تا حالا به این فکر کردید که چرا اون تب و تاب و شور و قلبی که تالاپ تالاپ کنه با دیدن یه نفر بعد مدتی دیگه رخ نمی‌ده و اوضاع عادی می‌شه؟

این روزها وقتی بهش فکر می‌کنم می‌بینم اساسا خود این تب و تاب نوعی فشار روانیه. شما می‌ری اتاق فرار که آدرنالینت بره بالا ولی اگر تمام زندگی‌ت آدرنالین بالا باشه، بدنت کشش نداره. دیگه خسته‌ت می‌کنه. از هیجان تبدیل می‌شه به فشار روانی.
این تب و تاب نوعی فشار روانیه که در مقدار محدود چیز جالب و خوبیه ولی از یه سقفی بیشترش تبدیل می‌شه به بلای جون.

به همین خاطره که سن و سال یه کم می‌ره بالا، بعدش دیگه کلا موقع آشنایی در جست‌وجوی تب و تاب نیستی. به‌جای نگاه کردن به سطح هیجانت و به طرف مقابلت، شروع می‌کنی درون‌نگری کردن. آیا آرومم؟ آیا رفتارهای سالمی دارم؟ آیا حضور این آدم در کنارم باعث می‌شه نگرش مثبت‌تر، روشن‌تر و ذهن منظم‌تری در خودم ببینم؟ آیا راندمان و کیفیت فردی‌م بهتر شده؟
آیا این آدم برای من منبع فشار روانیه یا منبع آرامش؟
و پاسخ این سواله که رقم می‌زنه شما اون آدم رو به زندگی‌تون راه خواهید داد یا بیرون خواهید کرد. حتی اگر کنارش هیجان‌زده نیستید و گمان می‌کنید نمی‌شه با این آدم عاشقی کرد.
از یه جایی به بعد، ترجیح می‌دید یه نفر باشه که از عادت کردن و روزمرگی کردن در کنارش کلافه نشید و این روزمرگی بیشتر احساس امنیت رو تامین کنه بدون اینکه تبدیل به حاشیه امن مردابی بشه.

فیلم
"500 days of summer"
رو دیده‌ید؟ و فیلم لالا لند.

عاشق‌هایی که ارتباط خوبی دارن ولی با هم ازدواج نمی‌کنن. بعضی روزها فکر می‌کنم دلیلش همین باشه. سامر و میا کسانی رو انتخاب کردند که روتین شدن زندگی کنارشون ترسناک نباشه و احساس نکنن یه چیزی این وسط داره اشتباه پیش می‌ره. تام هانسن و سباستین آدم‌هایی بودن که اساسا اگر کنارشون احساس روزمرگی می‌کردی حتما و قطعا یه جای داستان لنگ بود و به روند رابطه باید مشکوک می‌شد. آدم‌هایی از جنس خودشون به دردشون می‌خورد. میا و سامر یه جایی از زندگی این میل به سکون امن و غیرمردابی رو حس کرده بودن در حالی که تام و سباستین هنوز توی فاز شیدایی بودن.

نکته‌ی قابل توجهی که برای من سوال برانگیز شده اینه که چرا زن‌ها زودتر از مردها این نیاز رو حس می‌کنن و چرا در ذهن مردها هیچ ترجمانی از این نظام نشانگانی و این معنا نقش می‌بنده تااااا خودشون به اون مرحله برسن؟ و چرا در زمان رخداد این میل به stability اینقدر گسست وجود داره بین زن‌ها و مردها؟
هنوز جوابی براش پیدا نکرده‌م. ولی دارم بهش فکر می‌کنم.

اون سالی که این دوتا فیلم رو دیدم، با خودم فکر کردم چه اهمیتی در این قصه وجود داره که فیلمساز ما رو به اعماق عاشقانه‌های دو نفر ببره و بعد بدون هیچ تنش و دعوایی اون رابطه کنار گذاشته بشه؟ جدایی‌های روشنفکرانه؟
اون زمان هنوز به این بلوغ در درک ماهیت رابطه نرسیده بودم. تازه بعد این‌همه سال فهمیده‌م فیلمساز دست روی چی گذاشته بود.

می‌خوام بگم برای کشف عاشق بودن خودتون، به علائمی که با علائم فشار روانی هم‌پوشانی داره امتیاز اضافه‌تر از چیزی که حقشه ندید. چون این فاز رابطه محکوم به فرونشسته. چون حتی فیزیک شما کشش این مرحله رو بیشتر از یه حد مشخصی نداره.

#عشق_بی‌هیاهو
@FasadUni

من عاشق اونایی می‌شم که شفاف میان ناراحتیشون از من و بیان می‌کنند، ازم انتظار ذهن‌خوانی ندارند، قهر نمی‌کنند وبه مرزهام احترام می‌ذارند.

@Tiiihoo

به من بگویید:
از شرق تا به غرب،
از بالا تا پایین ،
این سرزمین‌ها
از قدیم‌الایام تا به امروز
طناب‌های دار
چه‌چیزی را توانسته‌اند
در ما بکشند!؟

چه کاری توانسته‌اند
با فریاد بلند مبارزه
و آزادی‌مان بکنند.

طناب‌های دار توانسته‌اند
«شاهو» را بترسانند؟
توانسته‌اند دریاچه‌ی
وان و ارومیه
را خاموش کنند؟
توانسته‌اند
«پیرمگرون»
را به زانو درآورند ؟

چه چیزی را به طناب‌ دار نسپرد
و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر
و از شعر تا زن
و از زن تا نان
و تا آب و
تا گل و
تا چشمه...

آن‌چه را هرگز هرگز نتوانست
اعدام کند
آینده است
و آزادی...

#شیرکو_بیکس

برای شب‌های بلند‌ و دلتنگی
@Tiiihoo

به طرز غریبی این روزها نیازمند یک دوست هستم که به زبان عربی‌ با لهجۀ مصری مسلط باشه و برام شعر عربی بخونه.

متأسفانه هنوز به اون درجه از رشد و خویشتن‌داری نرسیدم که مقابل خیلی چیزا سکوت کنم. یه شخصی بهم گفت پروفایل تلگرامت خیلی قشنگه. منم یهو گفتم عه مگه تو هاید نبودی؟ فکر کنم یادم رفته هایدت کنم. یادم باشه رفتم خونه هاید و بلاکت کنم. برگ و بارش ریخت.

متأسفانه هنوز به اون درجه از رشد و خویشتن‌داری نرسیدم که مقابل خیلی چیزا سکوت کنم.
یه شخصی بهم گفت پروفایل تلگرامت خیلی قشنگه. منم یهو گفتم عه مگه تو هاید نبودی؟ فکر کنم یادم رفته هایدت کنم. یادم باشه رفتم خونه هاید و بلاکت کنم.
برگ و بارش ریخت.

یه بارونی میاد که دلم نمی‌خواد بخوابم از بس قشنگه. دلم میخواد بیدار باشم و فقط به صداش گوش بدم.

دیروز برای وایو یه پیراهن سبز زیتونی سفارش دادم به مناسبت نوروز. حالا می‌خواستم یه چیز دیگه هم کنارش بذارم و هر چی فکر میکنم به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسم که چه هدیه‌ای بگیرم چون اکثر چیزایی که دوست داشته توی این چند سال بهش هدیه دادم. هدیه خریدن برای یه پسر واقعاً سخته.?‍?