?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago
⭕چگونه شکر عملی نعمت پیروزی غزه را در اعتکاف به جا بیاوریم؟
قطعا مناجاتهای شبانه و دعاهای خالصانه معتکفین برای پیروزی فلسطین، در این پیروزی تاثیر غیر قابل انکاری داشته است.
خوب است رفقای معتکف به شکرانهی این نعمت در برنامههای اعتکافشان حرکتی انجام دهند و در این جشن مبارک شریک شوند.
اولین و سادهترین پیشنهاد، گرفتن تصویر جمعی با پرچم فلسطین است، یک پله بالاترش این که ویدئویی کوتاه و جمعی با پرچم فلسطین از خودشان منتشر کنند و شعاری را با هم سر بدهند؛
مثلا: اِنتِصارُ غَزَّه مَبروک
کارهای دیگری هم میشود کرد؛ از سجده شکر، تا کشیدن نقاشی پیروزی توسط دانش آموزان، نوشتن پلاکارد با زبانهای مختلف برای تبریک به مردم فلسطین، خوانش جمعی قرآن به یاد شهدای غزه و...
انتشار تصاویر و ویدئوهای این شادی مومنانه از مساجد ایران، در رسانههای جهان قطعا بازتاب متفاوتی خواهد داشت.
برای انتشار حتما از هشتگ #اتفاق_الکرامه که در جهان ترند شده استفاده کنید.
#علی_اصغر_مرتضایی_راد
@noghtewirgool
?نخستین اکران دانشجویی
مستند هُمِیجان
در استان یزد
?با سخنرانی:
دکتر علیرضا یاراحمدی
و علیاصغر مرتضاییراد
روایتی متفاوت از ایستادگی و مقاومت مردم هُمِیجان
? ساعت ۱۶:۴۵
?️ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳
? سالن آمفیتئاتر مرکزی دانشگاه یزد
?برای ثبتنام به آیدی @moeid_yazduni پیام دهید.
#قهرمان_ملی #۲۸_آبان #اعتراض_مردمی #عدالت
?آیین رونمایی از کتاب "ابتکار در کارزار"
[هشتسال جهاد مبتکرانه و خلاقانه به روایت رزمندگان یزدی]
✍نوشته علیاصغر مرتضاییراد
?زمان: چهارشنبه، ۲۳ آبانماه
ساعت ۱۸:۳۰
?مکان: یزد، میدان شهید بهشتی، خیابان شهیدرجایی(ایرانشهر)، روبهروی سینمادانشآموز، بنبست۲
خانه کتاب شهرداری یزد
?جهت تهیه کتاب با شماره زیر تماس حاصل فرمایید: 09137776932
???????
⬅️موسسه فرهنگی تبلیغی بشری برگزار می کند:
✅کارگاه چهار روزه مقدماتی و پیشرفته مصاحبه و پژوهش تاریخ شفاهی
?سرفصل ها:
- مبانی نظری و عملی تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی
- سوژه ها و موضوعات رصد و سوژه یابی در تاریخ شفاهی
- فنون مصاحبه و پژوهش حرفه ای
?مدرس دوره: آقای علی اصغر مرتضایی راد (پژوهشگر و مسئول حسینیه هنر یزد)
?هزینه ثبت نام: ۴۰۰.۰۰۰ تومان
?تاریخهای برگزاری کارگاه:
پنجشنبه ۲۴ آبان و ۱ و ۸ و ۲۲ آذر
ساعت: ۸ صبح الی ۱۲
?مکان برگزاری کارگاه: خیابان امام خمینی، روبروی مسجد حظیره، کوچه شهید خرمیان، سالن دفتر آیت الله مدرسی
?جهت ثبت نام در پیام رسان ایتا به شماره ۰۹۱۹۶۲۶۰۰۳۸ پیام بفرستید.
?موسسه فرهنگی تبلیغی بشری
┈••✾•?❀?❀?•✾••┈┈
https://eitaa.com/moasesa_boshra
⭕عیار مقاومت (روایت ششم)
هدیه امام رضا
چندماه قبل خیلی یکدفعهای طلبیده شدم مشهد؛ در عرض چند ساعت چمدان را بستم و با بچه ها راهی شدیم.
نه هتلی داشتیم نه پول زیادی همراهمان بود؛
همانطور تلفنی درمسیر که از دوست و آشنا به دنبال جایی برای خواب بودیم یکباره همسرم زنگ زد و گفت هتل و غذا نزدیک حرم رایگان برای ۴ روز جور شد؛ این کد و این شماره و التماس دعا.
به بچه ها گفتم ،عجب مهماننوازی بینظیری! یاد بگیریم.
همان روز اول لنگه گوشواره دخترک سه سالهام در حرم امام رضاجانم جا ماند. گوشوارهای که هدیه مادربزرگش برای تولد یک سالگیش بود و خیلی دوستش داشت. پسرم گفت انگار امام رضا خرج مهمانیش را گرفت و دخترک گفت لابد امام رضا هم گوشوارمو دوست داشته!
خندیدیم وگذشت.
یادم رفته بود کلا ماجرا را، تا این روزها و نهضت اهدای طلای زنان؛
و خانه ای که تنها قطعه طلایش همان لنگه گوشواره دخترک بود؛ با اشتیاق فراوان اهدا کردیم.
تمام بضاعت ما بود برای اهدا به رزمندگان مقاومت. هرچند بسیار ناچیز بود اما همه ی داشته طلاییمان بود؛
و چه خوش عاقبت بودند این دو قطعه فلز طلایی.
بعدها که دخترکم بزرگ شود چه لذتی ببرد از سهیم بودن در این جهاد بزرگ و پیروزی جبهه مقاومت؛ انشاالله...
#ارسالی_مخاطبین
@mortezaeirad_ir
⭕عیار مقاومت (روایت پنجم)
انگشتر یادگاری
پنج سالی از ازدواجمان میگذرد؛
یکبار برای کمک به همسرم همه طلاهایم را فروختم؛ همه یادگاریهایم رفته بودند...
تکه تکه دوباره طلا خریدیم ولی هیچکدام یادگاری نبود، هدیه نبود، فقط خریده بودیم.
بعد از به دنیا آمدن پسرم، مادرم یک انگشتر طلا برایم هدیه آورد، یک طلای یادگاری...
ماجرای شهادت سید که پیش آمد میخواستم کمک کنم، ولی برایم سخت بود از خیر طلاهایم بگذرم. گفتم یک کارت هدیه میدهم و خلاص؛
دوستم زنگ زد و گفت چقدر طلا میدهی؟! گفتم نمیدانم، گفت فکرهایت را بکن و خبرم کن.
با خودم گفتم من که طلای زیادی کمک نمیکنم، لااقل چیزی بنویسم که بقیه ترغیب بشوند کمک کنند. سریع برایش یک متن نوشتم تا بتواند برای دوست و آشنا بفرستد و طلا جمع کند:
"سید چه ۳۰ سال سختی داشتی؛
از عمق وجود از نبودت ناراحتم ولی با خود میگویم، راحت شدی؛
آرام شدی؛
۳۰ سال نتوانستی بخوابی؛
۳۰ سال مدام درحال هجرت بودی؛
۳۰ سال تلاش کردی؛
۳۰ سال از همه خوشی های زندگی دنیا زدی؛
و حالا به آرامش رسیدی؛
خوشا به سعادتت، اگر تو شهید نمیشدی به عدالت خدا شک میکردم!
شهادت حق مسلم تو بود.
انگشترم را در دستم میچرخانم!
با خودم میگویم این جهاد 30 ساله سخت تر بود یا گذشتن من از این انگشتر؟!
تازه الان که برمن جهاد فرض شده!
الان که هرکس هر ضربه ای بتواند باید به اسرائیل بزند!
الان که رهبرم که عمری گفتم جانم فدایت، دستور جهاد داده!
از انگشتر گذشتن مقدمه از جان گذشتن است...
باید از همینجا شروع کنم
انگشتر نذر سلامتی و ظهور مولایم و سلامتی رهبر عزیزتر از جانم، هدیه به جبهه مقاومت؛
بسم الله الرحمن الرحیم"
متن که تمام شد چشمانم خیس بود؛
از همسرم اجازه گرفتم و گفتم میخواهم طلایم را ببخشم؛
نه آنهایی که خریدهایم؛
آن که برایم از همه عزیزتر است؛
انگشتر یادگاری مادرم عاقبت بخیر شد...
#ارسالی_مخاطبین
@noghtewirgool
⭕عیار مقاومت (روایت چهارم)
معامله سه سر برد
رفته بودیم جشن شادمانه عید غدیر.
بین غرفههای شلوغ یه غرفه خلوت نظرم رو جلب کرد؛
دقت کردم دیدم غرفه مسابقه خطبه غدیره؛
با خودم گفتم زشته حرف پیامبر خریدار نداشته باشه؛ بذار حتی اگه به خریدن کتابش هم هست سهمی تو رونق این کار داشته باشم؛
کتاب رو خریدم و تو مسابقه شرکت کردم.
بعد از چند مدت توی کانال مسابقه اسم من رو به عنوان برنده اعلام کردن.
ادمین کانال بهم پیام داد که بیاید جایزهتون رو تحویل بگیرید.
آدرسی هم که داده بود خیلی دور بود، توی ذهنم بود که حتما جایزه کتابی چیزی هست؛ برای همین با بیخیالی پرسیدم جایزه چیه؟!
گفت: سکه پارسیان!
دیدم ارزشش رو داره، رفتم و سکه رو گرفتم.
از اون ماجرا چندماهی گذشت؛ قضایای لبنان تازه پیش اومده بود و آقا برای کمک حکم داده بود.
داشتم فکر میکردم چجوری میتونم کمک کنم، که یاد سکه جایزه افتادم.
به شوهرم گفتم میخوام سکه رو بدم برای کمک به لبنان.
گفت صبر کن، من سکهت رو دومیلیون ازت میخرم و میدمش به لبنان.
گفتم باشه، پول رو که داد، گفتم خب حالا هم سکه رو میدیم، هم من دو میلیونم رو میدم؛ اینجوری میشه معامله دو سر برد.
شوهرم هم قبول کرد.
البته ماجرا به اینجا ختم نشد؛
رفتیم خونه مامانم و قصه رو براش تعریف کردم.
مامانم هم یه سکه پارسیان داشت که گذاشته بود برای روز مبادا؛
انگار روز مبادا فرا رسیده بود؛
معامله ما شد سه سر برد...
#ارسالی_مخاطبین
@noghtewirgool
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago