فریبا خانی نویسنده و روزنامه‌نگار

Description
داستانِ ناداستان
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago

9 months, 3 weeks ago
برگی از [#کتاب](?q=%23%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) مونس‌الأحرار في دقائق …

برگی از #کتاب مونس‌الأحرار في دقائق الأشعار، اثر محمد بن بدر جاجرمی، از شاعران و ادیبان سده ۷-۸ ق/۱۳-۱۴م، کتابی است به زبان فارسی از اشعار منتخب نزدیک به دویست تن از شاعران فارسی‌زبان تا قرن هشتم....
یعنی ما در گذشته هم گزیده‌شعر داشتیم از شعرای مختلف
این کتاب در #موزه_هنرهای_آسیایی
در مجموعه‌ی اسمیتوسین نگهداری می‌شود.

#موزه #ادبیات #شعر
@dastanenadastan

9 months, 3 weeks ago

*
تقدیم به روح پدرم که این روزها سالگرد رفتن اوست.
*❄

رد‌پاهای برفی

من عاشق آن صدا بودم. صدای خاصی بود. آب‌ شدن برف و چکیدن آن روی کانال کولر با صدای چیک... تق، چیک... تق نیمه‌شب پرده‌ی توری سپیدرنگ را کنار می‌زدم و اگر با نمای زیبای برفی پشت پنجره مواجه می‌شدم از خوشحالی در پوستم نمی‌گنجیدم. نمی‌توانستم از جلو پنجره دل بکنم و به ریزش برف‌ها خیره می‌ماندم. دلم می‌خواست صبحِ خیلی زود از خواب بیدار شوم و بروم کوچه، زمانی که هنوز اهالی کوچه در خواب بودند...
می‌خواستم اولین رد پای برفی را در كوچه جا بگذارم. اما خيلي‌ها بودند كه از من زودتر از كوچه عبور كرده بودند. من رد پاها را شناسایی می‌کردم یکی رد پای پدرِ خورشید كه به کارخانه‌شان در گردنه‌ي تنباکویی مي‌رفت. رد پاي مادر پرستو با كفش‌هاي راحتي پرستاري‌اش که به بیمارستان هزار تخت‌خواب. رد پای پدرم با قدم‌های آرام و شمرده‌اش... فردا، وقتی اهالي محل برف‌های پشت‌با‌م‌شان را به وسط كوچه می‌ریختند و کوه برفی درست می‌شد، چه تونل‌برفی‌اي با بچه‌های کوچه درست می‌کردیم...
شب‌های زیادی با آرزوی صداي چیک... تق، چیک... تق خوابیده‌ام.
دیشب هم بعد از سال‌ها باز با همین صدا از خواب بیدار شدم. کورمال‌کورمال در تاریکی شب خود را به پنجره رساندم. برف می‌بارید. در کوچه روي برف‌ها رد هیچ کس نبود. سفید‌سفید... دلم می‌خواست صبح شود، خیلی زود بروم و رد پای برفی خودم را جا بگذارم يا مثل وقتي كه كوچك بودم رد‌ پاها را شناسایی کنم. رد ‌پای پدرم را که آرام با قدم‌های کوتاه راه می‌رفت. می‌دانستم و می‌دانم آفتاب که بزند، کمی هوا گرم شود، برف‌ها شُروشُر آب می‌شوند و رد پاهای همه‌ی آدم‌هایی که در این کوچه زندگی می‌کنند محو می‌شود و جویبار کوچکی همه‌ی رد پاهای اهالی را در گوشه‌ای از باغچه فرو می‌بلعد.**#فریبا_خانی#خاطره#داستان#پدر@dastanenadastan

9 months, 3 weeks ago
فریبا خانی نویسنده و روزنامه‌نگار
9 months, 3 weeks ago

ماهان، مرد خوش‌چهرهای در هفت‌پیکر  نظامی است که در بیابان گم شده و دیوان و پریان او را سردرگم می‌کنند تا از مقصد دور شود.این روزها ما چون 《ماهان》هستیم. 

در پادکست داستانِ ناداستان در #شنوتو و #کست_باکس به قصه‌ی ماهان پرداختم.
#ادبیات #داستان #قصه #ادبیات_کلاسیک #خمسه #نظامی

https://castbox.fm/vb/761248623

@dastanenadastan

9 months, 3 weeks ago

?یک نکته

دوستان یک فنجان ادبیات برای صفحه‌ی اینستاگرام سپیدارهای خبر تهیه شده لینک اینستاگرام?

https://www.instagram.com/stories/fariba_khani/3520141621519400745?igsh=MzRlODBiNWFlZA==

9 months, 3 weeks ago

ما چون ماهان در این بیابان سرگردان!#فریبا_خانی **این روزها ما چون ماهان هستیم سرگشته در بیابان‌های بی‌آب و علف و هرازگاهی توسط غولان و دیوان و پریان گمراه شده، سرگشته دور خود می‌گردیم و از دیوی به دیو دیگر پناه می‌بریم.
خبرهای ترسناک،موج‌های مصنوعی چون غولان بیابان ما را سرگردان می‌کنند. در فضای مجازی گیر عجوزکانی زیبارو می‌افتیم که ماهیت غریب دارند. و هر لحظه سرگشتگی ما افزون‌تر می‌شود.

در #هفت_پیکر ...#نظامی داستان زیبایی دارد ماجرای ماهان مصری. که حکایت سرگشتگی انسان است در این جهان.

بود مردی به مصر ماهان نام
منظر‌ی خوبتر ز ماه تمام
یوسف مصریان به زیبایی
هندوی او هزار یغما‌یی
جمعی از دوستان و همزادان
گشته هریک به روی او شادان
روزکی چند زیر چرخ کبود
دل نهادند بر سماع و سرود

اما وقتی ماهان مست بود مردی شبیه شرکای تجاری‌اش می‌آید و می‌گوید: بار ارزشمندی دارم و در فلان جا بیرون شهر در #کاروانسرا گذاشتم بیا برویم تجارت خوبی است. شب بی‌خبر ماهان از مهمانی و رفقا جدا شده و با مرد راهی می‌شوند کیلومترها می‌روند نمی‌رسند. تا اینکه صبح شد و یکهو ماهان رفیقش را گم کرد و دید او ناپیدا شده است.

چون پر افشاند مرغ صبح‌گهی
شد دماغ شب از خیال تهی
دیدهٔ مردم خیال پرست
از فریب خیال بازی رست
شد ز ماهان شریک ناپیدا
ماند ماهان ز گمرهی شیدا
ماهان خوابش برد و از شدت آفتاب در بیابان بلند شد و دید تنها در بیابان مانده تشنه و گرسنه و گم کرده راه.

هر طرف می‌رفت به جایی نمی‌رسید سرگشته شد و گریان تا اینکه از دور زن و مردی دید که باری سنگین بر دوش می‌کشند... مرد به ماهان گفت تو کیستی؟ماهان مستاصل و مفلوک گفت:من ماهان در مهمانی خوبی در باغی بودم مردی آمد گفت من شریک تو هستم مرا به اینجا آورده و رها کرد. مردمی کنید و مرا از اینجا برهانید.

دوش بودم به ناز و آسانی
بر بساط ارم به مهمانی
مردی آمد که من همال توام
از شریکان ملک و مال توام
زان بهشتم بدین خراب افکند
گم شد از من‌، چو روز گشت بلند
با من آن یارِ فارغ از یاری
یا غلط کرد یا غلط‌کاری
مردمی کن تو از برای خدا‌ی
راه گم کرده را به من بنمای
مرد گفت ای جوان زیبارو‌ی
به یکی موی رستی از یک موی
دیو بود آنکه مردمش خوانی
نام او هایل بیابانی
چون تو صد آدمی ز ره برده‌ست
هریکی بر گریوه مرده‌ست

مرد به ماهان گفت او دیو بیابانی به نام هایل است کارش این است آدمیان را در بیابان سردرگم می‌کند.
ماهان با آن دو نفر همراه شد و رفتند و رفتند و رفتند صبحگاهان ناپدید شدند و ماهان خسته و از نفس افتاده باز سرگردان ماند.

در مغاکی تاریک خوابید. صدای اسبی شنید و سواری دید قصه‌‌اش را برای سوار تعریف کرد و او گفت: آن دو نفر غول بیابان هستند و مسافران بیابان را گمراه می‌کنند نامشان هیلا و غیلا است.
نر و ماده دو غول چاره‌گر‌ند
که‌آدمی را ز راه خود ببرند
در مغاک افکنند و خون ریزند
چون شود بانگ مرغ‌، بگریزند
شکر کن کز هلاک‌شان رستی
هان سبک باش اگر کسی هستی
خلاصه با مرد سوارکار همراه شد و رفت به کوهپایه‌ای رسیدند سبز و خرم پر از صدای رود و دیوان نشسته و به به می‌گساری و بانگ نوشانوش از هر گوشه‌ای به گوش می‌رسید. نگاه کرد مرد سوارکار خود دیو و اسبش اژدها شد ... به هزار مصیبت ماهان خود را رهانید و باز خود را در بیابان تنها دید.
دید بر گرد خود بیابانی
کز درازی نداشت پایانی

رفت و رفت به باغی رسید و نهری دید و تن خویش شست و آب نوشید. مردی سالمندی آمد و بانگ زد ای مرد میوه دزد کیستی؟

گفت کای دیوِ میوه‌دزد‌، که‌یی؟
شب به باغ آمده ز بهر چه‌یی‌؟
چند سال‌ست تا در این باغم
از شبیخون دزد بی‌داغم
تو چه خَلقی‌؟ چه اصل دانندت‌؟
چونی و کیستی‌؟ که خوانندت‌؟
ماهان ترسید و با غم قصه‌اش‌ راگفت:
گفت مردی غریبم از خانه
دور مانده به جای بیگانه
مرد گفت تو بیا فرزند من بشو و شب بالای درخت باش و هر چه دیدی از درخت پایین نیا. هیچ سوالی را پاسخ نده تا من برایت خانه‌ای مهیا کنم. غروب بزمی شد و دخترکان زیبا رو به باغ آمدند و ماهان از درخت پایین آمد و با دخترکان زیبارو درآمیخت و بعد دید این دخترکان دیوان ترسناکی هستند.... صبح دید باغ به خارستان و بیابانی بدل شد. رفت و رفت و رفت و خود را در آبی شست و از خدا مدد خواست.
چونکه سر برگرفت در بر خویش
دید شخصی به شکل و پیکر خویش
سبز پوشی چو فصل نیسانی
سرخ‌رو‌یی چو صبح نورانی
گفت کای خواجه کیستی به درست‌؟
قیمتی گوهرا که گوهر توست
گفت من خضر‌م ای خدای‌پرست
آمدم تا ترا بگیرم دست

خضر نبی که می‌گفتند راهنمای مسافران غریب است بر او ظاهر و او را به مقصد و خانه‌اش رساند. دوستانش فکر کرده بودند ماهان مرده و سیاه‌پوش بودند.

باری ماهان این شانس را داشت خضرنبی راهنمایش باشد و به منزل برسد ما در این بیابان جهان چه کنیم؟**#داستان#ادبیات#خمسه_نظامی#قصه #نظامی #ادبیات_کلاسیک@dastanenadastan

10 months ago

کاش قدم یازدهم را برداریم
به یاد سوسن طاقدیس نویسنده‌ی نازنین و مهربان
#فریبا_خانی *امروز همین‌جوری دلم برای #سوسن_طاقدیس تنگ شد. نه سالروز تولدش است نه سالروز سفرش به آن جهان. همیشه عاشق #کتاب *قدم یازدهمش هستم. بچه شیری که در قفس باغ‌وحش به دنیا آمد.  ۱۰ قدم بیشتر که می‌رفت سرش به میله‌های قفس می‌خورد، بنابراین یاد گرفت ۱۰ قدم بیشتر نرود یک روز مامور باغ وحش موقع غذا دادن به شیر و مادرش یادش رفت در را قفل کند بچه شیر از لای در باز ۱۰ قدم جلوتر رفت و به یک بوته یاس رسید و می‌ترسید قدم یازدهم را بردارد مامور باغ وحش متوجه اشتباهش شد و در رادیو اعلام کردند بچه شیر فرار کرده است.

طاقدیس می‌نویسد آنها که بچه شیر را دوست داشتند خوشحال شدند گفتند حالا تجربه‌های تازه به دست می‌آورد. آنها که دوستش نداشتند از آزادی بچه شیر ناراحت بودند بعد گفتند بچه شیر به پارک رفته است بعد گفتند به کوه رفته است. سوسن طاقدی طبق الگوی همه قصه‌های کودکانه از عنصر تکرار استفاده کرده است. 

بچه‌ها عاشق تکرار هستند آنها که عاشق بچه شیر بودند از اینکه بچه شیر به کوه رفته و آنجا می‌تواند زندگی کند و بچه‌دار شود خوشحال شدند آنها که بچه شیر را دوست نداشتند گفتند ای بابا حالا چه جوری برویم کوه ...چند ساعت بعد مامور باغ وحش می‌خواست به مادر شیر کوچولو غذا بدهد بوی غذا به دماغ بچه شیر که زیر بوته یاس خوابش برده بود خورد و ۱۰ قدم رفت به سمت قفس تا به قفس رسید و خودش را به قفس انداخت. غذایش را خورد و مامور خوشحال قفس را قفل کرد. حالا فکر می‌کنم ماهمان  بچه شیرهستیم. خیلی وقت‌ها، می‌ترسیم قدم یازدهم رابرداریم. حتی از آزادی و رها شدن از قید و بندهایی که آزارمان می‌دهد. بچه شیر می‌توانست قدم‌های دیگر را بردارد به کوه و پارک برود و تجربه‌های بی‌نظیری داشته باشد.  یکی از بهترین کتابهای کودک همین کتاب است. #کانون_پرورش_فکری کودکان در دهه‌ی هشتاد چاپش کرد. حالا که همه جا حرف کانون پرورش فکری است یادمان باشه در کارنامه کانون چه کتاب‌های خوبی هم هست.

یادم افتاد وقتی جوان بودم به خانه‌ی سوسن طاقدیس رفتم. چقدر مهربان و خوب بود. چقدر خودمانی بود با او درباره زنگ انشا در مدرسه‌ها مصاحبه کردم بعد هم قرار شد وقتی #روزنامه چاپ شد، به دستش برسانم که آنقدر جوان و کم عقل بودم به دستش نرساندم. به هر حال کاش بتوانیم در زندگی و زندگی اجتماعی  قدم یازدهم را برداریم و از  قفس برهیم....**#ادبیات#کودک#نوجوان#قصه@dastanenadastan

10 months ago
فریبا خانی نویسنده و روزنامه‌نگار
10 months, 1 week ago

چشم در چشم در موزه‌ی هنرهای معاصر
به جشن پرتره‌ها خوش آمدید!
#فریبا_خانی

?کمتر پیش آمده است که #موزه_هنرهای_معاصر این همه شلوغ باشد. پنج شنبه اول آذر به موزه هنرهای معاصر رفتم برای دیدن نمایشگاه چشم در چشم.  دوستداران هنر تا کجا صف ایستاده بودند تا نزدیک بلوار پاییزی کشاورز .
قرار است ۱۲۰ اثر با موضوع #پرتره را ببینیم. پرتره‌هایی را که بیشتر در دهه‌ی پنجاه  خریداری شده، وقتی اروپا جنگ‌زده و بی‌پول بود و ایران با فروش نفت به پول رسیده ه بود. البته و صد البته  بهتر که از این گنجینه کسی خبردار نشود آدم نگران می شود.

?من در دوران #روزنامه‌نگاری این شانس را داشته‌ام از  آثار #گنجینه موزه دیدن کنم اما دیدن این آثار خارج از گنجینه در فضای باز و زیبای موزه  زیباتر خواهد بود. در این نمایشگاه، آثاری از هنرمندانی مانند #فرانسیس_بیکن ، #لوترک ، #پیکاسو، #ونسان_ونگوگ ، #اندی_وارهول ، #جیاکومتی ، جیمز انسوار، مونه،  جیمز داین رابرت راشنبرگ، خوان میرو، کمال و الملک، محواد جوادی پور و ژازه تباتبایی و... می بینیم.

? جمال عرب زاده نمایشگاه‌گردان،  درباره ی این‌که چرا رویکرد این نمایشگاه، پرتره است... می گوید:« این نمایشگاه، به ژانر پرته به عنوان یک گونه تصویری خاص در تاریخ تحولات نقاشی که همواره پای ثابت بوده با رویکرد پژوهشی و آموزشی می‌پردازد.»

او می‌گوید:«  این نمایشگاه، در چهار گالری تقسیم شده است. رویکرد کلی روانکاوی است. نمایشگاه با  پرتره و روان شروع می‌شود و امکانات بیانی مختلف و تنوع  کارهنرمندان مدرن را به ژانر پرتره می‌بینیم.»

?این نمایشگاه‌گردان به اتوپرتره‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید:«بخش دیگر به اتو پرتره  پرداخته شد، هنرمندانی مثل  کمال‌الملک و هنرمندان غربی  و اتوپرتره هایی از ایشان، این آثار می گویند  که چگونه هنرمندان از طریق نمایش خودشان در یک تصویر حالات روحی و کیفیت سبکی خود رانشان می دهند.»
او به  دو بخش دیگر نمایشگاه اشاره می کند و می گوید:« در بخشی دیگر به  موضوع مالیخولیا در پرتره پرداختیم در آن یکی از کارکرد پرتره نمایش شخصیت‌های تاریخی به نمایش در آمده است. هنرمندان مدرن ویژگی شخصیت و نوعی نگاه  نقد شخصیت‌های تاریخی  در آثارشان هست و بخش دیگر به زنان اختصاص داده شده است. قرن ها  زنان به عنوان سوژه دیگری نشان داده شده اند ولی از یک زمانی  زنان به عنوان نقاش حضور دارند و سوژه نیستند.»
عرب زاده به  بخش آخر  اشاره می کند و می‌گوید:« بخش آخر، به پرتره گروهی و ماسک اختصاص دارد و با دو دستگاه اتاق تاریک و اتاق روشن  سر و کار داریم. اتاق تاریک در آن تصویر به وسیله ابزار اپتیکی منعکس می‌شود به نقاشان امکان داده است با دقت بالا پرتره بکشند. انجام بدهند گسترش پیدامی‌کنند یا اتاق روشن هم. این کار از  قرن 15 گسترش یافته است.»

?۱۲۰ اثری را که در این نمایشگاه می‌بینم از بین ۲۵۰ اثر در گنجیه انتخاب شده اند.
موزهٔ هنرهای معاصر تهران مهم‌ترین موزه هنرِ مدرن و معاصر ایران و همچنین یکی از مهم‌ترین و مشهورترین موزه‌های ایران است. این موزه در سال ۱۳۵۶ خورشیدی  با سبک معماری مدرن و با الهام از بادگیرهای کویری ایران طراحی و ساخته شده است.

?موزه‌ی هنرهای معاصر تهران شامل جامع‌ترین و مهم‌ترین گنجینه‌های هنر مدرن در خارج از اروپا و آمریکای شمالی و مالک یکی از ۵ تا ۱۰ مجموعهٔ مهم هنر نوگرا در دنیاست. این موزه دارای کارهای مهمی از جنبش‌های هیجان‌نمایی انتزاعی، پاپ آرت، مینی‌مالیسم، مفهومی و فوتورئالیسم است. در گنجینهٔ دائمی موزه بیش از ۳۰۰۰ اثر ارزشمند از نخبگان هنرهای تجسمی نگهداری می‌شود که نزدیک به ۴۰۰ عدد از آن‌ها، دارای ارزش استثنایی هستند. از جمله آثار مهم موزه، می‌توان به کارهای شاخصی از گوگَن، رُنوار، پیکاسو، ماگریت، ارنست، پولاک، وارهول، لُویت و جاکومتی اشاره کرد. موزهٔ هنرهای معاصر تهران همچنین مالک مجموعهٔ بسیار مهم و جامعی از هنر نوگرا و معاصر ایران است.

?علاقه‌مندان می‌توانند هر روز غیر از روزهای دوشنبه از ساعت ۹ تا ۱۸ برای دیدن این نمایشگاه از موزه هنرهای معاصر تهران بلیت تهیه کنند. نمایشگاه تا پایان آذر ادامه دارد.

#نقاشی #هنر #هنر_مدرن #موزه
@dastanenadastan

1 year ago
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 8 months, 4 weeks ago