داستان های شاهنامه
پادشاهی کیکاووس (قسمت بیست و هشتم)

این داستان :  (ماجرای رستم و سهراب) _  پشیمانی کیکاووس شاه از خشم و پرخاش نسبت به رستم

#دفتر_دوم  #شاهنامه  #رستم  #سهراب #گودرز #گیو  #کیکاووس #شاهنامه_کودک_هما

@shahnameh_kodakan

داستان های شاهنامه
پادشاهی کیکاووس (قسمت بیست و هفتم)

این داستان :  (ماجرای رستم و سهراب) _ دعوت شاه از رستم برای شرکت در جنگ با سهراب

#دفتر_دوم  #شاهنامه  #رستم  #سهراب #توس #گیو  #شاهنامه_کودک_هما

@shahnameh_kodakan

داستان های شاهنامه
پادشاهی کیکاووس (قسمت بیست و ششم)

این داستان :  (ماجرای رستم و سهراب) _ نامه فرستادن گُژدَهم به پادشاه

#دفتر_دوم  #شاهنامه #گردآفرید #رستم  #سهراب #هژیر #گژدهم #افراسیاب #شاهنامه_کودک_هما

@shahnameh_kodakan

داستان های شاهنامه
پادشاهی کیکاووس (قسمت بیست و دوم)

این داستان :  آغاز داستان رستم و سهراب _ رفتن رستم به مرزهای توران و گم کردن رخش

#دفتر_دوم  #شاهنامه  #رستم #رخش #سهراب #سمنگان #شاهنامه_کودک_هما

@shahnameh_kodakan

یلدا، جشنی کهن و باستانی و برای ایرانیان یک شب بسیار با ارزش است. این شب، نماد نور و امید و دلگرمی است.
امید به طلوع دوبارهٔ خورشید و پایان یافتن سیاهی و تاریکی.

✨️ جشن شب چله ✨️

@shahnameh_kodakan

چنین است رسم سرای سپنج
یکی زو تن آسای و دیگر به رنج
برین و بر آن روز هم بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد

رسم سرای ناپایدار هستی این گونه است، یکی از آن در آسایش و دیگری در رنج و سختی ست.
میدانیم که زمان بر هر دوی این ها می گذرد و هیچ چیز پایدار و همیشگی نیست، پس انسان خردمند چرا باید افسرده و غمگین باشد.

داستان : ماجرای رستم و هفت گُردان (گُرد : پهلوان)

@shahnameh_kodakan

چو پیوسته خون نباشد کسی
نباید بر او بودن ایمن بسی
هرگز نباید نسبت به کسی که با تو پیوند و خویشاوندی خونی ندارد احساس امنیت کنی.

بود نیز پیوسته خون که مهر
بِبُرد ز تو تا بگرددت چهر
حتی ممکن است کسی که با او پیوند خونی داری هم روزی عشق و مهرش نسبت به تو کم شود و با تو بی وفایی کند.

تا پیوند خونی نداری احساس امنیت نکن و بدان که حتی ممکن است همان خویشان هم از تو روی برگردانند و مهر بِبُرند.

✍️  ماجرای اسیر شدن کیکاووس شاه به دست شاه هاماوران (پدر سودابه)

@shahnameh_kodakan

? کیکاووس، مغرور از پیروزی در برابر هاماوران و دل شاد از پیوند با دختر زیبا و بی همتای پادشاه هاماوران با خود فکر می‌کرد که دیگر از طرف شاه و مردم هاماوران آسیب و گزندی به او نمی رسد.
او با وجود آگاه بودن از خشم و نارضایتی شاه هاماوران  و علی رغم توصیه های سودابه (همسرش و دختر شاه هاماوران) مبنی بر نرفتن به جشن و مهمانی ای که پادشاه هاماوران ترتیب داده بود، همراه با جمعی از پهلوانان و دلاوران ایران زمین راهی جشن شد.
کیکاووس با رفتن به این مهمانی باعث اسیر و دربند شدن خود و پهلوانان ایران شد و از همه مهمتر، زندگی و سرنوشت مردم ایران زمین را به خطر انداخت.

چه گوید در این مردم ژرف بین؟
چه دانی تو ای کاردان اندرین؟
یک انسان نکته سنج، درباره این اتفاق چگونه می اندیشد؟
ای انسان کاردان و با تجربه تو چه نظری داری و به چه می اندیشی؟

پادشاهی کیکاووس (قسمت چهاردهم )

@shahnameh_kodakan

داستان های شاهنامه
پادشاهی کیکاووس (قسمت پانزدهم)

این داستان : حمله تورانیان و اعراب به ایران زمین

#دفتر_دوم #هاماوران  #شاهنامه  #کیکاووس #سودابه

@shahnameh_kodakan

داستان های شاهنامه
پادشاهی کیکاووس (قسمت چهاردهم)

این داستان : مهمانیِ پادشاه هاماوران و اسیر شدن کیکاووس شاه

#دفتر_دوم #هاماوران  #شاهنامه  #کیکاووس #سودابه

@shahnameh_kodakan