اکرام بسیم

Description
شعر، ادبیات و موسیقی

اگر نظری داشتید دریغ نفرمایید?
@Basim64
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months, 1 week ago

1 year, 1 month ago

هرچند که اندک است ما را زر و زور
بی‌بهره نه‌ایم یک‌سر از وجد و سرور
اندازهٔ یک خلال دندان، اما
پای ملخ است گنج در خانهٔ مور

اکرام بسیم

@ikrsim

1 year, 2 months ago

می‌روی و قلبم عشقِ حاد بیرون می‌دهد
سینهٔ من آهِ مادرزاد بیرون می‌دهد

می‌روی و راه می‌افتم پی‌ات مانند آب
پیش رویم خاک هی شمشاد بیرون می‌دهد

تا که مثل چشمه می‌جنبد لبت، حس می‌کنم
جای صحبت ماهیِ آزاد بیرون می‌دهد

رقصِ موهایت تماشایی‌است، وقتی دائماً
خنده‌ات آهنگ‌های شاد بیرون می‌دهد

لاکتاب! آن چشم‌های کافرِ خود را بپوش
در میانِ مسلمین الحاد بیرون می‌دهد

شیخ گویی دیده شالت اندکی پس رفته است
برفراز منبرش فریاد بیرون می‌دهد

نیست تقصیرش که مستی حالِ او را بُرده‌است
در دهانش هر چه را افتاد، بیرون می‌دهد

عاقبت فریادِ مُلّا بر زمینش می‌زند
بالنی سوراخ دارد باد بیرون می‌دهد

شاعری که با پیاز و گوجه شب را سر کند
جای شعر از خامه‌اش سالاد بیرون می‌دهد

اکرام بسیم

@ikrsim

1 year, 2 months ago

به مارماهی مانی؛ نه این تمام و نه آن
منافقی چه کنی؟ مار باش یا ماهی

سنایی غزنویی

1 year, 4 months ago

زلف رها کن که بختِ تیره بخندد
باش که باری دهانِ گیره بخندد

پلک بزن تا که پای شهر بلغزد
هر طرفش چشم‌های خیره بخندد

رو به‌ درِ بسته کن که باز به حالش
قفل کند رقص و دستگیره بخندد

دست بکش بر نگاه خانه که، هرچند
گشته برآن گرد و خاک چیره، بخندد

پا به زیارت گذار تا که زن و مرد
جای دعا بر سرِ هدیره بخندد

خود غزلی گرچه، این غزل به فدایت
باد که کرمان به بارِ زیره بخندد

#اکرام_بسیم
#غزل_تازه

@ikrsim

1 year, 4 months ago

با آن‌که هست ماهیِ آزاد اسیرِ آب
کَی دست روی دست نشسته‌ست زیرِ آب؟

گاهی پرنده ا‌ست، ولو یک وجب بلند
گاهی شناگر ا‌ست خلافِ مسیرِ آب

باز است چشم‌هاش شب و روز، لحظه‌ای
راحت لمیده نیست به روی حریرِ آب

از حرص، روی سفرۀ ساحل نمی‌پرد
قانع به زندگیِّ بنوش و نمیرِ آب

کَی دوخته‌ست چشم به بالای قامتی؟
حالش خوش‌است لای گریبانِ چیرِ آب

بیهوده لب به لعنِ کسی تر نمی‌کند؛
ای مرگ بر بلندیِ موج، ای به پیرِ آب!
...

ماهی کجاست؟ مرده و خشکیده آبِ رود
کرده‌ست افتتاح سدی را وزیرِ آب

ای وای! رفت یادم و غافل شدم که باز
آن ظرف را گذاشته‌ام زیرِ شیرِ آب

اکرام بسیم

@ikrsim

1 year, 4 months ago

#بی‌ادبیات

در مدرسهٔ علوم، استاد
می‌کرد دروسِ خویش ایراد

افسار سخن به دست او بود
گپ بر سر شیوهٔ وضو بود

می‌گفت ز مستحب و فرضش
از شستن روی و طول و عرضش

شد درس تمام و اندران حال
شاگرد جوان و خوش خط و خال

پرسید: اگر وضوی صبحم-
تا ظهر رسد، که نیست قبحم؟

استاد جواب داد با مهر
احسنت! نه ای عزیز خوش‌چهر

پرسید دوباره آن جوانک
برگوی ز صبح و عصر اینک

یعنی که وضوی صبح تا عصر
دارم چو نگه نباشد این قصر؟

استاد به لطف، از برش گفت
عالی‌ست اگر نباشدت خفت

بار دگر آن یلِ دلارام
در باب وضوی صبح تا شام-

پرسید اگر نگاه‌دارم
زان‌بعد نماز خود گزارم-

آیا خللی در آن نباشد؟
دوز و دغلی در آن نباشد؟

استاد که گشته بود خسته
با صوت گرفته و گسسته

گفتا که بگوی با صداقت
باشد ز برت توان و طاقت؟

تا از سرِ صبح تا سرِ شب
باشی به طهارت ای مؤدب؟

بولت نکناد سختی ایجاد؟
هم در نرود ز بادی‌ات باد؟

شاگرد به اعتماد بالا
گفتا شنو این حدیث حالا

تنها نه ز بامداد تا شام-
دارم به وضوی خویش ابرام

بد می‌برم از دروغ‌گفتن
از صبح رسانمش به خفتن

استاد که این ترانه بشنفت
گل از گل مدعاش بشگفت

رو کرد به جانب ملازم
گفتا که ببند درب قایم

آمد به برم در این ملنگی
با پای خودش چه کونِ تنگی

اکرام‌ بسیم

@ikrsim

1 year, 4 months ago

برهم نزنی سلسلهٔ نازِ کریمان محتاج‌شدنْ بی کرمی نیست در این‌جا بیدل می‌دانیم که برای انجام هرکاری زمینه‌ای نیاز است. افراد کریم و با سخاوت برای این که از کرم و سخای خویش کار بگیرند به وجود نیازمندان، نیازمندند. اگر در جامعه فرد فقیری وجود نداشته باشد، سخای…

1 year, 6 months ago

بعد از کلی سر و کله‌زدن با کانال‌های فاضلاب پایین‌شهر، برای رفع مشکلی از یک دوست، به شرکتی تر و تمیز مراجعه کردم. شرکت در طبقه‌های بالا بود و بعد از بالا شدن از چند-ده پله به نفس‌نفس افتادم. اولین جمله‌ام به جوان خوش‌تیپی که در شرکت کار می‌کرد این بود که شما چگونه روزی چند بار از این پله‌ها بالا و پایین می‌روید؟ گفت ما از آسانسور استفاده می‌کنیم. پشت سر را که نگاه کردم دیدم آسانسور داشته لامصّب‌. اما من به ندرت به آسانسور سوار شده‌ام.
کار که تمام شد، گفتم هر طور شده باید برای پایین رفتن از آسانسور استفاده کنم.
ظرف دو سه ثانیه، ده بار تصمیمم عوض شد که از پله‌ها بروم یا آسانسور. از شما چه پنهان نمی‌دانستم کدام دکمه را بزنم.
بالاخره با خودم گفتم گیرم که دکمه را اشتباه زدی، کسی که تو را نمی‌کُشد. در حالی که عرق از سر و کله‌ام سرازیر شده بود و دستانم می‌لرزید، با توکل به خدا یک دکمه را فشار دادم. دیدم در باز شد، رفتم داخل و بسته شد. باز با توکل به خدا دکمهٔ دیگری را فشار دارم. آسانسور راه افتاد، مطمئن نبودم بالا می‌رود یا پایین! به هر حال به وجد آمدم. دیدم آینه‌ای مقابلم است. گوشی را در آوردم و این عکس با ژستِ دخترانه را گرفتم. البته پیش از آن شال را از دور گردنم برداشتم که کمی شهری به نظر برسم. اما همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید شال در دستم خودنمایی می‌کند. سال‌ها پیش یک دوست داشتم که می‌گفت تو اگر سر و پایت را از طلا کنند، دُمت از مِس است.
عکس را که گرفتم دیدم خانمی با لهجهٔ ایرانی گفت: طبقهٔ همکف!!! صدای ضبط‌شدهٔ آسانسور بود. در باز شد و به بیرون گام نهادم. خاک‌باد بود بیرون. شال را دور سر و گردن و روی دهان و بینی‌ام پیچاندم، طوری که فقط چشمانم بیرون بود. مثل وقت‌هایی که در روستا گوسفند می‌چراندم. با این تفاوت که به جای خر، بر موتور خویش سوار شدم و راه خانه در پیش گرفتم.

@ikrsim

?این عکس را ?

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 11 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 10 months, 1 week ago