آگاهی

Description
آگاهی میوه ممنوعه‌ای بود که با خوردنش، چشممان به روی عریانی‌مان باز شد و فهمیدیم که هیچ نمی‌دانیم،
فهمیدیم که باید تلاش کنیم تا آگاه شویم
و خرد قانون‌مان شود.
#امید...
@agahiiiii
انتشار مطالب بدون ذکر نام کانال بلامانع است
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago

hace 5 meses, 2 semanas

اما این را بدان که من به تجربه آموخته‌ام؛
هر زخم می‌تواند چون الماسی گران‌بها باشد برای ما.
هر زخم تجربه‌ای و درسی بزرگ،
و هر تجربه پله‌ای برای بالا رفتن و چون تابلوی راهنمایی در دل این کوره راه تاریکِ پر از سنگ و صخره که زندگی نامیدنش و از هر طرف دره‌ای عمیق آن را احاطه کرده...

می‌دانی رفیق؛
در گریختن رستگاری نیست.
‏بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.

اما برای ساخته شدن باید تاوان داد و هزینه کرد.
گاه این هزینه آنچنان سنگین و کمر‌شکن است که خم می‌کند آدمی را، که تا می‌کند انسان را.!!!
*فقط از یاد مبر، اگر که خم شدی، اگر که تا شدی، هرگز پا پس نکشی، که تمام ارزش انسان در مبارزه کردن و ادامه دادن است و ننشستن و نشکستن و تسلیم نشدن.
#امید*...

???**@agahiiiii

hace 5 meses, 2 semanas

هنگامی که شعرا داستان می‌نویسند آنگونه رفتار می‌کنند که گویی خدایانی با قدرت فوق العاده هستند و می‌توانند ماورا زندگی هر یک از قهرمان‌های داستان را ببینند. هر وقت و هرجا که حوادث اتفاق بیفتد حضور بیابد و حقیقت عریان را نشان می‌دهند.
توانایی من برای قصه گویی بیش از شعرا نمی‌باشد، لیکن داستان من از آن جهت که سرگذشت واقعی زنده، و منحصر به فرد یک انسان است نسبت به آنچه که در تخیلات شاعر به صورت زندگی شکل می‌گیرد واجد اهمیت بیشتری است.
امروزه کمتر از هر زمان دیگری اساس و نهاد شخص زنده و حقیقی مورد شناسایی قرار می‌گیرد و سرشت انسان همچنان به صورت یک راز باقی مانده است. بشر به عنوان حاصل تجربه منحصر به فرد با ارزش طبیعت و بشریت به طور کلی مورد غفلت قرار گرفته است. اگر هر فرد انسانی فقط شخصیتی بی‌مانند و یگانه بود با یک گلوله به سادگی می‌توانستیم او را از صحنه دنیا خارج سازیم. در این صورت نقطه ارتباطی و مفهومی برای داستان‌سرایی وجود نداشت.
لیکن هر انسانی نه فقط به دلیل موجودیت خویش بلکه به دلیل شرکت در ساختمان پدیده‌ای که یک بار برای همیشه به وقوع پیوسته است و دنیا نام دارد، دارای اهمیت زیاد و ارزش می‌باشد که سرگذشت زندگی هر یک از افراد بشر را مهم، ابدی و مقدس می‌گرداند و نیز به همین دلیل انسان در زمان حیاتش و در زمانی که نیاز طبیعت را برمی‌آورد به عنوان موجود خارق‌العاده مستحق بالاترین توجهات است. در جسم هر یک از افراد بشر روح دنیا دمیده شده است هر کدام تمامی رنج‌های جهان را تحمل می‌کند و هر کدام یک ناجی مصلوب می‌باشد.
این روزها عده قلیلی از مردم موجودیت انسان‌ها می‌شناسند. برخی به دلیل آگاهی غریزی آن را احساس می‌کنند و از همین رو همانگونه که من پس از تکمیل داستانم خواهم مرد، به آسانی می‌میرند.
من نمی‌توانم خود را یک دانشمند بنامم، زیرا همیشه جستجوگر بوده‌ام اما جستجوگری هستم که در میان کتاب‌ها و ستارگان کاوش نمی‌کنم، بلکه به صدایی که در خونم می‌جوشد گوش می‌دهم. داستان من فاقد هماهنگی آرامی است که افسانه‌های تخیلی دارند، بلکه مانند زندگی مردمی که از کوشش برای فریب خود دست کشیده‌اند مخلوطی از بیهودگی‌ها و بی‌نظمی‌ها و دیوانگی‌ها و رویاها می‌باشد.
از نظر من زندگی بشر راهی برای به خود رسیدن، کوششی در طول یک گذرگاه و اشاره‌ای در مقابل جاده است.
گرچه تمام انسان‌ها، از احمق‌ترین و باهوش‌ترینشان همه برای رسیدن به تکامل خود کوشش می‌کنند، لیکن هرگز انسانی موفق نمی‌شود تا به آخرین حد کمال خود دسترسی یابد. علیرغم تفاوت ظاهری در هدف انسان‌ها به منظور رسیدن به خود همگی سعی می‌کنند خالق انسانیت باشد. برخی انسان‌ها بدتر می‌شوند و بسیاری هیچ گاه به آن نمی‌رسند، بلکه خود قورباغه و سوسمار یا مورچه باقی می‌مانند. بالاخره تا پایان زندگی در حالی که هر یک از ما انسان‌ها نشانه‌ای از نطفه نخستین آفرینش را با خود حمل می‌کنیم همگی از داشتن اصل مشترک لذت می‌بریم و یکدیگر را می‌فهمیم.
اما هر کس فقط خودش می‌تواند وجودش را برای خودش توجیه نماید.

#دمیان#هرمان_هسه@agahiiiii

hace 5 meses, 2 semanas

خطاب به دکتر صادق زیباکلام: زندان را جامعه و زندانبان را نظام سیاسی ندان

اینروزها آقای دکترزیبا کلام سخت در پی تشریح و توضیح این مساله است که افراد مدعی تغییر رژیم فقط به دنبال لایک در فضای مجازی و محبوبیت و هورا کشیدن مردم پر از بغض و کینه هستند و هیچ برنامه ای برای عبور از جمهوری اسلامی ندارند و من هم وارد بازی براندازی نمی شوم و با وجود همه مشکلات کشور سعی در گشودن همین بن بست دارم.
۱.جناب دکتر زیبا کلام عزیز: صرف تصویر وضعیت موجود به مثابه یک بن بست به معنای آن است که ما با سیاست روبرو نیستیم که بخواهیم آن را تغییر دهیم.ما با درب زندانی روبروییم که باید آن را بشکنیم. دوم آنکه تقلیل رنج و درد مردم و سخن گفتن از رنج مردم به جمع کردن لایک در فضای مجازی اوج بی اخلاقی و بی ایمانی و بی سوادی یک انسان دانشگاهی و اهل فکر است.اگر خودتون گرفتار این مشکل هستید همه فعالان مدنی و سیاسی را همچون خود تصویر نکنید. در جامعه ای که از ابتدا نظم اش بر این قرار گرفته که فقط یک نفر دیده شود و همین ایده اینهمه نابودی به بار آورده دیگر هیچ کس آرزوی تبدیل شدن به کانون دیده شدن مردم را ندارد: دیده می شوم پس نابود میکنم چون دیده شدن توسط مردم به من مشروعیت نابود کردن میدهد.این توضیح ساده اصل ولایت است.

۲.نکته مهم تر آنکه جناب زیبا کلام شما با کدام تعریف از نظام سیاسی، وضعیت سیاسی این کشور را دارای حکومت می دانید که بر جامعه اعمال قدرت میکند: سالهاست جامعه تبدیل به زندان و نظام سیاسی تبدیل به یک زندانبان و شکنجه گر شده است. شرایط زندگی در این جامعه چیزی جز زیستن در یک زندان نیست. اصلا نیازی نیست کسی نظریه تغییر رژیم بدهد.ما از قبل با تغییر رژیم روبرو هستیم چون رژیم تبدیل به زندانبان شده است و ما زندانیان آن هستیم. در این حالت یا زندانیان شورش می کنند یا کسی از بیرون به کمک آنها می آید. اینکه تعدادی تواب سیاسی اکنون به قدرت رسیده اند و به زندان سازی کشور مشروعیت بخشیده اند و هر روز در پی تعویض لامپ زندان یا خوشبو کردن هوای بدبوی آن هستند را حکومت می دانید؟

  1. جناب زیباکلام عزیز، به جای تکرار این مکررات و ناتوانی در روبرو شدن با ترس زندگی بدون جمهوری اسلامی، بهتر است به زبان دکتر حسین بشیریه به حکمت دیرین سیاست برگردید که همانا بهزیستی اخلاقی، اقتصادی و اداره امور عمومی جامعه و تدبیر امور مردم برای زیستن بهتر و تجربه کردن بالاترین میزان انسان بودن و آزادی و عدالت است.جناب زیبا کلام جمهوری اسلامی تمام شده و دیگر اینقدر غرق در نقش زندان بان و شکنجه گر و جنگ افروز شده است که نمی تواند همچون یک موجود عادی زندگی کند.شما نمی توانید به چنین پدیده ای حتی توصیه کنید که برای ماندن خودت هم که شده چنین و چنان کن که اگر هم بخواهد این زندان را زیباتر کند دیگر مردم زندانی این سرزمین آن را نمی خواهند: این جامعه به زبان آن فیلسوف نیاز به خروج از سیاهی جنگل و دیدن دشت صاف و فضای آزاد و تابیدن نور و سبک احساس کردن زندگی دارد. این همان فتح مبین ماست.سخن از چیز دیگر نگو اگر نمیتوانی این بگویی و به زبان ویتگنشتاین بهتر است در مورد چیزی که نمی توانیم سخن بگوییم سکوت کنیم.این سکوت البته فلسفی است و منظور حق سخن گفتن شما نیست که حق سخن گفتن شما جزیی از همان دشت صاف و آزاد است.
    http://t.me/mostafamehraeen
hace 5 meses, 2 semanas

بدترین جنبه‌ تنهایی این است که مجبوری تحملش کنی،
مجبوری؛
چرا که دو راه بیشتر نداری؛
یا تحمل می‌کنی،
یا غرق می‌شوی...
پس باید سخت تلاش کنی تا ذهن گرسنه‌ات را از نگاه به گذشته باز داری تا نابود نشوی...

تا مجبور نباشی به خودت پاسخ بدهی که؛
با این همه روز و هفته و ماه و سال که از عمرت گذشته چه کرده‌ای؟
بهترین سال‌های عمرت را در کدام گورستان در خاک کرده‌ای؟
آیا زندگی کرده‌ای یا نه؟؟
تویی که تنهایی را انتخاب کردی و تنها زندگی کردن انتخاب خودت بوده،
آیا تا این اندازه تنها بودن انتخاب خودت بوده؟!!!

#امید...
*?*??**@agahiiiii

hace 5 meses, 2 semanas

ابزارهایی که طبیعت در اختیار ما قرار می‌دهد شمشیر دولبه است. همه‌چیز بستگی به نحوه استفاده از آن دارد. از این‌رو بحث‌های مکرر درباره اینکه آیا کودک با اخلاق به‌دنیا می‌آید یا بدون اخلاق یا آیا کم‌وبیش از هر دو عنصر مثبت اخلاق یا فقدان اخلاق در او هست یا نیست بیهوده است. این مسأله راه‌حل قطعی ندارد. رفتار اخلاقی مطابق با قواعد اخلاقی است. قاعده اخلاقی هم بیرون از ذهن کودک است. اخلاق مستقل از کودک تدوین شده است. کودک تنها پس از مقطع معینی از زندگی خود رفته‌رفته با آن تماس پیدا می‌کند. بنابراین روی‌هم‌رفته غیر ممکن است که در لحظه تولد تصور وصف‌ناپذیری از اخلاق داشته باشد درست همان‌طور که پیش از بازکردن چشمانش محال است تصوری موروثی از جهان بیرون داشته باشد.
تمام آنچه در بدو تولد دارد برخی استعدادهای بسیار کلی است که با توجه به چگونگی اعمال نفوذ مربی یعنی با توجه به روش به‌ کار بردنشان به طریقی متبلور می‌شوند.

حوزه هنر حوزه واقعیت نیست. اگرچه تصاویری که هنرمند به ما ارائه می‌دهد بر اساس واقعیت است زیبایی آنها در واقعیت وجود ندارد.
اینکه این منظره در اینجا وجود دارد یا در آنجا یا اینکه آیا یک شخصیت دراماتیک واقعا از نظر تاریخی وجود داشته است یا نه اهمیت چندانی ندارد. ما شخصیت روی صحنه را از آن‌رو تحسین نمی‌کنیم که شخصیت تاریخی است بلکه از آن‌رو که آن نقش به زیبایی اجرا شده است. اگر آن شخصیت کاملا محصول داستان شاعرانه بود باز احساس ما به‌هیچ‌وجه کم نمی‌شد. در واقع معلوم شده در جایی که وهم بیش از حد کامل است و وقتی صحنه‌ای که پیش روی ما به‌تصویر کشیده می‌شود دارای همان تأثیر واقعیت است حس زییایی‌شناختی رخت برمی‌بندد. برای هنرمند قانونی در طبیعت یا تاریخ وجود ندارد که همیشه باید به آن احترام گذاشت.
#آموزش_اخلاق#امیل_دورکیم [ترجمه‌ی هوشنگ نایبی و محمدرضا جوادی‌یگانه، انتشارات علمی]

@agahiiiii

hace 5 meses, 2 semanas

گویند؛
زمان مرهم است
اما هرگز چنین نبوده
دردهای واقعی عمیق‌تر می‌شوند
با گذر زمان، همچون عضلات که نیرومندتر
زمان محکی است برای رنج‌ها
و نه درمان.
اگر اینچنین بود،
دیگر رنجی نبود.
#امیلی_دیکنسون **?*??***@agahiiiii

hace 5 meses, 3 semanas

#ریشه‌های‌فرگشتی‌تمایل‌به‌دین

هماره برای محقیقن و انسان شناسان این پرسش مطرح بوده است که چه عامل و یا عواملی باعث شده که انسان‌ها به سمت دین و مذهب گرایش پیدا کردند و علت این علاقه از کجا می‌آید؟
آیا این تمایل ریشه‌های فرگشتی دارد و باید در گذشته‌های بسیار دور دنبال دلایلش گشت؟

در این باب دو مکتب فکری و یا دو رویکرد و نظریه وجود دارد؛
یکی این که دین خود به دلیل انتخاب طبیعی تکامل یافته و یک سازگاری یا انطباق است که در این صورت دین نوعی مزیت تکاملی را به ارمغان می‌آورد.
مورد دیگر این است که باورها و رفتارهای مذهبی، مانند مفهوم خدای اولیه، ممکن است به عنوان محصولات جانبی سایر صفات سازگاری ظاهر شده باشند، بدون اینکه در ابتدا به دلیل منافع خود انتخاب شوند.

رفتار مذهبی اغلب مستلزم هزینه‌های قابل توجهی است از جمله هزینه‌های اقتصادی، تجرد، آیین‌های خطرناک، یا صرف زمان که می‌توان از آن استفاده کرد نشان می‌دهد، انتخاب طبیعی باید بر خلاف رفتار دینی عمل کند، مگر اینکه آن یا چیز دیگری باعث شود رفتار مذهبی دارای مزایای قابل توجهی باشد.
در این بین چند نظریه مطرح است یکی از این نظریه‌ها
نظریه همبستگی اجتماعی است که توضیح می‌دهد؛
دین برای افزایش همکاری و انسجام در گروه‌ها چگونه تکامل یافته‌ است.
این نظریه می‌گوید؛
عضویت در گروه به نوبه خود مزایایی را به همراه داشته که می‌توانسته شانس فرد را برای بقا و تولید مثل افزایش دهد. این مزایا از مزایای هماهنگی تا تسهیل قوانین رفتار پرهزینه را شامل می‌شود.
تعداد فداکاری‌های پرهزینه‌ای که یک جامعهٔ مذهبی از اعضای خود می‌خواست تأثیر خطی بر دوام عمر آن داشته.
نظریه بعدی اما؛
نظریه اجتماعی بودن، ادوارد او است که توضیح می‌دهد؛
چطور در انسان‌های خردمند، به لطف پیش‌مغز عظیمشان، یک تعامل پیچیده بین تکامل گروهی و تکامل فردی در یک گروه ایجاد شده‌است.
این نظریه‌های همبستگی اجتماعی به توضیح ماهیت دردناک یا خطرناک بسیاری از مناسک مذهبی کمک می‌کند.
نظریه دیگری هم هست به نام نظریه علامت‌دهی پرهزینه که نشان می‌دهد؛
چنین تشریفاتی ممکن است به عنوان علامت‌دهی‌های عمومی و جاعلانه‌ای باشد مبنی بر اینکه تعهد یک فرد به گروه چقدر صادقانه است. از آنجایی که تلاش برای فریب دادن سیستم، سود قابل توجهی خواهد داشت بهره بردن از مزایای زندگی گروهی بدون پرداخت هیچ هزینه احتمالی برای فرد دارای منافع بسیاری بوده.
فروید درباره دین می‌‌گوید؛ مغزهای بزرگ ما که به دلایل دیگر تکامل یافته‌است، منجر به آگاهی می‌شود. آغاز هوشیاری انسان‌ها را مجبور کرد تا با مفهوم مرگ و میر شخصی برخورد کنند. شاید دین یکی از راه حل‌های این مشکل بوده‌است.
محققان دیگر فرآیندهای روانشناختی خاصی را پیشنهاد کرده‌اند که انتخاب طبیعی ممکن است در کنار مذهب آن‌ها را تقویت کرده باشد. چنین مکانیسم‌هایی ممکن است شامل توانایی استنباط وجود ارگانیسم‌هایی باشد که ممکن است به آنها آسیب برساند (فرض عامل هوشمند)، توانایی ارائه روایت‌های علّی برای رویدادهای طبیعی (سبب‌شناسی)، و توانایی تشخیص اینکه افراد دیگر با عقاید، تمایلات و مقاصد خود ذهنی دارند (نظریه ذهن). این سه انطباق (در میان سایر موارد) به انسان اجازه می‌دهد تا عوامل هدفمندی را در پشت بسیاری از مشاهدات تصور کند که به راحتی نمی‌توان آنها را توضیح داد، به عنوان مثال، رعد و برق، حرکت سیارات، پیچیدگی حیات
و...

پاسکال بویر در کتاب خود تشریح دین پیشنهاد می‌کند که توضیح ساده‌ای برای آگاهی مذهبی وجود ندارد. او بر اساس ایده‌های انسان‌شناسان شناختی دن اسپربر و اسکات آتران استوار است، که استدلال می‌کردند؛ شناخت دینی محصول جانبی سازگاری‌های تکاملی مختلف، از جمله روان‌شناسی عامیانه است. او استدلال می‌کند که یکی از این عوامل این است که در بیشتر موارد، به خاطر سپردن مفاهیم «حداقل ضد شهودی» که تا حدودی با روال روزمره متفاوت است و تا حدودی انتظارات ذاتی در مورد چگونگی ساخت جهان را نقض می‌کند، برای انسان مفید بوده‌است. خدایی که از بسیاری جهات شبیه انسان است، اما بسیار قدرتمندتر است، چنین مفهومی است، در حالی که خدایی اغلب بسیار انتزاعی‌تر که توسط متکلمان الهیات به‌طور طولانی مورد بحث قرار می‌گیرد، اغلب بیش از حد غیر شهودی است. آزمایش‌ها تأیید می‌کنند که افراد مذهبی دربارهٔ خدای خود با عبارات انسان‌انگاری فکر می‌کنند، حتی اگر این با آموزه‌های کلامی پیچیده‌تر دینشان در تضاد باشد.

#امید...@agahiiiii

hace 5 meses, 3 semanas

?

از اندیشمندان این عرصه می‌توان از مادام دواستال، ایپولیت تِن، مارکس، انگلس و نیز از لوکاچ و گلدمن به عنوان مهمترین نظریه پردازان جامعه‌شناسی ادبیات نام برد. مارکس و انگلس و به دنبال آنها لوکاچ و گلدمن، رمان را بازتابی از حقایق جامعه می‌دانستند و درصدد آشکاراییِ واقعیات اجتماعی در متن رمان برآمدند. لوکاچ در نظریه بازتاب واقعیت به بازآفرینی واقعیت از طریق کلیتی منسجم می‌پردازد، همان اصلی که گلدمن در روش ساختگرایی تکوینی آن را به کمال رساند.
هدایت در این داستان، زندگی سرمایه‌داری را روایت می‌کند که گویی تنها انگیزۀ او در زندگی ثروت اندوزی است و این موضوع برای او به صورت یک هدف مهم درآمده است. او برای به دست آوردن سرمایه بیشتر از هیچکاری دریغ می‌ورزد تا جایی که برای حفظ سرمایه خود در سیاست کشور هم دخالت می‌کند و برای موجّه نشان دادن شخصیت خود، با افراد زیادی ارتباط برقرار می‌کند.
در لایه‌های پنهان داستان در مقابل شخصیت حاجی، افرادی حضور دارند که زندگی را در سختی و با تحمل مشقت فراوان پشت سر می‌گذارند و حاجی بی توجه به دشواری‌های زندگی چنین اشخاصی، زندگی خود را در رفاه ادامه می‌دهد. در واقع هدایت با ارائه داستان حاجی‌آقا، آشفتگی‌ها و ناهمسانی‌های جامعه معاصر خود را به ما نشان داده و حس نارضایتی و تنفر خود را از آن ابراز می‌دارد.

#پایان@agahiiiii

hace 5 meses, 3 semanas

?

در چنین جامعه ای تضاد_طبقاتی عمیقی به چشم می‌خورد که پیوسته رو به افزایش است؛ در حالی که بیشتر مردم در سیه روزی و بدبختی گرفتار هستند، کسانی همانند حاجی فقط به زندگی خود می‌اندیشند و آن چه که در زندگی برای آنها اهمیت دارد پول و قدرت است.
همانطور که حاجی از دین در جهت پیشبرد اهداف خود بهره میبرد، پایبندی او به تقدیر و خواست خدا نیز برای موجه نشان دادن شرایط زندگی او است که به گفته خود او برتر از زندگی دیگران است. عقیدۀ حاجی این است که اگر من ثروتمند هستم این تقدیر است و از این طریق درصدد توجیه فریبکاری‌ها و  دزدی‌های خود بر می‌آید. از آن جایی که او تنها به فکر خود و جمع‌آوری سرمایه است بنابراین با مردمسالاری دشمن است؛ او می‌خواهد که مردم بی‌سواد بمانند تا همچنان بر آنها تسلط داشته باشد چون اگر مردم آگاهی به دست آورند، حاجی رونق بازار خود را از دست می‌دهد بنابراین باید فاصله طبقاتی بین خود و آنان را ثابت نگه دارد؛ او معتقد است: 
«مردم باید گشنه و محتاج و بی‌سواد و خرافی بمانند تا مطیع ما باشند. وظیفه ماست که مردم را احمق نگه داریم تا سر به گریبان خودشان باشند و تو سر هم بزنند»
با این که حاجی خود را با نظام موجود هماهنگ کرده و همچنان بر ثروت خود می‌افزاید، اما گویی که گاهی حسی نوستالژیک در او بیدار می‌شود و تمایل پیدا می‌کند نظام قبلی دوباره حکمفرمـا شود، چون سرمایه خود را مدیون آن دوره می‌داند و از طرفی نمی‌تواند خود را با پیشرفت‌های دنیای مدرن هماهنگ کند و خود را در تقابل با آن می‌بیند و ترس او از این است که مبادا زندگی‌اش دچار تغییر و تحول شود.

#منادی_الحق_باشیم

افراد اطراف حاجی فقط به خاطر ثروت اوست که با او در ارتباط هستند؛ تنها کسی که به سرمایه حاجی توجهی نشان نمی‌دهد و در مقابل طبقه اشراف چاپلوسی نمی‌کند که به بدگویی از آنها میپردازد، منادی_الحق است؛ او نمایندۀ طبقه ا‌یست که باید در مقابل حاجی آقاها بایستند.
منادی الحق جهان را مطابق خواسته‌های حاجی آقا و امثال او می‌بیند و مردمی را مقصر می‌داند که درست زیستن را نیاموخته و جرئت ایستادگی در برابر طبقه اشراف را ندارند. حاجی در برابر سخنان منادی الحق از خود واکنش نشان می‌دهد و آن قدر بر او تأثیر می‌گذارد که درد و بیماری خود را فراموش می‌کند. حاجی خود را انسانی درستکار می‌داند که همیشه به فکر راه اندازی کارهای مردم بوده است؛ او خود را بهشت می‌داند اما در بیمارستان و در عالم بیهوشی افراد خانه‌اش را می‌بیند که همه از او ناراضی و از مرگش خوشحالند؛ پس او باید بداند که تا چه اندازه در حق دیگران بدی کرده است.
در پایان داستان وقتی حاجی به هوش می‌آید، یکی از همسرانش را می‌بیند که در کنار او نشسته است و به او می‌گوید که سرهنگ سینی طلا برای او فرستاده است، حاجی از او می‌خواهد که سینی را بیاورد تا آن را لمس کند؛ در این جا هدایت با زیرکی نشان داده است که زندگی و طمع حاجی آقاها همچنان ادامه دارد....

#هدف_هدایت

هدایت از دیدن ریا و تزویر امثال حاجی آقا رنج می برد از این رو بدون در نظر گرفتن عناصر داستانی، در این اثر پلیدی‌های زندگی اشراف را به تصویر کشیده است، به همین دلیل این اثر جذابیت یک رمان را به مخاطب القا نمی‌کند.
او در این اثر تنفر خود از سیاست و سیاستمداران را به نحوی آشکار نشان داده است؛ او سیاست را مهره‌های در دست امثال حاجی آقا می‌داند که از آگاهی و سواد کافی برای این کار برخوردار نیستند و از این طریق بیارزشی دنیای سیاست را به تصویر می‌کشد. هدف او از نگارش حاجی آقا، نشان دادن چهرۀ واقعی سیاست آن روزگار بود و برای نشان دادن این اوضاع از هشتی خانه حاجی استفاده کرده و آن را مکانی برای زدوبندهای سیاسی حاجی و همکیشان او قرار می‌دهد.

#نتیجه_گیری

در طول تاریخ و در جریان تحولات اجتماعی و فرهنگی، نوع ادبی رمان دستخوش تغییرات زیادی شده است. پس از جریان مشروطه، نوع جدیدی از رمان مطابق فرهنگ غرب نوشته شد که در مقابل شکلهای سنتی این نوع ادبی قرار می‌گرفت.
رمان نویسان در آثار خود به جنبه‌های مختلف زندگی و مسائل و معضلات جامعه توجه نشان داده‌اند. به همین دلیل پژوهشگران جهت آشکارایی واقعیت‌های اجتمـاعی جـامعه و نحوۀ بازآفـرینی آن در رمـان، به نقد جامعه شنـاختی روی می‌آوردند.
جامعه شناسی ادبیـات با روشی علمی به بررسی رابطه جـامعه و ادبیـات به عنوان نهـادی اجتمـاعی می‌پردازد و در این ارتباط، پیوندهای شکل گرفته میان اثر ادبی به عنوان بازتاب دهنده جامعه و جامعه به عنوان نهادی تأثیرگذار بر اثر ادبی را مورد بررسی قرار می‌دهد.
?

hace 6 meses

?

اگر من در آن برنامه با مجری تبانی کرده باشم، باید بررسی شود که من چه ویژگی‌هایی داشتم، چه کارهای دیگری کرده‌ام؟
چه هدف‌هایی در ذهن داشته‌ام؟ چه امیال و اغراضی داشته‌ام؟  اکنون سوال اینجاست که در مورد خداوند هم با این نگاهی که تدبیر هوشمندانه دارد، آیا به اهداف آن طراح هوشمند دسترسی داریم؟
درمورد برنامه تلویزیونی می‌شود چک کرد که من آیا تلفنی به مسئول برنامه زده بودم؟
آیا از قبل با آنها مکاتباتی داشته‌ام؟ اما همه این سوال‌ها را در مورد خداوند و ارتباطش با خلقت چگونه می‌توان کشف کرد؟
از طریق تجربه!
و به نظر من تمام اینها اشکالهایی است که وقتی شما نظریه طراحی هوشمندانه یا تدبیر هوشمندانه را با نظریه تکامل مقایسه می کنید، باید به آن نمره بسیار پایینی بدهید.
یعنی اگر ادعا شود که این نظریه علمی است، باید بگویید که بله می‌تواند علمی باشد اما علمی است که باطل شده و به کار نمی‌آید و از اعتبار ساقط شده.

@agahiiiii

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago