گفت: «چون شب درآید، شاد شوم که مرا خلوتی بود بی تفرقه.»

نویسنده: #عطار_نیشابوری - تذکرةالاولیا

*?شروین
? شبونه*

#قسمت_چهل_و_سوم داستان خسرو و شیرین

#Empyrium
The Sad Song Of The Wind

و شب برای نوشتن و زمزمه کردن خوش است. زمزمه‌ها دارم،
با این‌همه شور خواندن مرا به بیراهه می‌کشد. غمی نیست، تو صدای مرا در بیراهه‌ها نیز می‌شنوی، من از شب کَنده شده‌ام، بر بلندای شب ایستاده‌ام و گاهِ فریاد زدن است. فریاد زدن، خاموش شدن و گریستن. سیمای تو روبه‌روی من است و مرا اندوه دوری، به‌در برده است.

#سهراب_سپهری

‏به آخر می‌رسید روز آهسته،
ظلمت رها می‌کرد
همه خاکیان را از ملال،
و من تنها، آماده‌ی نبرد
با راهی دراز، و با بخشش دل.
اینک کلام خاطره، راوی صادق.

#دانته

تو هرکاری که توانسته‌ای کرده‌ای !

هیچکس حق ندارد تو را سرزنش کند !

#Behnam_Abtahi
Glory Of Snow

#موسیقی_بیکلام

پس دلبسته‌ی
چه چیزی هستی
ای غریبه‌ی عجیب؟
دل‌بسته‌ی ابرهایم…
ابرهایی که درگذرند،
آنجا، آن بالا…
ابرهای شگفت‌انگیز!

#شارل_بودلر

The whole problem with people is that they get used to everything and calm down.
#Mikhail Prishvin

و تمام مشکل مردم این است که به همه‌ چیز  عادت می‌کنند و آرام می‌شوند.

#میخائیل پریشوین