?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
صادق هدایت؛ فیلی در تاریکی
صادق هدایت در ذات نویسندهای است مهاجر. نویسندهای که چه در سالهای اقامتاش در ایران و چه خارج از ایران، هرگز از تنگنظری و نادیدهشدن توسط سران فرهنگی کشور، در امان نبود. آزردگی او از نادیدهشدن و نافهمیدهشدن، همیشه او را وادار به رفتن کرد.
صادق هدایت، در تمام دورههای سیاسی ایران ـ چه در زمان حیات و چه بعد از مرگاش ـ گرفتار کجفهمی و سانسور دولتمردان بوده است. با وجود این که او در فضای خیالی و وهمانگیز خود مینوشت و هیچگاه بهطور مستقیم سراغ مفاهیمی چون ثبتِ واقعیتهای تاریخی و اجتماعی نرفت؛ ولی در عین حال واقعگرایانهترین آثار از وضعیت جامعهی ایرانی متعلق به صادق هدایت است. واقعگرایانه در اینجا نه به معنای مکتب و سبک ادبی، بلکه بیشتر به عنوان امری خلاقانه و زیباییشناسانه در پیوند مفاهیم سمبولیک و دنیاهای درونی و ذهنی انسان معاصر در مواجهه با مفهوم زندگی و مرگ. تصویری که تنها با زبان استعاره و تمثیل میتوان به وضوح درستی از آن رسید.
او در اغلب آثارش محتوا را به خدمت ساختار اثر و روایت قصه درمیآورد و هیچگاه درگیر احساسات شخصی خود به عنوان نظرات نویسنده، نمیشود. آثار او را میتوان در زمرهی بهترین نمونههای حذف نویسنده به حساب آورد. داستانهای هدایت پر از تجربه و خلاقیت است. مملو از تصاویر ذهنی عجیبی که انگار بازگو کنندهی خوابهای خواننده است ـ دنیای پنهان خواننده. بنابراین در هر خوانش دوباره، مثل کشف جدیدی است برای خوانندهی جستجوگر.
در بسیاری از داستانهای هدایت، دغدغهی اصلی او فقر و نکبت است. ولی فقری که او تصویر میکند، بازتابی از واقعیت نیست، خود واقعیت است. برای همین، گاهی آثار داستانی او، بسیار خشن و حتا خیالی به نظر میرسند. هدایت هوشمندانه به گونهای مینویسد، که هیچ سرانجام و روایت مشخصی را بازگو نکند، درست مثل زندگی ـ درهم و آشفته.
ادامهی یادداشت از طریق لینک زیر در سایت پیرنگ در دسترس است:
.
#یادکرد
یادکرد صادق هدایت در سالروز تولدش
گزینش: گروه ادبی پیرنگ
۲۸ بهمن ماه مصادف با سالروز تولد صادق هدایت نویسنده و مترجم
مشهور ایرانی است.
صادق هدایت بچهی محبوب خانواده بود. محمودخان برادر بزرگترش، کودکی او را اینطور تعریف میکند:
«صادق در تمام دورهی طفولیت مایهی سرگرمی بزرگ و کوچک اهل خانه بود. من شش سالم بود که او متولد شد.
تولد او در تهران و در یکی از خانههایی که در تصرف مشیرالدوله بود اتفاق افتاد. رنگ سفید او، موهای طلایی او، چشمان آبیرنگ، تپل و زیبا بود. او پس از دو برادر و دو خواهر به دنیا آمده بود. وجود او همهی نفاقهای کودکانهی ما را از بین برد. او شد مرکز دایرهی ما. بچه که بود مدام بلبلزبانی میکرد، اما هر چه بزرگ و بزرگتر میشد به سکوت راغبتر میگشت. هر وقت گوشهای کز میکرد و غمگین مینشست، ما حدس میزدیم که حتماً کسی به گربه و یا سگی آزار رسانده و به سوی آنها سنگ پرت کرده است. قلب کوچک او بار محبت همهی حیوانات بود.»
پادکست «چنین شد» در چهار قسمت جامع به سیر زندگی و آثار صادق هدایت پرداخته است.
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
ابوالحسن نجفی مترجم و زبانشناس ایرانی بود. او در فرانسه و ایران آموزش دیده و دارای کارشناسی ارشد «زبانشناسی همگانی» بود. نتیجهی یک عمر فعالیت حرفهای او؛ آثار ارزشمندی همچون «غلط ننویسیم»، «فرهنگ فارسی عامیانه»، ترجمهی «شازده کوچولو»، «خانوادهی تیبو» و برخی از آثار سارتر و... است.
او علاوه بر تدریس در دبیرستانها و دانشگاههای اصفهان، تهران و علامه طباطبایی، در مؤسسهی فرانکلین، دانشگاه آزاد ایران، مرکز نشر دانشگاهی، دانشنامه جهان اسلام و شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما فعالیت داشت.
شبلی نجفی فرزند او، پس از سی سال به او بازمیگردد و حاصل این دیدار مستند ابوالحسن نجفی است.
این مستند را از طریق این «لینک» میتوانید تماشا کنید.
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
http://instagram.com/peyrang_dastan/
.
سریال صد سال تنهایی و جادوی شاهکار مارکز
نویسنده: احمد راهداری
این داستان بازتابی از تاریخ پرآشوب کلمبیاست؛ از تأسیس کشور تا ظهور تمدن و صنعتی شدن، از جنگ هزارروزه تا پیامدهای ایدئولوژیک در آمریکای لاتین. مارکز این وقایع تاریخی را از دریچهای استعاری روایت میکند که در آن مرزهای زندگی و مرگ محو شدهاند. شروع آن با مراسم ازدواج خوزه آرکادیو بوئندیا و اورسولا ایگواران است. آنها عموزاده هستند و ازدواجشان به دلیل خرافات توسط مادر اورسولا مورد انتقاد است. مادر اورسولا پیشبینی میکند که فرزندانِ این زوج به شکل ایگوانا به دنیا خواهند آمد و دُمی مانند خوک خواهند داشت، به همین دلیل کمربند عفتی به اورسولا تحمیل میکند. اورسولا از این موضوع واهمه دارد، در حالی که خوزه آرکادیو باوری به خرافات ندارد. با این وجود، این موضوع به دوئلی میان آرکادیو و یکی از اهالی منجر میشود که در آن دوئل، آرکادیو مرد مقابلش را میکشد. بعد، روح مقتول زندگی آنها را تسخیر میکند و احساسی عمیق از طردشدگی و انزوا در زادگاهشان برایشان به وجود میآید. به این ترتیب تصمیم میگیرند زادگاه خود را ترک کنند و رؤیای تأسیس سکونتگاهی جدید را دنبال کنند. آنها همراه با گروهی از روستاییان سفر خود را آغاز میکنند، در جستوجوی دریا ادامه میدهند، اما پس از گذر از کوهها و باتلاقها و جنگلها، راه خود را گم میکنند، از خستگی توقف میکنند و تصمیم میگیرند دهکدهای در همانجا بسازند به نامِ «ماکوندو». ماکوندو تنها یک مکان جغرافیایی نیست؛ بلکه شخصیت زندهای در داستان است. طراحی دقیق صحنهها، فیلمبرداری چشمنواز و انتخاب هنرمندانهی لباسها و وسایل به خوبی تغییرات زمانی و تحولات تاریخی را در آن بازنمایی میکند. جهان ماکوندو با حضور ارواح، کولیها و شگفتیهایی همچون کیمیاگری و یخ، جهانی است که در آن سحر و واقعیت بهطور همزمان پذیرفته میشوند. اما اهالی اغلب به جادوها و آشفتگیها با بیتفاوتی نگاه میکنند و آنها را با خونسردی و بیاعتنایی میپذیرند.
از سوی دیگر، داستان مضامین پیچیدهای مانند علم، کیمیاگری و جستوجوی خدا را نیز در خود دارد. این مضامین با سیاست، بهویژه تضاد ایدئولوژیک میان محافظهکاران و لیبرالها، آمیخته شده و فساد و جنگ داخلی، فرصتهایی برای نشان دادن شجاعت یا بزدلی را بههمراه میآورد. درواقع با گذشت زمان ماکوندو به استعارهای برای ویرانیهای امپریالیسم سرمایهداری تبدیل میشود. مردم برای خود سبکی از زندگی ایجاد میکنند که با طبیعت در هم تنیده است و در آن سرزمین تمدن و فرهنگ را توسعه میدهند. آنها به علم و نوآوری روی میآورند. اما روزی یک مقام دولتی از دوردست میآید و میگوید: «خانههایتان را آبی رنگ کنید.» از آنجا سرکوب آغاز میشود و سپس کلیسا، که واسطهی آن سرکوب است، ظاهر میشود. مردم ماکوندو که تا آن روز در آرامش زندگی میکردند، به مرور به سمت هرج و مرج میروند.
متن کامل این یادداشت، در سایت پیرنگ از طریق لینک زیر در دسترس است:
https://www.peyrang.org/1723/
#گابریل_گارسیا_مارکز
#صد_سال_تنهایی
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
http://instagram.com/peyrang_dastan/
داستان «حقایق دربارهی یک نفر بهنام محمود»
نوشتهی محسن زهتابی
با صدای نویسنده
مدت: ۱۳ دقیقه
#داستان_صوتی
#داستان_کوتاه
#محسن_زهتابی
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
به سهراب [سپهری] گاه و بیگاه ایراد میکردند که در برج عاجش لمیده و جا خوش کرده و مواظب است که بلور تنهاییاش تَرَک برندارد. خلاصه اینکه از سیاست بیزار است و به زندگی اجتماعی بیاعتناست.
زندگی اجتماعی ما، مثل بدنی گرفتار مرضی ناشناخته و پر تبوتاب، دستخوش نوسانهای شدید سیاسی است. در تناوب میان دیکتاتوری و هرج و مرج و پرتاب از قطبی به قطب دیگر و در تلاطمهای شدید تاریخ ایران، که سیاست هرچه بیشتر سرنوشت ما را زیر و زبر میکند، ضرورتاً توجه بیمارگونهی ما به آن هم بیشتر میشود. به نحوی که زندگی سیاسی جای تمام زندگی اجتماعی را میگیرد. وضع روشنفکر و هنرمند در برابر طبقات و در مبارزهی سیاسی روزمره، یعنی فقط «تعهّد» سیاسی، تمام اندیشه را تسخیر میکند و مسئولیت او در برابر جهان از یاد میرود.
• قصهی سهراب و نوشدارو
• به یاد سهراب سپهری
#شاهرخ_مسکوب
#در_سوگ_و_عشق_یاران
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
.
#معرفی_کتاب
سرگشتگی انسان در کتاب «ارتش تکنفره»
نویسندهی یادداشت: شیلا قاسمخانی
مصائب انسان همواره همچون موجهای سهمگین در پهنهی تاریخ آمده و رفته است و کدام داستانی است که این اصل ابطالناپذیر را به رویمان نیاورد؟! این آمدن و رفتن زندگی را. اما از میان دشمنان آدمی آنکه با جانسختی میتازد، هیولای چرکینصورتی است، به نام «آرمان»، که ابتدا با موذیگری رامِ دست آدمی است، ولی بعد از مدت کوتاهی همان رستمی میشود که پدر را از او وهم میآید. یونگ میگوید هرگونه اعتیاد بد است، حتی اعتیاد به آرمانگرایی.
«ارتش تکنفره»، اثر موآسیر اسکلیر، شرح این محتواست، با داستانی گیرا. بین دو لبهی طنز و واقعیت، استادانه از مستحیل شدن اندیشههای چپ یک کمونیست آرمانگرا میگوید.
داستان دربارهی یهودیهای آوارهای است که برای فرار از اقلیتکشیها در روسیه، خودشان را تا برزیل و درخشانترین آفتابش میرسانند، ولی خیالات برابری و تفوق کارگران و پیروزی مظلومان در ذهن شخصیت داستان به نام مایر گوینزبیرگ نضج میگیرد و ما را هم با این خیالات و بهعبارتی آرمانها همراه میکند تا وقتی که مرگِ آن آرمانها را نظاره میکنیم. او میخواهد دنیای جدیدی بسازد مملو از عدالت، اما ناخواسته انواع بیعدالتیها را مرتکب میشود. او همسر و بچههایش را رها میکند و با دوستش و چند حیوان، خوک و بز و مرغ، میرود در دل جنگل به قصد ساختن آن جامعهی بیطبقه. او شیفتهی استالین است بهحدی که برای استالینگراد گریهها میکند.
مایر روزی در جنگل با دختری به نام الیزابت آشنا میشود، حالا او را هم میآورد به جمع خودشان، با او به همسرش خیانت میکند، بدون اینکه بداند همسرش چگونه در نبود او از عهدهی زندگی برمیآید. رفتهرفته مایر تبدیل میشود به فرماندهی ظالم که فقط از الیزابت کار میکشد، به او فرمان میدهد، و بیشترِ غذا را خودش میخورد، درست مثل استالین که حالا به هرکسی که پشت به روسیه میکند، چاقویی در دندههایش فرومیبرد. اما رفتهرفته مایر با شنیدن اخبار کشته شدن یهودیهای کمونیست، علیرغم خدمات بسیارشان، از استالین و حزب کمونیسم متنفر میشود و از رویای جامعهی بیطبقه دست میشوید. او خود را از یوغ این خیالات میرهاند و علیه خود و اعتقاداتش میشورد و در مقابل باورهایش میایستد، سپس نادم و شتابزده بهسوی همسرش بازمیگردد و برای جبران مافات ناگهان میافتد در دام سرمایهداری و حالا پول درنیار و کی پول دربیار!
افراط در آرمانگرایی، از هر نوعی، در نهایت گريبان آدمی را میگیرد و زمانی او را متوجه خرابیهای انباشتهشدهی اعتقاداتش میکند که دیگر دیر شده است. مایر در این راه هم شکست سختی میخورد و باز فیلش یاد جامعهی بیطبقه میکند، ولی اینبار هم بخت با او یار نیست و سلامت روان و جسمش روبهزوال است و پایان ناخوشایندی برایش رقم میخورد.
از جذابیتهای داستان این است که در طول داستان خنده و غم را همزمان تجربه میکنیم. و آیا زندگی جز این است؟ و آیا این هنر نویسنده نیست که زندگیمان را درون متنی میریزد و قصهوار سطح ما را تا سطح توهماتی از جنس رفاقت و معاشرت با رفیق بز، رفیق خوک و رفیق مرغ پایین میآورد؟ که خیالات برمان ندارد که ما انسانیم و تخم دوزرده میگذاریم!
بهره گرفتن از عناصر حیوانی و نقش طبیعت و جنگل که نقش پررنگی در میانههای کتاب دارند، و خیالاتِ دور از عادتوباورِ مایر، شخصیت اصلی کتاب، و گفتوگویش با اشیا و حیوانات حسی دارد همچون طعم خوشایند گیلاس در میانهی تابستان، ترکیبی ترش و شیرین. به نظر طرح خنده انداختن بر روی غمانگیزترین تجارب بشری فقط از عهدهی نویسندگان آمریکای جنوبی برمیآید. تنهایی، خیانت، شکست، انزوا، تمسخر، جملگی در کتاب هستند و مای مخاطب وقتی کتاب را به پایان میبریم، با لبخندی رضایتبخش به خود میگوییم زندگی همین است خب. دقیقا در همین نقطهی عطف دلانگیز است که کتاب اهمیت فرم در داستاننویسی را بر ناباورانش مینمایاند. همانطور که گلدمن معتقد است نویسندهی بزرگ کسی نیست که از واقعیات گرتهبرداری میکند بلکه نویسنده کسی است که واقعیات ژرف را فرم و انسجام میبخشد.
کتاب ارتش تکنفره را ناصر غیاثی ترجمه و نشر نو منتشر کرده است.
#نشر_نو
#موآسیر_اسکلیر
#ناصر_غیاثی
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
✨️ ۳۰ صفحه اول کتاب "ویتگنشتاین" اثر والتر تسیگلر با ترجمه ابوذر نجفی برای علاقمندان و همراهان عزیز
عباس معروفی (۱۴۰۱-۱۳۳۶) نویسندهی ایرانی، رماننویس، شاعر و بعد از مهاجرت اجباری و در تبعید، ناشر. گردانندهی کتابفروشی هدایت در خیابان کانت برلین. و جغدی که به یاد بوف کور هدایت، که سرآغاز ادبیات مدرن ایرانی است در همهجای کتابفروشی و اتاق و میز کار عباس معروفی حضور دارد.
به گفتهی خودش صبحها ناشر و کتابفروش، شبها نویسنده و بیدار، «جغدِ خیابان کانت»، و در حال ساختن داستانها و تراش دادن پیکرهی آنها و صیقل دادن شخصیتها.
در این ویدئو، چند دقیقه با او در حال تراش دادن یکی از آن پیکرهها همراه میشویم.
یاد و نام او در تمام کلمههایش، جاودانه خواهد ماند.
@peyrang_dastan
www.peyrang.org
https://instagram.com/peyrang_dastan
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago