صالح نیک‌بخت

Description
کانال رسمی صالح نیک‌بخت
??☘️⚘️???
در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago

5 months, 1 week ago

دکتر رضا رئیس طوسی از جهان رفت

جواد کاشی

آنها که امروز شصت و سه،چهار یا پنج ساله‌اند، در زمان انقلاب، هفده، هجده یا نوزده ساله بودند.من هم در میان آنها بودم. ما را می‌توانستی نوجوانان مجدوب بنامی. مجدوب نسلی بودیم که گاهی فقط سه چهار سال بزرگ‌تر از ما بودند گاهی هم البته بیشتر. آنها را امروز نسل آرمانگرای انقلابی می‌نامند و به مثابه نسل متهم بارها موضوع بازجویی قرار داده‌اند. ما را به عنوان شاهدان به دادگاه فرابخوانید. از زبان ما هم بشنوید آرمانگرایان آن روزگار چند گروه بودند.
یک گروه فرصت‌طلبان انقلابی بودند. تا یک روز قبل از پیروزی انقلاب خیلی منطقی و واقع‌گرا بودند، یکباره آتش گرفتند، آرمانگرا شدند.
گروه دوم کسانی بودند که سواد انقلابی داشتند. به قلم و گفتار آرمانگرا بودند. واژگان گرم گفتار انقلابی را با حرارت می‌گفتند و می‌شنیدند. مجذوب ساحت کلام بودند. آنها بدون نام‌های بزرگ و آتشین نمی‌توانستند روزگار بگذرانند. این گروه در اوج روزگار انقلاب میان صحنه بودند اما هنگامی که مشت‌های گره کرده یک به یک وا شد و رسوا شد، سرد شدند، از صحنه بیرون رفتند و به کار و زندگی خود پرداختند.
گروه سوم کسانی بودند که خود را رسول می‌پنداشتند. خیال می‌کردند وظیفه دارند آرمان‌ها را محقق کنند. اگر توانستند به کلام و نصیحت، اگر نتوانستند به شلاق و زور و فریب. مناصب سیاسی را اشغال کردند و مانیفست تابعیت از حقیقت را پیش چشم مردم نهادند. مردم باید انتخاب می‌کردند به راه حقیقت خواهند رفت یا دشمنان شیطان‌اند. در صف دوستان می‌نشینند یا در صف دشمنان خواهند ایستاد. وای به حال کسی که به آرمان‌ها تعهد انقلابی نمی‌داد.
گروه چهارمی هم وجود داشت. دکتر رضا رئیسی طوسی در آن شمار بود. شب پیش از دنیا رفت. بعید می‌دانم کسی از نسل جدید حتی نامی از او شنیده باشد. شهرتی نداشت. اهل قلم و کلام آتشین نبود. نه تنها در منصب قدرتی حاضر نشد، بلکه در چهل و پنج سال بعد از انقلاب یک روز خوش ندید. بزرگان می‌دانند او که بود و چه نقش‌های شگرفی بازی کرد. از چه شجاعتی بهره داشت.
آرمان‌ برای این گروه چهارم، یک مساله شخصی بود. آرمان دستاویزی برای حراست از خود بود. آرمان او را از پرتاب شدن در ابتذال روزگار حراست می‌کرد. نه تسلیم غوغاهای زمانه می‌شد نه از نیروهای امنیتی ترسی به خود راه می‌داد. در این سال‌های آخر چهره‌ای تکیده داشت. اما چشمان و رفتارش مثل یک کودک معصوم و ساده بود.
من دانشجوی او بودم. یکی از بهترین اساتید علوم سیاسی بود. در موقعیتی نیستم که از جایگاه علمی او سخنی بگویم. اما در این سی سال گذشته هر وقت به ملاقاتش می‌رفتم، از میزان تواضع‌اش دست و پایم را گم می‌کردم. با مهر و سادگی به من می‌نگریست. اغلب سکوت می‌کرد. من هم اغلب جرات سخن گفتن نداشتم و همه چیز به تماشا و تعارفات ساده و ذکر چند خبر می‌گذشت.
از آرمان و آرمان‌گرایی فقط شلاقی برای کتک زدن به خود ساخته بود. به آنهایی که از آرمانگرایی به قول شاملو «گندچاله دهانی» می‌دانستند با گذشت و مهر و صبر می‌نگریست. اگر بزرگانی مثل او نبودند، هیچ شاهدی برای دفاع از آرمان‌ و آرمانگرایی نبود. قلیل‌اند، یک به یک از جهان چشم فرومی‌بندند، اما اسنادی بی‌بدیل برای روز داوری‌اند.
@Salehnikbakht

5 months, 2 weeks ago

ولی متاسفانه رفتار ما همیشه هم منطقی نیست، ما تصور می‌کنیم اگر پروژه ناتمام بماند، همه هزینه‌هایی که تاکنون انجام شده به هدر رفته است و تنها راه توجیه هزینه‌های انجام‌شده، ادامه تصمیم‌های اشتباه قبلی است.

●در سال ۱۹۶۶ پروژه ساخت نیروگاه اتمی در لانگ‌آیلند، نیویورک شروع شد. طبق پیش‌بینی‌های انجام‌شده بودجه مورد نیاز این پروژه معادل ۷۵ میلیون دلار برآورد شده بود و قرار بود تا سال ۱۹۷۳ برق مورد نیاز شهر را تامین کند. قبل از شروع احداث هیچ‌کس مخالفت مردم محلی برای ساخت این نیروگاه را در نظر نگرفته بود، از این‌رو این پروژه نهایتاً در سال ۱۹۸۹ با هزینه‌ای معادل شش میلیارد نیمه‌کاره رها شد و هرگز به بهره‌برداری نرسید. این در حالی است که تحلیل اطلاعات و آمار صحیح و مدیریت کارآمد می‌توانست در مراحل اولیه امکان موفق بودن پروژه را پیش‌بینی کند و مانع از چنین هزینه کلانی برای پروژه‌ای ناموفق شود.

○روانشناسی خطای تشدید تعهد:
همه تلاش مغز که در نهایت به ایجاد سوگیری «تشدید تعهد» منجر می‌شود برای دستیابی به یک هدف است؛ اثبات اینکه ما تصمیم‌گیران منطقی هستیم. از این‌رو نه‌تنها از تصمیمات قبلی خود دفاع می‌کنیم بلکه بر اجرای آنها پافشاری هم داریم و تصور می‌کنیم این‌گونه به خود و اقداماتمان نوعی اعتبار بخشیده‌ایم.

■تاریخ مملو از داستان‌ها و سیاست‌های رهبرانی است که گرفتار خطاهای شناختی بودند و مسیر تحولات دنیا را تغییر دادند. یک نمونه آن جنگ ویتنام است. در این جنگ عملیات «تندر غلتان» عملیات بمبارانی بود که خسارات مالی، جانی و تسلیحاتی بی‌شمار آمریکاییان و غیرنظامیان را به دنبال داشت. این عملیات سه سال ادامه پیدا کرد زیرا تسلیم شدن در هر زمان برای سیاستمداران تهدیدکننده‌تر از ادامه آن بود.

□نمونه تاریخی دیگر سخنرانی معروف سال ۲۰۰۳ جرج بوش بود که در آن از جنگ عراق با عنوان «ماموریتی که انجام شد» یاد می‌کند در حالی که این جنگ هرگز پایان نیافت و همچنان آمریکا به طور غیرمستقیم درگیر آن است. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، جرج بوش ماموریتی اشتباه را در عراق آغاز کرد و با توجیه و اصرار به ادامه آن، موجب ادامه استقرار نیروها و تلفات غیرنظامیان شد.

●دنیا مملو از پروژه‌های هزینه‌بر و ناکارآمدی است که با نگرشی منطقی و حسابگرانه باید متوقف یا مجدداً برنامه‌ریزی می‌شدند. مانند پروژه Big Dig که گران‌ترین پروژه بزرگراهی در تاریخ آمریکاست، مملو از خطاهای طراحی، هزینه‌های مازاد، مدیریت ناکارآمد و استفاده از مصالح غیراستاندارد بود، پروژه‌ای که قرار بود در سال ۱۹۹۸ با هزینه بالغ بر ۲.۸ میلیارد دلار به اتمام برسد ولی در سال ۲۰۰۷ با هزینه بالغ بر ۸.۰۸ میلیارد دلار به بهره‌برداری رسید. فرودگاه برندنبرگ برلین نیز نمونه دیگر این‌گونه پروژه‌هاست؛ فرودگاه قرار بود در سال ۲۰۱۱ افتتاح شود ولی به دلیل مشکلات طراحی، اجرای کند پروژه و مدیریت ضعیف و فساد در سال ۲۰۲۰ به بهره‌برداری رسید.

○الیا کازان کارگردان معروف هالیوود در خاطرات خود می‌نویسد که چگونه پروژه‌های فیلمسازی خود را با هزینه‌های هدررفته و فقط به دلیل حفظ آبرو و شهرتش ادامه می‌داده است. پروژه‌های فیلمسازی‌اش که باید به دلیل هزینه زیاد متوقف می‌شدند، با جذب بودجه بیشتر و منابع هنگفت تولیدشان همچنان ادامه پیدا می‌کرد. مطالعات فراوانی در مورد پروژه‌های مشابه در سراسر دنیا انجام شده است پروژه‌هایی مانند اکسپو ۸۶، نیروگاه اتمی شورهام، فرودگاه بین‌المللی دنور و ... که همه مثال واقعی رانندگی در شب طوفانی برای تماشای مسابقه ورزشی است که بلیت آن را از قبل خریده‌اید.

■ولی واقعاً چه زمانی باید دو شاخه را از پریز بکشیم؟ چه زمانی باید شکست را بپذیریم و قبول کنیم ادامه آن سراسر خطر، زیان و شاید حتی مرگ باشد. بین سال‌های ۱۹۲۱ و ۲۰۰۶ بیش از هشت هزار نفر کوهنورد و شش هزار نفر از بومیان اورست در این کوه کشته شدند. ولی همچنان کوهنوردان در حین صعود با وجود تحلیل جسمی و روانی و خطرات آب‌و‌هوایی خود را متعهد به فتح قله می‌دانند؛ رفتاری که به ظاهر تحسین‌برانگیز ولی پرخطر و غیرمنطقی است. فتح کوه اورست مانند بسیاری از تصمیمات و برنامه‌های زندگی‌مان باید با استراتژی‌های متعادل‌کننده‌ای همراه باشد. باید همواره نگاهی متعادل به اعتمادبه‌نفسمان، داد و ستدهایمان و تعهدمان نسبت به همه امور داشته باشیم و از نظرات اشخاص مورد اعتماد و متخصص بهره ببریم. وقتی کشتی را به گل می‌نشانیم تنها راه نجاتمان، یا کمک گرفتن است یا رها کردن. هر تصمیمی به مراتب بهتر است از ماندن در آن شرایط و تحمل خسارت و زیان بیشتر، به هر حال از قدیم هم می‌گفتند جلوی ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است. 
منبع: هفته نامه تجارت فردا
@Salehnikbakht

5 months, 2 weeks ago

چاه عمیق تعهد؛ چگونه گرفتار تعهدهای بی‌منطق خود می‌شویم؟

الهام حمیدی
نشر: گاهنامه مدیر
■اگر بلیت یک رویداد ورزشی را خریده باشید و در شبِ مسابقه، کولاک برف و هوای نامساعد، خروج شما را از خانه به یک تصمیم خطرناک تبدیل کند، احتمالاً باز هم دل به دریا می‌زنید، ریسک می‌کنید و بدون توجه به خطرهای موجود برای تماشای مسابقه‌ای که برای آن هزینه کرده‌اید از خانه خارج می‌شوید. در چنین شرایطی تغییر برنامه برای شما به امری دشوار تبدیل می‌شود، به‌خصوص اگر خرید بلیت، هزینه زیادی روی دستتان گذاشته باشد و نوعی تعهد غیرمنطقی در شما ایجاد کرده باشد.

□سال‌هاست به ما گفته‌اند که بی‌ثباتی خصلت ناپسندی است، همین آموزه قدیمی مردم را بر آن داشته که بر باورهای خود استوار بمانند و نمادی از ثبات و قطعیت باشند. به این ترتیب تعهد به باورهایمان ما را از تعلل و وسوسه‌های دیگر باز می‌دارد. تصورمان این است که اگر کسی سه روز در هفته به باشگاه می‌رود، می‌تواند در برنامه‌های دیگر نیز متعهد و ثابت‌قدم باشد.

●حالا سناریوی دیگری را در نظر بگیرید. شخصی سال‌هاست در شرکتی کار می‌کند، با وجود نارضایتی و بی‌علاقگی همچنان خود را متعهد به ادامه کار می‌داند، زیرا تصورش این است که زمان و انرژی سرمایه‌گذاری‌شده برای بالا رفتن از نردبان موفقیت و کسب اعتبار در این شرکت، در صورت استعفا، کلاً به هدر می‌رود در حالی که همزمان اطمینان دارد که یافتن شغل جدید تنها راه نجات او از عذاب کار کردن در آن شرکت است. به این خطای ذهنی خطای «تشدید تعهد» می‌گویند.

○خطای تشدید تعهد یعنی تمایل افراد برای تداوم تخصیص منابع (وقت، انرژی، پول) به یک عملکرد ناموفق و بی‌حاصل، عمدتاً به این دلیل که تصمیم‌گیرنده نمی‌خواهد شکست را بپذیرد یا به اشتباه خود اعتراف کند.

□خطای «تشدید تعهد» به صورت واضح و روشن نشان می‌دهد که چگونه افراد به جای قبول اشتباه و گذر از اتفاقات، همچنان به عملکرد پر از خطای خود پایبند می‌مانند که به یک چرخه بی‌پایان منجر می‌شود. زیرا هرچه زمان، انرژی و سرمایه خرج‌شده برای کاری بیشتر شود، رها کردن آن و قبول اشتباه‌ها بسیار دشوارتر شده و تعهد برای پیشبرد آن به طرز نامعقولی تشدید می‌شود.

●خطای «تشدید تعهد» را اولین‌بار بِری اِستاو، رفتارشناس و استاد دانشگاه برکلی، در مقاله سال ۱۹۷۶ خود با عنوان «تا زانو در گل: مطالعه‌ای در زمینه تشدید تعهد در مسیر یک عملکرد» مطرح کرد. پروفسور بری استاو می‌خواست نشان دهد که چگونه وقتی تصمیمات ما پیامدهای منفی به دنبال دارد به جای امتحان کردن راه‌های دیگر، همچنان متعهدانه بر تصمیم‌های اولیه خود پافشاری می‌کنیم.

○در پژوهش او، ۲۴۰ دانشجوی مدرسه تجارت شرکت کرده بودند که از آنها خواسته شده بود در یک نقش‌آفرینی فرضی برای اخذ تصمیمات تجاری مشارکت کنند. آقای استا از آنها خواست که برای اختصاص بودجه یک شرکت در یک پروژه فرضی تصمیم‌گیری کنند. پس از تصمیم‌گیری آنها، پیامدهای این تصمیمات به دو صورت مختلف دستکاری می‌شد؛ یا تصمیم آنها مفید بود و برای شرکت سودآوری داشت یا منفی بود و به ضرر شرکت تمام می‌شد. نتایج پژوهش نشان داد که در هر دو حالت دانشجویان متعهدانه بر ادامه برنامه خود پافشاری می‌کردند، بدون توجه به پیامدهای منفی یا مثبت تصمیم‌گیری‌شان. نکته جالب اینجا بود که دانشجویانی که مسوول تصمیمات منفی بودند سرسختانه از تصمیمات خود دفاع می‌کردند و سعی داشتند آنها را توجیه کنند.

■خطای هزینه هدررفته (sunk cost fallacy):
اقتصاددانان و رفتارشناسان از واژه دیگری برای اشاره به خطای ذهنی مشابهی در رفتار مالی سرمایه‌گذاران و مدیران پروژه استفاده می‌کنند که به آن خطای هزینه هدررفته یا هزینه غرق‌شده (Sunk Cost) می‌گویند. این خطای ذهنی به سرمایه‌گذاری و تصمیم‌های مالی زیان‌باری اشاره دارد که سرمایه‌گذار آگاهانه بر ادامه آن اصرار می‌کند. گرفتاران این تله ذهنی، این‌طور احساس می‌کنند که اگر بر سر تصمیمات قبلی خود نمانند، همه سرمایه‌گذاری‌هایشان بر باد فنا می‌رود و به نوعی حس شکست و حس ناتوانی در تصمیم‌گیری‌هایشان منجر می‌شود. ظاهراً رنج عواقب منفی کارها قابل تحمل‌تر از اتخاذ تصمیم‌های جدید و طرح برنامه‌های جایگزین است.

□هرچه اقتصاددانان در نکوهش این رفتار متعصبانه مقاله بنویسند و صحبت کنند، افرادی هستند که بی‌اعتنا به هزینه‌های هدررفته، همچنان به ادامه سرمایه‌گذاری‌های پراشتباه خود ادامه می‌دهند. در یک فرآیند تصمیم‌گیری منطقی، باید قبول کنیم که در یک سرمایه‌گذاری یا اجرای یک پروژه، هزینه‌های انجام‌شده قبلی قابل برگشت نیستند و قاعدتاً نباید این هزینه‌ها عامل تاثیرگذاری در اخذ تصمیمات بعدی برای ادامه پروژه باشند.
@Salehnikbakht

5 months, 2 weeks ago
دبیر فستیوال سراسری «چیرۆکی کوردی» داستان …

دبیر فستیوال سراسری «چیرۆکی کوردی» داستان کُردی بیان کرد: مؤسسه فرهنگی هنری مکریان مهاباد با همکاری دانشگاه کردستان اولین دوره فستیوال سراسری «چیرۆکی کوردی» (مهاباد ۱۴۰۴) را برگزار می کند.

سالارپورمند افزود: هدف از برگزاری این فستیوال معرفی داستان کردی و همچنین داستان نویسان به زبان کردی است.

او ادامه داد: شرایط شرکت در فستیوال بدین نحو است که؛ حجم هر داستان حداقل ۲۰۰۰ و حداکثر ۴۰۰۰ کلمه و داستان‌ نیز به یکی از گویش‌های زبان کُردی باشد.

پورمند بیان کرد: آثار ارائە شده باید در قالب فایل pdf و مجموعه فایل bahij ارسال گردد.همچنین درج مشخصات فردی از قبیل: نام، نام خانوادگی، محل اقامت، شمارەی تماس و شمارەی ملی الزامی است.

او تصریح کرد: از هر نویسندە تنها یک اثر پذیرفتە خواهد شد و آثار ارسال شده قبلا چاپ و منتشر نشده باشند. البته به آثار خارج از چهارچوب مذکور نیز ترتیب اثر دادە نخواهد شد.

دبیر فستیوال سراسری داستان کُردی گفت: مهلت ارسال آثار تا ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ خواهد بود و احتمالا این فستیوال در اردیبهشت ماه به مدت ٢ روز برگزار خواهد شد همچنین به آثار منتخب جوایز نفیسی اهدا خواهد شد.

5 months, 2 weeks ago
" پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی …

" پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک، در کتاب خاطرات خود، درباره روشنفکران و نویسندگان دوران پهلوی می‌نویسد. خاطراتی که اکثرا غیرواقعی و بیشتر بازتابنده‌ی ذهن آشفته دستگاه سرکوب‌ است. ثابتی از گلستان می‌نویسد و در انتها نبوغ او را می‌ستاید. احمدرضا احمدی را نویسنده‌ای بی‌خطر و بی‌آزار می‌خواند. تقریبا هر کس را که نقد می‌کند همچون بازجویی با انصاف در چند عبارت ضمنی او را ستایش هم می‌کند.
به جز یک نفر: غلامحسین ساعدی.
به او که می‌رسد دیوانه می‌شود: " ...... غلامحسين ساعدي (گوهر م...راد) بود كه فردي آنارشيست و بي‌بند و بار و بي‌پرنسيب بود. نوشته‌هاي او پر از تنفيذ از اوضاع و در جهت بدبين كردن مردم و جوانان نسبت به رژيم بود. ".
ثابتی، ناخواسته، بهترین توصیفات را برای ساعدی به کار می‌برد. غلامحسین ساعدی استخوانی دردناک توی گلوی ادبیات ایران. نویسنده‌ی ازکوره‌ در‌رفته‌ای که یک پروانه‌ در جوانی او را از خودکشی نجات می‌دهد تا شاهد روزگاران رنج باشد و سپس در آن "اتاق یک متری" توی پاریس بمیرد. یک چمدان مشکی توی دست پر از نامه‌های بی‌برگشت به طاهره. یک مطب کوچک توی خیابان دلگشا با ویزیت‌های رایگان.
حمید نفیسی درباره او می‌نویسد که ساعدی، آواره‌ترین فیگور هنرمند تاریخ معاصر ایران‌ست، حتی آواره‌تر از شهید‌ثالث. نویسنده‌ای که همیشه در تبعید زندگی کرد. وقتی به فارسی می‌نوشت از فشار زبان آذری به گلویش گله می‌کرد و وقتی به فرانسه تبعید شد، از درد زبان فارسی توی استخوان‌هایش می‌نالید. از سرطان بزرگ. در مصاحبه‌ای در پاریس از او می‌پرسند چرا به زبان فرانسه نمی‌نویسد. ساعدی یک‌باره از کوره در می‌رود و با عصبانیت فریاد می‌کشد که از چه حرف می‌زنی؟ من دیگر حتی حرف زدن را فراموش کرده‌ام. پاریس بزرگ، آن شهر رویایی نویسندگان مدرن، برایش چیزی نیست جز یک کارت‌پستال. "این‌جا از دو چیز می‌ترسم: خوابیدن و بیدار شدن". او یک بی‌خواب ابدی‌ست. همچون شخصیت‌های آلن رنه، مسافری از دنیای مردگان. نویسنده‌‌ی گورستان. "مرگِ آواره، مرگ هم نیست. مرگ آواره، آوارگی مرگ است". در جوانی عادت داشت که هر بار از زندان آزاد می‌شد به گورستان برود. از یک لامکان به لامکان دیگر. یک‌بار که میان گورها قدم می‌زند، می‌نشیند و خاک روی یک سنگ گور را پاک می‌کند. به گمانش که قبر مرده‌ای‌ست که زندگان فراموشش کرده باشند. خاک را کنار می‌زند. روی سنگ نوشته: "گوهر دختر مراد". از آن پس حس می‌کند که به گوهرمراد تبدیل شده. احضار ارواح. جادوگری نوشتار. یک شبح در ادبیات فارسی. نویسنده‌ای که تنها دلیل زنده ماندنش را اضطرار نوشتن می‌دانست. اضطرار زندان و تبعید. یکی از دفعاتی که شکنجه می‌شود، دستش را با سیگار می‌سوزانند. همان دستی که با آن می‌نوشت. بیرون که می‌آید ناچار می‌شود با دست دیگرش بنویسد. درست همچون کافکا که با یک دست می‌نوشت و دست دیگرش را از هراس روی چشمانش می‌گذاشت. دستانی سبک، زخمی و همیشه لرزان. همان دستانی که شاملو روزی به قرض می‌گیرد تا شعری برای ساعدی بنویسد:
"به نو کردن ماه/بر بام شدم".
آسمان همچنان ظلمات است و آن ماه نو هنوز بر بالای بام، درخشان. امروز سیزدهم دی است. تولدت مبارک جناب دکتر.‌ ای آرامش همیشگی در حضور دیگران."
حسام امیری

تولد گوهر مراد ما ۲۴ دی ۱۳۱۴ است و ما پیشاپیش آنرا تبریک می‌گوییم، تولدی که باید گرامی داشت، چرا که بدون گوهر مراد هنر نمایش و نمايشنامه نویسی، ادبیات و فرهنگ و درایت و شجاعت و فعالیت سیاسی و روشنفکری در ایران فاقد یکی از ستون‌های محکم‌اش بود.
#غلامحسین_ساعدی

5 months, 2 weeks ago

ترانه سال نو ميلادي
شعر :ناهيد محمدي
اجرا :هؤال خانقيني
@Salehnikbakht

5 months, 3 weeks ago
یک زن جوان از شهروندان علوی …

یک زن جوان از شهروندان علوی که در تظاهرات حمص شرکت می‌کرد، با شلیک گلولهٔ تروریست‌های هیئت تحریر شام کشته شد.

5 months, 3 weeks ago

اربیل از پیشرفته ترین شهرهای خاورمیانه که تنها ۱۰۰ کیلومتر با ایران فاصله دارد.

?@ԼαԼαԼαɴƊ****

5 months, 3 weeks ago

۱۰۶ سال پیش ، ثبت اولین شناسنامه در چنین روزهایی..

آیا می دانید که در ایران ۵۱۰ هزار اسم وجود دارد!

در کشور ۵۱۰ هزار اسم دختر و پسر و نزدیک ۱۵۰ هزار فامیلی وجود دارد.

نکته جالب اینجاست که وقایع تاریخی تاثیر زیادی در انتخاب نام ها داشتند...

نام کوروش در سال‌های ۵۰-۵۱ و داریوش در بین سال‌های ۵۲-۵۳، روح الله در بین سال‌های ۵۷-۵۸ به شدت فراوان شد...

اما این بخش کوچکی از روایت تاریخ شناسنامه در ایران بود...

( این گزارش تاریخی محتوای حیرت‌انگیزی دارد که شاید برای شما جالب باشد.)

@Sahamnewsorg
سهام در WhatsApp

5 months, 3 weeks ago

نکبت شب یلدا و نعمت منطق یلدا

●در قدیم از زمستان با عبارت «سیاه زمستان» یاد می‌کردند. زمستان معادل گرسنگی و سرما و ناامیدی بود و طبیعی است با یخ و برفبندان، ارتباط قطع می‌شد و تنهایی هم به این فهرست نکبت‌بار اضافه می‌شد.

●بنابراین برخلاف تصور، آخرین شب پاییز، شب مهیب و ترسناکی بوده، اولِ زمستان، اولِ نکبت و بدبختی، نه محفل گرم با انار دانه‌شده و آجیل!

●برای اینکه بهتر بتوانید احساس پدران‌مان را درک کنید تصور کنید که قرار است حادثه‌ای رخ دهد که آثار زیانبارش تاریکی و سرما و تنهایی است و حالا برای انسانی که در آستانه واقعه قرار گرفته و هیچ‌چیز برای دفاع یا فرار ندارد چه می‌ماند جز :«باهم بودن».

●مبدعان شب یلدا دنبال شب‌نشینی به صرف آجیل و انار و گلپر با تِم زمستان نبوده‌اند. آن را جشن شادی هم نمی‌دیدند. مگر اول بهار است که شادی کنند؟ یلدا آغاز زمستان است، آغاز سیاه زمستان.

●عراقی به همین دلیل در توصیفش می‌گفت:
«نهایت الوان انوار را گویند که سواد اعظم باشد».

●و مسعود سعد سلمان می‌سرود:
شاهی که هول و کینه او بر عدوی ملک
تابنده روز را شب یلدا کند همی

●سعدی هم از «شب‌ها»ی یلدا حرف می‌زند، شب را جمع می‌بندد و آن را چیز تلخ و دردمندانه می‌داند که پایانش را انتظار می‌کشد.

هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
یا
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

● بنابراین یلدا به خودی خود چیز نکبتی است. وجه دلپذیرش یلدایی‌اش نیست، قدرتی است که کنار هم بودن، با امید به امکانِ پایانش، ایجاد می‌کند.

● پدران ما می‌خواسته‌اند در اوج ترس و در آستانه پیشآمدی طولانی و تاریک و‌نکبت‌بار به نزدیکان‌شان بگویند:
«بیایید کنار هم باشیم، قوت قلب هم باشیم، گرمای هم باشیم، به هم رحم و‌ یکدیگر را قوی کنیم و از همین، امید بگیریم. مگر چیز دیگری به جز خودمان داریم؟!»

● آنها می‌دانستند که آدم‌ها اول در خودشان فرو می‌ریزند و بعدا از تهدیدهای خارج از خود، آنها در این شب، درون همدیگر را مستحکم می‌کردند. در این شب، برای قوت قلب، یاد همدیگر می‌انداختند که آغاز ِ پایانِ هرچیز وقتی است که به اوج خودش برسد:

فواره وقتی فرو‌می‌ریزد که به اوج برسد و سحر وقتی می‌آید که تاریکی به حد مطلقش رسیده باشد، آن هم نه یکباره که تدریجی و فردا اگرچه آغاز زمستان است اما «منطق امید» در شب یلدا می‌گوید:
«به شمارش معکوس تاریکی فکر کن که از فردای زمستان-که فکر می‌کند فردا روز سلطنت اوست-آغاز می‌شود».

● پدران ما باید اینطور می‌گفتند که فرونریزند. آنها برای اولین بار در تاریخ، نه فقط برای روزهای رُستن و زایندگی -که عید نوروز باشد- که برای نکبت و سیاهی که آغاز زمستان باشد، جشن ساختند، جشنِ «نترسید، باهم هستیم»، «ناامید نباشید، تمام می‌شود» ،آنها به ماهیت دگرگون زندگی پی‌برده بودند و می‌دانستند جشن‌ها همیشه مقدمه روزهای سبز نیستند و گاهی باید آمادگی روزهای سیاه تلقی شوند و برایش نسخه «باهم بودن»،«به هم رحم کردن»و «به‌هم امید دادن» را تجویز می‌کردند.

●البته تحریف‌ها توانست به این مضمون جالب هم گند بزند و این شب را تبدیل کند به شب تقدیسِ ناامیدی مطلق و تن‌دادن به تداوم به استناد قیمت آجیل و هندوانه که از بس هرسال تکرار شده که مغزمان به جای تغییر فکر می‌کند جزو سنت یلداست!

● اینکه آدم در خانه تنها بنشیند و تماسی بگیرد به دوست و آشنای ناامید و بگوید به اندازه توان همراهی‌اش می‌کند، اینکه آدم به دیگری رحم کند، اینکه آدم دیگری را تشویق کند، اینکه آدم دانسته‌ای را با بقیه به اشتراک بگذارد و راه ناآگاهی و تاریکی را ببندد، مهارتی را به کسی که دستمایه‌ای برای معاش و گذر زندگی ندارد، بیاموزاند و…. به مراتب به منطق شب یلدا که شب توانمندسازی در برابر تاریکی و قویدل کردن دیگران است، نزدیکتر است تا نمک زدن به انار دانه شده و نالیدن‌های بی‌حاصل و وجود بلافایده برای دیگران که فقط منطق تسلیم را تبلیغ می‌کند.

●یلدایی بودن یعنی مثل شهاب‌الدین نسوی در «نفثه‌المصدور» (به معنی خلط سینه!) و در کشاکش بلای مغول چنین قلم زدن:

«شب یلدا اگرچه دراز بود زایل شود و صبح جهان‌افروز روی نماید».

●شب یلدا، برای ما ایرانیان طولانی‌ترین شب سال نیست، نماد پایان‌پذیری تاریکی هم هست به شرط باهم بودن، به شرط گردهم‌آمدن، به‌شرط ایستاده نگه‌داشتن نیروی زندگی و ترحم، عشق و ابتکارعمل .

●شب #یلدا نماد آن سیاهی است که ابهتش با «همراهی و حمایت از هم» به ریشخند گرفته می‌شود. شب یلدا تنها جایی است که نگاه آدم‌هایی که متفق‌اند روزهای تاریکی در پیش است، مهربانانه و حمایتگرانه به هم گره می‌خورد و به جای تهدید زمستان به فرصت ‌دقایقی می‌اندیشد که به مرور از عمر تاریکی می‌کاهد.

سهند ایرانمهر

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago