دورت بگردم
حجت اشرف زده ‌‌‎‌‌

چند تکه ابر
   روی پلک خورشید
  زندگی را گرم خندیدند
ومن آن سوی آسمان
     خدا را در چشمانِ
       ابری دیدم
    که گرم می بارد...

#گلی_دختر_شالیزار

https://t.me/dokhtareshlizar

سلام صبح بخیر

دیشب‌ شاهد بحث بین دونفر بودم و
یکیشون گفت:
تو اینقدر خودتو نمیبینی که
حتی از ظرف بیسکویت روی میز هم
اون شکسته هاشو بر میداری
میگی سالم هاش‌ باشه برای بقیه..!

خواستم بگم یادت نره
حواست باید اول از همه به خودت باشه؛
فداکارای هایی که میکنی مرز داره
اگر از مرزش رد بشی
هم خودتو آزار میده هم بقیه رو..
خودتو فراموش نکن
تو در نهایت فقط‌ خودتو داری.

شب خوش

https://t.me/dokhtareshlizar

طراوت‌در نگاهت مثل دریاست
گل امید تو مادام‌ پیداست
زلالی مثل خورشید زمستان
شکوه نور تو همرنگ رویاست

#گلی_دختر_شالیزار

سلام صبح زمستونیتون  بخیر.
  خونه ی دلتون گرم

ارزش وجودی خودمون رو بدونیم
زندگی ِ ما واسه خودمونه
سریع همه چی رو به سمت مسائل مادی نبریم
ما هیچوقت برای مردم زندگی نکردیم و نمی کنیم
اما در دل  ومیان این مردم که زندگی می کنیم پس واجبه حرمت خیلی چیزا شکسته نشه  که پیامد خوبی نداره
مادر دلش بخاطر ما ولغزش های ما دیگه در بیرون ِ
سینه اش می زنه
کاری کنیم دلگرم باشه دلش دلش دلش گرم باشه
دخالت اطرافیان و واکنش نشون دادناشون نتیجه ی کنش های مکرر منفی ماست

#گلی_غلامزاده
#درد_دلانه

عهد بستی چاره باشی زخم درد حاد را
آتش جانسوز و رنج و ناله ی بیداد را
بی محابا مرهم این پیکر زارم شوی
تا ببندی گفتمانِ  پشت این فریاد را

#گلی_غلامزاده

سال نو میلادی مبارک

.
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را

طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید
که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را

به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را

نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را

به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را

به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم
که روزی سفره خواهدشد شکم این اژدهایان را

به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت
چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را

حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس
که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را

#شهریار

11 دی
زادروز شهریار شعر ایران
استاد #محمدحسین_بهجت_تبریزی
متخلص به #شهریار
یادش ماندگار ??

وقتی روزنه نور را از پنجره کم طاقت
اتاق کوچکم می بینم
منتظر دختر  آفتابم
که با تلاءلو
در حوالی صبحم قدم بزند
نور بپاشد و
گلهای قالی اتاقم را نوازش
امدن یک روز خوب را برایم
نوید دهد.

#گلی  -دختر شالیزار

سلام صبح  بخیر

❤❤❤❤❤❤❤

روزتان پر انرژی