All that jazz

Description
نوشته‌های گاه‌ و بیگاه من، امیر خضرایی‌منش، در هنر و
ادبیات

مکاتبه با من:
@amir_manesh
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 3 weeks ago

3 months ago
3 months, 1 week ago

پیوست
من اغلب از ارجاع‌دادن به مداخل ویکی‌پدیا اِبا دارم و تلاش می‌کنم در تعریف اصطلاحات و مفاهیم از منابع معتبرتری استفاده کنم اما، دراین‌مورد، مدخل ویکی‌پدیای کمدی اسکروبال تعریف خیلی خوبی از این اصطلاح به دست داده که راستش حتی در منابعِ معتبرِ مکتوب دراین‌باره هم با چنین جامعیت و مانعیتی در دسترس نیست. ترجمۀ فارسیِ این تعریف را در زیر می‌آورم و البته باید یادآور شوم که برخی نکاتِ این تعریف، مثلاً اینکه اسکروبال را زیرژانرِ کمدی‌رمانتیک می‌شمارد و نه ژانری متفاوت از آن، محل مناقشه است و برخی از صاحب‌نظران، مثلاً وس گرینگ در مدخل کمدی اسکروبال در دانشنامۀ فیلمِ شیرمر، نظر دیگری دارند.

تعریف کمدیِ اسکروبال
کمدیِ اسکروبال یکی از زیرژانرهای کمدی رمانتیک است که در دوران «رکودِ بزرگ» محبوب شد. این ژانر از اوایل دهۀ سی میلادی آغاز شد و تا اوایل دهۀ پنجاه میلادی ادامه داشت و داستان‌های عاشقانۀ سنتی را به هجو می‌کشید. این ژانر ویژگی‌های ثانویه‌ای مشابه با فیلم نوآر دارد و با شخصیتی زنی شناخته می‌شود که در رابطه با شخصیت اصلی مرد دست بالا را دارد، مردی که مردانگی‌اش به چالش کشیده می‌شود و این‌دو درگیر نبردِ طنزآمیزِ میان جنسیت‌ها می‌شوند. این ژانر همچنین به روابط عاشقانه میان اعضای طبقات اجتماعی مختلف می‌پردازد. آنچه کمدی اسکروبال را از کمدی رمانتیکِ معمولی متمایز می‌کند این است که «کمدی اسکروبال بر هجوِ طنزآمیزِ عشق تأکید می‌کند، درحالی‌که کمدی رمانتیکِ سنتی در نهایت عشق را در مرکز توجه قرار می‌دهد». از دیگر عناصر کمدیِ اسکروبال می‌توان به گفت‌وگوهای سریع و متداخل، موقعیت‌های مضحک، مضامینِ فرار از واقعیت، مبارزۀ فیزیکی میان جنسیت‌ها، تغییر هویت و مبدل‌پوشی، و داستان‌هایی با محوریت خواستگاری و ازدواج اشاره کرد.

#سینما
@khazraeimanesh

3 months, 1 week ago

دنبالۀ فرستۀ پیشین:
زوج آنی و ایگور، از جهاتی، زوجی دیگر در تاریخ سینما را فرایاد می‌آورند: رینگو کید (جان وین) و دالاس (کلر تره‌ور) در دلیجان (جان فورد، ۱۹۳۹). دالاس در آن فیلم سابقاً روسپی بوده. آنی در آنورا روسپی نیست، یا دست‌کم خودش اصرار دارد که نیست، اما دیگران او را چیزی جز این نمی‌بینند. حتی وانیا، که با او ازدواج کرده، با رفتاری که در ادامه دارد، بر تلقی دیگران صحه می‌گذارد. فقط یک نفر، یعنی ایگور، است که آنی را به این صفت متّصف نمی‌کند، و حتی پس از طلاق در مقام دفاع از او برمی‌آید و از وانیا می‌خواهد که از آنی عذرخواهی کند. ایگور کسی است که فقط به‌خاطر بزن‌بهادر بودنش همراه آن گروه شده و خودش هم عملاً آبرو و اعتبار چندانی ندارد. در دلیجان نیز، رینگو کید تنها کسی است که برخوردی برابر با دالاس دارد و با او در مقام یک انسان روبه‌رو می‌شود نه در مقام نقشی که در اجتماع دارد. از قضا، رینگو هم بزن‌بهادرترین آدمِ آن جمع است که تازه از زندان آزاد شده و در چشم دیگران شأن و مقام ویژه‌ای ندارد. و باز، رینگو هم در مواضع مختلفی در مقام دفاع از دالاس برمی‌آید، که شاید برجسته‌ترینش دفاع از حضور دالاس بر سر میز نهار، در کنار دیگران، باشد. از این‌ها گذشته، هم در دلیجان و هم در آنورا، گروهی نامتجانس از آدم‌ها، به دلایلی، ‌ناگزیر از همسفرشدن با یکدیگرند. در آنورا، یک شاسی‌بلندِ سفیدِ غول‌آسا جایگزین دلیجان شده است! در هر دو فیلم، اگرچه در طول سفر جایگاه‌های طبقاتی به تعلیق درمی‌آیند، در پایان بار دیگر حضور سفت‌وسختشان را به رخ می‌کشند. (برای بحثی مفصل دربارۀ این مضامین در دلیجان بنگرید به فصل نخست از کتاب وسترن‌های هالیوودی و اسطورۀ آمریکایی، نوشتۀ رابرت پیپین، به ترجمه من.)

در پایان دلیجان، رینگو و دالاس، به تعبیر دُکی بون، «از نعمت تمدن نجات می‌یابند» و سوار بر گاری‌ای از شهر می‌گریزند؛ پایان آنورا آن خوش‌بینیِ فوردی را ندارد. ایگور آنی را به خانۀ فکسنی‌اش در حاشیۀ خط‌آهن بازگردانده است و دارد برف می‌بارد و با باریدنش حضور سرما را بیش از پیش به رخ می‌کشد. آن‌دو داخل سواری نشسته‌اند. آنی دیگر می‌داند که ایگور خصمِ او نیست. تصمیم می‌گیرد آن‌طور که بلد است برایش جبران کند، اما این همان چیزی نیست که ایگور می‌خواهد. اما آنی هنوز آن چیزی را نمی‌خواهد که ایگور می‌خواهد چون خواستنش یعنی پذیرفتنِ تمام‌وکمالِ اینکه آن رؤیای سیندرلاوار، یکسر، نقش بر آب شده است. آنی هنوز نتوانسته بار آنچه را که بر دوش کشیده زمین بگذارد، هنوز آنچه با بستن آن شال بر دهانش در او حبس شد آزاد نشده. وقتی بالاخره در آغوش ایگور گریه‌اش می‌‌گیرد بارش را بر زمین می‌گذارد. حالا برف دیگر نه به‌خاطر سرما، که به‌خاطر او می‌بارد، مثل یکجور رحمت. آنی ایگور را در مقام آدمی برابر با خودش به رسمیت می‌شناسد و، این‌چنین، با او خویشتنِ خودش را بازمی‌یابد؛ آنی آنورا می‌شود.

#سینما #مرورفیلم #آنورا #anora
@khazraeimanesh

5 months ago
***?***کانون تئاتر دانشگاه فردوسی برگزار می‌کند:

?کانون تئاتر دانشگاه فردوسی برگزار می‌کند:

?نشست‌های هفتگی?
【 نمایشنامه‌خوانی 】

نمایشنامه‌های
《سکوت و خاکستر به خاکستر》
《هارولد پینتر》

همراه با نقد و بررسی توسط جناب آقای امیر خضرایی‌منش، منتقد هنری و مترجم.

? ساعت: ۱۶ الی ۱۸
?تاریخ: دوشنبه - ۱۲ آذر ۱۴۰۳

جهت ثبت نام آزاد و رایگان کلیک کنید

?مکان برگزاری: مجتمع کانون‌های فرهنگی-اتاق آروین

@fumtheatre
@kanoonnews

6 months, 2 weeks ago
All that jazz
6 months, 2 weeks ago
All that jazz
8 months, 2 weeks ago

از مرگ شما ناراحت نشدم خانم رولندز عزیز، حتی خوشحال شدم. زندگی از حدی بیشتر و از جایی به بعدش دیگر هیچ زیبایی ندارد و کاش راحت‌تر می‌توانستیم بر ازجایی‌به‌بعدش نقطۀ پایان بگذاریم.

به گمانم در سال‌های دورتر، در روزگار وبلاگ‌نویسی، کمی نقش داشتم در اینکه آدم‌هایی شما را بشناسند و از جادوی فیلم‌های همسرتان، جان کاساواتیس، با بازی‌های یکتای شما، سیراب شوند. من سال‌هاست که می‌خواهم نقدی بنویسم دربارۀ فیلم «گلوریا»، و در ستایش شما؛ نامش را همان وقت‌ها انتخاب کردم: «گلوریا، شهر و هفت‌تیر و خاطره»، تضمینی به آن دفتر شعر محبوب. برای من همیشه پیدا کردن نام نوشته به معنی نوشتن نیمی از متنش بوده. سال‌هاست که می‌خواهم آن متن را بنویسم و هنوز ننوشته‌ام. از آرزوهای دور و درازم یکی هم نوشتن کتابی دربارۀ کاساوتیس است؛ آ‌ن‌وقت این نام می‌شود عنوان یکی از فصول آن کتاب.

شما از بزرگ‌ترین بازیگران تاریخ سینما بودید و، مهم‌تر از آن، از منحصربه‌فردترین‌هایشان؛ با کارنامه‌ای غبطه‌برانگیز، با همکاران و، مهم‌تر از آن، دوستانی غبطه‌برانگیز؛ از آن معدود بازیگرانی که معیارهای سنجش و ارزیابی کارنامه‌تان را خودتان تعریف کردید چون مجموعه‌ای تک‌نفره هستید، همان‌طور که کاساوتیس، به‌رغم آن‌همه دنباله‌رو، به ‌رغم آنکه شد پدر سینمای مستقل، باز مجموعه‌ای تک‌نفره باقی ماند.

علیرضا مشایخی، آهنگساز ایرانی، تعبیری داشت برای حلقۀ کوچکی از دوستانش و این حلقه را «آن جمع کوچک خوشحال» می‌نامید و بعداً همین نام را روی کتابش هم گذاشت. شما هم، با کاساوتیس و گازارا و فالک و دیگران، انگار همین جمع کوچک خوشحال را داشتید. گمانم آخرین بازماندۀ آن جمع هم شما بودید که حالا دیگر نیستید.

از نوشته‌هایی مثل این که نوشته‌ام متنفرم. لفاظی‌هایی که درنهایت هیچ چیزی نمی‌گویند، چیزی از جهان مورد بحث بر ما آشکار نمی‌کنند. این سال‌ها کوشیدم از این دست نوشته‌ها و از آن دست خوانندگانی که به خاطر این‌ها دنبالت کنند گریزان باشم. به‌هرحال این نوشته درعمل حاصل ننوشتن آن چیزهایی است که باید می‌نوشتم و ننوشتم. ولی خب آدم است دیگر، گاهی هم سانتیمانتال می‌شود.

#سینما

@khazraeimanesh

11 months ago

فیلم‌تئاتر «خاطرات و کابوس‌ها» در تیوال در دسترس است.

#تئاتر

@khazraeimanesh

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 7 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 3 weeks ago