?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
شیرین من بمان مگر این روزگار تلخ فرهاد خسته را به نگاهی امان دهد
در زلف شب گره بزن آن زلف مست را شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهد
حرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند ما را نصیب دیگری از این زمانه نیست
با من از عاشقانه ترین لحظه ها بخوان حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیست
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان ...
شاید شبی که میبرد افسانه ی مرا روزی برایم از تو نشانی بیاورد
شاید همین ترانه که بر دوش باد رفت در جان خسته تاب و توانی بیاورد
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
با من بخوان تا این ترانه را با تو سفر کنم با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم
هیچ پایان خوشی وجود ندارد؛
هر چه داستان خوشتر باشد، پایانش تلختر است...
هر چه عاشقانهتر زندگی کنیم، وداع پایانی تلخ تر است... شاید همین میشود که بعضیها عاشق نمی شوند، تلخی را تحمل میکنند ولی پایان را نه. آنسوی چمدان غمهایشان را روی زمین می کشند و سلانه سلانه میروند. حاضر نیستند آنسوی دیگر چمدان را کسی بلند کند تا وزن "بار هستی" متعادل شود. این معادله چقدر به هم می ریزد وقتی یک بار اشتباه میکنیم. این معادله چقدر سخت تر میشود وقتی دو بار اشتباه میکنیم. من فکر میکنم کسی بیش از دو بار اشتباه نمی کند. بقیه اش میشود انتخاب. حساب و کتاب. معامله. داد و ستد. طراحی و برنامه. در این معادلات هم که شکست بخوری، می شوی ورشکسته احساسی. تفاوتی با ورشکستگی مالی ندارد؛ یا به یاد خاطراتت میفتی و آه میکشی، یا می روی تا با آسیب زدن به دیگران وضعیت خودت را بهتر کنی و خودت را نجات دهی. چک بی محل عاشقانه میکشی. این می شود که کل جریان می شود بازی. کاش چمدان را روی کول بگیریم. روی زمین بکشیم. ولی بازنده خوبی باشیم...
سال ۹۲ بود، تازه عکاسی میکردم و شغلم عکاسی شده بود. قبلش این طرف اون طرف برای آدما کار میکردم و سر ماه حقوق میگرفتم اما تو شغل عکاسی باید بعد هر پروژه خودم پولم رو میخواستم و این برای من اون اوایل خیلی سخت بود
. تو اطرافیانم کسی خیلی بازاری نبود بهم بگه چطور باید از آدما پول بگیرم، منم حسابی خجالت میکشیدم با اینکه باید قسط دوربین و بدهیهام رو میپرداختم و موقع پرداخت بدهی هیچکس با من خجالتی و تعارفی نبود.
یادمه یه سری قواعد و جمله رو نوشته بودم رو کاغذ و تمرین میکردم که چطور با مشتری خودم صحبت کنم. ادب خیلی برام مهم بود، محترمانه صحبت کردن. خوشقول بودن، شنونده بودن به درخواست و صحبتهای مشتری و...
اما رفتار آدمها خیلی باهام عجیب بود. جالب بود که هرچقدر پولدارتر عجیب تر! مثلا یک بار برای مانتو فروشی معروفی تو یک خیابون شلوغ عکاسی کردم، وقتی خواستم عکسهاش رو تحویل بدم بهم گفت: «عکساتو انتقال بده برو بعدا برات پرداخت میکنم!» من که خیلی سن ام کم بود ایستادم گفتم جسارتا من موقع تحویل عکسها تسویه میکنم، گفت: «یعنی چی؟ صداش رو برد بالا گفت برو بیرون! عکسات رو نمیخوام پول هم نمیدم. خدافظ شما.»
یا یکبار یک خانومی که نصف سال ایران بود نصف سال آمریکا، اصرار داشت از دخترش عکاسی کنم. وقتی عکسهاش رو به بهترین شکل وقت گذاشتم و ادیت کردم براش شماره حساب فرستادم.
گفتم برای من بی زحمت فیش ارسال کنین ممنونتونم. یهو دیدم تلفنی بهم زنگ زد و داد و هوار که «تو یه الف بچه میدونی که من ۵۰۰ نفر کارگر و کارمند دارم به من میگی فیش بفرست؟! تو کی هستی با من اینطور رفتار میکنی؟»
بگذریم، بعدها فهمیدم ایراد کارم چی بود. مثلا اینکه من از قوانین کارم باید همون اول برای طرف توضیح بدم، یا اینکه رو کاغذ و قرارداد همه چیز رو پیش ببرم و...
اما بعدها وقتی با تجربه ی بیشتری به اون روزها و اون خاطرات فکر کردم به این نتیجه رسیدم که آدمها به طور پیش فرض همه رو با ظرفیت مشابه خودشون در نظر میگیرن. کسی فکر نمیکنه یه پسر بیست و یکی دو سالهی تازه کار، هم اونقد پول نداره که بخواد برای تو دو هفته صبر کنه نه اون قدر صبر داره که پولش رو جز جییش جای دیگه ببینه، اصلا مگه چقدر پوله؟!
ظرفیت آدما باهم متفاوته. یکی میتونه یک میلیارد پول قرض بده یکی برای طلب پنج میلیونی ازت پنج بار بهت زنگ میزنه. عدد پول مهم نیست، ظرفیت و توان هر آدم مهمه.
اینو نوشتم که بگم، اگر به کسی بدهکاری، ظرفیت و توانش رو در نظر بگیر، اگر راننده تاکسی میگه شمارهکارت ندارم نقد بده ناراحت نشو، اگر کارواش رفتی کارگر سر انعام باهات چونه زد عصبی نشو، اگر سوپری محلهتون بهت میگه حساب مارو صاف نمیکنی؟
با خودت نگو سر چندرغاز چرا اینطوری میکنه طرف! آدمها امروز، در توان و ظرفیت مشابه هم نیستن، درک کنیم که شاید ماهم نداشته باشیمش یک روز.
من
هر
نفسم
بر
نفسِ
نازِ
تو
بند
است...
آقای قربانی ما هم قربانی میشویم بعد از هر بار گوش دادن به موزیک های شما....
عزیزِ خسته جان من،
حالا که غم به استخوان رسید و چای سر رفت و تو نیامدی،
بیا بنشینیم کلاف ریشهها را بچینیم.
خاکمان جدا، غممان جدا.
داستان داوود بهبودی و آهنگ عسل هم از آن بازیهای غریب سرنوشت است. مردی که با همین یک آهنگ، نامش با شهد و عسل در خاطرهی مردم ماند، درحالیکه آهنگسازِ سوگوارانهترین ترانههای این سرزمین بود...
که روی آهنگهایش خوانده بودند "یاورِ از ره رسیده، با من از ایران بگو، از فلات غوطهور در خونِ بسیاران بگو"...
که خوانده بودند "برای زنده بودن، دلیل آخرینم باش. منم، من بذر فریاد، خاک خوب سرزمینم باش"...
#حمید_باقرلو
@mi_ghat
حرفهایی هست
که باید به تو بگویم
مثلا بگویم بودنت حواسم را پرت میکند و نبودنت خیالم را
بگویم هرچه کمتر و کمتر باشی
بیشتر و بیشتر میخواهمت
باید بگویم باشی دوستت دارم
نباشی هم دوستت دارم
باید بگویم
باید بدانی
من اما هنوز صبورم
به نداشتنت
به تنها دوست داشتنت...!
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago