صُحُفٍ مُطَهَّرَه

Description
موضوع:
احادیث اهل بیت ع در موضوعات مختلف

مدیر:
@amid3
@Alinajma

کانالهای وابسته:

فضائل اهل بیت علیهم السلام @motahharoun
نقد غلو و تفویض @gholow
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 1 week ago

5 months, 1 week ago
تا

https://t.me/Al_Meerath/400 تا https://t.me/Al_Meerath/416
سلسله روایات مهدوی

5 months, 3 weeks ago
10 months ago

از مردم بیگاری نکشید؛ پولش را من می‌دهم!

از ذریح بن محمد بن یزید المحاربی روایت است که امام صادق (ع) فرمود:

در خانه‌ بودم؛ ناگهان سواره نظام و نیروهای امنیتی خانه را محاصره کردند و از دیوارها به داخل خانه ریختند. خانواده و اطرافیانم [از ترس] پراکنده شدند [و مرا تنها گذاشتند]. [چون مریض بودم و می‌بایست مرا با محمل ببرند] مأموران، به بیگاری کشیدن از مردم اقدام کردند [تا مجبورشان کنند بدون مزد مرا ببرند] گفتم: از مردم بیگاری نکشید؛ بلکه عده‌ای را اجیر کنید و من پرداخت مزدشان را از مال خود تضمین می‌کنم. پس مرا بر محملی نشاندند و در حالی که دور تا دورم را محاصره کرده بودند، بردند. یکی از خویشانم آمد و گفت: برای تو مشکلی نیست؛ فقط [حاکم مدینه] می‌خواهد از تو درباره «یحیی بن زید» پرس‌وجو کند. وقتی مرا بر او [حاکم مدینه] وارد کردند؛ گفت: اگر می‌دانستیم در چنین وضعیت [جسمی] قرار داری؛ به دنبالت نمی‌فرستادیم. فقط می‌خواهیم درباره‌ی یحیی بن زید از تو پرس و جو کنیم. گفتم: از زمانی که از این جا رفته، او را ندیده‌ام [و اطّلاعی ندارم]. [حاکم مدینه] گفت: او را برگردانید. پس مرا به خانه برگرداندند.

جعفر، عن ذريح، عن أبي عبد الله عليه السلام، قال: كنت في منزلي، فما شعرت‏ إلا بالخيل‏ و الشرطة  قد أحاطوا  بالدار، قال: فتسوروا عليّ، قال: فتطاير أهلي و من عندي، قال: فأخذوا يتسخرون الناس، قلت: لا تسخروهم و استأجروا علي في مالي، قال: فحملوني في محمل و أحاطوا بي، فأتاني آت من أهلي فقال: إنه ليس عليك بأس، إنما يسألك‏ عن يحيى بن زيد، قال: فلما أدخلوني عليه، قال: لو شعرنا أنك بهذه المنزلة، ما بعثنا إليك، إنما أردنا أن نسألك عن يحيى بن زيد، فقلت: ما لي به عهد قد خرج من هاهنا قال: ردوه، فردوني. (کتاب محمد بن المثنی الحضرمی-الأصول الستة عشر، ص۲۶۵- نشر دارالحدیث)

------
۱. ظاهراً «ما لی به عهد قد خرج من هاهنا»، تصحیف «ما لی به عهد مذ (منذ) خرج من هاهنا» است که با سیاق لفظ سازگارتر است. هر چند دقیقاً نمی‌دانیم این بازجویی در چه زمانی صورت گرفته است؛ ولی احتمال دارد پس از گریختن یحیی از عراق، این عملیات صورت گرفته باشد. ظاهراً یحیی بن زید (پسرعموی امام) پیش از قیام زید تحت تعقیب نبوده و پس از قیام زید و شهادتش نیز از کوفه به سوی خراسان گریخته و به مدینه نیامده است؛ بنابراین به احتمال زیاد معنای جمله این است که از زمانی که یحیی بن زید از مدینه بیرون رفته، دیگر ملاقاتش نکرده‌ام و اطّلاعی از او ندارم.

  1. از ظاهر روایت برمی‌آید که امام در آن زمان بیمار بوده و می‌بایست ایشان را با محمل ببرند. در روایت تصریح نشده که امام را پیش چه کسی بردند؛ ولی از سیاق برمی‌آید که ایشان را نزد حاکم یا یکی از نزیکانش برده باشند. هر چند داستان به صورت خلاصه و مجمل بیان شده؛ ولی آن چه در ترجمه ذکر شد، نزدیک‌ترین و درست‌ترین برداشت به نظر می‌رسد.

  2. بیگاری کشیدن از مسلمانان، یکی از ناپسندترین ستم‌ها و گناهان است که پیامبر (ص) حتّی در هنگام وفات خود بر اجتناب از آن تأکید کردند (تهذیب الاحکام، ج۷، ص۱۵۴). روایت بالا نشان‌دهنده‌ی شدّت حساسیّت امام صادق (ع) در این باره است؛ تا جایی که حتّی حاضر نشد، برای بردن او به نزد حاکم، مردم را به بیگاری بکشند و پرداخت مزد را از جیب خود تضمین کرد؛ با این که اساساً ربطی به ایشان نداشت و گناهش بر گردن حاکم و عمّالش بود. این داستان در عین حال که پستی و لئامت حکومت را به خوبی نشان می‌دهد؛ از کرامت نفس، دلسوزی و تقوای بی‌نظیر امام صادق (ع) نیز حکایت می‌کند. 

وبلاگ آثار
https://alasar.blog.ir/1398/12/25/taskhir

10 months, 3 weeks ago

▪️ صلی الله علیک یا رسول الله ص

حوادثی است که قلب مدینه می‌لرزد
مدینه چون دل امت به سینه می‌لرزد

سپاه شب، شده مست تصرّف خورشید
نسیم، شعله شد و در فضا شراره کشید

زکوه و دشت و بیابان خداخدا شنوم
زجن و انس و ملک «وامحمّدا» شنوم

اجل دریده گریبان و اشک افشاند
امین وحی خداوند، نوحه می‌خواند

پیام می‌رسد از خشت خشت خانه‌ی وحی
که منقطع شده از آسمان ترانه‌ی وحی

برون خانه اجل گشته گرم اذن دخول
درون خانه چکد خون دل زچشم بتول

الا الا ملک الموت! ماتم آوردی
زآسمان به زمین یک جهان غم آوردی

زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
چه سخت حلقه به در می‌زنی، نزن! برگرد!

چگونه می‌کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟
که آسمان به سر خاکیان شده است خراب

برو به سینه‌ی حیدر شرر نزن دیگر
به جان فاطمه سوگند! در نزن دیگر

عقب بایست! بگیر احترام این در را
برو یتیم مکن دختر پیمبر را

برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
به باب خانه‌ی توحید، کس لگد نزند

محمّد و علی و فاطمه کنار هم اند
تو ایستاده و این هر سه اشکبار هم اند

نبی زخون دل خویش چهره می‌شوید
درون خانه‌ی دربسته با علی گوید:

که یا علی بنشین با تو راز دارم من
به سینه شعله‌ی سوز و گداز دارم من

پس از رسول مقامت زکینه غصب شود
فراز منبر من دشمن تو نصب شود

خدای، امر به صبرت کند در این اندوه
جواب داد علی: من مقاومم چون کوه

دوباره گفت پیمبر که‌ای امام مبین
شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین

فلک زغربت تو آه می‌کشد ز نهاد
به باب خانه‌ات آتش زنند از بیداد

جواب داد: همانا به صبر می‌کوشم
به حفظ دین خود این جام زهر می‌نوشم

رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را
به پیش چشم تو سیلی زنند فاطمه را

تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
درون سینه‌ی خود حبس سوز و آه کنی

درآن میانه علی سخت در خروش آمد
کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد

اگرچه بود وجودش پر از شراره‌ی خشم
به روی فاطمه چشمی گشودو گفت به چشم!

الا رسول خدا خون به سینه‌ام جوشید
که گفته‌هات همه جامه‌ی عمل پوشید

دری که بود به دارالزیاره‌ات مشهور
دری که گرد از آن می‌زدود گیسوی حور

دری که بود پر از بوسه‌های جبرائیل
دری که حرمت از آن می‌گرفت عزرائیل

دری که نور فشاند به چشم عرش علا
ببین چگونه از آن دود می‌رود بالا

به باغ وحی، خزان دست باغبان را بست
که چیده گشت از آن میوه و درخت شکست

چه ننگ‌ها که خریدند یا رسول الله
زعترت تو بریدند یا رسول الله

چو امتت طلبیدند حبّ دنیا را
برای غصب خلافت زدند زهرا را

قسم به عزّت قرآن! قسم به ذات خدا!
سر حسین تو روز سقیفه گشت جدا

چه تیرها همه از چلّه‌ی سقیفه شتافت
گلوی اصغر و قلب حسین هر دو شکافت

سقیفه در حرم کربلا شراره کشید
زگوش دخترکان تو گوشواره کشید

سقیفه کرد تن عترت تو را نیلی
سقیفه فاطمه‌ها را دوباره زد سیلی

همین که حق وصی تو غصب شد به ملا
سر حسین، جدا شد به دشت کرب و بلا

سقیفه آتش سوزان به قلب «میثم» ریخت
نه قلب «میثم» بلکه به جان عالم ریخت

1 year ago

اي ساربان آهسته ران

1 year ago

▪️صلی الله علی روحك و بدنك و علی الأرواح التی حلت بفنائك

من روضه خوانِ غربتِ آقای عالمم
بی‌تابِ سربریدهٔ ماهِ محرّمم

با گریه هر غروب من از حال می‌روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می‌روم

صبح و غروب، ندبه‌کنان گریه می‌کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می‌کنم

برنیزه تکیه داد و ز جایش بلند شد
دردش گرفته بود، ندایش بلند شد

فرمود: زنده‌ام به کجا حمله می‌کنید؟
نامردها به خیمه چرا حمله می‌کنید؟

کارِ مرا تمام نکرده، کجا؟ سنان!
اینجا کنارِ لشگری از گرگ‌ها بمان

با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح

اینجا به بعد ضربه زدن‌ها شروع شد
اینجا به بعد شیونِ زن‌ها شروع شد

دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای

دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه

جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمهٔ ما می‌کند نگاه

هرکس رسید نیزهٔ خود را شکست و رفت
یک استخوان ز سینهٔ آقا شکست و رفت

یک عده بر تمام تنش سنگ می‌زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می‌زدند

در آن میانه حرمتِ آئینه‌ها شکست
وقتی که شمر آمد و بر سینه‌اش نشست

از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد
هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد

تا که ز رویِ پیکرِ بی‌سر بلند شد
فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد

اینجا به بعد گریه‌ی من رنگِ خون شود
گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود

اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند
باور کنید عمه‌ی مارا کتک زدند

راه فرار از حرم آنروز بسته شد
با چوبّ نیزه پهلوی زن‌ها شکسته شد

آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند
آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند

#مرثیه_سید_الشهدا

1 year ago

⚫️ لیست مطالب درباره شخصیت حضرت امام حسین (علیه السلام)

https://t.me/Hekmatenabavi/1125

Telegram

دین پژوهی و نقد الحاد

***⚫️*** لیست مطالب درباره شخصیت حضرت امام حسین (علیه السلام) ***🔘*** کرامات ، معجزات و فضایل امام حسین (علیه السلام) که از سوی پیروان دیگر ادیان و تواریخ مختلف نقل شده و یا باعث گرایش دیگران به دین حق شده اند : (۱) و (۲) و (۳) و (۴) و (۵) و (۶) و (۷) و (۸) و (۹) ***🔘***…

1 year ago

بأبی المستضعف الغریب...

بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان
رواست چشم جهان تا ابد شود گریان
چرا که گریه کند روز و شب امام زمان

(روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
بماند از حرکت ذوالجناح و از جولان)

نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت
نه چشم های عطش خیز خواب راحت داشت
نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت

(نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت)

هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید
صدای هلهله از شش جهت برون گردید
زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید

(هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید)

ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد
شکوه قامت آن محشر آفرین افتاد
ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد

(بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد)

میثم مومنی‌نژاد (با تضمین ابیات مقبل کاشانی)
#مرثیه_سید_الشهدا

1 year, 1 month ago

از اسباب سلب دین

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي النُّعْمَانِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا أَبَا النُّعْمَانِ لَا تَكْذِبْ عَلَيْنَا كَذِبَةً فَتُسْلَبَ الْحَنِيفِيَّة... (الکافي، ج۲، ص۳۳۸)

از ابی النعمان روایت شده است که گفت: امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای ابا النعمان بر ما هیچ دروغی مبند که خدا دین پاک و اسلام راستین را از تو می‌ستاند ...

@Bandani1

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 1 week ago