فکری برای غربت‌ این ابر پر غم کن
دارم می‌آیم خانه مادر! چای را دم کن

قربان چشمانت فقط بنشین و با من باش
با خنده‌ای تنها بساطم را فراهم کن

قربان دستت بر سرم دستی بکش مادر
دستی بیفشان، شر غم را از سرم کم کن

دارم می‌آیم -خانه‌ات آباد-، ویرانم
آغوش خود را میهنم از کل عالم کن

زیباست دنیا... گفته بودی، دیدم؛ اما تو
با بودنت زیبایی‌اش را بیشتر هم کن

دنیا! ببین، چشم‌انتظارم، مادرم اینجاست
ای زندگی این حال زیبا را دمادم کن

نام وطن شد، در دلم پروانه‌‌ای پر زد
پروانه‌‌ای سوی وطن پر زد، مجسم کن...

**

بیرون هوا سرد است مادر! خانه‌ای... خوب است
دورت بگردم من، رسیدم، چای را دم کن

عبدالله مقدمی
۱۴ آذر ۱۴۰۳

**گرفته دختر حاجی و واقعاً شاد است
به یُمن دولتش از هفت دولت آزاد است

چه جای شکوه و فریاد و داد و بیداد است
عروس مملکتِ ما هزارداماد است

عبدالله مقدمی

توضیح: شاداماد دکتر پزشکیان در جلسهٔ رسمی با طرف عراقی**

✅ به نظرم هر ایرانی که دلش برای ایران می‌تپد، باید این کلیپ کوتاه را ببیند. ببیند چگونه چند معلم از تبار رشدیه‌ها و باغچه‌بان‌ها در مدرسه ایرانیان استانبول فقط به عشق ایران برای حفظ هویت سرزمینی و برای اینکه دانش‌آموزان ایرانی آن مدرسه بدانند در کجا درس می‌خوانند و پا جای پای چه بزرگانی گذاشته‌اند و از چه گذشته باشکوه ملی برخوردارند؛ چه کارهای ارزشمندی انجام داده‌اند. رمز ماندگاری ایران و ایرانیت در میانه انبوه مصائب و تلاطمات، وجود چنین سربازان گمنامی است. سربازانی که در هر جایی که باشند، می‌کوشند وظایف اداری، ملی و انسانی خود را به نحو احسن انجام دهند، بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی.
?https://youtu.be/EF9f9CW3vk4?si=BZIEf4aPsrxRQymCچ

فکر نمی‌کردم این چندکلام درددلم این‌قدر در دل و جان اهل دل و دانش بنشیند اما با کریمان کارها دشوار نیست...

پرنده از سر فرمان این حصار گذشته
«بهار آمده... از سیم خاردار گذشته» *

ز کوب‌کوب دَمِ چکمه‌ها هراس نکرده
چمن دمیده و از باغ و جویبار گذشته

نسیم رد شده از نوش‌خواب صبح شکوفه
صدای خندهٔ بلبل ز شاخسار گذشته

ببین که بر تن صحرا رسیده دست سپیده
بیا که ظلمت شب‌های بی‌شمار ‌گذشته

گلاب و آب بیاور، ز جاده مژده رسیده
سوار عاقبت از وحشت غبار گذشته

بریده شد سخن قاطع تفنگ... ببین که
چقدر از سر سربازخانه سار گذشته

به دختران گل باغبان بگو که حجاب از
رخ افکنید که آن روز و روزگار گذشته

**

هوای گل، دم بلبل، نسیم میهن و من که
نخورده مستم و کارم دگر ز کار گذشته

#عبدالله_مقدمی

• در آن کرانه ببین
بهار آمده از سیم خاردار گذشته...

محمدرضا شفیعی کدکنی

ماهی‌ نقره‌ای حوض طلا
عاقبت حیف که تورت کردند

چشمهٔ نور دو تا چشم تو بود
-چشمشان کور!- که کورت کردند

قبر‌های سرپا -زندگی‌ام!-
آخرش اهل قبورت کردند

صورتت آینهٔ صبح، دریغ...
تو نمی‌مردی، زورت کردند

شد خزان دختر زیبای بهار!
مؤمنان زنده به گورت کردند

#عبدالله_مقدمی