?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 Monate, 3 Wochen her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 Monate, 1 Woche her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 Monate, 1 Woche her
بعد از چند هزار کلمه رسیدیم به مشاهده دقیق و درستِ خودمان.
گفتیم اگر زندگی ما نیاز به تغییر دارد ولی دقیقا نمیدانیم چه تغییری، کلید حل مشکل و نقطه شروع ماجرا این است که خودمان را دقیقِ دقیقِ دقیق، آنطور که همین الان هستیم، نه آنطور که باید باشیم، ببینیم.
توی پستِ قبل، مثال هایی از مشاهده دقیق خودمان نوشتم، اینکه خیلی وقتها دلیل حال بد ما جیغ کشیدن بچه دوسالهمان نیست بلکه استخر بودن همسرمان است.
شاید برای بار هزارم همسرمان را شاهینی آزاد، بر فراز آسمان دیده ایم و خودمان را گنجشکی زخمی در کنج قفس!
من عادت دارم همه چیز را عینی و حتی با ذکر مثال بیان کنم.
اینطور، مطلب هم به جان خودم مینشیند هم خواننده.
«عینک مطالعه» یا «عینک نزدیک بینی» به گوش همه ما خورده و از کاربردش اطلاع داریم.
میدانیم که بعضی از آدم ها برای بهتر دیدن «اجسام نزدیک» به آن نیاز دارند.
اما همه ما، به یک عینک نامرئی که من اسمش را میگذارم عینک «مشاهده» نیاز داریم، نه برای دیدن اجسام نزدیک بلکه برای دیدن «درونِ دور» خودمان!
این عینک یک عینکِ «درون بینی»ست.
یک عمر با چشم هایمان، آدم های دیگر، اشتباهاتشان، ایرادات ظاهری و رفتاریشان و.... را دیدیم و مغزمان فسفر سوزاند و این داده های اغلب بی اهمیت را تحلیل و تفسیر کرد.
دیگر بس است.
حالا نوبت مشاهده موشکافانه خودمان رسیده.
(شاید کمی دیر هم شده باشد)
عینک درون بینی را جایی نمیفروشند.
کسی آن برای ما نمیسازد.
شاید مواد اولیه و نقشه ساختش را بشود پیدا کرد، اما ساختنش دست خودمان را میبوسد.
اول از همه باید اسکلت این عینک را ساخت.
بعد با یک لنز ضعیف شروع کرد به دیدن.
افرادی که به تازگی عینکی میشوند میدانند شاید روزهای اولی که عینک به زندگیمان اضافه میشود کمی کلافه باشیم، سرمان گیج برود، تحمل یک جسم دست و پاگیر برایمان سخت باشد.
یا دیوانه شویم از اینکه هی گمش میکنیم.
اما از هرکدامشان که بپرسی می گویند: «شفاف دیدنِ دنیا میارزد به همه این سختی ها»
«عینک مشاهده» هم هرچند نامرئی اما سنگین است!
گاهی فکر میکنی کمرت خم شده زیر بار این عضو جدید زندگی، اما وقتی روی چشمانت میگذاریش، میبینی تو شبیه یک توپ نبودی، بلکه مثل یک پیاز، هزار لایه بودی.
بعد اگر از پزشک عمومی بودنت، شاغل نبودنت، تصور زشت و چاق بودنت و صبح تا شب بچه داری کردنت، حالت بد بود، کافیست این عینک را روی چشمانت بگذاری.
کمی بعد ممکن است مثل داستان «بچه و استخر» مشکل را در یک جای دیگر مثلا توی لایه دویست و چهل و هفتم روحت پیدا کنی و برق از سرت بپرد!
آنوقت هی پوست میاندازی و پوست میاندازی و پوست میاندازی و به خود جدیدت در لایه ۲۴۷ سلام میکنی و میگویی:
«شفاف دیدنت می ارزید به همه این سختیها...»
ادامه دارد...
آدم وقتی موقع رانندگی یکهو فکر میکند گُم شده، اول از همه خوب دور و برش را نگاه میکند ببیند کجاست، بعد نقشه را باز میکند.
اگر مبدأ ما روی نقشه مشخص نباشد انتخاب مقصد معنایی ندارد...
**اگر کاسه «چه کنم چه کنم» دست گرفتیم
اگر در ظاهر همه چیز خوب است اما ما خوب نیستیم
اگر خیلی از کارهایی که باید را نمیکنیم و خیلی از کارهایی که نباید را انجام میدهیم
اگر فکر میکنیم برای رسیدن به رضایت باید حتما به فلان مقصد برسیم
اگر گیر کردیم و نمیتوانیم تصمیم بگیریم
شاید قبل از هرچیز باید خود فعلیمان را دقیق تر ببینیم...**
خودمان را دقیق ببینیم یعنی چه؟
یعنی اگر فرزند دو ساله ام جیغ میکشد و چنان خشمگین میشوم که دلم میخواهد کله اش را بکنم، شاید مشکلم با صدای بلند نیست، من درس هایم را فراموش کردم و از شروع طبابت میترسم!
اگر امشب سر بچه داد زدم، شاید دلیلش هورمون ها نبوده، من از اینکه همسرم رفته استخر خشمگینم!
اگر امروز چهار صبح با ولع زبان انگلیسی خواندم، شاید من آدم ضعیفی هستم چون شب گذشته آخرین مهلت انجام یک کار واجبِ دوست نداشتنی بوده و انجامش ندادم.
اگر دیروز موقع رفتن به سرکار با دیدن دخترم بغض کردم و جوری بوسیدمش که انگار قرار است چند روز نبینمش، شاید دلیلش دوست داشتنِ خیلی زیاد نیست، من در چند روز گذشته هیچ توجهی به او نداشتم.
اگر مدام لباس تکراری میپوشم و پُز میدهم که حرف دیگران برایم مهم نیست، شاید من ساده زیست نیستم، تنبلم!
ادامه دارد...
با بررسی کامنت ها بنظرم رسید شاید لازم باشد یک نکته را اضافه کنم:
شاید بهتر بود توی پست قبلی، هردو مثال پزشکی، موارد انصراف از رزیدنتی نباشند.
بله، حتی توی همین شرایط هم رزیدنت هایی داریم که از انتخاب خود رضایت دارند.
یکی از دوستان من میگفت توی شیفت ها به خودم لعنت میفرستم بابت اینکه رزیدنت شدم اما فردا صبح دوباره با شوق پا به بیمارستان میگذارم.
اما چیزی که شاهدش هستیم این است که آمار رزیدنت های پشیمان آمار بسیار چشمگیر است.
که من فکر میکنم جدا از شرایط سختی که رزیدنت ها در ایران دارند و همه از آن باخبر هستیم، شاید بعضی از دلایل دیگرِ این میزان نارضایتی این ها باشند:
بعضی از ما تخصص میگیریم چون از پزشک عمومی بودن خسته شدیم.
چون دلمان درآمد بیشتر میخواهد.
چون همه پزشک های فامیل تخصص گرفته اند.
چون اگر بلافاصله بعد از اتمام دوران عمومی یا قبل از بچه دار شدن، تخصص نگیریم، چند سال بعد قبولی سخت تر میشود!!
و بعد که رزیدنت شدیم و با واقعیت ماجرا روبرو شدیم، میفهمیم برای همچین تصمیمی دلایل محکمتری لازم داشتیم....
ضمنا اگر مسئولیت اجتماعی و نیاز جامعه را هم درنظر بگیریم، باز هم متخصصان خسته و افسرده و خشمگین، خدمتی به جامعه نخواهند کرد. غیر از این است؟
(اگر مثال پزشکی میزنم به این دلیل است که پزشک هستم و فقط از شرایط رشته خودمان باخبرم. شما هم از شرایط رشته خودتان بگویید)
ادامه دارد...
چند روزیه صبحا به زور بیدار میمونم
بعضی روزام نمیمونم، نماز میخونم و بعد از کلی تلاش مذبوحانه دوباره میرم سمت رختخواب و تا ۷ و ۸ میخوابم.
حقیقتا داشتم نگران میشدم، چون تازه به ذهنم رسیده بود برای من بهترین راه برای جبران کمبود وقت، استفاده بهتر از چند ساعت طلایی اول روزه، پس برنامه ریزی کرده بودم واسه اینکه از ساعات بعد بیداریم بهینه تر استفاده کنم.
حتی یک بخش از گامک این ماهم، چک نکردن شبکه های اجتماعی یک ساعت بعد از بیداریه.
امروز بجای ساعت ۶، ساعت ۵ بیدار شدم واسه نماز.
یهو دیدم بااینکه دیشب دیر خوابیدم و شام هم شام سبکی نبود، عین قدیما سرحالم :)
حتی وقتی دخترم واسه دستشویی بیدار شد و ازم خواست برم پیشش دراز بکشم تا بخوابه هم خوابم نبرد!
حتی وقتی بجای چک کردن تلگرام و اینستاگرام، سی صفحه کتاب خوندم هم چشام سنگین نشد!
(همینجا بگم، این روزا که صبحمو بجای چک کردن شبکه های اجتماعی، با چند هزار کلمه شروع میکنم و آروم آروم به استقبال روز میرم، به روزهای گذشته فکر میکنم که صبحام مثل آب از لای انگشت های زمان میچکید و من ازش غافل بودم...)
یادم اومد خیلی قبل تر هم بررسی کرده بودم و کشف کرده بودم که برای من بیدار شدن و بیدار موندن، ساعت ۴ و ۵ صبح، راحت تر از ۶ صبحه بااینکه ساعت خوابم کمتر میشه!
انگار آدمیزاد به یک آینه نیاز داره که توش بتونه، افکار، احساسات، عملکرد، عادتها و خیلی چیزهای دیگه رو توش ببینه.
بنظرم اینا مهمتر و سرنوشت ساز تر از چند تا دونه تار موی زیر ابرو هستن.
خدایا ما اونقدر وقت نداریم که همه چی رو بخوایم با آزمون و خطا بفهمیما
خودت دست مارو بگیر بذار تو مسیری که درسته.
موانعم بی زحمت بردار.
تابلوی راهنما هم اممم.... هر نیم میتر بی زحمت.
پررو شدم؟
باشه خب حالا، پیشنهاد بود فقط:)
فعلا میرم چای دم کنم و تخم مرغا رو بذارم آب پز شه
ولی رو پیشنهادم فک کن
خودت یا یه کس دیگه که مثل من نبود و خیلی آدم حسابی بود، گفته بودین بند کفشتونم از من (خدا) بخواین.
البته منم قول میدم، بی عرضه و ترسو و تنبل نباشم، هر چند قدم هم آینهمو از جیبم در بیارم و خودمو نگاه کنم.
آینه ای که تازه پیداش کردم و نگاه کردنی که تازه بلدش شدم...
کلا ماچ بهت خدا ?
خیلی باحالی
۱۴۰۳/۱۰/۲۱
از طرف یک داروساز بالینی که عوارض دارویی بهش گزارش میشه...
(قابل توجه دوستانی که گفتن ما هزار تا نسخه این شکلی دادیم دست مردم و کسی کاریش نشده!! درواقع کاریشون میشه ولی به گوش شما نمیرسه)
همه اینارو واسه چی به شمایی که نه پزشکید و نه داروساز میگم؟
برای اینکه حداقل درباره بیماری های ویروسی یه کم صبورتر باشین و اصراری به تجویز دارویی که فورا همه علایم رو بخوابونه نداشته باشین و با استراحت، دوش آب گرم، خوردن مایعات، و مسکن های ساده تر اون دوران رو سپری کنید.
اگه پزشک شما به درخواست شما سرم و چند آمپول براتون تجویز میکنه و داروخونه هم به راحتی همه داروها رو بهتون میده به این معنی نیست که خطری براتون نداره
ما به اون روز که نظارت به نسخه ها و داروخونه ها تو کشور ما هم انجام بشه امید داریم اما تا اون زمان کسب آگاهی میتونه از خطرات نجاتمون بده.
من سعی میکنم در حد توانم از این تریبونی که دارم برای آگاهی بخشی استفاده کنم.
امیدوارم هرچند اندک اما موثر باشم
فکر میکنین عاشق شدین؟
ناتاشا لان
شکست عشقی خوردین؟
ناتاشا لان
اصلا تعریفی از عشق دارین؟
ناتاشا لان
هنوز ازدواج نکردین؟
ناتاشا لان
میخواین ازدواج کنین؟
ناتاشا لان
سالهاست از ازدواجتون گذشته و فکر میکنین واسه هم تکراری شدین؟
ناتاشا لان
از سن متعارف ازدواجتون گذشته و هنوز مجردید؟
ناتاشا لان
بچه سقط کردین؟!
ناتاشا لان
پریود پشت پریود میاد و بی بی چک دوخط نمیشه؟
ناتاشا لان
رابطه جنسی؟
ناتاشا لان
با غریبه ها محترمانه و با همسرتون گستاخانه رفتار میکنین؟
ناتاشا لان
با همسرتون رابطه خوبی دارین و میخواین بهترش کنین؟
ناتاشا لان
مدتهاست کتابی که هم چیزی بهتون یاد بده هم قلبتونو لمس کنه نخوندین؟
ناتاشا لان?
این کتابو (از عشق گفتن) من یک بار کامل خوندم
یک بار هم تا نصفه دوباره خوندم
و الان برای بار سوم...
و هنوزم چیزی برای یاد گرفتن و لذت بردن داره.....
۱۱ دی ۴۰۳
مناسب آخر شب...
پزشک که میشی میفهمی تو کل زندگی و نه فقط طبابت چقدر شکل سوال پرسیدن مهمه مثلا وقتی یه دختر جوون میاد پیش من. اینکه ازش بپرسم مجردی یا متأهل خیلی بهم کمک نمیکنه اما اگه بپرسم «فعالیت جنسی داری یا نه» این دقیقا همون چیزیه که میتونه بهم کمک کنه و تجربه نشون…
پزشک که میشی میفهمی تو کل زندگی و نه فقط طبابت چقدر شکل سوال پرسیدن مهمه
مثلا وقتی یه دختر جوون میاد پیش من.
اینکه ازش بپرسم مجردی یا متأهل خیلی بهم کمک نمیکنه
اما اگه بپرسم «فعالیت جنسی داری یا نه»
این دقیقا همون چیزیه که میتونه بهم کمک کنه
و تجربه نشون داده بیمار به این سوال خیلی راحت جواب صادقانه میده چون قبلش ازش پرسیده نشده که مجردی یا متأهل!
واقعا پزشکی سراسر ظرافته...
۲۵ مهر ۴۰۳
خب ۷۵ دقیقه طول کشید
فکر میکردم خیلی بیشتر از اینها وقت بگیره
جمله هشتم یک سوال بود و برای جواب دادن بهش بیست دقیقه گریه کردم!
بعد اشکامو پاک کردم و ادامه دادم تا الان که دفترمو بستم و میدونم که فردا برای «شروع» حل اون مسأله چیکار باید بکنم...
(نمیدونم مرحله بعدیش چیه ولی اولین مرحله رو پیدا کردم)
بعد از تموم شدن دوره پیشقدم این اولین شبی بود که من خیلی جدی نشستم پشت میز و از همه چیزهایی که تو پیشقدم یاد گرفتم برای حل یه مسأله کمک گرفتم.
بخوام مثال بزنم اینجوریه:
پیشقدم وقتی تموم میشه، میشه اون خردکن قدرتمند توی کابینت که میتونی هروقت لازم بود درش بیاری و توش سبزی هارو خرد کنی.
میتونی هم هربار بگی ولش کن حوصله ندارم درش بیارم و سرهمش کنم و بعدش بشورمش و...پس سبزیارو خودم با چاقو خرد میکنم.
و احتمالا وقتی میفهمی اشتباه کردی که یک بار بالاخره دستت در حد بخیه خوردن با چاقو ببره!!
برم بخوابم
فردا خیلی کارهای جورواجور دارم
اداری و غیر اداری
البته قبل خواب باید فکر کنم ناهار قراره چی باشه
و احیانا اگه لازمه یخ چیزی باز بشه همین الان از فریزر بذارم تو یخچال
زندگی! تو چقدر تکراری و درعین حال پرتنوع و البته سختی!
ولی درکل دوسِت دارم?❤️
۱۴۰۳/۰۵/۰۶
۱:۳۵
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 Monate, 3 Wochen her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 Monate, 1 Woche her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 Monate, 1 Woche her