?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
" بنده با پیش کشیدن یک بحث بظاهر پیش پا افتاده، نمی خواهم به حکم ضرب المثل" کلوخ انداز را پاداش سنگ است" یا " جواب های هوی است" عمل کنم. بلکه منظورم طرح پدیده بسیار مهمی است که در روزگار ما به صورت بسیار جدی و به شکل سرطانی در تمام جریانات فرهنگی و هنری ریشه دوانده است. هنر کاذب و فرهنگ ساختگی و قلابی و فرمایشی و سردمداران و گردانندگان خارج از شماره در هر رشته هنری که با حیل فراوان و خوشرقصیهای بی شمار و دلقک بازیهای مضحک؛ بزرگ ترین هدف شان اینست که هنر راستین و هنرمندان واقعی ملت ایران را، با گرد و خاکی که می کنند در پرده استتار نگهدارند. اگر قرار باشد که عنوانی برای این جماعت، جماعت که نه، دار و دسته انتخاب کنم، من آنها را بخاطر شیوع اصطلاع شبه وبا، شبه هنرمند، شبه نویسنده، شبه شاعر، شبه نقاش می نامم و توضیح می دهم، همچنانکه شبه وبا، همان عوارض و عواقب و یکه تازیهای وبا را دارد، این دسته نیز چنین خاصیتی دارند...علت رشد این پدیده، صد در صد به وضع اجتماعی مربوط است...شبه هنرمند پدیده یک دو سال اخیر نیست. سال هاست که مثل شبه وبا به صورت آندمیک درآمده است...
شبه هنرمند موجودیست بی فرهنگ ولی متظاهر به فرهنگ، یک دو زبان فرنگی را درست یا نادرست یادگرفته و نام عده ای از مکاتب هنری غربی را که اصلا ربطی به ما ندارد، به خاطر سپرده، و هرجا و هر گوشه و هر موقعیتی که پیش بیاید، با کلمات قلمبه سلمبه و زبان یأجوج و مأجوج و آلوده به لغات فرنگی ولی با جملات نامربوط و درهم به اظهار نظر می پردازند و نام چند هنرمند یا شبه هنرمند ناشناس غربی را مرتب غرغره می کند.....بدین ترتیب شبه هنرمند، ریشه در خارج از وطن خود دارد... شبه هنرمند به فرهنگ ملی وطن خود علاقه ای ندارد، میراث هنری قرن ها را به هیچ می گیرد ولی گاهی برای خودنمایی و اظهار فضل و گاه برای شرکت در جشن های بزرگ و رسمی ناخنکی هم به اساطیر یا شاهنامه، یا متون عرفانی می زند...با این حساب به فرهنگ مردم هم مطلقا توجهی ندارند، اما بسیار سطحی و گذرا گوشه چشمی هم مثلا به ترانه ها و افسانه ها و اعتقادات ملت دارند... موضوع و سوژه برایشان مطرح نیست، زیرا حرفی ندارند که بگویند....بدین ترتیب به فرمالیسم پناه می برند....یک هنرمند از هیچ چیز، کار مهمی می آفریند ولی شبه هنرمند، همه چیز را به نابودی کامل می کشد...شبه هنرمند بی وطن است و هیچ اعتقادی به ملت و قدرت ملت ندارد، اینست که خود را جهان وطن می داند و می نامد. غافل از این که هیچ هنرمندی تا از ظرایف و مسائل محیط خویش نگوید و ننویسد و مایه نگیرد، نمی تواند جهانی بشود. اما شبه هنرمند به کلیات می پردازد... شبه هنرمند گرفتار تنبلی ذهنی کامل است..
.شبه هنرمند گرفتار اوبلوموفیسم کامل ذهنی است. دقیقا هیچ امر اجتماعی برایش مطرح نیست...شبه هنرمند دلال و معامله گر خوبیست. تنها منافع شخص خودش مطرح است...شبه هنرمند شکارچی خوبی هم هست. برای بقای خود و اعتبار حضور خود سعی می کند عده ای را دور خود جمع کند، به این نیت به شکار جوانان مستعد و شیفته هنر و اندیشه می رود...شبه هنرمند آماده و حاضر به یراق است که سفارش بگیرد. خلاقیت که ندارد، ولی راه و رسم از این رو به آن رو کردن را بلد است...
هرچند که به ظاهر اکثریت با شبه هنرمندان است ولی قدرت واقعی در هنر ماندگار برای تمام نسل هاست که بدست هنرمندان واقعی ملت پرداخته می شود، در مقابل " قاضی" و " به آذین" و " دانشور" و " گلشیری"، ده ها پاورقه نویس و شبه قصه نویس و مترجم کذایی هست که برای مطبوعات مبتذل خوراک تهیه می کنند، برای مقابله با " شاملو" و " اخوان" صد ها شاعر قلابی شب و روز دست و پا می زنند و مانیفست های حجیم صادر می کنند، در برابر" هزارخانی"، سیصد منتقد کذایی هست، ولی یادتان باشد که یک دوبیتی جنوبی می گوید:
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم
در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم. "
( سخنرانی غلامحسین ساعدی در شب چهارم، شب های نویسندگان و شاعران ایران " ده شب انستیتوگوته" با عنوان " شبه هنرمند"، پنجشنبه ۲۱ مهرماه ۱۳۵۶ )
نقشه همین بود
خورشید را پایین بکشم
ماه را تاریک.....
و از راهی مخفی
زیبایی ات را بزنم
به هر طرف غروب
از نقشه فرار کنیم
اما زیبایی ات
کشوری
پر از آثار باستانی ست
کلهم اجمعین
به ثبت جهانی رسیده اند
چیزی که در این نقشه
نمی توانم
جابجا کنم
حتا همین گوزنی
که از ترس
لای تپه ماهورهایت
پنهان است
با اینکه هر بار
فرار می کند
شاخ می کشد
برای خودش
با نام مستعار جدیدی برمی گردد
اما نقشه همین نبود
پیراهنت
زندان بزرگی شد
برای به دام انداختن دست هایم
هرچه در دگمه هایت
باز می شوم
با دگمه ی دیگری
سربسته ترم
حالا نقشه را می بندم
نمی خواهم
با جغرافیایی که سر و ته ندارد
دراز به دراز
بیفتم
در شهرهای دهن لق
به گوزن هم بگو
دیگر نقشه نمی کشم
شاخ هایش را می تواند
برای روز مبادا
تیز کند
#جمال_بیگ
#فراگفتاریک
این شعر از استاد جمال بیگ، همچنان ویژگیهای برجسته شعر فراگفتاریک را در خود دارد. در این شعر، همچنان زبان بهطور پیچیده و نوآورانهای به کار گرفته میشود تا مفاهیم عمیقتری را منتقل کند. استفاده از تصاویری چون "زیبایی ات کشوری پر از آثار باستانی" و "پیراهنت زندان بزرگی شد برای به دام انداختن دستهای من" گویای پیچیدگیها و تضادهای درونی است که در متن شعر مطرح میشود.
به کار بردن عبارات مانند "گوزنی که از ترس لای تپه ماهورهایت پنهان است" و "نقشه همین نبود"، همچنین مفهوم فرار از درون ساختار و محدودههای موجود را میسازد. فضای شعر همواره در حال تغییر است و این تغییرات بهویژه در رابطه با نقشهها، دگمهها و پیراهنها مشاهده میشود که میتواند استعارهای از تلاش برای کنترل و سرکوب باشد، اما در عین حال، به پیچیدگی و تعارضهای درونی اشاره دارد.
در این شعر، مانند دیگر آثار فراگفتاریک، نگاه انتقادی به ساختارهای اجتماعی و فردی و جستوجوی معنا درون این ساختارها مشاهده میشود. شعر به گونهای است که خواننده را دعوت به تفسیرهای مختلف میکند و همین ویژگیها باعث میشود که شعر خواندنی و تحلیلی باشد.
این شعر نیز به زیبایی مفاهیم مختلف را در قالبی پیچیده و معنادار به تصویر میکشد. اگر شعر دیگری از استاد بیگ دارید، مشتاقانه آن را نیز مطالعه خواهم کرد.
لطفا به تغيير ساعت برگزارى جلسه توجه كنيد
درود همراهان عزیز و گرامى...
#انجمن_ادبى_فراگفتاريك_ايران با همكارى
#آكادمى_نارون برگزار مى نمايد:
.
#پنجشنبه_1_9_1403
#ساعت_16_الی_18 ✅
جلسه رأس ساعت برگزار ميگردد
.
#آدرس
کرج، بين ميدان سپاه و سه راه گوهردشت،
خيابان شريفى، كوچه بنفشه، پلاك٣٧،
آكادمى نارون
.
ورود براى علاقمندان آزاد و رايگان ميباشد
لطفا به ديگر دوستان اطلاع رسانى كنيد
چشم به راه حضورتان هستيم
.
#انجمن_ادبی_فراگفتاريك_ايران
#جمال_بیگ
#jamal_beig
#آكادمى_نارون
✅ جستجويانجات»پروژهياپروسه«
✍ #مراد_قلیپور در شماره ۱۷۳۹ روزنامه #نقدحال
بيش از اينکه در متنها به فکر »جستجو« باشيم نيازمند اين هستيم که به »نجات« فکر کنيم. متنها نيازمند نجات هستند نه جستجو. قالبها نخستين سوژههايي هستند که بهخاطر سبقت تاريخيشان نيازمند نجات چندفوريتياند. قدمت تاريخي قالبها فرصتي براي برنامهريزي ايدئولوژيها بودهاند. قالبهاي پيشنهادي جديد هم از تيررس قدرتها دور نيستند. لذا صرف جستجوگري در قالبها نميتواند آنها را فراروي کند. پشت قالبها، قالب نيست، انسان است. ارتقا ندادن قالبها يعني فراموشکردن انسانهايي که با قالبها ميميرند. ما هميشه درحال کوچاندن انسانهاي پشت قالبها هستيم. اين استثمار و استحمار است. نيما قالبشکني نکرد؛ بلکه قالبها را نجات داد. مساله نجات قالبها حيات شعر را تضمين ميکند. قالبهاي جديد، پيوندي ناگسستني با قبل دارند. هرچه قالبهاي سنتي ارتقا يابند ميتوانند کمکحال قالبهاي تازه باشند. نميتوان جلوي اين گفتگومندي را گرفت. روحيه شعر ما در اين چند دهه، روحيه جستجوگري است. جستجوها پروسه نيستند؛ بلکه پروژهاند. پروژهها هرجور عمل نمايند با مکانيتي ثابت مواجهاند. مکان ثابت پروژهها شعر را به آرامش ابدي تقليل ميدهد. اگر اين احساس وجود دارد که شعرهايمان به آرامش رسيدهاند؛ بهخاطر اين است که نتوانستهاند پروژههاي خود را پروسهاي کنند. پيش از تمامشدن پروژهها اين، قدرت است که جانشينهايش را گسيل ميدارد. در جوامع توتاليتر، پروژهها پيش از اينکه پروسه يا فرايند شوند نيمهتمام ميمانند. اين فقط خاص شعر و ادبيات نيست؛ بلکه شامل حال همه ساختارهاي يک جامعه است. جانشينهايي را که قدرت با نقشهاي خود ايفا ميکند بايد از طريق پروسهايشدن ساختارها مورد تعقيب قرار بگيرد. پروژهها قادر به تعقيب نيستند؛ لذا در حدود مکاني خود باقي ميمانند. شعر امروز فارسي، حدود مکاني ثابتي دارد. ثبات مکاني شعر آن را به آرامش رسانده است. هياهوها بهخاطر دخالت ايجابيِ اين آرامش است. چيزي که ميتواند اين آرامش را بههم بريزد اين است که پروژهها در پروسهها جريان يابند. قدرتها پروسهاند. برابري با آنها از طريق پروژهها غيرممکن است. شعري که پروسهاي شود تمامي تعاريف آنهم در برابر ابرگفتمانها سلبي ميگردد. در اين صورت است که تعاريف و اسطورهها نقشآفريني ميکنند و قادر ميشوند که زيباييشناسيهاي خود را موثر سازند. شعر اکنون فارسي در چنين شرايطي دارد نقش بينالمللي خود را هم پروژهاي ميکند. اين در ذات خود چيزهايي را رقم خواهد زد که منطبق با گفتمانهاي قدرت است.
گستردگي مکانيت شعر دليل بر حقانيت آن نيست. چندرسانهشدن متنها تضميني براي حيات آنها نيست. شعر ميتواند تمام شعاع زمين را درنوردد؛ اما همچنان يک پروژه باشد. ادبياتي که ابرگفتمان است مثل ادبيات فرانسه، انگليس، آمريکا، ژاپن، روسيه و... مدتهايي طولاني است که پروژههاي خود را بهجاي اينکه تمديد کنند آن را وارد پروسهها کردهاند. ما داريم پروژههاي خود را تمديد ميکنيم. وامگيري از ادبيات جهان آنهم يکطرفه، براي اجراييشدن پروژههاي شعر يک آرمانشهر است. هرگز اتفاق نميافتد. بايد ديد که چگونه و در چه موقعيتي و با چه شاخصههايي کساني چون خيام، مولوي، حافظ توانستهاند ادبياتمان را از پروژهها خالي کنند و چرا در متنهايشان با پروسهاي پيوسته مواجهيم. شعر کلاسيک فارسي، در بخشهاي وسيعي از تاريخ مکتوبات خود فقط يک پروژه صرف است. اگر هم جزو برنامههاي درسي است بهخاطر نقش پروسهايبودنشان نيست. جهانآفرين نيستند؛ بلکه تاريخاند. پروژهها درنهايت، همانند تغيير سلسلهها تاريخ ميشوند. اين، پروسهها هستند که جهانآفريني ميکنند. تغييرها گسست نيستند. »تغييرات و تعويضات پرشتاب« تعبير وارونه گسست هستند. چيزي که همچنان دارد در کشورهايي چون کشورهاي جهان سوم فرهنگنامه ميشود.
به دعوتِ عزيزان در
#انجمن_ادبى_مكتب_شهريار
سه شنبه ١٤٠٣/٨/٢٢
با افتخار مهمانشان ميباشيم
لطفن دوستانی که مایلند
در اين نشست شرکت کنند
در گروه با ريپلاى اين پيام
اعلام آمادگی کنند
تا هماهنگی های لازم انجام شود
سپاسگزارم
مسئول #انجمن_ادبی_فراگفتاريك_ايران:
#جمال_بیگ
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago