محمدباقر قلندری

Description
در خود شکسته است و به دنبال چاره نیست
جز شعر و عشق فکر دگر پشتواره نیست
«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»
از خود کجا رود؟
که همین راه منزل است!


ارتباط با من @Baqir_qalandari
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

8 months, 1 week ago

به کوچه راه بیفتم، وَ دست در جیبم کمی قدم بزنم بی بهانه تنهایی... چه چیز کرده تو را پیر اینچنین بچه؟! غم زمانه؟ غم نان؟ وَ یا نه تنهایی؟! سوال مادر من بود بیت قبلی، آه! که سخت بود جوابش به جانِ تنهایی! #محمدباقر_قلندری @M_BaqirQalandari

8 months, 1 week ago

به کوچه راه بیفتم، وَ دست در جیبم
کمی قدم بزنم بی بهانه تنهایی...

چه چیز کرده تو را پیر اینچنین بچه؟!
غم زمانه؟ غم نان؟ وَ یا نه تنهایی؟!

سوال مادر من بود بیت قبلی، آه!
که سخت بود جوابش به جانِ تنهایی!

#محمدباقر_قلندری

@M_BaqirQalandari

9 months ago

روزی که از تو دل ببَرم انگار
از جای کنده ام در خیبر را!

محمدباقر_قلندری

@M_BaqirQalandari

11 months, 3 weeks ago

از لطف خانه جنگی اجدادم
عمریست بی قرار چنان باد ام
هر سو که میرود دل ناشادم
خون سرفه میکند غم کشور را

در کوه ها دوانده مرا با سر
در گور خاک کرده مرا بی سر
از کله ام منار بنا کردند
با پیکرم دهانه‌ی سنگر را...

#محمدباقر_قلندری

@M_BaqirQalandari

1 year ago

ثمر چگونه دهم مادر؟
فلک/زده‌ست مرا گردن!
مرا که راند پدر از خود
درست موسم گُل کردن!

دلم لگد شده افتاده
چنان جسد شده افتاده
زبان به بند شد از شرحم
شبیه لحظه‌ی جان کندن.

مرا که از سر ناچاری
به روی نیل رها کردی
بگو چقدر دعا کردی
که در بدر ترم از قبلاً؟!

ببین به حالت فرزندت
همان جوان برومندت
که در پناه خداوندت
رها نمودی و دلبندت
دلی‌ست له شده در معدن!

ببین که باز زمستان است
که برف‌کوچ شده در من!
امید؛ پوچ شده در من!
مرا نجات دِه از مردن!

به دوش بخت سیاه است و
هزار چاله و چاه است و
عصای دست منی مادر!
عصای دست منی مادر!

#محمدباقر_قلندری

@M_BaqirQalandari

1 year ago

با من بخند! خنده‌ی تو خوب است❤️?

#محمدباقر_قلندری

@M_BaqirQalandari

1 year, 1 month ago

یکی شبیه منی...
اواخر خزان ۱۳۹۹ و اوایل نوجوانی، پس از پرس و پال بسیاری توانستم انجمن ادبی چشمه را برای خیال‌بافی‌های شاعرانه‌ام محک بزنم.
وقتی وارد چشمه شدم با سن و سال کمتری که نسبت به دوستان دیگر داشتم احساس تنهایی و بی رفیقی می‌کردم.
آن سوی قصه یکی شبیه من؛ اما با سابقه‌ی حضور بیشتر در چشمه، همیشه در گوشه‌ای از جلسه آرام و سنگین مکان می‌گزید.
دوست شدن با او برای من که نوجوان یاغی و سرشاری بودم امر چندان سختی نبود، نزدیکش رفتم، عزم سخن کردم و بعد از کمی گپ زدن بدون کدام شناخت قبلی با هم به قول خواجه‌ی شیراز نهال دوستی شاندیم.
ما دردهای مشترک و بسیاری داشتیم/داریم و هیچ چیزی جز شعر نمی‌توانست/نمی‌تواند مسکن خوبی برای دردهای بسیار و مشترک مان باشد.
حالا که نگاه میکنم بی دلیل نیست که شعری با مضمونِ "یکی شبیه منی، خسته، زار، سرگردان" سروده و در "راوی گنگ تیرباران" آن را به من تقدیم نموده است.
او دوستی بزرگ و بالی برای پرواز در اوایل شعر نوشتنم بود، من او را با شعر پیدا کردم، با شعر هم نگهش میدارم و سالهاست که با شعرهایش زندگی میکنم.
چاپ کتابش را تحت نام "راوی گنگ تیرباران" به خودش و جامعه‌ی ادبی افغانستان و همه‌ی فارسی زبانان از صمیم قلب تبریک عرض میکنم و امیدوارم همیشه جاری بماند و در این مسیر لحظه‌ای از پای نیفتد.

هر آنچه درد هست
هر آنچه تلخی است
روییده در سر و
در شعرهای تو
غمگین شدی...؟
که چه؟!
غمگین ز دست که؟!
دنیا کثیف و...
پاک از فکر های تو

گفتی که «خسته ای؟
درهم شکسته ای؟
یک ذهن بسته ‌ای؟
یارای قال نیست!
دنیا خلافِ هر...»
بس کن خیال را!
فکر محال را!
دنیا خیال نیست!

از زندگی نترس!
از مرگ هم رفیق!
از رو به رو شدن
با تکه های خود
در خون شنا بکن
موسای بی عصا!
در خون به جای من!
در خون به جای خود!

چون سبزه سربکش!
از درز آسفالت
بیرونِ مرده را
در خون نظاره کن
برخیز و نیم‌جان
با سرنوشت خود
با درد کهنه‌ات
با خون...
گذاره کن!

#محمدباقر_قلندری

#خالقیار_اخلاقی
#کتاب
#راوی_گنگ_تیرباران

@M_BaqirQalandari
@khaliqyar_akhlaqi

1 year, 2 months ago

این زندگی که هیچ به "ماها" نیامده
هرکار می‌کنیم منظم نمی‌شود!

#محمدباقر_قلندری

@M_BaqirQalandari

1 year, 2 months ago

دستم از قبل کرده کوتاه‌است
درِ آینده هم به رویم قفل.
از دلم بر زبان نمی آیند
کلماتی که در گلویم قفل.

کلماتی که مثل جاغورند
تلخ مانند نیش زنبورند
کلماتی که قورت دادمِ شان
بازهم بر سر دلم زورند

#محمدباقر_قلندری

@M_BaqirQalandari

1 year, 4 months ago

یک روز مثل بیک سفر رفتنی‌ستی
از پیش من بدون خبر رفتنی‌ستی

زیبایی ظریف خودت را نبر اگر
از چارچوب خانه بدر رفتنی‌ستی

شاید مرددی که چنین راه میروی
لطفاً سریع تر شو اگر رفتنی‌ستی!

خوب است اگر به دوریت عادت کنم کمی
فهمیده ام که آخر سر رفتنی‌ستی

فهمیده ام که هرچقدر خوب هم شوی
یک روز مثل حوصله سر رفتنی‌ستی

دوری و دوست داشتن از سرنوشت ماست
حتی اگر بدون سفر، رفتنی‌ستی!

حتی اگر که قفل شود در شبیه باد
از درز های پنجره در رفتنی‌ستی

#حسین_میرزایی
@M_BaqirQalandari
@h_merzaye

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago