را برش داد و از آن برای مقاصد حال سیاسی بهره برد! سال ها است. جریان چپ که بعد از رهبری آقای خامنه ای از مدار اصلی قدرت پس زده شدند و هر کنار گذاشته از قدرتی یاد مردم میافتد از این نظیر سخنرانی ها و مواضع برای کنایه زدن به رهبر وقت بهره میبرند و به نحوی روایت می کنند که گویا در عصر امام آزادی مطلق وجود داشته که با رهبری بعدی تبدیل به فراموشی مردم و فاصله از خط امام شده است. یعنی باز هم تحریف تاریخ برای مقاصد سیاسی!
https://www.instagram.com/reel/C793U8iitHp/?igsh=MXB5aXNsYWtjbG1hdQ==
ایران رئیس جمهور خود و عالی ترین مقام اجرایی خود را از دست داد. معتقدم حضور چشم گیر مردم در بدرقه پیکرهای قربانیان این حادثه نباید سبب شود که از این حادثه صرفا یک حماسه به یاد بماند.
اجازه بدهید از زاویه دیگر بنگریم؛ تشریفات، ترابری وحفاظت از رئیس جمهور، برون داد بالاترین سطح کارآمدی یک سیستم است در واقع ما با نمونهای مواجه بودیم که در عرف حفاظت V_VIP محسوب میشود و دقیقا همان ساختار که می بایست او را تامین میکرد او راحذف کرده است.
در این چهارچوب فرقی نمیکند که با قتل عمد مواجه بودیم یا با قتل غیر عمد چراکه سیستم در حفظ شخصیت در خاک خود شکست خورده است.
ساده ترینش این است که ما دو نوع پرواز از لحاظ قوانین و مقررات ایمنی داریم :
VFR
یا
IFR
حالا فرق این دوتا چیست؟
در پرواز وی اف ار شما باید تو طول روز، یعنی بین طلوع و غروب ، با دید افقی بسیار گسترده پرواز کنی در پرواز ای اف ار شما با استفاده از الات ابزاری موجود در پرنده می تونی در تمام شبانه روز و در تمام شرایط اب و هوایی و هر دید افقی پرواز کنی؛ مثل پرواز های مسافربری در هواپیماهای بزرگ، اما تو ایران ما اساسا هلی کوپتری که ای اف ار پرواز کنه نداریم و همه وی اف ار می پرند! پس در شرایط جوی نامساعد و مه غلیظ اساسا هیچ هلی کوپتری تو ایران قانونا نباید پرواز کند چه برسد به vvip!
حال سیستمی که باید در اوج کارآمدی و اهمیت همه جنبه های مختلف را ضمن انجام همه هماهنگی ها در عالی ترین سطح میسنجید، شخصیت رابه همان روایت رسمی به سادگی به قتل می رساند (غیرعمد) و فاجعه اول در کارآمدی سیستم رخ می دهد. کافی است بررسی کنید که نیم قرن گذشته ما شاهد چند سقوط هلیکوپتر مقامات عالی کشورهای دنیا بودیم و اگر چنین اتفاقات و حوادثی رخ داده است سطح آن کشور را نیز بسنجیم. اما معتقدم فاجعه بزرگتر در مدیریت بحران خلق شد؛ یعنی از لحظه ناپدید شدن تا اعلام رسمی یافتن که حدود ۱۷ ساعت سپری شد؛ در حالی که بنا به گزارش رسمی از مسیر پروازی معین هلیکوپتر خارج نشده، دو هلیکوپتر دیگر همراه تیم پروازی رئیس جمهور بوده است که لحظات کوتاهی پس از قطع تماس آنها برخورد صورت گرفته! تلفن یکی از اعضای پرواز پاسخگو بوده، اما با همه این شرایط از کشور رقیب در منطقه، برای یافتن رئیس جمهورمان کمک خواستیم؛ حقیقتا این چه پیامی به افکار عمومی داخلی و بین المللی مخابره میکند؟! این ناکارامدی در دو سطح این حادثه متاسفانه پیشتر نیز در ابعاد کوچک تر بارها رخ داده بود اما هر بار با احساسی یا امنیتی کردن فضا مسیر آسیب شناسی و اصلاحات ساختاری به بن بست میرسید.
#نقد_کتاب #نیم_دانگ_پیونگ_یانگ
جلسات نقدمان شده تمجیدهای الکی _ به به کنان تصنعی
حقیقتش شرط عافیت طلبی همین است، شاید این نقد برسد دست آقا رضا معروف ما و در عوض سری بعد که او داور و رئیس جشنوارهای شد یا حتی بالاتر، دق دلی "افسر پیر مرد منحوس بداخلاق" کتابش را هم سر اثر من درآورد، بالاخره بشر ذاتا تملق دوست است. اما شاید خود امیرخانی هم این کتابش را خیلی دوست نداشته باشد انقدر که از عبارتهای 《حوصله ام سر رفت》《دوباره یک دیدار بی خاصیت》 و نظایر آن را را خودش مدام تکرار کرده و حال ما را هم با نق زدنها و بدسفریاش خراب کرده، امیرخانی شاید با خودش گفته استخاره نوشتن و ننوشتن هم نمیخواهد مگر چند ایرانی دست به قلم میتوانند کره شمالی بروند و مگر چند تا امیرخانی خفن داریم؟! بگذار این سفر مرده را زندهاش کنم! سفرنامه از یک دعوت آغاز می شود. رفقای موتلفه ای میخواهند صله رحم حزب برادرشان در کره شمالی را به جا آورند، این میشود که آقا رضا هم همراه میشود. سفری که انقدر حوصله سر بر است که صدای نویسنده در هرصفحه حداقل یکبار درمیاید که عجب سفر چرتی است...حالا بد نیست کمی هیجان هم به داستان بچپانیم و ده دقیقه پیاده روی و سیگار کشیدن یا آسانسور بازی هتل را همچو عملیات دو صفر هفت مرموز و هراس آور نشان دهیم... زرشک!
از سفر اول که چیزی درنیامد پس بزنیم در خط منبر رفتن تحریم و استبداد بد است و رهبر خودش به من گفت که سلاح کشتارجمعی اخ است و خب می خواهم بروم سفارت کره درخواست سفر مجدد بدهم نکند بشوم قاشقچی!
منبر بس است برویم سراغ سفر دومی که تشریفات و دیدارهای رسمی ندارد اما آموزش شرعیات چرا و خب استاد امیرخانی ما دستش برای مچ گیری از دروغ گویی انسان های عقب مانده کره شمالی این بار باز تر است و جهت ادخال سرور مومنین مسخره کردن این چوسانیهای بی خدا هم بد نیست. لذا باید بنشینیم و دیالوگ های خواب آور ایشان با رئیس بیمارستان و نویسنده گمنام و استاد مردم شناسی را بخوانیم تا کمی بیش از هیچ، هیچ گیرمان نیاید. انقدر می فهمیم که کره سرد است ، چپ و بسته است مردمش ناراحتاند و لبخندشان هم معکوس هست، از خارجی ها می ترسند، نظامشان هم دروغ میگوید و اساسا هیچ اینترنت و رسانه ای هم ندارند و رهبرانش هم خدایگان استبداد هستند، خب با یک ربع بی بی سی و من و تو مرحوم گوش دادن هم همین نتایج حاصل می شد، والله راضی به زحمت نبودیم! نمیخواهم بگویم شرایط چنین نیست یا هست می خواهم بگویم این کتاب از چه زاویه جدید و خاصی به کره شمالی مینگرد که برای ما بدیع باشد؟! بماند که این کتاب معرفی شده و بهترین کتاب زندگییک مخاطب بود?
قهرمان یا ضد قهرمان
تاملی بر اعدام های سال ۶۷
محمد رحمانی: این روزها مدام مطالبی میخوانم که به بهانه تاریخ دوگانهای خلق میکند برای تمجید _ الگو سازی و یا تخریب و فحاشی به رئیس فقید دولت سیزدهم، متاسفانه این نوع داوریهای احساسی و سیاست زده هرگز به تعمیق دانش تاریخی ختم نمیشود، با عنایت به درخواست های مکرر دوستان سعی می کنم بسیار خلاصه جمع بندی کنم:
در هر واقعه تاریخی نباید با معیارها و نظام ارزشی حال و جایگاه شخصیتهای امروز، به قضاوت گذشته بپردازیم.
ابراهیم رئیسی در سال شصت و هفت صرفا یک کارگزار قضایی بود که درصدد اجرای حکم رهبر وقت بود و اساسا با مشارکت یا عدم مشارکت او در اصل وقایع هیچ تغییری حاصل نمیشد.
از نگاه قضایی و شرعی هیئت حاکم (که نقد آن باید مستقلا توسط فقیهان و حقوقدانان مورد بحث قرار گیرد) اعضای سازمان مجاهدین خلق با خروج مسلحانه، ایجاد ناامنی، قتل ها و جاسوسی برای دشمن به صرف هرگونه کمک و تقویت این سازمان با هر نقش و رده ای به اعدام محکوم بودند که صرفا به علت رافت اسلامی بسیاری از احکام با تثبیت حکومت، به حبس تقلیل یافته بود. نمودار شدیدا کاهشی اعدام ها تا پیش از عملیات های فراگیر سازمان و تعداد کثیر زندانیان این گروه با حکم حبس هم موید این امر است.
با عملیات فروغ جاودان و پیشروی نیروهای سازمان در خاک ایران و تاکید مقامات عالی اطلاعاتی و امنیتی بر اطلاع و قصد زندانیهای عضو این سازمان تروریستی بر همراهی براندازنه مسلحانه و شرایط قرمز کشور عملا برای این افراد دادگاه صحرایی تشکیل شد.
اگرچه حاکمیت در همان مقطع نیز امکان حذف کامل همه این دست زندانیان را حتی با جو آن روزگار و فقدان رسانهها و احزاب آزاد در کشور را داشت و حتی شدت برخورد در جامعه جنگ زده مطالبه عمومی بود؛ اما قید "سر موضع بودن" برای محاکمه مجدد معین شد. از همین رو افراد متعددی از زندانیان وقت سیاسی که بعدها مستقلا یا به سازمان رجوع کردند به نقل وقایع آن زمان پرداختند.
حتی سعید شاهسوندی از عالی ترین اعضای سازمان که در حین عملیات دستگیر شد نه تنها اعدام نشد بلکه به فاصله کوتاهی آزاد شد.
همه این وقایع را در اشل یک حکومت انقلابی درگیر جنگ در آسیای غربی باید دید و سنجید.
با این وجود حتی عالی ترین مقامات کشور درخصوص اصل تصمیم و اجرای ان به چالش های حقوقی و فقهی جدی بروز دادند تا جایی که قائم مقام رهبری که فرزندش نیز توسط همین گروه حذف شده بود به مخالفت با اصل تصمیم پرداخت و بدیهی بود که سایر نظرات در تقابل با تصمیم بنیانگزار کاریزماتیک کشور به حاشیه رانده شد.
* وقایع مذکور را اساسا باید واکنش ثانویه حاد به تحریکی حاد با انگیزه خلق امنیت پایدار دانست.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago