کشکول

Description
از هر دری سخنی
#شعر و...

مریم حقی کورانی
@MrymHK
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

11 months ago

«دزدزدگی»

من خاطرهٔ عجیبی از دزدزدگی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران دارم.

حدود سال ۸۵، در یک شب زود زمستانی، دانشکده مراسمی بود و شلوغ بود.
رفتم وضو بگیرم. برگشتم دیدم کوله‌ام خالی‌ست. فقط جورابم را گذاشته و همه چیز را برده.

حیران در سرسرای همکف راه می‌رفتم و اشک می‌ریختم. از دفتر انجمن اسلامی کاغذ و ماژیک گرفتم و نوشتم:
«خانمی که وسایلم را برداشتی،
جزوه‌ها و سه ماه کار ترجمهٔ من به‌درد احدی نمی‌خورد. پول نوش جانت، جان مادرت دفترها را پس بده.»

این عجزنامه را به دیوار کنار روشویی‌ها زدم. آخرِ هفته بود. رفتم و شنبه آمدم. دیدم هرکسی آمده، شوخی‌ای کرده و پایش نوشته. پس فردا آمدم. دیدم وسط شوخی‌ها، آن گوشهٔ پایین سمت چپ، یکی با خط ریز لرزان نوشته:
«شاید در دستشویی دانشکدهٔ علوم باشد طبقهٔ دوم».

دویدم تا علوم. پریدم طبقهٔ دوم. سرویس را پیدا کردم. کسی نبود. در بخش روشویی‌ها، در ارتفاعی رَفی بود. روی پنجهٔ پا بلند شدم.
دیدم جلوی هواکش، کیف پول خالی‌ام افتاده بود. کارت ژتون غذایم در کیف پول بود. یک مشت کتاب و یک عالمه کاغذ و دفتر، دست‌نویس سه ماه ترجمه‌ام سر جایش بود.


مریم حقی
آبان ۴۰۳

11 months, 3 weeks ago

«در باب چشم درآوردن در زمانهٔ ما»
‌‌

سر تا پام داره از درد زُق‌زُق می‌کنه.
رفتم یک عالمه آدم دیدم که چشم‌هاشون بخیه خورده بود؛
چشمِ سوخته، چشمِ مجروح، صورت بی‌چشم، دست بی‌انگشت...
کنارشون کلی بچه بود که بازی می‌کردند، با کلی زن که سعی می‌کردند قوی باشند و خودشون رو نگه دارند.
حال سورئالی بود. انگار همه چی عادی و روی نظم بود، ولی هیچی سرجاش نبود؛ هیچ چی...
°°

یاد دو سال پیش افتادم که نامهٔ چشم‌پزشک‌ها پخش شد. یکصدوچهل تا پزشک ایرانی نامه نوشتند و هشدار دادند که شما رو به خدا به سروصورت مردم نزنید؛ چون گلولهٔ ساچمه‌ای هم کور می‌کنه.
بالای پونصد نفر فقط در تهران کور شدند. یعنی همه‌شون مردمِ غیرعادی بودند؟! یعنی تهران چندین هزار تا سرباز سرسپردهٔ دشمن داره که پونصدتاش حقشون باشه تیر تو چشم بخورن؟! ساچمه‌ای که نه دست منافقین بود، نه قداره‌کش‌های محل...

اون سال، یکی از اون‌هایی که شانس آورد و گلوله از بغل صورتش رد شد، دوستم بود که زده بود کنار، پیاده شد بود تا برای بچه‌ش ساندویچ بخره. یکی دیگه‌ش هم خودم بودم که سر کوچه‌مون، جلوی ایستگاه مترو رد می‌شدم که دیدم مردم می‌دوند و لباس شخصی‌ها می‌دوند و بسیجی‌ها نگاه می‌کنند. صدای تیر اومد و از یه متریم گلوله رد شد. فقط خدا رحم کرد به سرم نخورد.
°°

پونصد الی هزار تا چشم در سال چارصد و یک؛ شاید دو سه هزار تا چشم هم امسال یعنی چارصد و سه.
و من که با هر دو خاطره دارم: خون چشم‌های ایران و لبنان.

یکی از اون چشم‌پزشک‌های نامهٔ هشدار، از اقوام مادریمه. از قضا، بچهٔ قُمه و مذهبی و باحجاب هم هست. یکی از این چشم‌تخلیه‌شده‌های امسال هم از اقوام پدریمه؛ اقوامی که یک ساله، مدام خبر کشته شدن و زنده سوختن و تکه‌تکه‌شدن بچه و بزرگشون داره به سمع و نظرمون می‌رسه.

میگم حالا امسالی‌ها رو باید به کی نامه نوشت؟
به سازمان ملل، که به قول مکرون، خودش اسراییل رو ساخته پرداخته؟
به اون شرکت کذایی که تو پیجرها مواد منفجره کار گذاشته و ریخته تو بازار؟
به آخوندهای اسرائیل که به استناد دو خط جملهٔ شش هزار سال پیش، هشتاد ساله دارند دمار از روزگار سیصد میلیون تا آدم درمیارند تو خاورمیانه؟
یا به اون فلان‌هایی که برمی‌گردند به این مردمانی که نمی‌خوان از حق‌شون، از زمین‌هاشون ساده بگذرند، میگن «تروریست»؟! که دقیقاً یعنی سرزنش قربانی به جای متجاوز...
°°

وقتی می‌خوندم تیمورخان لنگ، چند هزار تا چشم رو از کاسه در آورده، می‌پرسیدم این‌ها واقعیته یا افسانه‌ست؟
حالا دیگه هر جنایتی بخونم، باورم میشه.

چیزها دیدیم که اگر می‌شنیدیم، نمی‌کشیدیم.

مریم، پاییز ۴۰۳

1 year ago

*?در ستایش رنگی دیدن جهان*

?محمد فاضلی

@Nehzatazadiiran

می‌خواهم چیزی بنویسم که بسیاری را می‌آزارد و خوشایند بسیاری نیست، و این بسیاری، از همه جناح‌ها و تفکرات سیاسی هستند، در داخل و خارج، از راست و چپ، ارزشی و سکولار؛ اما خب باید نوشت.

سال‌هاست دنبال آدم‌ها و نگاه‌هایی می‌گردم که قادر باشند موضوعات مهم و متفاوتی را تحلیل کنند بدون آن‌که در یکدیگر مخلوط کنند، و گاه بی‌دلیل به هم ربط دهند. بگذارید خیلی ساده و با مثال روشن به‌روز بگویم چنین نگاهی، روی زمین واقعیت به چه معناست.

می‌شود منتقد نظام جمهوری اسلامی (ج.ا) بود، و اقداماتش در نقض حقوق زنان، تخریب محیط‌زیست، توسعه نامتوازن منطقه‌ای، اعمال تبعیض در گزینش نیروی انسانی، نقض استقلال دانشگاه، و داشتن زندانی سیاسی را نقد کرد؛ و هم‌زمان با ایده جمهوری اسلامی درباره «سلطه‌گر بودن و خوی استعماری داشتن نظام بین‌المللی غرب‌محور» موافق بود؛ و در همان حال با برخی شیوه‌های جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این نظام سلطه‌گر استعماری مخالف بود و آن‌ها را نقد کرد.

می‌شود اشغال‌گر بودن اسرائیل در فلسطین، لبنان و سوریه را تأیید کرد، منتقد آن بود، و نقد آن‌را به مواضع ج.ا هم ربط نداد (این اشغال‌گری قبل از پیدایش ج.ا رخ داده است)، حق ملت‌های اشغال‌شده در تلاش برای احقاق حقوق‌شان را به رسمیت شناخت، و هم‌زمان راهبردهای ج.ا در این زمینه را نقد کرد؛ و با بخش‌هایی از راهبردها که تأمین‌کننده منافع ملی ایران است، همراهی کرد.

می‌شود از درک کلیشه‌ای از شخصیتی نظیر سیدحسن نصراله بیرون آمد و او را به‌مثابه یک لبنانی که پس از تهاجم سال ۱۹۸۲ اسرائیل به لبنان و اشغال بخشی از کشورش توسط اسرائیل، به حزب‌الله پیوسته و با مبارزه به ۱۸ سال اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل پایان داده، احترام قائل شد؛ و هم‌زمان منتقد برخی سیاست‌های راهبردی ج.ا یا حزب‌الله لبنان در عرصه خاورمیانه بود.

می‌شود از جنگ متنفر بود، سیاست‌های منجر به توسعه‌نیافتگی و فقر را نقد کرد، خواهان عقلانیت بیشتر بود، تجاوز را به رسمیت نشناخت و حقوق ملت‌ها برای دفاع از خودشان در برابر تجاوز را هم پذیرفت.

می‌شود منتقد برخی یا حتی همه سیاست‌های ج.ا در مواجهه با اسرائیل بود، اما مسأله اسرائیل و خاورمیانه را که حداقل دو برابر کل سال‌های تأسیس ج.ا عمر دارد، صرفاً در رابطه ایران و اسرائیل خلاصه نکرد. مسأله فلسطین و اعراب-اسرائیل، قبل از تأسیس ج.ا هم وجود داشته و انقلاب ایران ابعادی به آن افزوده است. اما مسأله فراتر از نسبت ج.ا با اسرائیل است.

می‌شود منتقد جدی ماجرای ۷ اکتبر و حمله حماس به اسرائیل بود و درباره این‌که دست‌آورد چنین عملی چیست، هزار نقد و چون و چرا داشت. من از روز اول چنین موضعی داشتم و هنوز هم نمی‌فهمم حاصل آن برای فلسطینیان، لبنان و ایران جز خسارت و زیان چه بوده است. اما هم‌زمان می‌شود منتقد شیوه مواجهه اسرائیل و جهان غرب با پاسخ اسرائیل به ۷ اکتبر بود و خشونت و وحشی‌گری را تطهیر نکرد.

می‌شود منتقد سیاست داخلی و سیاست خارجی ج.ا بود، و آن‌را مسبب بسیاری از مسائل و مشکلات کشور دانست که سبب گرفتاری و فقر مردم شده است؛ و می‌شود هم‌زمان تأیید کرد که در دنیایی زندگی می‌کنیم که بدون قدرت نظامی و امنیتی، قدرتمندان کشورهای ضعیف را له می‌کنند؛ و باز می‌توان هم‌زمان منتقد ج.ا بود که چرا به اندازه کافی از سایر ابزارهای تأمین منافع ملی – از دیپلماسی گرفته تا جایابی در زنجیره‌های ارزش جهانی – استفاده نکرده است.

چرا برخی فکر می‌کنند دنیای پیچیده اطراف ما، سیاه یا سفید، صفر یا یک، بدون وضعیت‌های بینابینی و ترکیبی از درستی و نادرستی است؟ دنیای ما ترکیبی است، تحلیل فازی بیشتر به درد آن می‌خورد تا تحلیل‌های سفید سیاه؛ نگاه رنگی را باید ستایش کرد.

یاد روح‌الله رمضانی محقق بزرگ تاریخ سیاست خارجی ایران می‌افتم که معتقد بود اگر در جنگ جهانی اول، نفرت شدید مشروطه‌خواهان از روسیه و انگلیس نبود، و هر کسی که صحبت از همکاری با این دو قدرت برای تأمین منافع ایران می‌کرد، برچسب خیانت و وطن‌فروشی نمی‌خورد، ایران با اشغال ویران نمی‌شد و تخریب ناشی از جنگ بسیار کمتر بود. همین وضعیت در جنگ جهانی دوم هم به شیوه دیگری تکرار شد. کاش ایرانیان، جهان آن روزگار را هم جهان را رنگی می‌دیدند.

اگر جهان را سفید و سیاه ببینیم و درگیر دیدگاه‌های دوقطبی شویم، واقعیت جهان را نخواهیم دید و خسران بیشتری را تجربه خواهیم کرد. جهان‌بینی سفید و سیاه، ما را می‌فرساید.

@Nehzatazadiiran

1 year, 3 months ago

چگونه یک اثرِ پژوهشی را دقیق بخوانیم؟

?دکتر یاسر میردامادی
پژوهشگر ِ الهیات و فلسفهٔ دین

#بازنشر
منبع: کانال حباب

♦️ برای دقیق‌خوانی یک اثر پژوهشی (کتاب، فصلِ کتاب، مقاله و غیره) باید از شفته‌خوانی پرهیز کرد. برای دقیق‌خوانی و پرهیز از شفته‌خوانی باید دست‌کم پنج مرحله را ازسرگذراند:
۱. شمّ‌خوانی
۲- نیم‌خوانی
۳. تمام‌خوانی
۴. بازخوانی
۵. مرورنگاری

? ۱. شمّ‌خوانی: فهرست اثر، عنوان بخش‌ها یا فصل‌های اثر را مرور تأمل‌آمیز کرد و نویسنده‌ی (یا نویسندگان)‌ اثر را شناخت و با آثار مشابه این اثر آشنایی دست‌کم اجمالی یافت. هدف شمّ‌خوانی این است که در یک کلام شمّ اثر را به دست آورد و از این رهگذر خواننده بتواند در این باب داوری اولیه کند که آیا اثر به شبه-مسأله پرداخته یا خیر، که اگر پرداخته از خواندن‌اش همان ابتدا پرهیز کرد و نیز این‌که اثر کیفیت محققانه‌ی لازم را دارد یا خیر.

? ۲. نیم‌خوانی: پس از این‌که در مرحله‌ی شم‌ّ‌خوانی به این نتیجه رسیدیم که اثر ارزش خواندن دارد، مقدمه و بخش خلاصه‌ی هر فصل/بخش را به دقت خواند و در ربط آن‌ها تأمل کرد تا برداشتی اجمالی از ادعای اصلی آن فصل/بخش به دست آید. هدف از نیم‌خوانی این است که ادعای کلی اثر به دست آید پیش از آن‌که با استدلال‌های کل اثر آشنا شد.

? ۳. تمام‌خوانی: تمام بخش‌های مرتبط با حلّ مسأله را خواند، خط کشید و حاشیه زد. هدف از این مرحله فهم مسأله/های اصلی نویسنده و فهم شیوه حل مسأله (استدلال‌ها) است.

? ۴. بازخوانی: خط‌کشیده‌ها و حاشیه‌ها را مرور کرد.

? ۵. مرورنگاری: هدف اصلی از مرورنگاری داوری انتقادی در این باب است که آیا نویسنده توانسته‌اند مسأله‌/ها را حلّ کند.  
? حذف هر کدام از این پنج مرحله می‌تواند به شفته‌خوانی یا خواندن کتاب بی‌ربط/بی کیفیت منتهی شود.

@YMirdamadi
@bashgahandishe

1 year, 3 months ago

? یادداشتی که در چهلم پدرم، علی کورانی عاملی، نوشتم و در مجلس بانوان خواندم:

? بابا مرگ را دوست داشت ?

از وقتی یادم می‌آید بابا با ما از مرگ و آخرت حرف می‌زد، مخصوصاً از بهشت.

وقتی کودکی بودیم و خوابمان نمی‌برد، می‌گفت: چشمانت را ببند و تصور کن در بهشتی! زیباترین گل‌ها، رنگ‌ها، هرچه می‌خواهی!

هر وقت در طبیعت بودیم و محو زیبایی می‌شدیم، می‌گفت: ببین پس بهشت چیست!

بابا با فکر مرگ، زندگی می‌کرد. سخت به این حدیث باور داشت:

«اِعمَل لِدُنیاکَ کَأَنَّکَ تَعیشُ أَبَداً وَ اعمَل لِآخَرَتِکَ کَأَنَّکَ تَموتُ غَداً».
برای دنیایت طوری کار کن که انگار تا ابد زنده‌ای؛ برای آخرتت طوری کار کن، گویا فردا می‌میری.

تفسیر بابا از این حدیث این بود:

می‌گفت طوری باید برای دنیا کار کرد که انگار تا ابد زنده‌ای، پس حرص دنیا را نخور، املگا خوب و اساسی کار کن. اگر قرار بود تا ابد زنده باشی، برای آینده‌ات برنامه و فکر داشتی.

ولی آخرت فرق می‌کند. شاید همین فردا رفتیم. پس تا می توانیم باید برای آن طرف، برای آخرت، ثواب جمع کنیم.

بابا در تمام روز و شب‌هایش به فکر ثواب جمع کردن بود. به فکر مردن بود. بیش از همه به فکر حق الناس و نشر معارف اهل بیت و کار خیر بود.

هیچ کاری را عقب نمی‌انداخت. حساب و کتاب هایش را فوراً تسویه می‌کرد. سعی می‌کرد به کسی بدهکار نباشد. به کسی مدیون نباشد.

کسانی که با او کار کرده‌اند، از مهندس‌های مرکز و شاگردان حوزوی، تا نظافتچی مؤسسه و کارگر چاپ‌خانه، دیده‌اند که بابا چطور هوایشان را داشته. چطور با آن‌ها مثل دوست برخورد می‌کرده.

چیزهایی مثل دین و علم و اخلاق برایش مهم بود. ولی جایگاه اجتماعی نه.

پول و پُست افراد باعث نمی‌شد بابا به آن‌ها کمتر یا بیشتر احترام بگذارد. می‌گفت شاید این فرد معمولی جایگاهش پیش خدا بالا باشد.

می‌گفت ایمان و کارهای آدم‌ها مهم است. آن دنیا معلوم می‌شود که چه کسی چه جایی داشته.

بابا طوری زندگی‌می کرد که انگار تا فردا زنده است. در کامپیوترش یک فایل وصیت‌نامه داشت. هر چند ماه یک‌بار، فایل را به‌روز می‌کرد، پرینت می‌گرفت، مهر و امضا می‌کرد و یک نسخه به مادر و یک نسخه به برادرم می‌داد.

مخصوصاً وقتی می‌خواست سفر برود، یا هر وقت مریضی سختی می‌گرفت، سراغ وصیت‌نامه می‌رفت.

سال پیش که به لبنان رفتیم، جای قبرش را تعیین کرد. در روستای اجدادی‌اش در جنوب لبنان، زمینی خرید.

گفت مرا این جا دفن کنید، دور قبرم هم کتابخانه بسازید. دوست دارم مردم بیایند و کنارم کتاب‌هایم را بخوانند.

این اواخر دو کتاب هم دربارۀ مرگ و آخرت نوشت:
«ولادات الثلاث» و «الجنة و من یدخلها».

در کتاب ولادات الثلاث یا «تولدهای سه‌گانه» نوشته که هر کدام از ما سه بار به جهان آمده و متولد می‌شود:
یک بار در عالم ذر، یک بار در این دنیا، یک بار هم در آخرت.
سپس احادیث مربوط به هر کدام را در یک فصل آورده، و با نثر شیرین و روایت و خاطره شرح داده.

و اما کتاب الجنة و من یدخلها، یعنی بهشت و کسانی که به بهشت می‌روند؛
بابا با صدها ساعت خواندن احادیث مرگ و آخرت، به این نتیجه رسیده که خداوند بیشتر مردمی را که آفریده، به بهشت می‌برد.

بسیاری از گناه‌کاران به جهنم می‌روند، ولی تا ابد در آن نمی‌مانند. آن‌قدر می‌مانند تا پاک و پیراسته شوند و آمادۀ رفتن به بهشت شوند.

کسانی در جهنم ماندگارند که ظلم‌های بزرگ کرده‌اند و خدا آن‌ها را نمی‌بخشد؛ مثل قاتلان اهل‌بیت.

ولی برای رفتن به بهشت، همیشه هم ایمان و اعتقاد به اهل بیت لازم نیست؛
چون هزاران هزار انسان هستند که اهل‌بیت را به خوبی نمی‌شناسند.
خدا به زندگی آن ها نگاه می‌کند. به نیت‌ها و کارهایشان.

ولی کسانی که اهل‌بیت را می‌شناسند و قدرشان را می‌دانند، خوش‌نیت و پاک هم هستند و کارهای خوب هم کرده‌اند، عزیزان خداوندند.
در بهشت هم در کنار پیامبر و اهل‌‌بیت زندگی می‌کنند.

خدایا نصیب‌مان کن از آن‌ها باشیم

اللهم ارزقنا

مریم حقی کورانی
۱۴ تیر ۱۴۰۳

1 year, 3 months ago

رای به پزشکیان
یک تجربه‌نگاری فرهنگی

۱.من هیچ وقت اصلاح‌طلب نبودم. با اصلاح‌طلبان بیشتر مشکل مبنایی و فرهنگی داشتم. سال‌ها این گونه فکر کردم که اغلب این جماعت، خودباخته و غرب‌زده و عاشق آمریکا هستند، مسلمانی مطلوبشان جعلی یا آبکی است و اصلا زیرآب دین و اخلاق را می‌زنند. از همان اوایل از قهرمان فکری اصلاحات در دههٔ هفتاد یعنی عبدالکریم سروش بدم می‌آمد. هنوز هم از او خوشم نمی‌آید؛ و البته او دیگر قهرمان فکری اصلاحات نیست. با این فکرها نوجوانی را گذراندم و در دوران قدرت اصولگراها(دولت احمدی‌نژاد) وارد دانشگاه و فضاهای فرهنگی شدم.
.
۲.در این سال‌ها چند واقعیت را از نزدیک لمس کردم. در نهادهای دانشگاهی، فرهنگی و رسانه‌ای که بیشتر با آن‌ها سروکار داشتم، مدیران موفق‌‌تر و به‌درد‌بخور‌تر و کم‌مشکل بین اصلاحاتی‌ها/کارگزارانی‌ها بیشتر از اصول‌گراها/حزب‌اللهی‌ها هستند. دانشجو، خبرنگار یا هنرمند ارزشی و بسیجی کمتر از جانب مدیران اصلاح‌طلب آزار می‌بیند. تحمل مخالف مجموعا بیشتر است و رویکرد حذفی کمتر. شاید هم با توجه به قدرت‌هایی که جریان حزب‌اللهی، موازی و بیرون از دولت‌ها دارد، مدیر اصلاح‌طلب مجبور است با سعه‌صدر بیشتری با مخالفانش رفتار کند. قدرت تقسیم می‌شود. اما در شرایط عکس و دولت اصولگرا، یکدستی قدرت و همسویی نهادها نتایج وحشتناکی را به‌دنبال دارد. برخوردهای نادرست امنیتی، پرونده‌سازی، تزویر سیستماتیک و فساد اداری. زمینهٔ رانت هم مخصوصا با حمایت و تقویت نهادهای غیرشفاف خارج از دولت بیشتر است. این‌ها را مستقیم در دو وزارتخانهٔ علوم، ارشاد و مجموعه‌های ذیلشان می‌توان دید و لمس کرد. برخورد تنگ‌نظرانه حتی به وزارت ارتباطات و مواجهه با مسالهٔ فضای مجازی هم تسری می‌یابد.
.
۳. تجربهٔ من چند واقعیت دیگر را هم نشان داد. بین مدیران اصولگرا، سطح غرب‌زدگی و استعمارزدگی کمتر از اقران اصلاح‌طلب نیست، اما وقتی با غرب‌ستیزی سیاسی و ایدئولو‌ژی‌بازی همراه می‌شود، در ظاهر به چشم نمی‌آید و حتی نقاب می‌زند. فهم مسائل ملی، هویتی و حتی مذهبی خالص، بالاتر از اصلاح‌طلبان نیست و حتی پایین‌تر است. نگاه‌ها حتی گاهی بیشتر از هر کسی به رسانه‌های غربی است. کپی‌کاری و تقلید از غرب، اگر با اضافه‌کردن ریش و چادر باشد، مجاز و حتی باعث افتخار است. نهاد‌های رانتی و  بودجه‌دارِ مثلاً خصوصی بیشتر سبز می‌شود. گاف‌های فرهنگی و مذهبی این‌ها کمتر نیست. ولی برای این‌ها کسی کفن‌پوش نمی‌شود. چون «خودی» هستند و «خط»شان مشکلی ندارد. حتی گاهی شعارهای مذهبی، قربانی و هزینهٔ نقدناپذیری افراد می‌شود. یک‌دستی جناحی، سازمان‌ها را چابک‌تر نمی‌کند. بلکه «رفیق‌بازی» و «آقاجون‌بازی» مناسبات و صف‌کشی‌های قبیله‌ای تازه‌ای می‌سازد که خسارت‌بارتر از کشمکش‌های فکری و فرهنگی است.
ادامه دارد...
https://t.me/shabarouz

1 year, 3 months ago

توصیه دکتر مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی به ملت ایران :

اگر صدها سال هم از مشروطیت بگذرد ؛ ملت ایران آنقدر باید در انتخابات
شرکت کند تا بتواند نماینده گان واقعی خود را به مجلس بفرستد.

آن پیر خردمند به عواقب زیانبار انفعال و عدم مشارکت در امور اجتماعی و عدم استفاده از فرصت‌های قانونی از جمله انتخابات و صندوق رای و همچنین زیان‌های شورشیگری و انقلابی‌گری واقف بود و همه گاه ملت را دعوت به پیگیری مطالبات خود از طرق قانونی می‌کرد.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago