از خنجر آینه|وحید کیانیان

Description
ادمین:
@Azkhanjaraeneh
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago

6 months, 1 week ago

روی برف‌های سست بهمن راه می‌روم و فکر می‌کنم به صدایت که از مرودشت شنیده‌ می‌شود به نگاهت که گیاهی کوهی‌است کنار چشمه‌ی نوترکی.
امروز چهاردهم بهمن است تو می‌گویی قربانت شوم اینقدر ذهنت را درگیر نکن. توی کلاس وقتی کاپیتالیسم و سوسیالیسم را توضیح می‌دهم به یادت می‌افتم لابد باید آرمان فراوانی و آزادی باشی تو که هیچ وقت اینجا نیستی. می گویم عشق بهتر است... بچه‌ها مات و منگ سکوت می‌کنند. به ساعتم نگاه می‌کنم قطار عقربه‌ها یک سال است دارد روی ریل‌های نقره‌ای همین ساعت کاسیو می‌چرخد. یکبار هم قطار بروجرد_دورود را دیدم به همین سرعت از کوه‌های مشرف به دریاچه می‌گذشت. جواد گفت: شرم کن کراهت دارد و من مثل ضجه‌ای در زیر آب در اندوهباری لفظ کراهت غرق می‌شدم. در اندوهباری صدایی که از مقبره‌‌ای سنگی در مرودشت می‌آمد. اندوهباری خاطراتی که مثل زمینی سبز زیر برف مدفون‌ شدند.
ویرانی است دلتنگی مثل انتظار نیامدن قطارهای شهر بی ایستگاه تو و دلهره آور مثل همین برف های سست بهمن ماهی...

#نامه‌ها

6 months, 3 weeks ago

گفتم: گذشت خاطره‌ی عشق ما چو باد
گفتی: که عشق زنده نماند مگر به یاد

گفتم: فروغِ چشم تو خورشید روزهاست
گفتی: که شب هنوز به جنگ است و بر عناد

گفتم: کجاست تابش چشمان روشنت
گفتی: که کو نشانی آن روزهای شاد

گفتم: دلت کبوتر در خون تپیده است
گفتی: شکافت قلب وی از تیر اعتماد

گفتم: که من فدای غمت مهربان من
گفتی: کسی فدایی غم‌های کس مباد

با تو نمی توان به غزل شرح غم نوشت
می بوسمت عزیز دلم عزتت زیاد

#وحید کیانیان

6 months, 3 weeks ago

اسم اساتید! دانشگاهی ادبیات را گذاشته‌ام دشمنان کوچک ادبیات!

همان‌هایی که جنون ادبیات را تجربه نکرده‌اند و با امتحان و پاس واحد و بعضی مماشات، کرسی ادبیات گیرشان آمده است. و ادبیات این جهان شگرف و جنون زار جذبه و الهام _به تعبیر افلاطون_ را چون کالایی عقلانی اندازه می‌گیرند و می فروشند. چیزی را حدگذاری می‌کنند که ذات و غایتش ناایستایی و تولید و تکثیر مکرر خویش است. و در هیچ قالب و ترازویی وزن نمی شود.کار معلمی ادبیات اصولاً تعلیم نیست، ساختن است.

پ ن: هر کس پیرو من است به راه خود برود چرا که من به راه خود رفتم. نیچه

9 months, 4 weeks ago

ساختارگرایی ـ انجمن سه‌شنبه‌های شعر کلاسیک.

10 months ago

بر خاطر عزیزان گر بار من گران بود
رفتم که رفته باشم از خاطر عزیزان

پژمان.

10 months, 3 weeks ago

هنوز خواب و خیال جهانیان باقی است
گمان مبر که از این قوم، مردگان رستند

ناصرعلی سرهندی

1 year ago

از خود به درآمد دل رفتم به سفر ای دوست
بی بوسه و بی بدرود، با خون جگر ای دوست

هرکس که علیل آمد کی ابن سبیل آمد؟
نقل است ز مانایاد کوچ ابن سفر ای دوست

با شعله به گفت دود، چون چشمه به امر رود
عمریست که افتادم در کار گذر ای دوست

از اسب سفر دیدی آخر به زمین خوردم
هر چند که میگفتی: هشدار حذر ای دوست

غیر از اسف آخر چیست خود حاصلی از عمرم
عمری که به سر آمد با بوک و مگر ای دوست

تا جان به تو بسپارم یک بار دگر با شوق
ای کاش مرا می‌بود یک جان دگر ای دوست

وحید کیانیان

پ ن: برای دوستم رض طهماسبی.

1 year ago

نقد اجتماعی _ انجمن ادبی سه شنبه ها

1 year, 2 months ago

می‌گویم: «ستمِ دور دست بودن» و تو می‌پرسی:چرا عادت نمی‌شود این دل‌تنگی صاحب مرده؟
عطرها خاطره‌ی روزها و‌ سال‌های محو شده را زنده می کنند و راه‌ها یاد رفتگان‌شان را. تو اما بوی جاده‌ی شیراز می‌دهی ماه‌بانو جان، بوی سر صبح اسفند ماه دروازه قرآن، بوی بهارنارنج‌های پیاده‌روی اِرم …
جواد در بارانِ تندِ «دره‌ عشق» ترمز می‌کند و ما زیر بارش جل جل سر ظهر که انگار تاریکی غروب بود به منظره آبشار که روی صخره‌ی روبه‌رو لیز می خورد و به پایین پرت می‌شود خیره می‌مانیم. ابدیتی در جریان است. همانجا توی جاده‌ی باریک اسفالته که ادامه‌اش لای صخره‌ها گم است زیر باران می‌رقصد من اما به حرف تو فکر می کنم چرا عادی نمی شود این دلتنگی؟
بعد به آن روز خوب فکر کردم وقتی دختر کافه‌چی با کیک و شمع پشت سرت گفت: خانم تولدتان مبارک و تو‌ با ذوق به من نگاه کردی بلند شدی خودت را پرت کردی تو دلم.
چرا همه‌ی‌ راه‌های جهان به تو ختم می‌شوند ماه بانو؟دریاچه‌ای که ابرهای آواره در تو می گریند. بیهوده نامت را زن گذاشته‌اند باغ سفید آیینه هاست تنت. باغی که یک سوی آن اینجا در دل من است و آن سویش به تاکستان‌های سرگردان شراب…

#نامه‌ها

1 year, 2 months ago

سوگنامه
راوی: مریم کوشا
تاریخ جهانگشای جوینی

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago