هر طور شده، هر چه زودتر به #نجف بروید؛
باور کنید،
به عمر این‌ زندگی
هیچ اعتمادی نیست...

| بابام‌علی

بد نیست شبی، سر به جنونم بزنی...
#مولا

در مسجد کوفه بود.
مردی نزد ایشان آمد و گفت:
پدر و مادرم به فدایت یاعلی!
در تعجبم از این دنیا؛
که نصیب دشمنان شما شد،
و خود را از شما دریغ کرده است.
امیرالمومنین‌علیه‌السلام فرمود:
فکر میکنی که ما دنیا را
خواسته ایم، اما به ما نداده‌اند؟
اینطور نیست؛
این ماییم که دنیا را نخواسته‌ایم.
و بعد مُشتی ریگ از زمین برداشت
و در لحظه در دستش جواهر شد.
فرمود: اینها چیست؟!
عرض کردند: جواهر است!
فرمود: اگر میخواستیم، همه‌ی دنیا
برای ما جواهر میشد؛
اما نمی‌خواهیم.
سپس جواهرات را بر زمین ریخت
و در دم باز تبدیل به سنگریزه شدند.
#ازهدالزاهدین‌علی‌علیه‌السلام
|بصائر‌الدرجات،ج۱،ص ۳۷۵

شراب خورده بود.
او را نزد ابوبکر لعنت الله علیه آوردند.
ابوبکر لعنت الله علیه گفت: آیا شراب خورده‌ای؟
گفت: بله.
گفت: چرا شراب خوردی
با اینکه میدانستی این کار
در دین اسلام حرام است؟
گفت: من مسلمانم!
دستورات دین را هم
خیلی خوب میدانم
اما در محل زندگی ام قومی هستند
که میخورند و آن را حلال میدانند
من نمیدانستم خوردن شراب حرام است
وگرنه اجتناب میکردم.
ابوبکر لعنت الله علیه جواب این قضاوت را از عمر لعنت الله علیه پرسید؛
او‌گفت‌: مسئله‌ی سختی است
باید از ابوالحسن بپرسیم.
همگی به همراه فرد شراب خوار
به خانه‌ی امیرالمومنین رفتند.
حضرت فرمود:
او را به مجلس مهاجرین و انصار ببرید
و‌ جویا شوید که آیا کسی
آیه‌ی حرمت شرابخواری را
برای او‌ خوانده است یا نه؟!
این دستور را انجام دادند،
اما کسی را‌ پیدا نکردند.
حضرت او را آزاد‌کرد.
و فرمود:
از این به بعد حرمت شراب را میدانی!
و‌اگر بنوشی
حد شرابخوار را بر تو‌جاری میکنم.
#بابا‌ی‌امت‌علی‌علیه‌السلام
| فروع‌کافی،ج۷،ص۲۱۶

آن دو نفر، با تمام
سیاست هایشان، نتوانستند.
معاویه با تمام اموالش، نتوانست.
عمروعاص و نیرنگ هایش نتوانست.
متوکل، با ۲۰ سال شخم زدنِ
مزار مطهرش، نتوانست.
حجاج ابن یوسف
با کشتار شیعه، اعم از زن و بچه
نتوانست.
با ۶۰ سال لعن نام مبارکش
بر روی منبرها، باز هم نتوانستند.
جدیدتر ها، قویتر ها، مجهز ها
نیز نخواهند توانست که،
خدشه‌ای به نام با هیبتِ علی‌علیه‌السلام
و اولادش وارد کنند.
تا قیامت علی ولی الله است،
و خون او در رگ‌‌ های
شیعه اش میجوشد...
#حق‌علی

تدفین تمام شده بود.
علی‌علیه‌السلام‌ بالای
مزارش ایستاده بود،
رو به مزار فرمود:
تو از دنیای ظالمان،
مظلوم رفتی،
و به رضوان الهی پیوستی،
اما قبر تو، تا ظهور فرزند منتقم‌ ات
راز سر به مُهری است
که نزد فرزندان معصوم‌ تو
پوشیده‌ می‌ماند...

#اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج

| نوریه‌آسمانی،ص۴۰

هر چقدر هم از فلان جا
و زیبایی هایش بگویی،
آخرش هم نقطه‌ای در اعماق قلبت،
برای #نجف می‌تپد...

| خانه‌ی‌بابا

در یکی از جنگ‌ها
تیری به پای او اصابت کرد،
به گونه‌ای که پیکان تیر
در استخوان او گیر کرده بود.
تلاش بسیاری کردند، اما
تیر بیرون‌ نیامد.
گفتند: تا وقتی که گوشت و پوست را
شکاف ندهند و استخوان را نشکنند
این پیکان جدا نمیشود.
اطرافیان و فرزندان او گفتند:
حالا که اینطور است باید صبر کرد
تا هنگام نماز!
چون او وقتی نماز میخواند،
به گونه‌ای است که گویا
از هیچ چیز‌ در این جهان خبری ندارد.
صبر کردند تا به نماز ایستاد.
مرد معالج آمد و گوشت را شکافت
استخوان او را شکست
و پیکان تیر را بیرون کشید
و علی‌علیه‌السلام همچنان
در نماز به حال خود بود.
وقتی سلام نماز را داد،
گفت: درد من خوب شده است.
گفتند: چنین اتفاقی برای تو افتاد
و تو‌ متوجه نشدی؟!
گفت: در ساعتی که من
در مناجات با خداوند باشم،
اگر جهان زیر و زبر شود
یا تیغ و سنان در بدنم فرو رود
من از لذت‌ مناجات با خداوند
هیچ دردی متوجه نمیشوم....
#علی‌ممسوس‌فی‌ذات‌الله
| ارشاد القلوب،الانوارالنعمانیه

و او خواهد آمد؛ با ذوالفقار بابایش علی(ع)
#منجی‌عالم

این دست مرتضیﷺ بود
که ما را برای ادامه،
زنده‌ نگهداشت؛
و الا ما کجا و تاب غم‌های دنیا..؟!

| بابام‌علیﷺ