?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 1 week ago
پدری برای پسرش تعریف میکرد که:
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این
کافهی نزدیکِ دفترم میامدم بیرون
جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش، هر روز.
منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد
پول رو طلب کنه.
فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و بعد از چند هفتهای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا
برگشتم ، میدونی بهم چی گفت؟
پسر: چی گفت پدر؟
گفت: «سه دلار و پنجاه سنت
بهم بدهکاری...!»
بعضی از خوبیها و محبتها،
باعث بد عادتی و سوء استفاده میشه
آرزو کنیم حال همه خوب باشد
خیابان, پر باشد از عابران سر خوشی که
نه غصهای برای خوردن دارند،
نه مشکلی برای حل نشدن،
نه دلیلی برای گوشه گیری و تنها بودن.
عابرانی که سرخوش و آسوده
از کنار هم عبور میکنند و
میخندند از ته دلشان
آرزو کنیم حال همه خوب باشد
به خوبیِ عطر یاسِ کوچه باغهای قدیمی
به خوبی دو روز مانده به عیدِ زمان کودکی
و به خوبی همان روزی که آرامش و عشق؛
به خیابانهای این شهر، برگردد...
ﻧﺎﺻﺮ ﺧﺴﺮﻭ ﺗﺎ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺷﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﺩﺭ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺣﺞ دید ﻭ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﻦ شد ﻭ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ رفت ...
ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ رفت ﮐﻪ ﺟﻤﻌﺎ 15 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﮔﺬﺭاند ...
ﭘﺲ ﺍﺯ 5 ﺳﻔﺮ ، ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺖ !
ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﺎﺻﺮ ﺧﺴﺮﻭ گفتند ﭼﺮﺍ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﻤﯿﺮوی ؟
ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺁﺧﺮﻡ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺣﺞ ،
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ی ﺭﺍﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﻔﺮﺍﻥ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﯾَﺶ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﺪ ...
ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺿﻌﻒ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻮﺕ ﺍﺳﺖ ؛
ﺧﺮﻣﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﻬﺒﻮﺩﯼ ﯾﺎﻓﺖ ...
"ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﻃﻮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ..."👌🏻
چند قانون زندگی
_از کسی ناراحت هستی خودت برو بهش بگو
_ حرف ناحقی رو که نمیپسندی تائید نکن.
_هیچوقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه رو از خودت راضی نگه داری چون این کار بخوای نخوای دو روویه
_ سعی کن هر روز یاد بگیری
_هرگز هرگزدر صحبت با دیگران راجع به خودت بد حرف نزن
_ سعی کن راحت نه بگی، از نه گفتن نترس.
_از بله گفتن هم نترس
_اول با خودت مهربون باش به خودت برس هرکی ام هرچی گفت اعتنا نکن
_ سعی کن ببخشی، اما فراموش نکن :)
_هرگز سطح خودت رو به اندازه طرف مقابلت پایین نیار.
_به کسانی لطف کن که استحقاقش رو داشته باشن، لطف تورو وظیفت ندونن
_با کسی که ازش خوشت نمیاد، همنشینی نکن.(دو رو نباش)
_دوست بدار چون این حس قشنگترین نعمت دنیاس.
جهنم كه الزاماً "آتش" نيست!
بعضی آدمها؛
جهنم آدمهای ديگرند!
با حرفهايی كه ميزنند،
قضاوتهايی كه میكنند،
و خونِ دلهايی؛
كه به خوردِ ديگران ميدهند!
بعضی آدمها انصافا از آتش هم،
بدتر میسوزانند،
و حضورشان سختترين عذاب الهی است!
اصلا بعضي آدمها؛
تاوان عصيان آباء و اجدادی آدماند!
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ
ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ،
ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ، ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ، ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿچ کدام ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ نمیکند
ﻫﯿچ کدام ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ نمیکند
ﻭ ﻫﯿچ کدام ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ نمیکند
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ میشوند ﻭ ﮐﺎﺭ میکنند
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ,
ﻟﻬﺶ میکنیم
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ میپرستیم
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩی ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪ
ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ را میفهمیم.
? @hosen_panahy
این خصلت آدمیزاد است، تغییر میکند. یکزمانی خودت را به آب و آتش میزدی تا فرصتی پیدا کنی و دقایق و ساعاتی را با کسی که دوستترش داری، حرف بزنی و به خیال خودت که آرامتر شوی. یک زمانی هم پر از فرصتهای خالی شدهای و ترجیح میدهی بنشینی، برای خودت چای بریزی و به صدای سکوت خانه و رفت و آمدهای ضعیف خیابان گوش کنی.
گاهی دلت میخواهد هیچکسی را نبینی و با هیچکسی در رابطه با هیچ موضوع بااهمیت یا فاقد اهمیتی حرف نزنی و تنها، دور افتاده و بیخبر باشی و به دور از نگاهها و حرفها و قضاوتها، زخمهای خودت را ببندی و خودت را برای ادامهی نبردهای جهانت، آماده کنی....#نرگس_صرافیان_طوفان
بر سر قبر کشیشی نوشته شده بود :
کودک که بودم ...
می خواستم دنیا را تغییر دهم
بزرگتر که شدم فهمیدم دنیا بزرگ است
من باید انگلستان را تغییر دهم
بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم
و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم
در سالخوردگی تصمیم گرفتم
خانواده ام را متحول کنم …
اینک که در آستانه ی مرگ هستم
میفهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم
شاید میتوانستم دنیا را هم تغییر دهم
?
پیر شدیم و نفهمیدیم ...
دوست داشتن ...
ارزشش بیشتر از نبخشیدن اشتباهاتی است ...
که مرتکب می شویم...
پیر شدیم ...
ولی هنوز راه درست زندگی کردن را ...
پیدا نکرده ایم ...
مدام از شانس و اقبالمان شاکی می شویم.
جوانی را چه مفت ...
با حرص خودن سر کردیم ...
غافل از گذر ثانیه ها ...
و دقیقه های که برنمی گردن ...
مشغول شمردن بدبیاری هایمان می شویم.
جوانی را در پیری درمی یابیم ...
که دیگر پای راه رفتن ...
طاقت دوری ...
از اتاق تاریک و دنجمان را نداریم ...
بازهم مشغول جوانی از دست رفته می شویم.
پس ما فقط حسرت خوردیم ...
هیچ وقت در لحظه زندگی نکردیم ...
قدیما می گفتن پای هم پیر شید!
ما حتی پای هم پیرهم نشدیم...
ما در دنیایی زندگی میکنیم که
وقتی به یک کسی خوبی کردیم
و خوبی کردیم و خوبی کردیم
روزی که یهو خوبی نکنیم
ما از نظر او آدم بدی هستیم!
شما نمیتوانید بگویید
من ده بار به یک کسی خوبی کردم
بار یازدهم که نخواستم یا نتوانستم
کاری برایش انجام دهم
چرا از نظر او من آدم بدی شدم؟
و چرا یک کسی که هیچکاری
برای آن شخص انجام نداده است
در نظر او از من بهتر است؟
باید پذیرفت که این ویژگی انسان است!
شما وقتی بچه همسایهتان را بیست دفعه
نگه دارید و روز بیست و یکم بگویید
من خودم وقت دکتر دارم
و امروز نمیتوانم بچه شما را نگه دارم
آن همسایه میتواند با شما بد شود
در حالیکه با همسایه دیگر که
هیچوقت بچهاش را نگه نداشته است
خوب است!
آدمها را متوقع بار نیاورید که
به قول معروف لطف بیش از حد
یک روز میشود وظیفه!
✍دکتر هلاکویی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 1 week ago