مکاتبات رسمی و غیر رسمی

Description
این کانال صرفا برای بیان و شرح مطالب مربوط به چگونگی نوشتارهای اداری و نشر برخی شعرها و متن های ادبی ایجاد شده است.
با ما همراه باشید.
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago

7 months ago

درباره ربنا :

ربّنا یا ربّنای شجریان، یکی از آثار برجستهٔ محمدرضا شجریان و شامل ۴ دعا از آیات قرآن است که در دستگاه سه‌گاه خوانده شده و همه دعاهای آن با عبارت ربّنا آغاز می‌شوند. این اثر در تیرماه سال ۱۳۵۸ ضبط شده و برای مدت ۳۰ سال، جزء برنامه‌های اصلی رادیو و تلویزیون ایران در ماه رمضان بوده‌است.
بنا به گفتهٔ محمدرضا شجریان، انگیزهٔ اصلی وی از خواندن این دعا، تدریس آن به دو هنرجو بوده و این اثر در یکی از استودیوهای رادیو ایران ضبط شده‌است.
در سال ۱۳۸۷، زمزمه‌هایی در مورد ثبت این اثر در فهرست آثار ملی ایران به گوش می‌رسید. و در ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۶ این اثر در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردید.
شجریان ربنا را در دستگاه سه‌گاه خوانده و با مرکب‌خوانی (مدولاسیون یا راه گردانی) سری به دستگاه‌ها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشه عراق (صبا) می‌زند و سپس به سه‌گاه برمی‌گردد.
 ربنا در نواری که محمدرضا شجریان با نام به یا پدر ضبط کرده، منتشر شده است.

https://t.me/mokatebat2

7 months ago

گفتی که مسلمانم و ماه رمضان است
بوسی بده افطار کنم، وقت اذان است

در وصف تو بانوی تغزّل چه بگویم؟
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟

هم قامت سرو از قد رعنات خمیده
هم در طلبت غنچه چنین جامه دَران است

پرسید: چه حال است دلت از لب و چشمم؟
هم زنده به این است و هم کشته از آن است

ما زخمی زلفیم، به ابروی تو سوگند
این قائله را خاتمه با تیر و کمان است

ای حادثه در حادثه! ای زلزله! ای عشق!
هر جا خبری هست، تو پایت به میان است

هر شب دو برابر شده دیوانگی من
این شیوه ی عشق ست! شبیه سرطان است

برخاستی و رفتی و در پشت سر تو
انگار نه انگار، نگاهی نگران است!

#سجاد_شهیدی

https://t.me/mokatebat2

7 months ago

باحالِ اَسَف بار و زیان هایِ گذشته
باز آمده ام چون رمضان های گذشته

ویران و پشیمان و سرافکنده و مغلوب
در #من همه باقی ست نشان های گذشته

ای کاش که چون کودکی ام زنده شود باز
در خانه ی قلبم هیجان های گذشته

با دستِ بهار آورت ای مادرِ دلسوز
از من بِتکان گَردِ خزانهایِ گذشته

بد کردم و مهمان شُدم و خوب رسیده
لُطفِ تو به من طبقِ زمان های گذشته

باشد که دلم را بکشد باز به سویت
امسال اذان مثلِ اذان های گُذشته

با رویِ سیاه و تنِ زخمی و دِلی پُر
باز آمده ام چون رمضان های گُذشته

#محمدمهدی_نورقربانی

https://t.me/mokatebat2

7 months ago

زان باده که در میکده ی عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

#حافظ

https://t.me/mokatebat2

7 months ago

**‌

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه

روزی که لب آورد ببوسم، رمضان شد!**#حامد_عسکریhttps://t.me/mokatebat2

7 months, 1 week ago

**دسته دسته آرزوها از دلم پر می کشند
پر به دوش باد چون گل های پر پر می کشند

روح ما را ضربه های طبل هایی از درون
سوی میدان نبردی نابرابر می کشند

رودهای تشنه، له له زن،  خیال  آب را
در لهیب خشکسالی ها به بستر می کشند

بادبان های مزوّر، بادهای بوالهوس
کشتی مارا به ساحل های دیگر می کشند

آفرین بر این برادرهای تصویرآفرین!
با قلم موی تبسم، طرح خنجر می کشند

مفلسان لفظ را با معنی رنگین چه کار؟
خون شعر زخمی ما را به دفتر می کشند

این زمینی سیرتان سخت سیراب از سراب
آبروی آسمان ها را چرا سر می کشند

من مسیح زخمی صبح نخستینم، ولی
دوستانم انتظار شام آخر می کشند**#سیدحسن_حسینی

https://t.me/mokatebat2

7 months, 1 week ago

**یکی بر سر شاخ، بن می‌برید
خداوند بستان نگه کرد و دید

بگفتا گر این مرد بد می‌کند
نه با من که با نفس خود می‌کند

نصیحت بجای است اگر بشنوی
ضعیفان میفکن به کتف قوی

که فردا به داور برد خسروی
گدایی که پیشت نیرزد جوی

چو خواهی که فردا به وی مهتری
مکن دشمن خویشتن، کهتری

که چون بگذرد بر تو این سلطنت
بگیرد به قهر آن گدا دامنت

مکن، پنجه از ناتوانان بدار
که گر بفکنندت شوی شرمسار

که زشت است در چشم آزادگان
بیافتادن از دست افتادگان

بزرگان روشندل نیکبخت
به فرزانگی تاج بردند و تخت

به دنباله راستان کج مرو
وگر راست خواهی ز سعدی شنو**

https://t.me/mokatebat2

7 months, 2 weeks ago

‍ بیست و ششم بهمن‌ماه زادروز استاد محمدِ بهمن‌بیگی

من گمان می‌کنم که قسمت مهمی از راز بقای زبان فارسی در ذات و طبیعت خود این زبان نهفته است. کلماتش کوتاه و نرم و شیرین است. این کلمات دعوایی با هم ندارند. به یکدیگر انس و الفت می‌ورزند. به‌راحتی در آغوش هم قرار می‌گیرند. می‌غلطند، می‌لغزند، با هم بازی می‌کنند و از بازی‌ها، نرمش‌ها و لغزش‌های خود آهنگی مطبوع به وجود می‌آورند و تکلّم را به ترنّم نزدیک می‌سازند.
من عشقی افسانه‌ای به زبان فارسی داشتم و این زبان فاخر و فصیح را مایۀ فخر و استقلال معنوی و فرهنگی کشور می‌پنداشتم. من در طول مدّت خدمتم، خدمتی که نزدیک به سی سال از عمرم را در بر گرفت هیچ‌گاه از پای ننشستم و از ترویج شعر و نثر فارسی بازنایستادم. چادرهای سفیدم بسیاری از ساکنان چادرهای سیاه را غرق سواد کرد.
در دبستان‌های عشایر اهمیّت و حرمت درس فارسی بیش از همۀ درس‌ها بود. شعر فارسی تاج سر درس‌ها بود. من شعر نمی‌گفتم. کارم شعر بود.
برای دیدار مدارس عشایری پیوسته در سفر بودم. به مدارس کوچک عشایری احترام می‌گذاشتم. اینها معبدهای مقدس من بودند. احترامشان کمتر از سالن‌های پرآوازۀ شهرها نبود. هنگام دیدار این معبدها بهترین لباس‌هایم را می‌پوشیدم. پیراهنم را هر صبح عوض می‌کردم و به پاکیزگی سر و صورتم می‌پرداختم. من به این مقدمات اکتفا نمی‌کردم. در اندیشۀ تلطیف و تطهیر روحم نیز بودم و تا شعری از اشعار بوستان سعدی را نمی‌خواندم پای به مدرسه نمی‌نهادم.
آموزش عشایر با همت گروهی جوان مشتاق و غیرتمند، در زوایای دورافتادۀ کشور سرگرم خدمت به زبان فارسی بود و این زبان شایستۀ خدمت بود؛ زبانی بود که در کشوری مغلوب و مفتوح، ملّتی غالب و فاتح آفریده بود.
شعر فارسی راه دشوار و پرپیچ‌وخمی را در طول بیش از هزار سال پیمود و به دوران معاصر رسید. در این دوران با طلوع نثری زلال و دلاویز یار و مددکار تازه‌ای یافت. ظهور گویندگان و نویسندگان و مترجمان هنرمند این امید و نوید را می‌داد و می‌دهد که ادبیات فارسی پایدار است و ریشه در اعماق قرون دارد.
من پیوسته در این آرزو بودم که کاش به جای اتومبیل هلیکوپتر داشتم تا این اوراق و دفاتر را زودتر و بیشتر بر سر نوجوانان عشایر فروریزم.

«زبان فارسی و آموزش عشایر»، محمّد بهمن‌بیگی
در:
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ص ۱۳۴۸.۱۳۵۲

https://t.me/mokatebat2

7 months, 3 weeks ago

ترانه زیبای زمستان     
خواننده: خسرو آواز ایران و جهان، زنده یاد محمدرضا شجریان
شعر : زنده یاد مهدی اخوان ثالث
روحشان شاد
...

https://t.me/mokatebat2

7 months, 3 weeks ago

بین حروف الفبا بحث و جدل بود. «نقطه» خواست اظهارنظری کند اما خانواده حروف الفبا او را به جمع خود راه ندادند و گفتند: تو از ما نیستی!
نقطه با تعجب به حروف از هم جدا گفت:
این رسم وفاداری نیست که مرا از خود برانید.
با این سخن نقطه، «سین و میم و کاف و دال و  واو» گفتند: تو کوچولو را چه به این حرف‌ها؛ و ناگهان همه با هم از سر تمسخر به نقطه خندیدند!
کمی آن طرف‌تر چهره «خ» از شدت شرم برای رفتار آن حروف بی‌نقطه، سرخ شد و سری به علامت تاسف رو به «چ و ج» تکان داد!
نقطه نگاهی به «نون» که احترام ویژه‌ای بین حروف داشت انداخت و از فرط عصبانیت سر پا ایستاد و با حالت قهر قصد تَرک آن جمع را کرد.
«ی» با «ه» در گوشی حرفی زد؛ «میم» سکوت کرده بود و فقط نظاره‌گر بود. از خشم و اعتراض نقطه «ذال» که ترسیده بود، صدا کرد «دال… دال» ای برادر بیا که«کاف» گاف داده! بیا اینجا و نگذار نقطه برود؛ چون با رفتن او من ناپدید می‌شوم و «دال و ذال» یکی می‌شود.
«دال» که دید برایش فرقی ندارد محل نگذاشت و گفت: اکنون خاموشی بهتر است چون ممکنه چیزی بگویم و یکی ناراحت شود. با این حال در دل گفت: وضعیت دوقلوهای «طا و ظا» هم همین است؛ چرا آنها اعتراض نمی‌کنند و توجیه بهتری برای سکوت پیدا کرد؛ که اگر بنا به اعتراض در رفتن نقطه باشد، پس آن «خ و چ و ج» هستند که باید ایثار کنند و مانع این اتفاق ناخوشایند شوند، نه من «دال» بیچاره!
«آ» که نظاره‌گر بود و کلاه مخملی بر سر داشت، دست نقطه را گرفت و نزدیک «لام» او را در کنار خود نشاند و گفت: کمی ساکت شوید ای حروف پر سر و صدا و بشنوید حرف مرا که پر از منفعت است و بدانید چون نقطه ندارم، چیزی که می‌گویم از روی خودخواهی یا منفعت‌طلبی نیست. بین شما بحث و جدلی شده و نقطه یک ادعایی را مطرح کرده؛ چرا شما او را با بی‌مهری و به علت کوچک بودن از خود راندید؟!
با وجود آنکه «نقطه» جزو ۳۲ حرف خانواده ما نیست ولی حقیقت این است که همه ما می‌دانیم الفبای «بی‌نقطه» بی‌مفهوم و نازیباست و اگر نقطه با اینکه کوچک است و در شمارش حروف نیامده از بین ما برود، جملگی از هم‌گسسته خواهیم شد و زندگی برای‌مان بسیار سخت می‌شود و تنها تعداد محدودی از ما حروف زیبا، قابل استفاده خواهیم بود.
«پس بیایید فارغ از قد و اندازه و نسبت و نَسَب، قدر همدیگر را بدانیم.»
کار به اینجا که رسید «ز» و «ژ» هم آمدند وسط و با «ف» و «ق» به سمت «ب» و «پ» و «ت» رفتند و گفتند: سکوت ما باعث این شبهه و درگیری شد. ما بدون نقطه هیچ کجا نمی‌رویم و هیچ نیستیم؛ ما قدر همدیگر را می‌دانیم و اجازه نمی‌دهیم کسی با خانواده حروف فارسی حتی یک نقطۀ آن، کم‌مهری کند.

«نقطه کوچک است ولی مهم و بزرگ»
نقطه به مثابه یک اَبَرذره است که کوچکی‌اش، هیچ از اهمیت آن کم نکرده!
«نقطه» بود را نبود و نبود را بود می‌کند.

اشخاص و رویدادهای زیادی در زندگی کوچک دیده می‌شوند ولی در داستان زندگی متوجه می‌شویم که مثل نقطه‌ ابرذره‌ای بودند که مسیر زندگی ما را عوض کرده‌اند.
*اَبَرذره‌های زندگی را خوب بفهمیم و بشناسیم و قدرشان را بدانیم.

https://t.me/mokatebat2

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 3 weeks ago