بر بال اندیشه‌ها

Description
همسخنی با خردمندان

بیان نقد و نظرها: @Poodeh
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months ago

3 months, 1 week ago

📚

○پیروزی شناخت بر پلیدی افراطی:

می‌گویند برای هرکس که بخواهد به شناخت برسد، بسیار مفید است که مدتی نیز با تصوراتِ انسان‌های پلید و فاسد سَر کند. این تصور همچون عکس‌آن نادرست است، اما در تمامی دوره ها این تصور غالب بوده و در درون ما و جهان ریشه دوانیده است.
برای درک‌خویشتن باید این تصورات را فهمید، اما برای دستیابی به تعالیِ بیشتر ضرورت دارد که از این مرحله نیز رد شد، بعد می‌فهمیم که گناه به مفهوم متافیزیکی اصلاً وجود ندارد، هیچ فضیلتی نیز در آن نهفته نیست، تمامی تصورات مرسوم پیوسته دستخوش تغییر می‌شود و مفاهیمی متعالی‌تر و ژرف‌تر از نیک و بدِ مرسوم و نامرسوم وجود دارد. هر کس که فقط در پی شناخت امور باشد، به راحتی روحش آرام می‌گیرد و در نهایت شاید به دلیل عدم‌ آگاهی و به‌ندرت در پی هوای نفس اقدامی نادرست کند یا آن گونه که می‌گویند مرتکب گناه شود. او دیگر در پی آن نخواهد بود که خواهش‌های درون ما را کفر بداند و آنها را نابود کند اما تنها هدفِ‌مهم برای او در تمامی زمان‌ها؛ یعنی رسیدن به آگاهی ممکن، او را آرام خواهد کرد و تمامی درّندگی‌های درونش را مهار خواهد ساخت. افزون بر این او از بند عذاب بسیاری از تصورات رها می‌شود و دیگر واژگانی همچون عذاب،جهنم،گناه،ناتوانی در کار خیر را حس نخواهد کرد و آن‌ها را سایه‌هایی در حال تغییر از نگرش‌های نادرست به جهان و زندگی خواهد دانست.

•کتاب: انسانی بسیار انسانی
•فریدریش نیچه
•ترجمه‌ی سعید فیروز آبادی
•صفحه‌ی ۷۴

@bar_bal_andisheha

3 months, 1 week ago

🍃

پاسخ آرتور به پرسش خویش، بیشتر آنچه را که صد و پنجاه سال بعد در رشته‌ی روان‌شناسی و روانکاوی تکاملی روی داد پیش‌بینی می‌کند، او می‌گوید آنچه حقیقتاً ما را هدایت می‌کند نیاز ما نیست، بلکه نیازِ گونه‌ی بشر است. این‌طور ادامه می‌دهد که:

«پایان‌حقیقیِ هر داستان عاشقانه‌ای - گرچه طرفین ذی‌نفع از آن غافل‌اند - این است که کودکی پس انداخته شود. پس آنچه بشر را در اینجا هدایت می‌کند، در واقع غریزه‌ای است معطوف به آنچه برای [گونه] بهترین است، در حالی که انسان تصور می‌کند تنها در جستجوی اوج لذت خویش است.»

او اصول حاکم بر انتخاب جفت را با جزئیات فراوان شرح می‌دهد؛ [هرکس بر آنچه خود ندارد عاشق می‌شود] ولی بارها تأکید می‌کند که انتخاب در واقع از قبل و به دستِ نبوغِ گونه‌ی بشر انجام شده است!
«انسان به وسیله‌ی روح گونه‌ی زیست شناختی‌اش تسخیر شده و اکنون تحت فرمانروایی این روح قرار دارد؛ دیگر متعلق به خود نیست... زیرا درنهایت، علایق خود را نمی‌جوید بلکه در پی علایق فردِ سومی است که قرار است به دنیا بیاید.»
بارها تأكيد می‌کند که نیروی جنسی مقاومت ناپذیر است؛ «زیرا بشر تحت تأثیر تکانه‌ای است نظیر همان غریزه‌ای که بر حشرات حاکم است و او را وا می‌دارد اهدافش را بی‌چون و چرا و به رغم همه‌ی استدلال‌های منطقی‌اش دنبال کند... نمی‌تواند از چنگ این تکانه رها شود» و عقل و منطق را در آن راه نیست. اغلب پیش می‌آید که فرد خواهان کسی می‌شود که منطق می‌گوید باید از او دوری کند ولی ندای عقل در برابر نیروی شهوت‌جنسی ناتوان است او از تِرِنس، نمایشنامه‌نویس‌لاتینی نقل‌قول می‌کند که: «آنچه با منطق به‌دست نمی‌آید به حرفِ‌منطق عمل نمی‌کند.»

•کتاب درمان‌شوپنهاور
•اروین د یالوم
•ترجمه‌ی سپیده حبیب
•نشر قطره
•صفحه‌ی ۲۶۳

@bar_bal_andisheha

3 months, 1 week ago

🌱
در واقع اگر به این باور برسیم که تنهاییِ‌ همیشگی ما، جدایی ما از دیگران، امری محتوم است، چون ساختار جهان به گونه‌ای است که نهایتاً باید هر کس گلیم خودش را از آب بکشد، نوعی «تنهایی متافیزیکی» را تجربه می‌کنیم. یک نوع دیگر از تجربه‌ی تنهایی که به تجربه‌ی تنهایی متافیزیکی هم ربط دارد «تنهایی شناختی»است. تنهایی شناختی به معنای این اعتقاد است که [ما هرگز نمی‌توانیم حرف‌مان را به دیگری بفهمانیم یا حرف دیگری را بفهمیم و بنابراین قطعاً دیگران نمی‌توانند ما را بفهمند.]
برتراند راسل دربار‌ه‌ی این شکل‌های تنهایی در زندگینامه‌اش می‌نویسد:

آن کسانی که اصلاً می‌توانند پی‌ببرند که زندگی بشری چیست؛ باید و لابد در مرحله‌ای از زندگی، تنهاییِ غریب خویش را دریابند و بعد وقتی همان تنهایی را در دیگران کشف می‌کنند؛ پیوندی نو جوانه می‌زند و شفقتی چنان گرم سر بر می آورد که جبران‌مافات می‌شود.
به ظاهر متناقض می‌آید اما به نظر راسل رسیدن به این بینش که هر یک تنی؛ تنهاست ارتباطی میان آدم‌ها پدید می‌آورد که خودِ همین ارتباط تا حدود زیادی می‌تواند تنهایی آدم‌ها را رفع کند.چنین تجربیات و افکاری مربوط به چیزی می‌شوند؛ بسی فراتر از صرفِ تنها بودن.

•کتاب: فلسفه‌ی تنهایی
•لارس اسونسن
•ترجمه‌‌ی خشایار دیهیمی
•نشر نو
•صفحه‌ی: ۲۲
@bar_bal_andisheha

5 months ago

?
اهمیت #کلمه

جای تعجب است که انسان می‌تواند آنقدر به کلمه‌ای معتقد باشد. اگر به او بگویند «احمق»، ولی نزنندش، غمگین می‌شود. اما چنانچه عاقلش بخوانند و دیناری هم به او ندهند، راضی و خوشحال می‌گردد.

ایوان تورگینیف،
پدران و پسران، ص 285

@bar_bal_andisheha
@asr_e_ketab

8 months, 2 weeks ago

??

پاسخ #برتراندراسل در باب فلسفه ای امیدبخش‌تر پس از مارکسیسم چیست؟

https://www.instagram.com/reel/DAYRkOKOdzu/?igsh=MTYxdmhld3IzNWp2ag==

?
@bar_bal_andisheha

8 months, 2 weeks ago

??

اگر آدمیان همیشه می‌توانستند امور خود را با تشخیصی مطمئن رتق و فتق کنند، یا اگر بخت همیشه بر آنان لبخند می‌زد، آنگاه هرگز به دام هیج خرافاتی نمی‌افتادند. اما از آنجا که مردم اغلب دچار چنان تنگناهایی می‌شوند که از رسیدن به قضاوتی محکم درمی‌مانند و از آنجا که نمی‌توان روی خوبی‌های بخت که ایشان برای‌شان اشتهایی سیری ناپذیر دارند چندان حساب کرد، در میان بیم و امید، اسیر تلاطم می‌شوند. از همین رو است که بیشتر مردم آماده‌اند تا به هرچیزی ایمان بیآورند. هنگامی که ذهن دستخوش شک شود خفیف‌ترین رانشی آن را به آسانی به هر سو خواهد کشید، به ویژه آن زمان که میان بیم و امید به دست‌وپا زدن افتاده باشد، گرچه در دیگر اوقات به خود مطمئن، و سرشار از غرور و تکبر باشد.

#اسپینوزا

?
@bar_bal_andisheha

8 months, 2 weeks ago

??

در باب [در انتظار گودو] 
اثری از #ساموئل_بکت

#الیاس_تقوی

پس از جنگ جهانی دوم، ادبیات ابزورد و در ادامه آن تئاتر ابزورد مورد توجه قرار گرفت، زیرا قالب های سنتی ادبی برای انسان شکست خورده و تحت اضطراب بعد از جنگ، مجاب کننده نبودند. نقطه اتکای فلسفه ابزورد، تردید و ضعف انسان در پاسخ به پایه‌ای ترین سوالات هستی شناسانه است. ابزوردیسم بر ناتوانی انسان برای یافتن معنا در مقابل نادانسته های بیشماری که در برابرش وجود دارد، تاکید دارد. ادبیات ابزورد به جای نگاهی واقع گرایانه به دنبال فضایی اسطوره‌ای، کهن الگویی و نزدیک به رویا است. در چنین فضایی دیالوگ ها بی معنی بوده و فضایی سورئال، بی منطق و بدون پیرنگ دارد. و از آنجا که کلمات نمی توانند تجربه های انسانی را بیان کنند، نوعی بی اعتمادی به زبان در این نوع آثار دیده می‌شود و با سخره گرفتن مکالمات می خواهد فرد را به فرارفتن از محدودیت های زبانی آگاه سازد.

در انتظار گودو، نمایشنامه ای دو پرده ای است که دو شخصیت اصلی آن (استراگون و ولادیمیر) در محلی بیرون از شهر و کنار یک درخت، برای گذران وقت دست به کارهای بی هدف می زنند و در پایان هر پرده پسرکی وعده آمدن گودو را می‌دهد. در اینجا، بکت دو چیز را به هم آمیخته است: تراژدی و کمدی. استراگون و ولادیمیر به شکلی تراژیک منتظر کسی هستند که نجاتشان دهد، در حالی که دچار انتظار، تردید و ملال شده و حتی به خودکشی هم فکر می‌کنند. اما در عین حال با دلقک بازی، تعویض مداوم کلاه‌ها، بحث‌های عجیب و غریب و دعواها و آشتی کردن، لحن کمدی به اثر بخشیده‌اند. شاید بکت بین کمدی و تراژدی تفاوتی قائل نبوده است.

تم اصلی نمایشنامه درباره انتظار است که برای هر خواننده معنای متفاوتی دارد. گودویی که انتظارش را می‌کشند، شاید همان معنای زندگی باشد که انسان در جستجویش هست. یا شاید منجی باشد که پیروان ادیان عبری هر یک به شیوه ای منتظر ظهورش هستند. یا می‌تواند یک ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی باشد که وعده‌ اتوپیا می‌دهد. و یا منجی هایی که در زندگی روزمره منتظرشان هستیم. اما من فکر می‌کنم نباید با ذهنیت محتوایی با آثار بکت برخورد کرد. محتوا به معنای یک چیز شاخص و متقنی که بتوان بدان اشاره کرد. واقعیت این است که با خواندن در انتظار گودو با یک چیز دیگری سر و کار داریم. آن را در هیچ گروه و اندیشه ای نمی‌توان جای داد، گویی بکت می‌خواهد  ادبیات را ویران کرده و دوباره بنا سازد. از سویی شخصیت های او هیچ چیزی نمی دانند مانند خود بکت که هیچ ادعایی برای دانستن ندارد. از سوی دیگر بکت از هر نوع آرایه‌ ادبی، گرامر پیچیده و یا سبک نوشتن خاصی می‌گریزد. بکت به ما نشان می‌دهد که لزوماً قرار نیست یک اثر ادبی معنای خاصی را جستجو کند. و می‌تواند ترکیبی از واقعیت و توهم باشد. دیالوگ‌های متن هیچ کدام نسبت به دیگری اولویتی ندارد آنچه بکت بدان توجه کرده است، مفهوم فرم خالص است. در اینجا فرم به معنای مجموعه‌ای از جزئیات به ظاهر بدون ارتباط است که در کل اثری منسجم است. البته که تحلیل‌ها و فهم فلسفه بکت برای درک فرم او لازم است اما ملاک نیست.

?
@bar_bal_andisheha

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months ago