Exegesis

Description
یادداشت‌های پراکنده در فرهنگ
عموما نوشته شده توسط #فاطمه_کریمخان، کمتر برداشته شده از جاها و کسان دیگر
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

8 months, 2 weeks ago

مشکل تفاسیر این تصویر آن است که چارچوب ندارد، دقت کنید، آقای پزشکیان در دروان انتخابات بارها به تجربه‌ی شخصی‌از از ساختن خانه بهداشت در روستاها ارجاع داد، از آن پیش و بیشتر بارها به «دوران انقلاب» و جهان‌بینی جوان انقلابی اشاره کرد، با هم بسازیم و با هم حرف بزنیم و دعوا نکنیم از دهانش نیافتاد، اینها همه نشان دهنده‌ی یک «جهان‌بینی رمانتیک» است، جهان‌بینی که در آن با نیت خوب و اتکا به خود می‌توان بسیاری کارها کرد، و نکته این است که جوانان انقلاب ۵۷ واقعا هم بسیاری کارها کردند، یک رژیم را برانداختند، کنترل یک کشور را به دست گرفتند با دست خالی صدها و هزاران مدرسه و خانه‌ی بهداشت و ... ساختند، پل و راه ساختند، چهره‌ی کشور را از آن تصویر فلاک‌زده دهه‌ی ۵۰ به تصویر مدرن دهه‌ی ۷۰ تغییر دادند، از منظر اینها و آن جهان‌بینی، اراده لازمه‌ی تغییر جهان است، پزشک اگر بیل بردارد و در روستا خانه‌ی بهداشت بسازد تجلی آن اراده است، رییس جمهور اگر بیل بردارد و دیوار مدرسه را بالا ببرد تجلی آن اراده است و ...
مشکل کجاست؟ مشکل این است که جهان با اراده‌ی رمانتیک تغییر نمی‌کند، از پس دهه‌ی ۷۰، فلاکت و سلطنت دروغ و توهم احمدی‌نژاد سر می‌رسد و اراده‌ی پاک به حاشیه می‌رود ‎#قهرمان_رمانتیک «واقعی» نیست، چون جهان با خوشبینی رمانتیسم اداره نمی‌شود، آن موفقیت‌های دهه‌های ۷۰ و اوایل ۸۰ هم حاصل واقع‌گرایی دولت خاتمی و موافقت جهان بود، نه اراده‌ی رمانتیک
حالا هم هر چند اراده‌ی رمانتیک زیبا و صادقانه باشد، تا وقتی پیش‌زمینه‌های آن یعنی واقع‌گرایی و موافقت جهان محقق نشود حاصلی نخواهد داشت

@anexegesis

8 months, 3 weeks ago

خداوند سعید لیلاز را حفظ کند، یک جایی در مورد دادگاه های 88 از او پرسیدند چرا در تمام تصاویر می‌خندی، گفت از بس که همه چیز تکراری ست!

و اگر فکر می کنید این تنها یک شوخی خشن سیاسی است اشتباه می‌کنید. ادوارد هلت کار، مورخ و دیپلمات انگلیسی مجموعه کتاب هایی دارد در مورد سرگذشت روشنفکران روسیه، پیش و پس از انقلاب. از میان آن کتاب‌ها که شاید همه بی تاریخ باشند دو کتاب هست که به طور مشخص بی تاریخ و بی جغرافیاست. تبعیدیان سودایی، و باکونین. اولی سرگذشت مختصری از یک گروه از روشنفکران و مخالفان سیاسی دولت تزاری در تبعید اروپا و دومی سرگذشت دقیق و روز به روز میخایل باکونین، مدعی فلسفه و انقلاب و روشنفکری و روزنامه‌نگاری و ... . اهمیت این دو کتاب در آن است که تصویری قابل تعمیم از روشنفکر در تبعید عرضه می کند، تجربه ای که از لابه لای یاداداشت‌های روشنفکران درخشان، روزنامه‌نگاران، اریستوکرات‌ها، شاعران، دیوانگان، تروریست‌ها و البته ماموران امنیتی برون ریخته است.

در «تبعیدیان سودایی» کار، از کتاب «گذشته و اندیشه‌های من» هرتسین نقل قولی را بیرون کشیده است که روشنگر خیلی چیزها ست، #هرتسین نوشته: «فقط به این ترتیب می‌توانی بر آدم ها تاثیر بگذاری که خواب‌های آنها را واضح‌تر از خودشان خواب ببینی، نه بدین ترتیب که اندیشه‌های آنها را مثل قضیه‌های هندسی برایشان اثبات کنی». این ایده البته بسیاری تفکرات رایج در مورد اصلاح‌طلبی و رفرم سیاسی را که بر پایه «#تبیین» و «#تبلیغ» و «#مهندسی» است، و بعدا در انقلاب روسیه به شدت مورد توجه و علاقه بود، زیر سوال می‌برد اما آشکار کنندگی آن، نه در متلک پرانی به «مهندسی» بلکه در نشان دادن مسیر کوبیده‌ای است که روشنفکران، چه در تبعید و چه در وطن به راحتی در آن می‌لغزند.

حرف زدن از لزوم « تخیل» برای ایجاد تغییرات سیاسی امروز دیگر تازگی ندارد. ایده آن قدر دست مالی شده است که عده ای تصور می کنند با سقوط در وادی «#پیشگویی» می‌توانند تخیل عمومی را برای تغییر تحریک کنند. ایده‌های سبک و پرطرفداری مانند «#رخداد» که شکل بسیار ساده سازی شده آن مکرر از #بدیو نقل می‌شود هم در ادامه ان ایده و قوام دهنده همان ایده است.

و مشکل از کجا سبز می شود؟ همان‌طور که در مورد #باکونین و برخی مجانین همراه حلقه فانوس در اروپا دیده می شود، مشکل از آنجایی آغاز می شود که «#تخیل» نه تنها از واقعیت قدرتمند تر می شود، بلکه جای آن را پر می‌کند. مانند عشقه به تنه واقعیت می‌پیچد و بالا می رود و آن را خفه می‌کند. اتفاقی بسیار شایع در میان بسیاری از کسانی که خودشان را «فعال سیاسی» و «#روشنفکر_تبعیدی» می‌دانند.

تخیل، همپوشانی قابل ملاحظه ای با «#فانتزی» دارد، از آیزاکس تا وینکات و دیگران، روانکاوان زیادی تلاش کرده‌اند به طریقی مساله فانتزی و نقش و نسبت آن در و با زندگی را توضیح دهند. فانتزی که در دورانی از رشد مسیر همراستا شدن ذهن و واقعیت را فراهم می کند، در دورانی دیگر می‌تواند مسیر جدایی این دو را تسهیل کند. هر چه موضوعی که در مورد آن فانتزی‌پردازی می‌شود دورتر و غیر قابل لمس تر باشد، هر چه ارتباط با واقعیت مورد نظر سخت‌تر و واسطه‌های آن بیشتر باشد، فانتزی فاصله بیشتری با واقعیت پیدا می‌کند، چرا که منابع تغذیه آن نه در جهان واقعی بلکه در یک جهان ذهنی و تخیلی قرار دارد.

سنگین شدن لحاف تخیل/ فانتزی امکان کنار زدن آن را سخت تر و سخت تر می‌کند. جای تعجب نیست اگر زمانی برسد که تنها مسیر ممکن برای خلاص شدن از وزن این لحاف، برای خارج شدن از آن چاه، «خودکشی» باشد. درک غلطی وجود دارد که توصیه می‌کند «خواستن توانستن است» و «اراده کنید تا اتفاق بیافتد»، یا حتی از این پیشتر می‌پرسد: «واقعیت اصلا به چه کاری می‌آید؟». این رویه چپ نو که به صورت کمیکی توسط سرمایه داری مورد بهره‌برداری قرار گرفته است، بخشی از بحران «#خودکشی» روشنفکران و فعالان سیاسی، و حتی مردم معمولی است.

قانون جاذبه برای عمل کردن منتظر کشف شدن نبود، باقی واقعیت های دنیا هم از این مساله مستثنی نیستند. واقعیت اصولا اهمیتی برای این که توسط افراد مورد بازشناسی قرار بگیرد قائل نیست. واقعیت به مسیر خودش می رود، و آدم‌ها، از باکونین تا داور نبوی، یا این مساله را می‌پذیرند یا تا دم آخر به پاکبازی با حریف همیشه برنده «واقعیت» ادامه می‌دهند.

@anexegesis

9 months, 2 weeks ago
.

.
صحبت‌های امروز سها قمریان، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران، در حضور پزشکیان خوب بود.
.

11 months ago

امروز با چند نفر از هواداران ایرانی ترامپ در مورد پیروزی او صحبت کردم، یک خانم جوان که اخیرا سرمایه‌ای ناچیزش را در بازار طلا گذاشته بود به شدت خوشحال بود، می‌گفت طلا به زودی رشد می‌کند و سود خوبی قسمتش می‌شود، وقتی پرسیدم چقدر طلا خریدی گفت حدود ۲۰ میلیون تومان.
یک مرد جوان که در بازار طلا کار می‌کند گفت خوشحال است چون در دوره‌ی ترامپ بازار تحرک قابل ملاحظه‌ای داشت و با هر توییت ترامپ قیمت‌ها جابه‌جا می‌شد که در نتیجه سرمایه مدام در گردش بود و به سود بازار طلافروشان می‌شد،  از رشد سرمایه‌اش در بازار ارز دیجیتال هم خوشحال بود.
یک مرد ۳۲ ساله در خشکبارفروشی گفت خوشحال است چون با ترامپ یا جنگ راه می‌اندازد یا تحریم‌ها را آن قدر اضافه می‌کند که «کار یکسره شود»، گفت از این که بچه‌اش مجبور است با همان هراس‌های دوران کودکی خودش بزرگ شود خسته شده و هر چیزی که اتفاق بیافتد بهتر از این وضعیت است.
طرفداران ترامپ در پیش‌بینی جنگ، یا بدتر شدن اوضاع اقتصادی هم‌نظر نیستند، برخی معتقد هستند که از ترامپ لولو ساختند و حالا آن قدرها هم بد نیست، و برخی معتقد هستند که ترامپ راه نجات از این وضعیت بحرانی ست
طبق معمول شاه‌بیت‌شان این است که هیچ چیز از این بدتر نمی‌شود.

@anexegesis

11 months, 1 week ago

جملات معصومانه‌ای مانند این که « واقعیت اصلا به چه دردی می‌خورد» در همه زمان‌ها و همه مکان‌ها نمی‌تواند یکسان به کار گرفته شود٬ جاهایی هست که نه تنها منطق جهانی که با آن رو به رو هستیم بلکه خود ما هم به آن «واقعیت» که مایل هستیم اهمیتش را زیر سوال ببریم تا از آن رها شویم نیازمندیم٬‌ و این «ما»ی روایت ساز٬‌ با آن آدمی که امروز بسته ی تختی در بیمارستان روان پزشکی ست٬‌ با آن مردی که در ابوغریب شاهد افول انسایت بود یکی نیست٬‌ اما اوست که هزینه «روایت» ها و «واقعیت‌های شخصی» ما را پرداخت می‌کند. 

•این جمله از اسلاوی ژیژک است٬‌ ژیژک معتقد است از آنجا که هر چیزی که واقعی تلقی می شود از فیلترهای ایدئولوژیک می گذرد بنا بر این واقعی نیست. این سوال ارزش اهمیت دارد که اگر آنچه دیده می شود از فلیترهایی گذشته است که آن را تبدیل به محصول ایدئولوژی می کند چرا آنچه گفته می شود چنین صفتی نداشته باشد؟
••این جمله از ژان بودریار است و در مورد جنگ اول خیلج فارس ( حمله آمریکا به عراق در نتیجه حمله عراق به کویت در ۱۹۹۱ گفته شده است)
•••گرگیاس
••••عبارتی از جودیت باتلر در کتاب « نیروهای خشونت پرهیزی»
•••••تیتر گزارش فاکس نیوز از حادثه روز یکشنبه سیزدهم آبان در تهران
°حباب آبی اصطلاحی‌ست در توضیح این که چگونه فعالان شبکه‌های اجتماعی با دنبال کردن همفکران خود از مواجه با افکار و ایده‌هایی که آنها را به چالش می‌کشد خودداری می‌کنند.

@anexegesis

11 months, 1 week ago

اگر کسی در خیابان با شما تصادف کند و مثلا سپر ماشین شما غر شود٬ احتمال این که موقع رسم کروکی کشیدن به پلیس بگویید «‌واقعیت اصلا به چه دردی می خورد•» بسیار کم است. آن جا اتفاقا نه تنها سعی می‌کنید تمام آنچه رخ داده را تشریح کنید بلکه پشت دست خودتان می‌زنید که کاش دوربین داشبرد داشتید و کل واقعیت را ضبط کرده بودید و با استناد به آن از «حق»‌تان دفاع کنید٬‌ درست؟ 
در مجاده‌های اجتماعی ماجرا کمی متفاوت است. رفتار اجتماعی وجود ندارد که گروه‌های مختلف آن را به شکل‌های مختلف و با کلمات مختلف تفسیر نکنند و از آن برای اهداف مختلف استفاده نکنند. فهم از دوران بلوغ و افزایش اهمیت رسانه‌های شبکه‌ای به عنوان دوران « پساواقعیت»‌ از همین جا ناشی شد. از این جا یک روز کسی به صحنه‌ای نگاه کرد و گفت اگر هر کسی می‌تواند تفسیر خودش را از این وضعیت داشته باشد و آن تفسیر می‌تواند مورد قبول عده‌ای باشد و تا انجا مورد توافق قرار بگیرد که عده‌ای حاضر باشند برای آن بیمرند٬‌ دیگر اصلا چه فرقی می‌کند که واقعیت چیست؟ هر کسی بسته به توان و دسترسی‌های رسانه ای که دارد «‌واقعیت شخصی»‌ خود را می‌سازد و برای آن تبلیغ می‌کند و وقتی واقعیت شخصی‌اش به قدر کافی مورد استناد قرار گرفت آن وقت حتی می‌تواند با آن جنگ هم برود. اگر توانستیم با ساختن یک روایت جعلی از زراتخانه‌های سلاح‌های شیمیایی عراق به این کشور حمله کنیم و کرور کرور گردش مالی خلق کنیم و سود ببریم چرا نتوانیم همین کار را در عرصه‌های دیگر هم تکرار کنیم؟ و بعدا دیگران از خودشان پرسیدند اگر آنها توانستند چرا ما نتوانیم همین کار را انجام دهیم و این آش آن قدر شور شد که بعضی ها دوباره تکرار کردند « جنگ خلیج فارس اصلا هیچ وقت اتفاق نیافتاده است••»‌ که دنباله همان فهم باستانی بود که «‌جهان اصلا وجود ندارد•••». 
اشکال داستان کجا علنی شد؟ آنجا که سلاح شیمیایی در عراق نبود٫‌ و آن جنگی که برخی می‌گفتند اصلا وجود ندارد هزاران سرباز را کشته بود٬ حتی اگر آن پنج میلیون عراقی که در نتیجه این جنگ تلف شدند در شمار جان‌های ناشایسته برای عزاداری•••• و هزینه انسانی اجتناب ناپذیر قرار گرفته باشند. 
با این مقدمه یک بار دیگر به حادثه در دانشگاه علوم و تحقیقات نگاه کنید٬ آنچه ما می‌بینیم زنی است که عریان در میان جمع ایستاده است٬‌ تکه لباسی در کنارش یا روی زمین دیده نمی‌شود٬‌ کسی به او نزدیک نمی‌شود٬ کسی با او همکلام نمی‌شود٬‌ دیگران در مورد او حرف می‌زنند اما با او نه. تکه بعدی فیلم جایی است که او را در میان چند نفر در یک ماشین جا می دهند. جایی دور از مکانی که در اولین فیلم دیده می‌شود. از زن هیچ صدایی نیست تا چند ساعت بعد کسی از بیمارستان روان پزشکی ایران خبر می‌دهد که او خودش را «‌آهو دریایی»‌ معرفی کرده است. اسمی که به نظر چندان معمول نمی‌آید اما توجه کسی را جلب نمی‌کند. 
توجه‌ها به جای دیگری معطوف است٬‌ به ساختن روایت‌هایی از آنچه رخ داده است. سخنگوی دانشگاه زن را «‌بیمار»‌ معرفی می‌کند. مردی که گفته می‌شود همسر سابق اوست او را بیمار معرفی می‌کند. گروهی او را « پروژه» می‌نامند و می‌خواهند از ماجرا کره‌ای در مورد مساله فیلترنیگ شبکه‌های اجتماعی بگیرند. عده‌ی قابل ملاحظه‌ای اما مشغول «‌دفاع»‌ هستند٬ می‌گویند زن روانی نیست٬‌ می‌گویند همیشه به زنان گفتند روانی٬ می‌گویند او در حال «مقاومت»‌ بوده است٬‌ رفتار او یک «کنش سیاسی»‌ است. می‌گویند این « زن٬ زندگی٬‌ آزادی» است. رسانه‌های خارجی می‌نویسند که او «« در پی درگیری با پلیس اخلاقی»‌ « در یک اقدام  اعتراضی»‌ « عریان» شده است•••••». همزمان عده‌ای می‌گویند او آبروی آنها را برده٬‌ عده‌ی دیگری مشغول گفت‌وگو در مورد حدود عریانی او هستند٬‌ و … . 
برای اغلب کسانی که در ساعات اخیر مشغول این گفت‌وگوها بوده‌اند «‌اصل مساله»‌ فارغ از این که آن اصل چه باشد در درجه اول اهمیت نبوده است. سهل است٬ بخش عمده‌ای از فشارها بر این مساله معطوف شده که هر کس هر روایتی از آنچه رخ داده ارائه کند را باید حذف کرد٬. مساله ساده است « واقعیت اصلا به چه کاری می‌آید؟»‌ ما «واقعیت‌های شخصی خودمان» را داریم٬‌ همان را می‌گوییم و بر همان اصرار می‌کنیم و آدم‌های اطراف‌مان را بر اساس همان واقعیت‌های شخصی انتخاب می‌کنیم اگر کسی خلاف نظر ما چیزی بگوید تنها مخالف ما نیست٬ بلکه باید حذف هم بشود اگر نه از جهان٬‌ اما اقلا از جهان اطراف ما٬‌ خالص‌سازی حباب آبی° محبوب ‌مان!‌ چرا که نه. 
اشکال این ماجرا کجاست؟ همان‌طور که در جنگی که از منظر برخی وجود نداشت آدم‌های واقعی می‌مردند٬‌ در اینجا هم آدم‌های واقعی قرار است بابت تمام آنچه رخ داده است هزینه‌هایی پرداخت کنند و از قضا هزینه‌های آن عمل را همین روایت‌هاست که تعیین می‌کند. 

11 months, 1 week ago

نتایج مهمی که می‌توان از این پژوهش مختصر گرفت:
1. منشأ ترجمۀ تخیلی از استوانۀ کوروش بزرگ، ذبیح الله منصوری (ابتدا در سال 1346 در یادداشت‌های «سرزمین جاوید» در مجلۀ سپید و سیاه و بعدتر بازنشر آن در کتابی با همان عنوان در سال 1370) است.
2. ذبیح الله منصوری بنابر عادت خود در نوشتن رمان تاریخی با رگه‌هایی از تاریخ و نیم نگاهی به تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و دنیا، ترجمۀ متن استوانۀ کوروش را بدان شکل بازنویسی کرده است.
3. ترجمۀ خلاصه شده از سطور 20 تا 32 استوانۀ کوروش بزرگ که توسط دولت ایران در تاریخ 13 اکتبر 1971 به سازمان ملل داده شده با برابر اکّدی آن تفاوت چندانی ندارد (در نظر داشته باشید که ترجمه خلاصه و گزیده است و تمامی واژگان سطور یاد شده را نیز در برندارد و این روش هم برای توضیحات اشیاء به نمایش گذاشته شده معمول و مرسوم است) و ابداً ارتباطی با ترجمۀ تخیلی ذبیح الله منصوری ندارد.
4. تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، تنها ترجمه‌ای که با پشتیبانی مالی دولت وقت ایران در سال 1356 به صورت رسمی از متن اکّدی به فارسی منتشر شده است، از آن دکتر عبدالمجید ارفعی است.
5. «ترجمۀ اقتباسی» (تخیلی) ذبیح الله منصوری از متن استوانه بعدتر در 1370 در جلد اول کتاب «سرزمین جاوید» منتشر شد و به سرعت در جامعۀ ایران که در آن روزگار تشنۀ خواندن رمان‌های تاریخی بود محبوب شد و بعدتر تبدیل به پوستر شد و حتی به فضای مجازی نیز راه یافت.
6. تا جاییکه که نگارنده می‌داند آنچه که توسط برخی از افراد ناآگاه و یا حتی آگاه «جعل ترجمۀ استوانه توسط حکومت پهلوی» تکرار می‌شود، یکسره اشتباه است.

این پژوهش تاریخی مختصر با استفاده از چند منبع و کمک دوستان گرانقدری چون آقای محمدعلی مصلی‌نژاد (از شیراز) امکانپذیر شد و بدینوسیله نگارنده از ایشان و سایر دوستان یاری کننده تشکر می‌نماید. بدیهی است مسئولیت ایرادات و کاستی‌های این پژوهش برعهدۀ نگارنده است. اگر اطلاعاتی جدید و متناقضی یافت شد حتماً مطالب نوشته شده توسط نگارنده در این کانال اصلاح خواهند شد.
@rabtupsharri

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago