?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
?️ عبدالله کوثری مترجم از احمد شاملو یاد میکند که در جوانی و در خیابانی او را دید و شاملو توصیه کرد که حتمن تاریخ بیهقی را بخواند.
?️ تاریخ بیهقی کتاب بالینی احمد شاملو و محمود دولتآبادی است.
?️ کتاب وزیری امیر حسنک، برگرفته از کتاب تاریخ مسعودی، ابولفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر؛ گزینش و برخوانی محمود دولتآبادی، ویراسته علی اکبر فیاض، محمد جعفر یاحقی، مهدی سیدی.
سبزوار: انتشارات فیروزی، ۱۳۹۲.
۱۸۲ ص+ یک لوح فشرده.
?️ دولتآبادی بنیانگذار مکتب داستانی خراسان است و زبان و بیان داستانی او متاثر از نثر بیهقی است.
?️ تکنیک تعلیق داستانی در تاریخ بیهقی، سنتّی است که در غرب از ایلیاد هومر شروع شد و ریشه در غریزه انسانی دارد.
?️ در سنت نظم روایی فارسی تکنیک آیرونی در شاهنامه فردوسی - داستان رستم و سهراب - به کار گرفته شده است و در غرب از مکالمات افلاطونی و تراژدیهای یونانی تا به امروز ادامه داشته است.
?️ خوانش تاریخ بیهقی
جلسه نوزدهم از سلسله نشستهای چهارشنبهی متنخوانی
۴ مهر ۱۴۰۳
?️ جایگاه: خانه فرهنگ مهرآیین خاوران
?️ با خوانش و تسهیلگری مرتضآ آخرتی
@m.akherati58
#داستان #داستان_نویسی #داستان_کوتاه #نویسنده #نویسندگی #کتاب #کتابخوانی #کتاب_خوب #کتابخانه #کتابخانه_من #تاریخ #تاریخ_نگاری #تاریخ_تمدن #بیهقی #تاریخ_بیهقی #نیشابورشناسی #سبزوار #محمود_دولتآبادی #احمد_شاملو #هومر #ایلیاد #شاهنامه #نیشابور
https://www.instagram.com/p/DAXt68Fo3BW/?igsh=djBvaXljbmd3dm0w
Ludovico Einaudi - Taranta
تارانتیسم(Tarantism یا Tarantolism) یک سندرم فرهنگی هیستریک است که در جنوب ایتالیا رایج بوده و در سنت عامه با بیماریایی مرتبط است که گمان می رود در اثر نیش عنکبوتها ایجاد شده باشد. این اصطلاح از "تارنتا” (شهری در استان پولیا ( Puglia) در جنوب ایتالیاست) یا tarantula گرفته شده است که نام یک عنکبوت در مناطق مدیترانهای است. بعضاً به حیوانات دیگر از قبیل مار یا عقرب هم ربط میدهند. کلمه تارانتیسم همچنین به پدیده فرهنگی و درمانی نیز گفته میشود که توسط ارنستو دیمارتینو در دهه 1950 ارائه شد.
تارانتیسم، عمدتا در ماههای تابستان (دوره برداشت گندم در Puglia) رواج دارد، که علائمی چون ضعف عمومی، مانند حالت سجود، افسردگی، مالیخولیایی، تصاویر عصبی اعصاب مانند کاتاتونیا یا هذیان، شکم، درد عضلانی یا خستگی دارد و بیشتر افراد مبتلا معمولن زنانها بودند.
"علاج" سنتی این بیماری به صورت موسیقی درمانی بوده که در آن رقصندگان بصورت دیوانهوار به حالت خلسه درآورده میشدند و پدیده ای را بوجود می آورد که از آن به عنوان "اگزورسیسم موسیقی (esorcismo musicale)” یاد شده است.
دیگر نیازی به توصیههای کودکانه از جانب نخبگان شناختی نیست چرا که جامعهی آگاه و روشنگر از صغارت خارج شده است و توصیه پذیر نیست و تن به انقیاد نمیدهد.
عقل خودبنیاد و انتقادی کفایت میکند که از میان اطلاعات و ادلّههای موجود و با اتکای به حافظهی تاریخی، نقد کند و بهگزینی نماید. رویکرد انتقادی، تن به انقیاد نمیسپارد و خروج از انقیادِ نخبگان شناختی و ورود به طراحی وجودی سبک زندگی، شیوهی زیست انسان معاصر است.
چه بسا دیگر برای انسان معاصر، انتخاب میان بد و بدتر یا اصلح و اصلحتر مسئله نباشد؛ عقلِ خودبنیادِ انتقادی انقیادگریز به وضعیت خود در جهان و حافظهی تاریخی رجوع میکند و ملاک و ارجاع تصمیمهایش در ادلّههای نخبگان شناختی نهفته نیست و مهار خویش را به دست دیگری نمیسپارد زیرا به وضعیتِ بودن - در - جهانِ خویش میاندیشد و معیارهای انتخاب را از همین بودن - در - جهان خویش میگیرد تا برای خویش، بودن - در - جهان را طراحی کند.
جهانِ شناختی و جهانِ وجودی انسان امروز بسیار مُتکثرتر و مُتفرّدتر از جهانِ انسان دو دههی پیش است. وضعیت اگزیستنسی که انسان امروز تجربه میکند با وضعیت ایدئولوژیکی چند دههی پیش متفاوت است. اگر در گذشته وعدههای آرمانی و ایدئالیستی درون حزبی جایگاهی خاص داشت اما امروزه با تغییر سبک زندگی به شیوهی زیستِ اگزیستانسیال نزدیکتر شدیم. وعدههای انتخاباتی کاندیداتورها نیز باید تغییر کند و تطابقی با جهان انسان امروز داشته باشد. مسئله جنسیت و اینترنت نمونهای از همین تغییر رویکرد در مطالبات شهروندان است و گواهی بر همین تغییر پارادایمی انسان امروز است. آزادیهای فردی بیشتر مورد توجه قرار میگیرند تا آرمانهای ایدئولوژیکی. شهروند امروز به اصالتهای وجودی خویش بیشتر میاندیشد تا آرمانهای حزبی.
همانطور که در زمینهی بازار، فروش کالا سختتر شده است و به راحتی نمیتوان مشتری را مجاب کرد، در زمینهی انتخابات و رایگیری نیز نمیتوان شهروندان را تشویق یا تهدید به رای دادن یا ندادن کرد. شهروندان روزبهروز از انقیاد کانونهای قدرت و نخبگان شناختی فاصله میگیرند و اصالت وجودی خویش را طراحی میکنند؛ زیستی همراه با اصالت، هرچند اشتباه.
۳ تیر ۱۴۰۳
انتخابی اگزیستانسیال، هرچند اشتباه
مجید نصرآبادی
?️ رای میدهی؟ خیر/بله. به کی رای میدهی؟ A/B/C/D/E/F.
چرا رای میدهی؟ چرا رای نمیدهی؟ چرا به A رای میدهی و به B رای نمیدهی؟ مناظره را دیدی که چطور D از حقوق ما دفاع کرد؟ زندگینامه E را خواندهای که چه آدم پاکدست و شجاعی هست؟ رهبر معنوی فلان حزب و وزرای فلان رئیس جمهور و فلان نویسنده و فلان هنرمند از کاندیداتوری F حمایت کردند. فلان شبنامه را خواندی که ببینی خانواده C چقدر اموال بیتالمال را هدر دادند؟ یک فایل صوتی برایت میفرستم؛ گوش کن، نظرت عوض میشود و حتماً به A رای میدهی. اگر B بیاید، بدبخت میشویم و هر چه در این سالها کشیدهایم از حمایت همین گروه سیاسی بر کشور است. معلوم است که بین A و B فرق هست؛ اگر A بیاید، ناموسمان را بر باد میدهد. بد را انتخاب کن تا بدتر نیاید....
?️هرگاه به بزنگاه انتخابات نزدیک میشویم، تنور تبلیغات داغ میشود و پرسشهایی از این دست در میان مردم و رسانههای طرفدار کاندیداها دستبهدست میچرخد. پرسشهایی ایجابی یا سلبی و گزارههایی ایجابی یا سلبی که قصد امتناع یا اشتیاق از/به رای دادن دارند. فرصتی که گویی فقط هر چهار سال یکبار شکل میگیرد و مردم کسی را انتخاب میکنند و میروند پی کارشان تا چهار سال بعد. هیچگاه کسی سوال نمیکند که در این شیوه دموکراتیک انتخاب، فقط رای ایجابی داریم یا رای سلبی هم میتوان داشت. آیا همان طور که مردم کسی را بر صدر مینشانند، میتوانند او را نیز عزل کنند؟ رای دادن فقط جنبهی تاییدی دارد یا تکذیبی هم روی دیگر رای دادن است؟ اگر رای دادن در سیستمی دموکراتیک وجه اثباتپذیری دارد باید قابلیت ابطالپذیری نیز داشته باشد. معمولا حکومتها از وجه ثبوتی انتخابات استفاده میکنند و قابلیت ابطالپذیری را نادیده میگیرند. همین نادیده گرفتن وجه ابطالپذیری صندوق رای باعث شده است که شهروندان با امتناع از مشارکت در رایریزی ایجابی، قابلیت ابطالپذیری صندوق رای را به نمایش بگذارند. رایهای سفید و باطله نیز بخشی دیگر از همین قابلیت ابطالپذیری صندوق رایگیری است. شهروندان در حکومتهایی که دیکتاتوری و توتالیتری، شیوهی حکمرانی است برای وجه سلبی انتخابات از رویگردانی و عدم مشارکت در فرآیندی به ظاهر دموکراتیک بهره میجویند تا قدرتِ بیقدرتان را به شیوهای نرم به نمایش بگذارند.
گروهی از سیاستمداران حرفهای که رزق و روزیشان در همین جانبداری از گروه یا حزبی خاص هست با جدیّت و اهتمام تمام، سعی در کسب آراء به نفع حزب مورد علاقهشان میکنند که چه به صورت آشکار یا پنهان، از تشویق و تخفیف، منفعتی کسب کنند.
گروهی دیگر نیز که دغدغههای ایدئولوژیک دارند و ظاهراً منفعتی مادی و مرتبتی کسب نمیکنند، دلنگرانیهای اخروی یا دنیوی برای خود یا دیگران دارند و معنای حیات را در همین جانبداری از حزب و گروه خاصی میدانند.
تمامی حامیان و ناهیان از انتخابات برای مجاب کردن دیگران و تشویق آنان به حمایت از اردوگاه مورد نظرشان، گریزی از دستیازی به ادلّههای منطقی یا غیرمنطقی ندارند. وقتی بازار انتخابات گرم میشود، رخدادهای تاریخی، شواهد زیرخاکی و صدها مستندات محرمانه، آفتابی میشود تا در دفاع و حمله کارساز شود. باورهای صادق موجه و تهمتهای ناموجه باید در خدمت ایقان به انتخاب یا عدم انتخاب طراحی شود تا بتواند در کارزار تبلیغات و مهندسی افکار عمومی، بالاترین نقش را ایفا کند.
روزگاری که دسترسی به منابع اطلاعاتی دشوار بود و رسانههای رسمی نقش مهمی در صورتبندی افکار عمومی داشتند، گذشته است و امروزه منابع متعدد از زوایایی گوناگون، اخبار و تفاسیر را در اختیار عموم قرار میدهند.
نخبگان شناختی کلاسیک و مدرن که زمانی تاثیرگذار بودند، امروزه کم اهمیت شدند. دیگر، رهبران معنوی یک حزب یا نویسندگان و هنرمندان از اعتبار کمتری نسبت به گذشته برخوردار هستند.
نمیتوان گفت که دیگر همه، آگاه هستند از آنچه باید بدانند اما میبینیم که نسبت به گذشته، آگاهی مردم افزایش یافته است و دیگر کار کارزارهای تبلیغاتی آسان نیست تا به راحتی افکار عمومی را مهندسی کند. انسانها اصالت بیشتری برای سبک زندگی و عقاید خویش قائل میشوند و همین تفرّد در منش و روش زیستن باعث شده است که آنها را متفاوتتر از گذشته کند و فاصلهها را افزایش دهد.
کانت، روزگاری روشنگری را خروج از صغارت خودانگیخته میدانست و بلوغ فکری را در این خروج از تابعیت اقتدارگرایی میدید. جامعهای که به سمت روشنگری میرود از تحت سلطهی تمامی اشکال اقتدارگرایی خارج میشود و دیگر نخبگان شناختی، آن نفوذ پیشین را ندارند. جامعهی آگاه و روشنگر، خود تصمیم میگیرد هر چند که اشتباه باشد.
ناشنوا باید همواره حس تمایز خویش با دیگران را درک کند و سرکوبشدگی توسط گفتار را در ناخودآگاه خویش داشته باشد.
سرکوب ناکام مانده بهتر از سرکوب کامل است چون در سرکوب ابتر همیشه زخمی شده در جلوی دیدگان هست و زجر کشیدن آن را خواهیم دید. اما با حذف و طردشدگی دیگر قادر به دیدن رقیب نیستیم.
ژاک دریدا گزارهای در باب ترجمه بیان میکند با این مفهوم که «در واقع من باور ندارم که هرگز چیزی بتواند ترجمهناپذیر باشد و همچنین ترجمهپذیر.»
وقتی میگوید «چیزی» مرادش هر چیزی هست که متن یکی از آنهاست و مرادش از ترجمه یعنی توضیح و بیان چیزی با چیز دیگر. نظام سلطه در اینجا میخواهد که کودک، تحت سیطره ترجمهپذیری در پارادایم خویش باشد و غلبه گفتار را بر اشاره طلب میکند. کودک ناشنوا باید هم ترجمهپذیر باشد و هم ترجمهناپذیر. این در میانه بودن، همان سرکوب ابتر است.
نظام نشانهای اشارهای برای ناشنوایان راهی به رهایی از زیر اقتدار این نظام سلطه گفتاری است اما نظام گفتاری نمیخواهد که سلطه و اقتدار خویش را از دست بدهد.
در انتهای فیلم پرستار از پشت میلههای پرچین حیاط مدرسه با دختر ملاقات میکند در حالیکه میان این دو میلههای حصار مدرسه حائل است آنها برای یکدیگر ابراز عشق میکند اما نه به زبان سلطه بلکه به زبان اشاره، زبان رهایی.
مدرسه دقیقاً محلی است برای تربیت کودکان تابع لوگوسمحوری، کودکانی که گفتار میآموزند. مدرسه نظامی مبتنی بر سلطههای ایدئولوژیک است که از گفتار/ نوشتار گرفته تا سایر تقابلهای متافیزیکی.
محوریترین تقابل دوگانه این فیلم تقابل گفتار/ اشاره است. فیلم بر پایه درونمایه «سلطه» استوار گردیده است. کودک نماد معصومیت است و پدر/ مادر/ خانواده/ مدرسه نماد اقتدار و سلطه هستند. لیبی فرزندی نامشروع است و قانونی نیست و نمادی از رهایی از سلطه نظم نمادین است. کودک فرزند نامشروع مادر (سوزان) است و پدر فعلی او، پُل نیست.
این نقد، تحلیل بنیادهای متافیزیکی فیلم است که در تقابل دوگانه گفتار/ اشاره نهفته است. ویرانسازی و تخریب متافیزیکی اثر باید صورت گیرد تا از بنیاد این تخریب و کشف حجابی که حقیقت را پوشانده به منطق درونی اثر برسیم و نه آنچه مولف قصد کرده بگوید. اگر قصد مولف را آموزش زبان اشاره در کنار لبخوانی بدانیم اما سکانس پایانی چیز دیگری میگوید: لیبی با پرستار به زبان اشاره ارتباط میگیرد و نه اشاره و لبخوانی و این یعنی خروج از اقتدار گفتار و به رسمیت شناختن آنچه غایب هست و در عین حال ضروری برای ناشنواست یعنی زبان اشاره. درهم شکستن سلطه گفتار بر اشکال غایب دیگر ارتباطی و راهی به رهایی از سلطه گفتار درونمایه این اثر است: راهی به رهایی از سلطه گفتار.
۲۴ خرداد ۴۰۳
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago