?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago
تسلی در فرهنگ مکتوب
یکی از تسلیبخشترین تاثیرات خواندن و نوشتن، پرورش یک ذهن کلمهمدار است. ذهنی که برای هر حالت درونی و هر کیفیت بیرونی، کلمه دارد و تو را بههنگام تجربه، گیج و منگ، ترسیده و پریشان، مستأصل و درمانده، رها نمیکند.
ساختن چنین ذهنی که در هر لحظه آماده باشد و بداند هر تجربه را چطور برای تو به کلمه تبدیل کند، چندان با گفتن و شنیدن ممکن نیست؛ ذهن برای کلمهمدار شدن، خواندن و نوشتن لازم دارد. هر چه هم بیشتر بگوییم و بهتر بشنویم، درنهایت زبانِ تسلی و ابزار اصلیِ درک تجربه، مکتوب است.
روزیدن با فکر نشستهای کتابخوانی با طعم کتاب و کوچینگ
امروز کمی از جزوهی درس رویکردهای نوین مشاوره توانبخشی خواندم. 20 دقیقه با دوستان حلقهی ادبیمان آزاد نویسی کردیم. ظهر با دوستان 20 دقیقهای آنلاین نرمش کردم. سپس به اتفاق دوستم دکتر نرگس و همسرش به دیدار دوستان جامعهی معلولان رفتیم. مدتها بود که یکدیگر را ندیده بودیم و از هم گفتیم و شنیدیم. عصر خودم را به آزادنویسیِ یه ربع به چاهار دوستانِ "فقط یک مقاله تا آخر سال*" رساندم و کمی از مقالهام را نوشتم. اول شب هم ویس روزگفتارم را گرفتم. در جلسهی پنجم دورهی شعر شرکت کردم. حالا ولی میخواهم از چیزی بنویسم که مدتی است فکرم را به خودش مشغول کرده است.
مدتی پیش در دورهمی کتابخوانی با طعم کتاب و کوچینگ شرکت کردم. خانم محمدی کتابِ "وسط این کتاب دیوار است" را برایمان خواند. کتاب برای کودکان بود ولی خانم محمدی با بهانه قرار دادن این کتاب فرصت صحبت از ترسهایمان را داد. تجربهی شیرینی بود.
تازگیها هم خانم محمدی در کانالش از آشناییاش با جان کلاسن نوشت. نویسندهی حوزهی کتاب که از واقعیتها در قالبِ داستان کوتاه تصویری برای کودکان مینویسد. واقعیتهایی که کودک شاید به تلخی ماجرا پی نبرد. اما فرد بزرگسال واقعیت شوک آور پشت نوشته را هم درک میکند و به فکر فرو میرود. همان موقع بعد از خواندن یادداشت خانم محمدی در طاقچه بینهایت کتابهای کلاسن را دانلود کردم و چند بار به همراه برادرزادههایم خواندم و تفکریدم.
خیلی وقت بود که به نوشتن این یادداشت فکر میکردم. حالا خیالم راحت شد و میروم شکایت نامهام از آن دکترِ یادداشتِ "روزیدن از تماس ناشناس تا مطب دکتر" را بنویسم.
از گروههای مدرسهی نویسندگی استاد شاهین کلانتری 🙏*🌺
1403.11.16
قهرمانی
روزیدن با جزوهی درسی و پارسینویسی
امروز یکی دوساعتی از جزوهی رویکرد نوین مشاوره در توانبخشی روانی خواندم. 25 بهمن امتحان این درس را دارم، امیدوارم تا آن وقت بتوانم جزوه و مقالههایی که استاد معرفی کرده را بخوانم و تمام کنم. امروز الگو*های کمتوانی را مرور کردم. مقالهای که جانسون در آن با مرور الگوهایی که وجود دارد الگوی یکپارچهی خودش را ارائه میدهد.
الگوی سازمانی جهانی بهداشت بیان میکند که بیماری یا اختلال یک کاستی ایجاد میکند که یا با پادرمیانی کمتوانی یا خودش به طور سرراست به زمینگیری منجر میشود.
جانسون در مقالهی خود با استفاده از انگارههای رفتار برنامهریزی شده، الگوی سازمان جهانی بهداشت و دستاندرکارانی که خودش پیشنهاد میدهد الگوی یکپارچهی کمتوانی را بیان میکند. او میگوید نگرشهای فرد، هنجارهای ذهنی او و کنترل دریافت شدهش با هم آهنگ رفتاری را تشکیل میدهند که راه کاستی تا زمینگیریِ الگو سازمان جهانی بهداشت را از حالت سرراست در میآورند. افزون بر این سه دستاندرکار که خودشان هم تک تک در این راه بدون پادرمیانی آهنگ رفتاری کارساز ، بازنماییهای درونی رفتار و سرنخهای برانگیزانندهی بیرونی هم روی راه کاستی تا زمینگیری کارایی* دارند.
در کل انگارهی جانسون را میتوان یک انگارهی رفتاری تصور کرد و این طور برداشت کرد که زمینگیری و کمتوانی یک پاسخ است که به چگونگی و برانگیزنده وابسته است و اگر بتوان چگونگی و برانگیزنده را با شگرد*ها و روشهای رواندرمانی هنرمندانه کنترل کرد آن وقت کاستی به سمت و سوی کمتوانی و زمینگیری پیشرفت نمیکند.
خودتان میتوانید مقالهی جانسون را در آدرس زیر بخوانید. اگر ترجمهاش را خواستید در بخش نظرات خبرم کنید.
Johnston M. Models of disability. Physiotherapy Theory and Practice. 1996 Jan 1;12(3):131-41. DOI:10.3109/09593989609036429.
پینوشت: کلمههای مشخص شده با ستاره به ترتیب با استفاده از beparsi.com جایگزین واژههای مدل، نقص، وساطت، مستقیم، تئوری و نظریه، عواملی، نیت و قصد، مسیر ، علاوهبر، مؤثر، اثر، شرایط، محرک، تکنیک شدهاند.
دوستان بدعادت نشید سرهنویسی امشبم 2 ساعت برایم آبخورد قرار نیست هر شب برای یادداشتم این همه وقت بگذارم 😊.
1403.11.15
قهرمانی
خیال کردی!
به خیالت به خاطرِ تو عروسی نمیرم؟
به خیالت به خاطرِ تو از خوابم میزنم؟
به خیالت به خاطرِ تو صبح کله سحر ازخواب بیدار میشم؟
به خیالت به خاطرِ تو خواب قیلوله رو بی خیال میشم؟
به خیالت به خاطرِ تو دعوت شام فردا رو رد میکنم؟
نه جانم دیدی که
به خاطرِ تو بیخیال مطالعه هم نشدم و با کلاغ مسعودی همراه شدم.
به خاطرِ تو بیخیال نوشتن هم نشدم و تکالیف نویسا را هم انجام دادم.
به خاطرِ تو بیخیال شعرخوانی هم نشدم:
«عبدالخالق!
تو که شب و روز بیداری و
شعر مینویسی
دیگر خودت را انسان نه
بلکه پروانهای بدان
که دوست ندارد از نور دور بیفتد!» *
پس ای پروپزال درس سمینار زودتر تمام شو تا هم تو آرام بگیری هم من به بقیهی کارهایم برسم?
*از شعر چراغ عبدالخالق اویغور از کتابِ پرواز یک تکه برف با ترجمهی رسول یونان
قهرمانی
حلقهادبی
به این زودیها شبیک شبدو را کشف نمیکردم، با محمود مسعودی آشنا نمیشدم، ترومن شو را با چنین دقتی نمیدیدم و مرغ دریایی را تا پایان ادامه نمیدادم، اگر حلقهی ادبی کوچکمان تشکیل نمیشد.
حلقهی ادبی هم که میگویم خیال نکنید بروبیایی و دمودستگاهی داریم؛ سرِ جمع سه نفریم و تازگی جمع شدهایم. آشناییمان در مدرسهی نویسندگی، تشابهمان در شهر و اشتراکمان، در ادبیات. حلقه شدهایم برای خواندن و دیدن و حرف زدن. برای اینکه روح تعهد جمعی، توی جِلد اشتیاقمان برود و حفظش کند از وسوسههای روزمرگی. که نگوییم اینها بماند برای فرصتی مناسب و زمانی آزاد و زندگیای کممشغله. که نقد امروز را جدی بگیریم و نسیهی فردا را بیخیال شویم.
در مورد تاثیرگذاریاش اگر میپرسید باید بگویم یک ماه اصلن زمان کمی برای اظهار نظر در این مورد نیست. تاثیرگذار بوده دوستان؛ بیشتر از آنچه تصور میکردم و بیشتر از آنچه تصور میکنید. تاثیر چنین جمعهایی، در زندگیهای ما که مشغله هر روز حریصتر میشود، خیلی بیشتر از تصمیمها و تعهدات فردیمان است. شک نکنید و در اولین فرصت حلقهی هماشتیاقتان را شکل دهید.
مجلس ششم جلد سوم طوبای محبت
ملکِ خدا
چرا برای او شریک میگیری؟
کاری نکن بنشین
نه خوف، نه رجا
چون میّت در دست غسال
صانعت را بشناس
با جانتان بخوانید
مطالعه طلوع است
از حیوان شبزی تا خانمِ خانه
فیلم حیوانهای شبزی را به خاطر فرم داستان در داستانش دیدم. مرد فیلمسازی که به همسرش حیوان شبگرد میگفته بعد از طلاق زنش یک رمان جنایی به اسم حیوانهای شبگرد یا شبزی مینویسد و تقدیم همسر سابقش میکند.
فرمش جالب بود اما مضمومنش نه. این فیلم توی ذهنم بود که دوستی در گروهی این پیام را فرستاد: « یه روز شاملو مياد خونه ميبينه آيدا هنوز نيومده و از اونجايى که اون موقع تلفن نبوده براش يادداشت ميذاره :
«آيدا من ساعت ٦:٣٠ اومدم و الان ساعت ٧:٣٠ شده و تو هنوز نيومدى، تحمل خونه بدون تو سخته، ميرم بيرون چرخى ميزنم، اميدوارم برگشتم تو در رو برام باز كنى، خونه بدون تو جهنمه.»
یاد پدر خدابیامرزم افتادم. نه اینکه خیلی کشته مردهی مادرم باشد حتی بچه که بودم دعوایشان هم میشد. آن وقتها من همهی تقصیرها را از چشم پدرم میدیدم اما مادرم بعدها اعتراف کرد که به اندازهی پدرم یا شاید بیشتر مقصر بوده است. حالا از مقصر زندگی پدر و مادرم بگذریم. پدرم شبهای زمستان که میآمد خانه و میدید مادرم هنوز برنگشته با ما دعوا و مرافعه میکرد. من که از دعوا میترسیدم. رنگم عین گچ سفید میشد که مادرم بیاید چه الم شنگنهای میخواهد به پا کند. ولی مادرم که میآمد خیلی آرام میپرسید: «خانم تا این وقت کجا بودی؟» مادرم میگفت:« با خواهرت رفته بودم خرید. تازه این وقت شب هم نیست تازه 6.5 شبه. آفتاب زود غروب میکنه.» من کفری میشدم و به مامانم اعتراض میکردم که بابا چقدر با ما دعوا کرد. مادرم با لبخند میگفت: «که چی؟ دلت میخواست منو بزنه؟»
قهرمانی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago