? ܭߊ‌ܦ̇ܘ ܥ‌‌ܭܠܩܘ ܢܚ݅ܫܝ‌ ܝ݆ߺܝ‌ܢܚࡅ࡙ߊ‌ࡅ߭ߊ?

Description
+? ت‍‌و ت‍‌ن‍‌ه‍‌ای‍‌ی‍‌ات ک‍‌سی ب‍‌ود اروم‍‌ت ک‍‌نه؟! ?

?کانالی برای شنیده شدن !
این صداست که می ماند!?
همراه با گویندگان
#دکلمه
ارسال آثارو ارتباط با مدیر و مالک

@Royamr224
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months ago

7 months, 3 weeks ago
[**‍**](https://attach.fahares.com/cuipoOyDNT2uSxCw7FQq7w==) *****?*** ܭߊ‌ܦ‌ܘ ܥ‌‌ܭܠܩܘ ܢܚ݅ܫܝ‌ ܝ݆ߺܝ‌ܢܚࡅ࡙ߊ‌ࡅ߭ߊ***?***

*? ܭߊ‌ܦ‌ܘ ܥ‌‌ܭܠܩܘ ܢܚ݅ܫܝ‌ ܝ݆ߺܝ‌ܢܚࡅ࡙ߊ‌ࡅ߭ߊ?*

?به قلم:#حسین_حائریان ?گوينده:#جناب_میثم_رضایی تو پدر خوبی میشی ...‌

اینو همیشه زری بهم میگفت، زری دختر همسایمون بود. تو همهٔ خاله بازی ها من شوهر زری بودم ،رضا و سارا هم بچه هامون همیشه کلی خوراکی از خونه کش میرفتم و میاوردم واسه خاله بازی، ناسلامتی مرد خونه بودم ،زشت بود دست خالی بیام یادمه یه‌ بار پفک و یخمک و آجیل تو خونه نداشتیم منم قابلمهٔ نهارمون رو بردم واسه زن و بچه م!!

وقتی رفتم تو حیاط ،‌زری داشت به بچه ها میگفت سر و صدا نکنید الان باباتون میاد وقتی زری میگفت باباتون، جوگیر میشدم واسه همین برگشتم تو خونه و از تو یخچال دوغ برداشتم ،آبگوشت بدون دوغ مزه نداشت.....#صدای_ماندگار#آنچه_شما_خوانده_اید
»»———❁ ? ❁———«« @cafe_persyana »»———❁ ? ❁———««**

7 months, 3 weeks ago

*?شعر?*

از عشق تو در بند و گرفتار ، چه سودت ؟
صد درد به این سینه ی بیمار ، چه سودت ؟

نی ناله کنم. ،  نی هوس غیر نمایم ....
آهم شده پیوسته وُ بسیار ، چه سودت ؟

دیریست که محرومم از ان یار دل آرام ...
مارا به لب ساغر سر شار ، چه سودت ؟

یک عمر تمنا و دوصد حسرت دیدار ...
دیوانه دلم این همه غمخوار ،  چه سودت ؟

بی روی تو از دوزخ هجران به فغانم ...
من در غم تو ، تو همه انکار ، چه سودت ؟

جز حسرت و حرمان تو ما را سخنی نیست ...
از عشق تو صد گریه و صد زار ، چه سودت ؟

صد ماه اگر چنگ نوازد به دل ما ..
تاریکم و تاریک ، همه تار ، چه سودت ؟

از این دل دیوانه دمی یاد بکن ، یاد ...
از توست همه دیده ی بیدار ، چه سودت ؟

صدبار بگفتم که بیایی به سراغم ...
سخت است بیا، این همه تکرار، چه سودت ؟#راحم ؟ ز چه ازرده کنی خاطر دل را ؟
شه را نَبُوَد فرصت دیدار ، چه سودت ؟#راحم_تبریزی »»———❁ ? ❁———«« @cafe_persyana »»———❁ ? ❁———««**

7 months, 3 weeks ago

*?شعر?*

حرف دارم می شود در را به رویم وا کنی ؟
لحظه ای من را در آغوش نگاهت جا کنی؟

آنچه را عاشق بگوید قصه ای ناگفتنی ست
با دلت بشنو بخواه این راز را پیدا کنی

قطره باشی می توانی بوسه ای بر گل زنی
رود باشی می توانی عشق با دریا کنی

آسمان از روی ماهت ابرها را پس بزن
تا دمی بیداری اَم را غرق در رویا کنی

فصل پاییزم ،زمستان گفت جورم را بکش
کاش می شد دست آدم برفی اَت را (ها) کنی

خانه ات آباد باید از شتربان بشنوم
آمدی مجنون خود را راهیِ صحرا کنی؟

بادبان ها لاشه ام را سمت ساحل می برند
ناخدا باید برایم مجلسی بر پا کنی

شمع هشیاری ندیدم در شبت سوسو زند
میچکم از شعله شاید با فروغم تا کنی

رو نگیر از من که از آیینه هم صادق ترم
خویش را در من ببین تا عشق را معنا کنی
"#ناشناس »»———❁ ? ❁———«« @cafe_persyana »»———❁ ? ❁———««**

8 months ago

*?شعر?*

نازنین شیوه ی تو شیوه ی طنازی نیست
بکشی، زنده کنی ، قاعده ی بازی نیست

اینکه دل را  ببری و  بزنی خرد کنی
بخداعشق دراین جاده که می تازی نیست

لحظه ای باشی و یک لحظه  دگر جا بزنی
عشق در مسلک ما جای هوس بازی نیست

عشق در منظر چشمان تو گویا شعریست
که در  آن حوصله ی قافیه پردازی نیست

سیل  اگر  رخ  بدهد  دور و بر خانه ی تو
پل تو می شکند ، کار تو پل سازی نیست

معنی هم سفری در سر و اندیشه ی  من
زیر  پاهای کسی ، سنگ  بیندازی  نیست

گر  بخواهم به تو تشبیه کنم شخصی را
مثل یک کودک مغرور که هم بازی نیست

بردی از  من  همه ی  دار  و  ندارم  را  تو
وقتی اموال  کسی را ببری راضی  نیست

»»———❁ ? ❁———«« @cafe_persyana »»———❁ ? ❁———««**

8 months ago

*?شعر ?*

با تمنّاهای قلبَم یار بود
لحظه ای را بی حضورَش
دِلهره، بسیار بود

هَمچو لیلی آمَد و
مَجنونِ رؤیایَش شُدم
او خودَش در عاشِقی،
دِلداده ای کمیاب بود

در نگاهَش عِشق میدیدَم
به چَشمَش نور داشت
روز ها خورشید و شَب ها
بَر دلَم مَهتاب بود

دَرد های سینه را
هَمواره دَرمان مینِمود
هَم حَبیب و
هَم طَبیبی ناب بود

غَرقِ غَم بودَم،
که آمَد، با دلَم هَمراه شُد
با نَوازش های شیرین
دَر پِیِ فَرهاد بود

گفتمَش لیلا، تویی...؟
با خَنده گُفت، مَجنون شُدی...؟
نازِ لَبخَندَش برایَم
تُحفه ای، نایاب بود

هَمچو یِک روزی که آمَد
در تَبِ یِک روز رَفت
یا که انگاری تَمام لحظه ها
دَر خواب بود

خواب و بیداری
به کامَم خوش نِشست
او خودَش هم خواب و
هم بیدار بود

یادِ او در جان و دِل
آمَد مَرا دیوانه کرد
هَمچو آهنگی قَدیمی
ناب و بی تِکرار بود

در وِصالش
عِشق را آموختَم
بَهرِ شاگردی مَرا، استاد بود

بی نیاز از عالَمی
بودَم زِ دِل
با دَخیلِ آرزوها
قِبلۂ" حاجات بود#تمنای_دلم_جز_تو_کسی_نیست شعری از: #حمید_رضا_یگانه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
»»———❁ ? ❁———«« @cafe_persyana »»———❁ ? ❁———««**

8 months ago

*?دکلمه ?*

اینکه هم از آدمای اطرافت دلت گرفته باشه .. .
هم از دورووریات زده شده باشی و نخوای بری سمتشون.. .
اینکه چند وقتی هست که دیگه خودت نیستی .. .
دلت خیلی واس قبلنات تنگ شده باشه .. .
دیگه نمیتونی خودت باشی .. .
از اینی که هستی و شدی بدت میاد .. .
دوست نداری ادامه بدی .. .
سردرگمی .. .
دو روز یهو خوب میشی .. .
ولی بعد تا سه روز بعدش دپرس دپرسی.. .
اینکه خودتم نمیدونی چته .. .
دلت دلتنگ قبلناس.. .
دیگه حوصله هیچی چیز و هیچ کس و نداری .. .
دوست نداری به بعضی چیزا فک کنی ..
فقط میخوای بگذرونی. .. .
زیاد تو خودتی .. .
کم حرفی .. .
میشینی عین دیوونه ها با خودت حرف میزنی .. .
به چیزایی فک میکنی که شاید هیچوقت قرار نباشه بگیشون.. .
یهو با خودت میری تو فکر و عقربه ها سریع میگذرن.. .
یهو خیره میشی به یه جا و مدت ها دیگه خودت نیستی .. .
یه اسم آشنا .. یه آهنگ .. یه کامنت .. یه متن .. یه پست .. یه خاطره .. حالو روزتو داغون میکنه .. .
میدونی یکی اون بالا هست که داره نگات میکنه. .. .
میدونی خیلی خیلی دوستت داره با تمام کارایی که کردی اما بازم هواتو داره .. .
دیگه روت نمیشه بری سمتش اما نمیتونی .. .
انقد ازش دور شدی انقد دلت واسش تنگ شده که دوست داری آخر شب وقتی هم خوابن بشینی زار زار تو خلوت خودت گریه کنی و باهاش حرف بزنی .. .
اینکه دوست داری خودت شی .. .
اینکه هی خودتو سر پا میکنی .. .
انرژی مثبت میدی به خودت اما یهو میوفتی.. .
هی میخوای عوض شی و نمیتونی .. اینکه یه شبایی دلت بدجور میگیره .. .
دلت واسه یه کسایی تنگ میشه که یه زمانی بهترین خاطره ها رو باهاشون داشتی .. .
زمان خیلیا رو عوض کرد .. .
زمان خیلی آدما رو بی معرفت کرد .. محبت خیلیا رو هار کرد .. .
مهربون بودن یه نقطه ضعف شده .. اگه مهربون باشی فک میکنن بهشون نیاز داری .. خیلی چیزا دیگه سر جاش نیست .. هیچی دیگه مثه قبل نیست .. .
نمیدونم اسمشو باید چی گذاشت .. .
ولی من دیگه خیلی خ س ت م ..

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
»»———❁ ? ❁———«« @cafe_persyana »»———❁ ? ❁———««**

8 months, 1 week ago

#پیوند نشین و نسوز و نساز و ببین، که حرفم پُر از لهجه‌ی مرهمه
برای تو و عشق واگیر تو، یه عالم صبوری کنم هم کمه
نشین و نسازو و نسوز و ببین، که تنهایی من چقدر روشنه
یکی دست توو دست تو و دستهات، داره توو سر من قدم میزنه
منم مثل تو داغِ توی دلم، منم مثل تو توو دل بازی ام
یه لبخند مصنوعیه رو لبم، ولی به رضای خدا راضی ام
اگه زخمِ توو سینه‌ی سوخته‌ت، دل من یه پا زخمِ هرجاییه
نگاه کن چقدر دل زمین ریخته، نگاه کن بفهمی چه اوضاعیه
بده دستتو پاشو جرات بگیر، که با هم از این شعله ها بپریم
حریف قَدَر، دست بَد، تاس کور، تو پا پس نکش بازیو میبَریم
آهای تیغه‌ی سر به زیر تگرگ، نگاتو به بعد از زمستون بدوز
الان وقت خوبی واسه مرگ نیست، علمدار هنگ بهاری هنوز
تو باید بتونی شبو سر کنی، درسته جهان زشت و بیریخته
درسته کلاه درختا پَس ِ، درسته تبر زهرشو ریخته
تو زخم زمستون به کُفرت رسوند، تو پیغمبر بستن زخم باش
اگه داغ اشکی تنور غمی، خودت آب ِ رو شعله‌ی اخم باش
کجا میزنی سیم آخر کجا، عزیز دلم سیم آخر منم
تو سازِ دل روشنو کوک کن، خودم کل این قطعه رو میزنم
ببین ،تا ابد از تو باید بگم، تو تنها رفیق بَد و خوبمی
واسه بُردنت جونمو باختم، مدال درشت طالکوبمی
آره تا ابد از تو باید بگم، زیاد و کم چاه کار خداست
تو از پهنه‌ی اونطرف اومدی، یکی مثل تو اینطرف کیمیاست
برام مثل هر شب لالایی بخون، که خواب از لبای تو بالا میاد
میخوام سر بذارم رو زخم دلت، دلم انحنای صداتو میخواد
ولم کن یه کم با تو آروووم شم، منو با خودت ،خوب تنها بذار
یه جوری منو با خودت دوست کن، همه دوستهامو بذارم کنار
تو تاریخ تقویم این زندگی، تو هر اصل تعطیل کیفورمی
تو مه تاب نابِ لبِ پنجره، تو یه جشن شیک و جمع و جورمی
قدم میزنم با تو این جاده رو، دلم لک زده راهو با تو برم
پُل خوابِ آهنگ توو حنجره‌ت، سیاه بیشه های نگاتو برم
منو توی مشتت بگیر و ببر، منو با خودت رد کن از دورها
ببر توو حریم پریزاده ها، ببر توی شریان انگورها
عجیب و نجیب و شریف و الیف، تمام تو تعبیر این واژه هاست
بدون تو بودن غلط کردنه، بدون تو اصلاً جهان اشتباست
نباید اسیر تب ماه شی، نباید از این ارتفاع بپَری
تو باید خودت رو بگیری به دوش، تو سرباز این جوخه‌ی آخری
نگاه کن به من این منِ غرق تو، برای تو یک عمرو پرپر زدم
برای دوباره تورو داشتن، به هر احتمالی بگی سر زدم
اگه عشق بودن برازندته، بکوب آخرین میخو رو زندگی
تو باید مسلح به امید شی، که دارندگی و برازندگی
غم هیچ و پوچ زمانو نخور، که هرکی یه جوری غمو میخوره
به هرجا نگاه میکنی درد هست، واسه رنج بُردن بهونه پُره
ما با هم مسیرو سفر میکنیم، جدا شو از این چهارچوب سیاه
واسه زندگی مرگ اگه اشتباست، بخون پشت من زنده باد اشتباه
دوباره تورو از شب زخمی و از این درد افعی جدا میکنم
با دستای خالی توو بن بست ها، جلو میرم و کوچه وا میکنم
تو معجون تنهایی و عمرمی، نمیذارم از حوصله‌م سر بری
اگه توی احوال بَد دیدمت، نباید که با حال بدتر بری
من انگیزه دارم تو انگیزمی، توو هر موقعیت عزیز دلی
بهاری توو باغ خیالی فرش، تو ماهی توو این مغرب کاه گلی

زمین از زُمرد بسازه منو، جهانو بلرزونه با هق هقم
بدهکاره دنیا به امثال من، ببین گفتنی نیست چقدر عاشقم
دوباره منو توو خودم دود کن، دوباره خداوند این خونه باش
بلند شو بزن زیر گوش شکست، همون آدم پاک، دیوونه باش
منم که همینجام کنار خودت، قدم از قدم برنمیدارمو
توو سینه‌م سلامت نگه داشتم، همه خاطرات پراکندمو

#علیرضا_آذر

? #سینا_سوری

»»———❁ ? ❁———««
@cafe_persyana
»»———❁ ? ❁———««

8 months, 2 weeks ago

?شعر?**

چشمهایت دو جام پر ز جنون
چشمهایت دو گوی نورانی
عشق مسلک پر از شکوه و صفا
چشمهایی همیشه زندانی

چشمهایت پر از وفاداری
چشمهایت عذاب را دیده
پر امیدان عاشق فردا 
نا امیدان مات ترسیده

از جنون تا نهایت اندوه
از ازل تا همیشه میبارند
چشم هایی که آرزو سازند
چشمهایی که سادگی دارند

دو مسافر میان چشمانت
دو بلا دیده در پریشانی
دو نگاه غریبه با دیدن
دو نوازش دو عشق پنهانی

رنگ خاکستریست چون سرما 
رنگ پاییز  و رنگ تابستان
رنگ نور و حضور آرامش
سبز چونان غرور تاکستان

دو غزلواره از دل سعدی
دو نجابت ، دو ساغر لبریز
رنگ دلواپسی ست گه گاهی
رنگ دلتنگی ته پاییز

دو کبوتر به رنگ دانه و دام 
دو پرستو به رنگ کوچیدن
دو قناری به رنگ آزادی
دو غزال فراری از دیدن

چشم هایت دو یادواره ی عشق
چشم هایت دو ساحل آرام
چشمهایت دو ابر بارانی
چشم هایت دو شوکران در جام

چشم هایت مرا به حادثه برد
و نگاهت به سمت ویرانی
با دل مهربانت ای زیبا
چیزی از حال من نمیدانی

در نگاهت غزل فراوان است
گفتنش سخت و دیدنش خوب است
در لبت عاشقانه ها کم نیست
حرف هایت همیشه مطلوب است

چشم در چشم من نگاهم کن
بگذار از تو بگذرم با عشق
بگذار از  تو تا خودم برسم
از تو و من به عاشقی تا عشق

با لبت آن شکوه قرمز رنگ
با ردیف مناسب دندان
واژه ها را نثار جانم کن
هر چه پنهان  و آنچه نا پنهان

از سرآغاز بودن انسان
ای پناه هر آنچه در من هست
ای شکوه عزیز زیبایی
به تو باید در این جهان دل بست

من اگر لحظه ای حواسم نیست
تو به خال لبت پریشان کن
- جان من را که گیج و مات توام
تو مرا بیگناه ویران کن

در هیاهوی صورتت / دنیا
- مات ماندست ای بلا بانو
در من بیقرار دنیاییست
که شده بر تو مبتلا بانو

تو بخند و بخواه دنیایم
- مست باشد به لطف لبخندت
بندبندم به بودنت بند است
بودنم بند بوسه ی قندت

از نگاهم  بهانه میگیری
تو که اوج بهانه های منی
به خیالم سری بزن بانو
و ببین سر به شانه های منی

حسرت تا همیشه تا بودن
سر خوشی های جان به تن هستی
چه بخواهی و گر نمیخواهی
تو عزیز جهان من هستی

سعید_خاکسار**

»»———❁ ? ❁———««
@cafe_persyana
»»———❁ ? ❁———««

8 months, 2 weeks ago

?شعر?**

سخت است ڪه بیگانه تجسّم شده باشـی
در خـاطــره ها غـرقِ تبسّـم شـده باشـی

دلتنـگِ ڪـسے باشـے و لبریـزِ خیـالش
تا حدّ جـنون طعنه ے مـردم شده باشی

وقتـے ڪه دلش نیست دگـر با دل زارت
سخت است ڪه درگیر تَوّهم شده باشی

با خنجــرِ بیـگانه و با نیــشِ رفیــقان
قــربانیِ یـک سؤِ تـفاهـم شـده باشـی

در محـفل و در جـمع بگویـے و بـخندے
در جـان خودت رو به تلاطـم شده باشـی

بااینڪه نگاهش به تو دلسوزیِ محض است؛
دلخوش به همین لطف و ترّحم شده باشی

در عیــنِ وفـا دارے و اِبــرازِ محــبت
سخت است در این معرڪه دوّم شده** باشی

»»———❁ ? ❁———««
@cafe_persyana
»»———❁ ? ❁———««

11 months, 2 weeks ago

? ܭߊ‌ܦ‌ܘ ܥ‌‌ܭܠܩܘ ܢܚ݅ܫܝ‌ ܝ݆ߺܝ‌ܢܚࡅ࡙ߊ‌ࡅ߭ߊ?

?به قلم:#شهرام_میدری
?گوينده:#بانو_مریم_سهرابی_چکاوک

آمدی در خواب من دیشب چه کاری داشتی؟
ای عجب  از این طرف ها هم گذاری داشـتی

راه را گـــم کرده بودی نیمه شب شاید عـزیز
یا  که شایـد با دل  تنگــــم قـراری  داشـــتی

مهـــــربانی هم بلد بودی عجب نامهــربان
بعد عمـــری یادت افتاده که یاری داشــتی

سـر به زیر انداختی و گفتی آهسته ســلام
لب فروبســتی نگاه  شــرمسـاری داشـــتی

خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست
نه نگفتـــم سالها چشـــم انتظاری داشـــــتی

با نوازش میکشیدی آه و می گفتی ببـخش
سر به دوشــــم هق هق بی اختیاری داشتی

وقتی رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من
شاید از دیـــوانه ی خود انتـــظاری داشــــتی

صبــــح بوی گل تمام  خـــانه را پر کرده بود
کاش می شــد باز در خوابم گذاری داشـــتی

عشق یعنــی بی گلایه لب فروبستن، سکوت
دلخــــوش از اینکه شبی با او قراری داشتی!

#صدای_ماندگار
#آنچه_شما_خوانده_اید

»»———❁ ? ❁———««
@cafe_persyana
»»———❁ ? ❁———««

Telegram

attach 📎

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months ago